عضو تحریریه
رضا حاج‌محمدی

رضا حاج‌محمدی

،
درباره من:
عضویت: پنجشنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۳
    • نظر

      من غلط بکنم همچین حرفی بزنم :دی

    • نظر

      دوست عزیز، هدف اصلی این مقاله‌ها در وهله‌ی اول صحبت درباره‌ی کیفیتشونه، نقد کردنشونه. بعد می‌رسیم به تئوری‌ها و توضیحات داستانی. دوم اینکه تعریفی که شما از نقد دارین، اشتباهه. نقد فقط برای این نیست که من بگم شما باید چه چیزی رو ببینین و چه چیزی رو نبینین. چه چیزی رو بازی کنین و چه چیزی رو بازی نکنین. نقد یعنی بررسی پیچیدگی‌ها و مشکلات یه اثر. حالا می‌خواد اپیزود اول یه سریال باشه، یا اپیزود صدم. آره، احتمالا کسی نمیاد نقد اپیزود دهم رو برای تصمیم‌گیری درباره‌ی دیدن یا ندیدن سریال بخونه، ولی اونایی که سریال رو تماشا می‌کنن، نقد رو می‌خونن تا ببین وضعیت سریال در این نقطه از عمرش چطوریه. قبول دارم، شما چون دنبال توضیحات داستانی بودین، از این مطلب ناامید شدین. ولی من هم تا وقتی سراغ توضیحات داستانی می‌رم که واقعا معماها و ابهامات سریال برام اهمیت داشته باشن. وقتی سریالی این همه مشکل داره، دیگه این‌جور توضیحات تو اولویت آخر قرار می‌گیره. با این حال منتظر باشین. احتمالا به زودی مقاله‌ای برای توضیح داستان از آغاز سریال تا آخر فصل دوم منتشر میشه.

    • پست
      جمعه, ۸ تیر ۹۷, ۱۱:۰۱
    • پست
      چهار شنبه, ۶ تیر ۹۷, ۲۱:۰۱
    • نظر

      @Reza.hajmuhammadi

      اگه منظورتون این جمله هست: «یونیورسال تصمیم گرفته تا به جای بازسازی و ریبوت «جان ساخت»، سراغ ارائه‌ی فیلمی اورجینال در حال و هوای آن فیلم محبوب برود یعنی آنها اولین قدمشان را به درستی به سوی موفقیت برداشته‌اند» باید بگم آره، می‌دونم جان سخت متعلق به فاکسه. منظورم از این جمله این بود که یونیورسال به جای اینکه مثل خیلی از استودیوهای دیگه بره یه آی‌پی قدیمی رو بازسازی یا ریبوت کنه، تصمیم گرفته تا سراغ الهام‌برداری از یه آی‌پی محبوب قدیمی برای ساخت یه محصول اورجینال بره. حالا این فیلم می‌تونه جان سخت باشه یا هر مجموعه‌ی دیگه‌ای. آره، شاید بگین طبیعتا چون جان سخت برای یونیورسال نیست، اونا چاره‌ای جز الهام‌برداری نداشتن. ولی این امکان هم وجود داشت که یونیورسال چون جان ساخت مال اونا نیست اصلا به ساخت فیلمی مثل «آسمان‌خراش» فکر نکنه و سراغ بازسازی آی‌پی‌های خودش بره. قضیه درباره‌ی اینکه جان سخت برای یونیورسال هست یا نیست، نیست. قضیه درباره‌ی اینه که اونا یه فیلم اورجینال با الهام از روی یه مجموعه‌ی محبوب قدیمی ساختن. عموم سینماروها وقتی «آسمان‌خراش» رو می‌بینن براشون مهم نیست که این فیلم برای یونیورساله یا فاکس یا هر کس دیگه‌ای. اونا یاد جان سخت می‌افتن. البته قبول دارم الان که از دید خواننده‌ها می‌بینیمش، ساختار جمله طوریه که احتمال سوءبرداشت رو بالا می‌بره.

    • پست
      چهار شنبه, ۶ تیر ۹۷, ۱۱:۰۱
    • پست
      یکشنبه, ۳ تیر ۹۷, ۱۷:۰۱
    • نظر

      دوست عزیز شما به عنوان کسی که به نظر می‌رسه از مفهوم نقد اطلاع دارین باید بدونین که اولین سوال مهمی که یه نقد باید بپرسه اینه که چرا و چگونه؟ می‌تونیم بگیم اسپیلبرگ برای ساخت یه فیلم پاپ‌کورنی برگشته. ولی این هم می‌تونیم بپرسیم که چرا اسپیلبرگ برای ساخت یه فیلم پاپ‌کورنی برگشته و این چه معنایی برای فضای بلاک‌باسترزده‌ی حال حاضر هالیوود داره. می‌تونیم بگیم این فیلم اکشن‌های خیلی خوبی داره. ولی اینو هم می‌تونیم بپرسیم چرا این اکشن‌ها خوب هستن و از چه لحاظ خوب هستن؟ می‌تونیم بگیم فیلم شخصیت‌پردازی خوبی نداره. ولی میشه اینو هم پرسید که دقیقا چرا شخصیت‌پردازی فیلم مشکل‌ داره؟ می‌تونیم بگیم فیلم به جنبه‌ی ترسناک دنیای دستوپیایی‌اش نپرداخته. ولی می‌تونیم بپرسیم عدم انجام این کار به چه معنایه؟ من هدفم همیشه پرسیدن سوالات دوم بوده و نمی‌دونم چقدر تو جواب دادن بهشون موفق بودم. ولی هدف اوناس. نسخه‌ی مختصر و مفید همون چیزیه که با مرور گزیده‌ی نقدهای فیلم تو متاکریتیک میشه به دست بیارین.

    • نظر

      والا در همین حد که ساعت یک نصفه‌شب در طول این سکانس داشتم یکریز از ته حلق جیغ می‌زدم.

    • نظر

      @Marchi
      تو اون صحنه ویلیام در ابتدا هیچ علاقه‌ای به نجات دادن همسر لورنس نداره. ولی به محض اینکه اون یارو سرگردـه شروع به کُری‌خونی درباره‌ی اینکه از مرگ برگشته می‌کنه، ویلیام عصبانی و کلافه می‌شه. فکر کن شما تو فیفا حرفه‌ای هستی (در حد قهرمانی)، بعد یه نوب میاد برات شاخ‌بازی در میاره. احتمال اینکه قاطی کنی و بترکونیش وجود داره. نکته‌ی دوم اینکه ویلیام بیشتر از اینکه قصد نجات دادن همسر لورنس رو داشته باشه، قصد داره خودش رو از اون مخمصه نجات بده و ادامه‌ی ماموریتشو با خیال راحت بره. بماند که خود فورد در قالب دختر لورنس بهش می‌گه که این کارت چیزی رو تغییر نمی‌ده. این در حالیه که ویلیام از میزبان‌بودن لورنس و همسرش آگاهه. بازی تو مشتشه. ولی روبه‌رو شدن ویلیام با دخترش فرق می‌کنه. اول اینکه امیلی می‌خواد جلوی ماموریتِ مرد سیاه‌پوش رو بگیره. دوم اینکه امیلی باعث می‌شه تا ویلیام یاد کارهای وحشتناکش توی گذشته بیافته. سوم اینکه ویلیام فکر می‌کنه پیدا شدن دخترش تو وست‌ورلد حتما حقه‌ای از طرف فوردـه. بماند حالا که ویلیام با نجات همسر لورنس از خودش خوبی نشون داد به این معنی نیست که کاملا متحول شده. بدترین آدم‌ها ممکنه هنوز رگه‌هایی از انسانیت داشتن باشن، ولی وقتی نوبت به تحول واقعی و دیدن حقیقت اصلی می‌رسه شکست می‌خورن.