عضو تحریریه
محمدحسین جعفریان
،
درباره من:
عضویت: جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳
نظر
@SamWise Gamgee
سلام و درود سموایز گمجی عزیز
ممنون از شما و تمام مطالعهکنندگان مقاله. انرژی مثبتی که با چنین کامنتی میدین، واقعا منتقل میشه🙏
موفق باشین و پاینده
پست
یکشنبه, ۲۶ شهریور ۰۲, ۲۰:۰۶پست
یکشنبه, ۲۶ شهریور ۰۲, ۱۹:۰۴پست
جمعه, ۲۴ شهریور ۰۲, ۰۳:۱۸پست
جمعه, ۲۴ شهریور ۰۲, ۰۲:۵۳پست
جمعه, ۲۴ شهریور ۰۲, ۰۱:۵۸پست
دوشنبه, ۲۰ شهریور ۰۲, ۱۳:۴۴پست
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۰۲, ۲۳:۰۱نظر
@محمدحسین جعفریان
ولی حتی در این بخش هم میشه فکر کرد که نوشتههای فوقالعاده و خواندنی از جهان جادویی ویچر، دیالوگهای شنیدنی و تاثیرگذار که وامدار مفاهیم کلی این داستان هستند و خیلی از زیباییهای دیگر کتابها، به نوعی در بازی The Witcher 3: Wild Hunt هم پیدا میشن؛ درحالیکه مثلا اون داستانگویی محیطی بازی در زمانی که سوار بر روچ فقط بقایای یک جنگ رو دیدم، مختص اثر سیدی پراجکت هستن؛ با سوالاتی که در ذهنم شکل گرفتن و گفتوگوهایی که با مردم شهر در رابطه با اون سوالات داشتم.
کتابهای ویچر پر از داستانهای خواندنی هستند؛ پر از ماجراهایی که مخاطبها از دنبال کردنشون لذت بردند.
در بازی The Witcher 3: Wild Hunt این من بودم که ویچر شدم؛ فراتر از تجربهای که صرفا بهخاطر در دست گرفتن کنترلر و فشردن دکمهها به مخاطب ارائه میشه.
باتوجهبه اینکه در نگاه من تجربهی بازی The Witcher نهتنها هم پایهواساس و همهی نکات مثبت اصلی منبع اقتباس رو داشت، بلکه تعداد بسیار زیادی از زیباییهای دیگه رو هم بهشون اضافه کرد. به همین دلیل برای من تجربهی کلی ویچر رو ارتقا داد و حتی از منبع اقتباس کیلومترها بالاتر رفت. این به معنی پایین بودن منبع اقتباس نیست.
شاید جایگاهی رو که The Witcher 3: Wild Hunt در میان تمام بازیهای دنیای ویدیوگیم داره، هیچ نوشتهای از ساپکوفسکی در میان تمام کتابهای دنیای ادبیات نداشته باشه.
در عین حال بازیها میتونن مطابق دیدگاه محترم شما فقط چند سانتیمتر بالاتر یا اصلا صد متر پایینتر از کتابها قرار بگیرن. در انتها هم این توصیفها فقط جلوهای از دیدگاههای ما هستند.
ممنون که مقالهی نقد فصل ۳ سریال رو تا انتها خوندی و نظرت رو نوشتی.
موفق باشی و پاینده
(۳/۳)
نظر
@محمدحسین جعفریان
در عین اینکه قصهای وفادار به ساختار جهان ویچر رو تقدیممون کرد و به عناصر مختلف این دنیای داستانی توجه داشت، روایتی با انشعابهای بیشتر رو ارائه داد که تکتک مسیرهای داستانیاش هم از جنس داستانگویی همین دنیا هستن و هم زیبایی خاص خودشون رو دارن. اجازه داد ما در این ماجراجویی، نقشی داشته باشیم که هرگز در منبع اقتباس نداشتیم؛ بدون اینکه به اصل داشتههای The Witcher آسیب بزنه.
پیادهسازی مثالزدنی تمام اِلِمانهای کلیدی اثر اصلی در این دنیا با استفادهی ایدهآل از ابزارهای خاصی که ویدیوگیم به سازندگان میداد، کاری کرد که فراتر از تجربهای که کتابها ارائه میدن، زندگی بهعنوان یک ویچر، جنگیدن برای سیری، درگیریهای ذهنی با سرنوشت و مفهوم اون، عشقورزیهای یک شخصیت سرد که وظایفش تضاد زیادی با خواستههاش دارن، سیاست به خرج دادن در برخی از گفتوگوها و حتی بهکارگیری سلاح مناسب برای کشتن هر دشمن رو با تمام وجود درک کنیم. تکتک اِلِمانهایی که ویچر رو ویچر کردن، در بازیهای ویچر هم حضور دارن؛ درحالیکه بازی نقاط قوت دیگری هم داره.
وقتی «منبع اقتباس» و «اقتباس» رو کنار هم بذاریم، نمیتونیم به شکل جزئی و دقیق به مقایسهی عناصری بپردازیم که مربوط به ماهیت ادبیات یا ویدیوگیم هستند. بیمعنیه که مثلا جنس روایت یک رمان و آرایههای ادبی، در برابر مکانیزمهای جذاب گیمپلی ارزشگذاری بشن. در نتیجه بدون وارد شدن به جزئیات بیفایدهی اینچنینی میپذیرم که هر دو در صنعت-هنر خود خوش درخشیدند که مورد توجه قرار گرفتند.
(۲)