// سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۹

گزارش باکس آفیس: از افتتاحیه ضعیف First Man تا دومین صدرنشینی متوالی Venom

در گزارش باکس آفیس این هفته درباره آغاز اکران فیلم First Man با بازی رایان گاسلینگ و دیگر پرفروش‌ترین فیلم‌های هفته صحبت می‌کنیم.

گزارش‌‌ باکس آفیس این هفته را با فیلم زندگینامه‌ای «نخستین انسان» (First Man)، جدیدترین فیلم دیمین شزل درباره‌ی نیل آرمسترانگ شروع می‌کنیم که اگرچه نقدهای بسیار خوبی دریافت کرده است، اما از بد حادثه با «ستاره‌ای متولد شده است» (A Star is Born) برخورد کرد؛ فیلمی که علاوه‌بر دریافتِ نقدهای مثبت، به بمبِ پرسروصدایی هم در رسانه‌ها تبدیل شده است و از تبلیغاتِ دهان به دهانِ قوی‌ای در بین سینماروها بهره می‌برد. قبل از این آخرهفته، تحلیلگران امید داشتند که باکس آفیس به اندازه‌ی کافی برای پیشرفت و ترقی دو فیلم بزرگسالانه‌ی اُسکارپسند فضا داشته باشد؛ مثل اتفاقی که با افتتاحیه‌ی ۲۵/۷ میلیون دلاری «کاپیتان فیلیپس» (Captain Philips) در کنار درآمد ۴۳ میلیون دلاری «جاذبه» (Gravity) در آخرهفته‌ی دومش افتاد. ولی «نخستین انسان» با کسب فقط ۱۶ و نیم میلیون دلار به عنوان افتتاحیه موفق به انجام این کار نشد. این رقم حداقل هنوز به معنی یک فاجعه‌ی تمام‌عیار نیست، ولی رقمی که به معنای پرتاب فضاپیما با خیال آسوده و بدون دردسر به آسمان باشد هم نیست. جدا از «ستاره‌ای متولد شده است»، فیلم کامیک‌بوکی «ونوم» (Venom) که بهتر از انتظارات ظاهر شده است هم در عملکردِ ضعیفِ «نحستین انسان» بی‌تاثیر نبوده است. «نخستین انسان» به خاطر رقبای وحشتناکی که این آخرهفته با آنها در افتاد به این روز افتاد. از یک طرف «ونوم» به عنوان رویداد سینمایی کودکانه‌پسندانه‌ی این روزها، بچه‌ها را به سمت خود جلب کرد و از طرف دیگر «ستاره‌ای متولد شده است» هم به عنوان رویداد سینمایی این روزها برای بزرگسالان، سینماروهای بزرگسال را قاپید. البته نباید فراموش کنیم که واکنش‌های عمومی به «نخستین انسان» به اندازه‌ی منتقدان عالی نبود. در مقایسه می‌توان به «استیو جابز» (Steve Jobs) به کارگردانی دنی بویل اشاره کرد که با اینکه با تعریف و تمجیدِ فوق‌العاده‌ی منتقدان مواجه شد، ولی توسط عموم سینماروها نادیده گرفته شد. این اتفاق زمانی افتاد که برای اولین‌ بار با وضعیتی روبه‌رو شدیم که یک فیلم به لامبوریگینی‌ای در بین پرایدها تبدیل می‌شود که بقیه به گرد پایش هم نمی‌رسند. در سال ۲۰۱۵، «مریخی» (The Martian) با تبدیل شدن به گزینه‌ی اول و آخرِ سینماروهای بزرگسال، اجازه‌ی عرض اندام به فیلم‌های بزرگسالانه‌‌ای مثل «استیو جابز»، «کریمسون پیک» (Crimson Peak)، «بحران، برند ماست» (Crisis is Our Brand) و غیره را نداد. در دورانی که خیلی‌ها سرگرمی‌های بزرگسالانه‌ی باکیفیتِ نت‌فلیکس و دیگران را ترجیح می‌دهند و فقط یکی-دو بار در ماه به سینما می‌روند، برنده کسی است که بتواند این جماعت را به خود جلب کند. شاید محیطی که به «جاذبه» و «کاپیتان فیلیپس» اجازه داد که در کنار هم موفق شوند دیگر وجود ندارد.

افتتاحیه‌ی ۱۶ و نیم میلیون دلاری «نخستین انسان» در صورتی که بتواند در جریان فصل جوایز روی بورس باقی بماند و ناپدید نشود فاجعه نیست. کماکان از لحاظ هنری با فیلم خوبی طرفیم که سینماهای آیمکسش را تا سه هفته‌ی آینده که «بوهمین رپسودی» (Bohemian Rhapsody) اکران خواهد شد در اختیار خواهد داشت و تا وقتی که فیلم زندگینامه‌ای برایان سینگر از راه برسد، به عنوان گزینه‌ی دوم سینماروهای بزرگسال به دست و پنجه نرم کردن با «ستاره‌ای متولد شده است» ادامه خواهد داد. «نخستین انسان» که با ۶۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، اگر دوامی شبیه به «کاپیتان فیلیپس» داشته باشد، به ۶۶ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا خواهد کرد. این پیش‌بینی در حالی است که این فیلم افتتاحیه‌ی قابل‌اطمینانی در مایه‌های «آرگو» (Argo)، «شبکه‌ی اجتماعی» (Social Network) و «کاپیتان فیلیپس» (Captain Philips) نداشته است. پس باید خودمان را برای نتیجه‌ای کمتر از اینها هم آماده کنیم. مخصوصا با توجه به اینکه با آغاز اکران فیلم ترسناک «هالووین» (Halloween) از هفته‌ی آینده، آن فیلم می‌تواند جای «نخستین انسان» را به عنوان فیلم بزرگسالانه‌ی اصلی این روزها در کنار «ستاره‌ای متولد شده است» بگیرد. با این حال عملکرد ضعیفِ «نخستین انسان» هیچ مشکلی برای سازندگانش ایجاد نخواهد کرد. رایان گاسلینگ کماکان به گرفتن نقش‌های اصلی و مکملِ مهم ادامه خواهد داد و دیمین شزل هم شاید مجبور شود مثل دنی ویلنوو بعد از «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049)، زخم‌هایش را لیس بزند، ولی نقدهای عالی و اعتبار هنری قوی‌اش، او را در جایگاه فعلی‌اش حفظ خواهد کرد.

thank you for your service

دومین تازه‌اکران گسترده‌ این هفته اما «مورمور ۲: هالووینِ جن‌زده» (Goosebumps 2: Haunted Halloween) است که کارش را با کسب رقم قابل‌قبولِ ۱۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار شروع کرد. این رقم ۳۱ درصد کمتر از افتتاحیه‌ی ۲۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری قسمت اول است. این افتِ فروش اما کاملا قابل‌انتظار است. چون نه تنها سونی در مقایسه با بودجه‌ی ۵۸ میلیون دلاری قسمت اول، ۳۵ میلیون دلار خرج قسمت دوم کرده، بلکه منتظر نشد تا برنامه‌ی جک بلک برای حضور در این فیلم خالی شود تا به این شکل مهم‌ترین ستاره‌اش را از دست بدهد. با این حال از آنجایی که این فیلم در مقایسه با قسمت اول، ۳۹ درصد کمتر خرج روی دست سازندگانش گذاشته است، کسب ۳۱ درصد کمتر از قسمت اول در آخرهفته‌ی افتتاحیه هم شروعِ فاجعه‌باری نیست. با این حال سونی امیدوار است که حال و هوای هالووین به دیده شدن این فیلم کمک کند. سومین تازه‌اکران این هفته تریلر کمدی «اوقات بد در اِل رویال» (Bad Times At The El Royale)، محصول فاکس قرن بیستم است که اگرچه نقدهای قابل‌اطمینانی دریافت کرده است، اما حتی با وجود بهره بردن از گروه بازیگرانِ درجه‌یکی که شامل جف بریجز، سینتیا اِریوو، داکوتا جانسون، جان هـم و کریس همسورث می‌شود، همیشه قرار بود در گیشه به مشکل بربخورد. این سرنوشتِ محتوم فیلم‌های اورجینالِ بزرگسال‌پسند در فضای آی‌پی‌زده‌ی هالیوود است. این فیلم ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد که شروع خوبی برای این فیلمِ ۳۰ میلیون دلاری نیست. از آنجایی که در حال حاضر «ستاره‌ای متولد شده»، «ونوم» یا «نخستین انسان»، گزینه‌های اولِ سینماروهای بزرگسال است، کسی برای تماشای یک فیلم بزرگسالانه‌ی دیگر باقی نمانده بود.

در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول باید با «ونوم» (Venom) شروع کنیم که برای دومین هفته‌ی متوالی صدر جدول را در تصاحب خودش نگه داشت. این فیلم پس از تجربه‌ی ۵۵ درصد افت فروش، ۳۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر در جریان آخرهفته‌ی دومش کسب کرد و مجموع درآمد ۱۰ روزه‌اش را به ۱۴۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار رساند. افت فروش آخرهفته‌ی دومِ «ونوم» در واقع بهتر از سه فیلم قبلی «مرد عنکبوتی» یعنی «مرد عنکبوتی ۳»، «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز ۲» و «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» است و تقریبا در کنار افت فروش آخرهفته‌ی دوم ۵۶ درصدی «لوگان» (Logan) قرار می‌گیرد. این افت فروش کمی بهتر از افت فروشِ ۵۶ درصدی «آنابل» (Annabelle) است. خلاصه «ونوم» نشان داد که افتتاحیه‌ی موفقیت‌آمیزش برخلاف «آنابل»، «موذی: فصل ۲» (Insidious: Chapter 2) یا «بتمن علیه سوپرمن» (Batman v Superman)، یک شگفتی یک هفته‌ای نبوده است و ادامه‌دار خواهد بود. اگرچه «ونوم» هفته‌ی پیش اکرانش را در حد و اندازه‌ی یکی از فیلم‌های سطح پایینِ دنیای سینمایی مارول آغاز کرد، ولی تا حالا دوامی شبیه به فیلم‌های مرسومِ دنیای سینمایی مارول داشته است. نه، «ونوم» قرار نیست عملکرد درازمدت و قدرتمندی در مایه‌های «نگهبانان کهکشان» داشته باشد، اما قرار است تا آغاز اکرانِ «جانوران شگفت‌انگیز: جرایم گریندل‌والد» (Fantastic Beasts: Crimes of Grindlewald)، تنها فیلم لایو اکشنِ کودک‌پسندانه‌ی گیشه باقی بماند.

thank you for your service

پس بله، در حالی که این روزها فیلم‌های بزرگسالانه‌ی به وفور یافت می‌شوند، سونی تصمیم درستی برای انتخاب درجه‌بندی سنی زیر ۱۳ سال برای «ونوم» گرفت. اگر این فیلم از اینجا به بعد عملکردی شبیه به «لوگان» داشته باشد، می‌تواند در نهایت به درآمد خانگی ۲۱۰ میلیون دلار برسد. اما اگر فیلم دوام قوی‌تری مثل «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» یا «انت‌من و وسپ» داشته باشد (هر دو از افت فروش شدیدِ آخرهفته‌ی دومشان ریکاور شدند)، می‌تواند به چیزی دور و اطرافِ ۲۳۰ میلیون دلار در خانه هم دست پیدا کند. این فیلم که با ۱۰۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده تا حالا ۳۷۹ میلیون دلار در دنیا فروخته است. با این وضعیت، تحلیلگران فکر می‌کنند که «ونوم» احتمالا به ۵۷۵ تا ۶۰۰ میلیون دلار فروش جهانی هم خواهد رسید. این خبر فوق‌العاده‌ای برای سونی است که اتفاقا به تازگی مجموع فروش فیلم‌هایشان در سال ۲۰۱۸ از مرز یک میلیارد دلار هم عبور کرد. عملکردِ «ونوم» نشان می‌دهد که علاقه‌ی قابل‌توجه‌ای به فیلمی با محوریت این کاراکتر بوده است و احتمال دارد چنین چیزی درباره‌ی فیلم‌های مستقلِ دیگر دشمنانِ مرد عنکبوتی هم صدق کند. یکی از دلایلی که «ونوم» علاوه‌بر طرفدارانِ هارکورِ اصلی این شخصیت، با استقبالِ عموم مردم روبه‌رو شده است به خاطر این است که اگرچه با یک فیلم کامیک‌بوکی طرفیم، اما یکی از آن فیلم‌های کامیک‌بوکی جمع و جورِ ستاره‌محور در مایه‌های «مرد آهنی» (Iron Man) و «شوالیه‌ی تاریکی» (The Dark Knight). همین آن را در تضاد با فیلم‌های دنیای سینمایی مارول قرار داده است و به جایگاه منحصربه‌فردی در بین فیلم‌های هم‌ژانرش رسانده است. جذابیت و سرگرمی اصلی فیلم نه جلوه‌های کامپیوتری سرسام‌آورش، بلکه حضور تام هاردی در نقشی دیوانه‌وار است. شاید عجیب به نظر برسد. اما «ونوم» به این دلیل با عموم مردم ارتباط برقرار کرده، چون آنها را به یاد دورانِ نوستالژیکی می‌اندازد که فیلم‌های ابرقهرمانی عموما خیلی بد بودند و هنوز به بلاک‌باسترهای چیره بر هالیوود تبدیل نشده بودند.

در جایگاه دوم «ستاره‌ای متولد شده است» (A Star Is Born) را داریم که وضعیتش در جدول فرقی با هفته‌ی گذشته نکرده است. این فیلم پس از تجربه‌ی ۳۵ درصد افت فروش، ۲۸ میلیون دلار دیگر فروخت که مجموعِ فیلمِ ۳۶ میلیون دلاری برادران وارنر و ام‌جی‌ام را به ۹۴ میلیون و ۱۶۰ هزار دلار در خانه و ۱۳۵ میلیون دلار در دنیا می‌رساند. افتِ فروش هفته‌ی دوم فیلم بیشتر از امثالِ «مریخی» (۳۱ درصد)، «دختر گم‌شده» (۲۹ درصد) و «جاذبه» (۲۲ درصد) است. با این حال، بودجه‌ی کمترِ «ستاره‌ای» یعنی این فیلم همین الانش موفق حساب می‌شود و این در حالی بود که آن فیلم‌ها با رقیب کله‌خرابی مثل «ونوم» گلاویز نشده بودند. «ستاره‌ای» بالاخره به جایی خواهد رسید که فروش روزانه‌ی بیشتری نسبت به «ونوم» خواهد داشت، اما باید صبر کرد و دید آیا می‌تواند در زمینه‌ی مجموعِ فروش خانگی هم از فیلم ابرقهرمانی سونی جلو بزند یا نه. در جایگاه پنجم جدول «پاکوچیک» (Smallfoot)، محصول برادران وارنر را داریم که ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دیگر در سومین آخرهفته‌ی اکرانش کسب کرد و مجموع فروش خانگی‌اش را به ۵۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار و فروش جهانی‌اش را به ۱۱۰ میلیون دلار رساند. در رده‌ی ششم کمدی «مدرسه‌ی شبانه» (Night School) را داریم که ۸ میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموع فروش خانگی ۵۹ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار و جهانی ۷۵ میلیون دلار رسید. این رقم خوبی برای این کمدی ۲۹ میلیون دلاری است. «جانی انگلیش ضربه می‌زند» (Johnny English Strikes Back) هم به ۸۸ میلیون دلار فروش خارج از آمریکای شمالی دست پیدا کرد. «نفرتی که می‌پراکنی» (The Hate U Give) تعداد سینماهایش را قبل از آغازِ اکران گسترده‌اش در نوزدهم اکتبر، به ۲۴۶ سالن افزایش داد. این درام نوجوانانه‌‌ که با واکنش‌های مثبتی مواجه شده، یک میلیون و ۷۶۵ هزار دلار دیگر در جریان دومین آخرهفته‌اش کسب کرد. فیلم فانتزی ۴۰ میلیون دلاری «خانه‌ای با ساعتی در دیوارهایش» (The House With A Clock In Its Walls) این آخرهفته از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کرد. اگر یونیورسال دوست داشته باشد، کتابی که این فیلم از روی آن اقتباس شده، یازده دنباله دارد! «یک لطف ساده» (A Simple Favor) به ۸۳ میلیون دلار فروش جهانی از ۲۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد که یعنی این فیلم با بودجه‌ی کمتر، درآمد بیشتری نسبت به «جان ویک» (۸۶ میلیون دلار) داشته است. «راهبه» (The Nun)، محصولِ ۲۲ میلیون دلاری برادران وارنر و نیولاین، از مرز ۱۱۵ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش خانگی و ۳۵۹ میلیون دلار فروش جهانی عبور کرد. این فیلم تا این لحظه علاوه‌بر «یک مکان ساکت» (A Quiet Place)، بیشتر از تمام فیلم‌های ترسناکِ استودیوی بلام‌هوس فروخته است. حالا کم‌کم نوبت مایکل مایرز است که خودی نشان بدهد.

Aladdin movie

اما شاید مهم‌ترین خبرِ باکس آفیسی هفته‌ی گذشته، انتشارِ اولین تیزرِ «علاالدین» (Aladdin) بود. بازسازی لایو اکشنِ انیمیشنِ بلاک‌باستری والت دیزنی که در زمان اکرانش در سال ۱۹۹۲، به ۲۱۷ میلیون دلار فروش خانگی و ۵۰۴ میلیون دلار جهانی دست پیدا کرد. بازسازی «علاالدین» قرار است در آخرهفته‌ی روز یادبودِ سال بعد اکران شود؛ زمانی که دیزنی همیشه در اکران فیلم‌های فانتزی لایو اکشن بزرگش شانس نیاورده است. اگر «علاالدین» بتواند فروش خانگی ۱۷۷ میلیون دلاری و فروش جهانی ۷۹۴ میلیون دلاری «کاراییب ۵» را تکرار کند، باید سرش را بالا بگیرد. بدون‌شک «علاالدین» سرمایه‌گذاری امن‌تری در مقایسه با «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» (Solo: A Star Wars Story)، «آلیس درون آینه» (Alice Through the Looking Glass) و «تومارولند» (Tomorrowland) است که در دوره‌ی زمانی روز یادبود اکران شده بودند. این نکته هم خوب است بدانید که «علاالدین» در یک زمینه‌ی به‌خصوص، در جایگاه مخالفِ «سولو» قرار می‌گیرد. در حالی بزرگ‌ترین دستاوردِ «سولو»، ارائه‌ی یک فیلم جمع و جورِ در یک مجموعه‌ی غول‌آسا بود که این دستاورد به بزرگ‌ترین چالشش در پیدا کردن مخاطب در گیشه هم تبدیل شد؛ چرا که ابعادِ کوچک فیلم، آن را به قسمت غیرضروری‌ای برای طرفداران تبدیل کرده بود. حالا این ماجرا در رابطه با «علاالدین»‌ برعکس شده است. بزرگ‌ترینِ جذابیتِ این فیلم در گیشه این پتانسیل را دارد تا به بزرگ‌ترینِ چالشِ هنری‌اش تبدیل شود. «علاالدین» برخلاف دیگر بازسازی‌های لایو اکشن دیزنی با یک بازیگرِ به‌خصوص در یک نقش به‌خصوص تعریف می‌شود. منظورم صداپیشگی رابین ویلیامز در نقش غول چراغ جادو در انیمیشنِ اورجینال «علاالدین» است. کاراکتر او اگرچه تازه از پایانِ پرده‌ی اول فیلم وارد داستان می‌شود، ولی حضورِ ویلیامز در این نقش مکمل که تاثیرگذاری بیشتری از نقش‌های اصلی داشت، یک نقش کاملا رابین ویلیامزی بود. انیمیشن «علاالدین» برخلافِ انیمیشن‌های قبلی دیزنی، از آن فیلم‌هایی است که سوخت اصلی‌اش توسط حضورِ به‌خصوص یک ستاره که هنرنمایی به‌خصوصی از خودش ارائه می‌کرد تامین می‌شود. به عبارت بهتر رابین ویلیامز روحِ «علالدین» بود. این انیمیشن با اسم او گره خورده است.

موفقیتِ ویلیامز با «علالدین»، آغازگرِ دورانی بود که انیمیشن‌های بزرگ لبریز از بازیگرانِ خوش اسم و رسم شدند که پرسونای منحصربه‌فردشان را به این فیلم‌ها می‌‌آوردند. رویکردی که هنوز که هنوزه ادامه دارد. بعد از گذشت ۲۵ سال از آن زمان، همان‌قدر که انیمیشن‌هایی مثل «داستان اسب‌بازی»، «در جستجوی دوری» یا «شرک» با صداپیشگی تام هنکس، اِلن دجنرس و مایک مایرز شناخته می‌شوند، همان‌قدر هم «علاالدین» با رابین ویلیامز به عنوان کسی که صدای غول چراغ جادو را گفت شناخته می‌شود. بازسازی «علاالدین» برخلافِ «دیو و دلبر»، «دامبو»، «اژدهای پیت» یا «مالفیسنت» نه تنها با انیمیشن اصلی مقایسه می‌شود، بلکه در زمینه‌ی صداپیشگی غول چراغ جادو هم با قبلی مقایسه خواهد شد. کافی است به «جوخه‌ی انتحار» نگاه کنید تا متوجه شوید که روی کاغذ استخدام ستاره‌ای مثل ویل اسمیت در یک نقش مهم در یک فیلم فانتزی پرخرج به معنی پیروزی است. اما بزرگ‌ترین ستاره‌ی «علاالدین» که می‌تواند به معنی موفقیتِ تجاری‌اش باشد، می‌تواند به بزرگ‌ترین کمبود هنری‌اش هم منجر شود. انتخاب ویل اسمیت که احتمالا غولِ چراغ جادوی بسیار متقاوتی نسبت به نسخه‌ی رابین ویلیامز ارائه خواهد داد هوشمندانه‌ترین انتخابی است که دیزنی می‌توانست کند. بالاخره وقتی قرار است نسخه‌ی لایو اکشنی از «علاالدین» بدون رابین ویلیامز بسازیم، تنها انتخابی که داریم این است که واردِ مسیرِ کاملا متفاوتی شویم. ولی بدون شک نمی‌توان جلوی مقایسه‌های غول چراغ جادوی ویل اسمیت با نسخه‌ی اصلی را گرفت. فعلا که اکثر بحث‌های پیرامونِ «علاالدین» به تحسینِ دیزنی در زمینه‌ی وفا کردن به قولش در زمینه‌ی انتخاب بازیگرانِ خاورمیانه‌ای یا هندی برای شخصیت‌های اصلی‌اش معطوف شده است. ولی همان‌طور که «سولو» نشان داد که هریسون فورد بخش جداناپذیری از شخصیت‌پردازی هان سولو بوده است که این شخصیت بدون آن همان هان سولوی همیشگی نیست، ماموریتِ «علاالدین» هم این است که ثابت کند که غول چراغ جادوی ویل اسمیت می‌تواند در حد و اندازه‌ی نسخه‌ی رابین ویلیامز ظاهر شود یا حداقل کاری کند تا جای خالی او را کمتر احساس کنیم.

Avengers: Infinity War

اما حالا که دیزنی اولین تیزرِ «علاالدین» را منتشر کرد و با توجه به اینکه اکرانِ جدیدترین فیلم فانتزی آنها یعنی «فندق‌شکن و چهار قلمرو» (The Nutcracker and the Four Realms) تا سه هفته‌ی دیگر آغاز می‌شود، در حال حاضر در زمانی قرار داریم که قرار است با موج بعدی مارکتینگِ دیزنی مواجه شویم. آنها در مقایسه با سال‌های قبل، از اوایلِ آگوست که «کریستوفر رابین» را روی پرده فرستادند تا حالا ساکت‌تر از همیشه بوده‌اند. اما سکوتِ آنها از ماه بعد با سروصدای شدیدی شکسته خواهد شد. دلیلش ساده است. آنها سه فیلم بزرگ برای آخرِ سال در برنامه دارند. «فندق‌شکن و چهار قلمرو» در دوم نوامبر، «رالف اینترنت را خراب می‌کند» (Ralph Breaks the Internet) در جریان آخرهفته‌ی روز شکرگذاری و «مری پاپینز بازمی‌گردد» (Mary Poppins Returns) در نوزدهم دسامبر روی پرده خواهند رفت. بعد از اینها، دیزنی وارد یک تعطیلاتِ ۲ و نیم ماهه می‌شود تا سالِ ۲۰۱۹ را با «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) آغاز کند. این یعنی ما احتمالا قرار است با هجوم تریلرها و تیزرها و پوسترها و عکس‌های رسمی اولینِ گروه از فیلم‌های بزرگِ آنها در سال ۲۰۱۹ روبه‌رو شویم. این یعنی نگاه‌های تازه یا بیشتری به فیلم‌هایی مثل «کاپیتان مارول»، «دامبو» به کارگردانی تیم برتون»، مستند «پنگوئن‌ها» (Penguins)، بازسازی «شیر شاه» (Lion King) و «داستان اسباب‌بازی ۴» (Toy Story 4). اما بزرگ‌ترین سوالی که باقی می‌ماند این است که چه زمانی اولینِ تکه از تبلیغاتِ اصلی «اونجرز ۴» (Avengers 4) را خواهیم دید؟ این اتفاق یا در شش هفته‌ی آینده اتفاق خواهد افتاد یا در زمان نامعلومی در پنج ماه آینده. رسم این است که مارول و دیزنی اولینِ تیزرِ جدیدترینِ کراس‌اور دنیای سینمایی‌ ابرقهرمانی‌شان را در اواخر نوامبر یا اوایل دسامبر منتشر کنند؛ درست همان‌طور که این کار را با «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War)، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War) و حتی «مرد آهنی ۲» (Iron Man 2) انجام دادند. قابل‌ذکر است که اولین تیزرِ ضعیفِ قسمت اول «اونجرز» هفت سال پیش در چنین هفته‌ای منتشر شد. در حالی که اولین تیزِرِ عالی «اونجرز: دوران اولتران» در بیست و دوم اکتبر ۲۰۱۴ عرضه شد. اما اولینِ نگاه واقعی به «اونجرز» در بیست و دوم جولای ۲۰۱۱ در قالبِ سکانسِ پسا-تیتراژِ «کاپیتان آمریکا: اولین انتقام‌جو» (Captain America: First Avenger) در سینماها به نمایش در آمد. هنوز که هنوزه این سکانس حکم یکی از بهترین سکانس‌های پسا-تیتراژ و تبلیغاتِ هوشمندانه در بین تمام فیلم‌های دنیای سینمایی مارول را دارد. حالا سوال این است که آیا دیزنی و مارول حاضر هستند تا این ترفند را برای دومین‌ بار با «اونجرز ۴» تکرار کنند؟

حقیقت این است که هیچ مشکلی نیست اگر آنها با دنبال کردن دستورالعملِ استانداردِ همیشگی‌، اولین تیزرِ «اونجرز ۴» را همراه با تریلرهای زیادی که در جریان فصل کریسمس منتشر می‌شوند منتشر کنند. از همین حالا می‌توان پیش‌بینی کرد که احتمالا در فصل تعطیلات میلادی امسال، اولینِ تیزر فیلم‌هایی مثل ریبوت «مردان سیاه‌پوش» (Men in Black)، «مرد عنکبوتی: دور از خانه» (Spider-Man: Far From Home)، «جان ویک ۳» (John Wick 3)، «کاراگاه پیکاچو» (Detective Pikachu)، «دورای کاشف»‌ (Dora the Explorer) و «هابز و شاو» (Hobbs and Shaw) منتشر خواهند شد. دیزنی هم می‌تواند تریلر «اونجرز ۴» را به یکی از تریلرهای سیلِ تریلرهای فصل تعطیلات تبدیل کند. اما همزمان دیزنی می‌تواند دندان روی جگر بگذارد و اولین تیزرِ واقعی «اونجرز ۴» را در قالب سکانسِ پسا-تیتراژِ «کاپیتان مارول» منتشر کند. دیزنی این کار را می‌تواند با فیلم‌های جدیدش هم انجام بدهد. مثلا تیزرِ «علالدین» را با «فندق‌شکن و چهار قلمرو»، تیزر «شیر شاه» را با «رالف اینترنت را خراب می‌کند» و تیزرِ «داستان اسباب‌بازی ۴» را همراه با «مری پاپینز بازمی‌گردد» منتشر کند. دیزنی در نیمه‌ی اول ۲۰۱۹ آن‌قدر فیلم‌های بزرگ دارد که دل‌مان برای تیزرِ «اونجرز ۴» در بین سونامی تبلیغاتِ پایان سال تنگ نخواهد شد. مسئله بعدی اینکه دیزنی و مارول بعد از ۶ و نیم ماهی که از «جنگ اینفینیتی» گذشته است، تقریبا هیچ اطلاعاتی از «اونجرز ۴» بیرون نداده‌اند. ما شاید بدانیم بلک پنتر و مرد عنکبوتی به زندگی باز خواهند گشت، اما دیگر چیزهایی که از کلیف‌هنگرِ پایانی «جنگ اینفینیتی» باقی مانده‌اند بی‌جواب هستند. این موضوع حتی درباره‌ی اسم رسمی فیلم هم صدق می‌کند. و این حرکت یکی از بزرگ‌ترین روش‌های تبلیغاتی مارول است. ما نمی‌دانیم که قهرمانان مُرده چگونه زنده خواهند شد. ما نمی‌دانیم که وضعیتِ دنیای سینمایی مارول بعد از «جنگ اینفینیتی» چه شکلی است. ما نمی‌دانیم که قوس شخصیتی تونی استارک، استیو راجرز و دیگر اعضای اورجینالِ اونجرز چگونه جمع‌بندی می‌شود. حتی با توجه به تمام ماجراهای مربوط به اخراج جیمز گان، نمی‌دانیم که «اونجرز ۴» چه معنایی برای «نگهبانان کهکشان ۳» خواهد داشت. البته که انتشارِ یک تیزر مرموز در جریان دو ماه آینده به معنی اسپویل کردنِ کل فیلم نیست. اما حقیقت این است که هیچ شکی در موفقیتِ «اونجرز ۴» وجود ندارد. بنابراین مارول این فرصت را دارد تا ایده‌ی اکرانِ یک بلاک‌باستر با کمترینِ مارکتینگ ممکن را اجرا کند. چسابندنِ تیزرِ «اونجرز ۴» در انتهای «کاپیتان مارول» دو ماه مانده به اکران فیلم، ثابت می‌کند که مارکتینگِ دیرهنگامِ «سولو»، «شکارچیان ارواح» و «سایه‌های تاریک» دلیل عملکرد تجاری ناامیدکننده‌شان نبوده است. بلکه ثابت می‌کند که آغاز زودهنگام مارکتینگِ فیلم‌های بزرگ اکثرا برای جذب کسانی است که حتی بدون تبلیغات هم جذب شده‌اند. دلیل شکستِ «سولو» بیشتر از اینکه به خاطر تبلیغات دیرهنگامش باشد، به خاطر این بود که از همان اول، طرفداران با ایده‌ی چنین فیلمی مخالف بودند. بنابراین وقتی که با فیلمی مثل «اونجرز ۴» طرفیم که مخصوصا به خاطر کلیف‌هنگرِ فیلم قبلی، طرفداران را گوش به زنگ نگه داشته است و آنها را حتی بدون تریلر هم برای دیدن آن کنجکاو کرده است، چرا نباید از این فرصت برای عقب انداختنِ مارکتینگ تا جایی که می‌شود استفاده کرد.

دیزنی نشان داده است که بیشتر از استودیوهای دیگر از رابطه‌ی بین استودیو و طرفداران آگاه است. آنها وقتی در تریلر «کاپیتان مارول»، بری لارسن را در حال مشت زدن به صورت یک پیرزن نشان می‌دهند می‌دانند که این صحنه برای کسانی که آن را در سینما می‌بینند و از فرود آمدن مشت ذوق می‌کنند نیست. بلکه این صحنه جهت به راه انداختن موتور اینترنت برای نوشتن پُست‌هایی با مضمون «آن مشت چه معنایی داشت؟» و ساختن گیف و میم براساس آن است. این یکی از دلایلی است که والت دیزنی و آی‌پی‌های نِردپسندانه‌اش این‌قدر در کنترل فرهنگ عامه و کیگ‌ها موفق است. حتی وقتی برای مثال «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده»، ۴۱۷ میلیون در خانه (بیشتر از «واندر وومن») و یک میلیارد و ۳۰۴ میلیون دلار در دنیا (بیشتر از «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی») می‌فروشد یا «هتل ترانسلوانیا ۳» به ۵۰۰ میلیون دلار در دنیا دست پیدا می‌کند، با موفقیت‌هایی طرفیم که به اندازه‌ی فیلم‌های مارول و دی‌سی سروصدا به پا نمی‌کنند. به خاطر اینکه آنها به تمام فکر و ذکر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تبدیل نمی‌شوند. می‌توان مطمئن بود که سرمایه‌دارانِ یونیورسالِ فروش یک میلیارد و ۳۰۴ میلیون دلاری‌شان را به ترند شدن در تویتر ترجیح می‌دهند. ولی در سال ۲۰۱۸، مارکتینگ زودهنگام به همان اندازه که درباره‌ی تبلیعاتِ فیلم است، به همان اندازه هم درباره‌ی سفت کردن جای پای فیلم‌ها در فرهنگ عامه است. این حرکت اگرچه به فروختنِ هرچه بیشتر فیلم کمک می‌کند، اما بیشتر آنهایی که را هدف قرار می‌دهد که برای دیدن فیلم لحظه‌شماری می‌کنند، نه آنهایی که در ناآگاهی به سر می‌برند یا علاقه‌ای به دیدنِ فیلم ندارند. «اونجرز ۴» در موقعیت ویژه‌ای قرار دارد که علاقه به دیدنش به خاطر نیمه‌کاره تمام شدن فیلم قبلی وجود دارد و حتی با سکوتِ سازندگان بیشتر هم شده است. ما هنوز نمی‌دانیم که به جز «مرد عنکبوتی: دور از خانه» و دیگر پروژه‌های بی‌نام مارول، دنیای سینمایی مارول میزبان چه فیلم‌هایی خواهد بود. یا اینکه اصلا دنیای سینمایی مارول بعد از «اونجرز ۴» چه شکلی خواهد بود. مارول اگر پایه باشد، می‌تواند مارکتینگ سکوت‌محورش را ادامه بدهد. چرا که این ترفند با توجه به موقعیت خاصِ «اونجرز ۴»، به اندازه‌ی یک مارکتینگِ مرسوم می‌تواند در علاقه‌مند کردن طرفداران به دیدن این فیلم تاثیرگذار باشد. از آنجایی که همان‌طور که انتهای «کاپیتان آمریکا: اولین انتقام‌جو» به آغاز «اونجرز» منتهی شد، سرانجامِ «کاپیتان مارول» هم می‌تواند به شروع «اونجرز ۴» وصل شود. از همین رو مارول از فرصتِ جالبی برای تکرار یکی از بهترین ترفندهای مارکتینگش بهره می‌برد. البته که آنها احتمالا تیزری قبل از افتتاحیه‌ی «کاپیتان آمریکا» منتشر خواهند کرد. اما آنها می‌توانند با اختصاص دادنِ تیزر اصلی «اونجرز ۴» به سکانسِ پسا-تیتراژِ «کاپیتان مارول» نشان بدهند که فیلم‌های کله‌گنده‌‌ای مثل «اونجرز ۴» نیازی به تبلیغاتِ چند ماهه و چند ساله ندارند. بزر‌گ‌ترین ترفندِ تبلیغاتی «اونجرز ۴» می‌تواند حفظ کردن راز و رمز باقی مانده بعد از «جنگ اینفینیتی» باشد. آیا مارول از این فرصت استفاده خواهد کرد؟

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

ردیفنام فیلمدرآمد آخرهفتهمجموع آمریکای شمالی
۱Venom۳۵/۷ میلیون دلار۱۴۲/۸ میلیون دلار
۲A Star is Born۲۸ میلیون دلار۹۴/۱ میلیون دلار
۳First Man۱۶/۵ میلیون دلار۱۶/۵ میلیون دلار
۴Goosebumps 2: Haunted Halloween۱۶/۲ میلیون دلار۱۶/۲ میلیون دلار
۵Smallfoot۹/۳ میلیون دلار۵۷/۶ میلیون دلار
۶Night School۸ میلیون دلار۵۹/۸ میلیون دلار
۷Bad Times At The El Royale۷/۲ میلیون دلار۷/۲ میلیون دلار
۸The House With A Clock In Its Walls۳/۹ میلیون دلار۶۲/۲ میلیون دلار
۹The Hate U Give۱/۷ میلیون دلار۲/۴ میلیون دلار
۱۰A Simple Favor۱/۳ هزار دلار۵۲ میلیون دلار


منبع forbes
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده