عضو تحریریه
رضا حاجمحمدی
،
درباره من:
عضویت: پنجشنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۳
نظر
@usef gamer
دوست عزیز آینهی سیاه یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیونه. ولی برای اطلاعات بیشتر دربارهی داستان و حالوهوای اون و اینکه ببینید آیا به سلیقهتون میخوره یا نه، میتونید مطلب زیر بخونید:
http://www.zoomg.ir/2016/8/9/151867/black-mirror-review//
پست
دوشنبه, ۱۷ آبان ۹۵, ۱۱:۰۲نظر
@ELOHIM
آره، میدونم امکان داره با توجه به پیشرفتهای دنیای وستورلد یه آدم عادی بتونه روباتها رو کنترل کنه. دربارهی اینکه چرا گذر زمان روش تاثیر نذاشته هم میتونید از مرد سیاهپوش بپرسید که چرا به فورد شک داره؟ بالاخره اون بیشتر از ما از ساز و کار پارک میدونه که درست یا غلط به ماهیت فورد شک داره.
آرنولد به احتمال زیاد وجود خارجی داره. چون مرد سیاهپوش توی همین اپیزود پنجم میگه که مردی که باید ازش راز این دنیا رو بپرسم ۳۵ سال پیش مُرد. آرنولد رو شاید به این دلیل مخفی نگه داشتن که کار اشتباهی کرده بوده و نمیخواستن کس دیگهای به فکر دنبال کردن تحقیقات اون بره.
نظر
@امیر پ
در مورد تئوری اول بگم باهاتون موافقم. این موضوع همین الان یکی از بحثهای بین طرفدارانه. ممکنه نحوهی درک دولوریس از زمان با انسانها فرق کنه، ولی از طرف دیگه فکر نمیکنم پیچیدگی روایی و خطهای زمانی این روزهای سریال به خاطر این موضوع باشه. بلکه شاید بیشتر به خاطر اینه که دولوریس هنوز نتونسته بعد از خودآگاهیاش خاطراتش رو دستهبندی کنه و همهچیز رو عقب و جلو و قاطیپاتی به یاد میاره. در مورد تصویر کلیسا هم ممکنه در آینده نباشه، بلکه ما تصور کلیسا رو در گذشته میبینیم. زمانی که هنوز به دلایلی زیر خاک مدفون نشده بوده. اینم بگم که جاناتان نولان برای این روایتهای پیچیده نیازی به تقلید از برادرش نداره، چرا که خودش نویسندهی کتاب ممنتو بوده و روی فیلمنامهی پرستیژ و بینستارهای هم کار کرده. پس خودش یه پا استادـه این جور داستانهاس.
در مورد تئوری دوم هم نه. امکانش خیلی پایینه. مرد سیاهپوش توی همین اپیزود قبل به آرنولد به عنوان یک شخص دیگر اشاره میکنه.
نظر
@arman7
این حادثه رو برای اولین بار برنارد در اپیزود اول بهش اشاره میکنه. احتمالا مربوط به تلاش آرنولد به خودآگاه کردن روباتها میشه که به مرگ خودش و ایجاد مشکلات جدیای برای پارک ختم شد. ولی اینها حدس و گمانه و دقیقا نمیدونیم در اون زمان چه گذشته.
نظر
@prongz
من نگفتم فورد نمیتونه جلوی مرد سیاهپوش رو بگیره. فقط مهمانان پارک، مخصوصا از نوع اعضای هیئت مدیره (اگه تئوریها درست باشه) به این پارک میان که آزادانه به لذتهاشون برسن و فورد نمیتونه اون رو به دلیل انجام دادن کارهای دیوانهوار از پارک بیرون بندازه. چون اصلا پارک برای انجام کارهای دیوانهوار ساخته شده، ولی میتونه با قرار دادن اندرویدهای قوی سر راش مانع بزاره و اونو از مسیرش دور کنه. همونطور که توی این ۳۰ سال موفق بوده.
نظر
@ali mahmoudi
بله دوست عزیز... نقد این فیلم در برنامه است.
نظر
@samaneh
ممنون از شما... دربارهی دیالوگ اول، مرد سیاهپوش قبل از این جمله میگه: ممکنه آرنولد قبل از مردنش چیزی باقی گذاشته باشه. و بعد میگه نمیدونم اگه شکمتو سفره کنم چی پیدا میکنم. خب، تنها برداشتی که میتونم داشته باشم اینه که نویسنده از طریق این جمله داره این شک رو در ذهن بیننده ایجاد میکنه که ممکنه فورد هم یکی از مخلوقات آرنولد بوده باشه. یعنی ممکنه آرنولد فورد رو در آغاز کار خلق کرده باشه که به عنوان یه هوش مصنوعی در ساخت پارک کمکش کرده باشه و مرد سیاهپوش انگار میخواد با شکافتن پوست اون از این موضوع مطمئن بشه. یادمون نره فورد با تکون دادن انگشتش میتونه اندرویدها رو کنترل کنه. سوال اینه که یه آدم عادی چطوری میتونه از نوک انگشتش سیگنال بفرسته؟
دربارهی دیالوگ دوم هم مرد سیاهپوش میگه من همیشه احساس میکردم که این مکان یه آدمبد خوب کم داره و این هم سهم من. فورد میگه: اعتراف میکنم من خیالپردازی لازم برای خلق کسی مثل تو رو ندارم. ولی این نیاز شدید یا (سمج بودن) به خصوصیات شخصیت تو نمیخوره. فکر میکنم فورد از این طریق میخواد بگه حتما یه دلیل خیلی مهم وجود داره که مرد سیاهپوش زندگیشو صرف پیدا کردن هزارتو کرده. در حالی که ظاهرا مرد سیاهپوش قبلا آدمی نبوده که روی یه چیزی اینطوری قفل کنه. انگار نویسنده میخواد بگه یه چیزی تو مایههای «زندگی» یا «آینده»ی مرد سیاهپوش به این ماموریت وابسته است که فورد هم متوجهی تلاش دیوانهوار اون شده، ولی اون چه چیزی میتونه باشه؟
پست
پنجشنبه, ۱۳ آبان ۹۵, ۱۷:۰۱نظر
@Hanieh
خیلی ممنون.... آره نه تنها شما، همه الان گیج هستن. من هم دو دقیقه به همهچیز فکر میکنم، مخم سوت میکشه. اما دربارهی سوال اول: فکر میکنم زمان ویلیام/دولوریس با زمان میو یکی نیست. بلکه زمان میو با زمان خودآگاهی دوباره دولوریس و مرد سیاهپوش یکیه.
سوال دوم: این یکی خیلی پیچیده است. اگر قبول کنیم برنارد در واقع همون آرنولد است، پس یعنی در زمانهایی که برنارد تنهایی داره با دولوریس حرف میزنه، ما در حال نگاه کردن زمان قبل از ویلیام هستیم. جایی که آرنولد به طور مخفیانه با دولوریس ارتباط داشته. پس، بله فورد هم در این زمان وجود داشته، اما همون جوانیهای فورد که یک لحظه در فلشبکها دیده بودیم. اما پیچیده از این نظر که زمانهایی که برنارد رو با فورد پیر یا ترسا میبینیم واقعا در حال دیدن چه چیزی هستیم؟
سوال سوم: طبق تئوریها دولوریس در زمان حال داره مسیری که ۳۰ سال پیش با ویلیام پشت سر گذاشته بود رو دوباره تکرار میکنه و در این مسیر اتفاقات گذشته رو به یاد میاره. یا شاید هم دولوریس در خانه نشسته و فقط داره گذشته رو به یاد میاره. البته همهی اینها براساس خطهای زمانی و تاریخی است که طرفداران برای پارک درست کردن و هیچچیز رسمی نیست.