آخرهفته چه فیلمی ببینیم؟ | از پلیتکنیک تا کایلی بلوز
در این شماره از سریمقالههای «آخرهفته چه فیلمی ببینیم؟» بهسراغِ دو فیلم رفتهایم. فیلمهایی از کارگردانانی که حالا در عرصهی فیلمسازی صاحبنام محسوب میشوند. هر چند یکی بیشتر از دیگری. یکی از فیلمها جزوِ آثار ابتدایی کارگردان شناختهشده و پرکارِ این سالها، دنی ویلنوو، است و دیگری اولین تجربهی فیلمسازیِ بلند کارگردان چینی، بی گان، که چند سال پیش با دومین فیلمش در جشنوارهی کن درخشید و نام خود را بر سرِ زبانها انداخت.
فیلم پلیتکنیک (۲۰۰۹)
- Polytechnique
- کارگردان: دنی ویلنوو
- بازیگران: کارین واناسی، ماکسیم گده، ماری ـ اولین باریبو
- روتن تومیتوز: ۸۸ %
دو دانشجوی دانشگاه پلیتکنیک شهر مونترال کانادا، در یک روز عادی، ناگهان با هجوم فردی مسلح به دانشگاه روبهرو میشوند...
این فیلم سومین فیلم بلند سینماییِ دنی ویلنوو محسوب میشود. کارگردانی کانادایی که توانست در همهی این سالهای فعالیتش، بهواسطهی آثار شاخصی که نوشت و کارگردانی کرد، نام خود را بهعنوان یکی از فیلمسازان تراز اول جهان بر سر زبانها بیندازد. خالق آثاری درخشانی همچون شعلهها، زندانیها و بلید رانر ۲۰۴۹ و کسی که حالا قسمت دوم فیلم تلماسه از او مورد انتظار است.
پلیتکنیک برگرفته از اتفاقی واقعی و تلخ است. اتفاقی که در سال ۱۹۸۹ در مونترال کانادا رخ داد. واقعهای که به «کشتار مونترال» نیز معروف شد و در طی آن، مارک لِپین با اسلحهای وارد یکی از کلاسهای دانشگاه پلیتکنیک میشود و، بهگفتهی خودش «برای مبارزه با فمنیسم»، به دختران حاضر در کلاس شلیک میکند. او سپس به کوریدور، کافهتریا و قسمتهای دیگر دانشگاه میرود تا به زنان دیگری شلیک کند. درنهایت چهارده زن در این واقعهی تلخ جانِ خود را از دست میدهند و ده زن و چهار مرد نیز زخمی میشوند.
این واقعه منبع الهامی میشود برای ویلنوو و همکارِ فیلمنامهنویس، ژاک داویتس، تا فیلمنامهی پلیتکنیک را بهنگارش دربیاورند. فیلمی ساده، با ظاهری مینیمال، و تکاندهنده. فیلم سعی میکند تا روایتی موازی بسازد؛ روایتی از مارک و آمادهشدنس برای حمله به دانشگاه و روایتی دیگر از دو دختر دانشجو که درگیر کار و زندگی خودند. در نیمهی اولِ فیلم، ما با پسری بهاسم ژان-فرانسوا نیز همراه میشویم تا نحوهی درگیریاش در این کشتار و سرنوشت تلخ نهاییاش را ببینیم و بعد در نیمهی دوم، وقایع را دوباره و این بار از دید آن دو دختر دانشجو بهنظاره مینشینیم تا با جزئیات بیشتری از حادثه روبهرو شویم و نیز سرنوشت یکی از آن دو دختر دانشجو را به نظاره بنشینیم.
پلیتکنیک سیاهوسفید و با ابعاد عریض فیلمبرداری شده است. تمهیدی برای نشاندادن سیاهی موجود در فیلم و اتفاقی که در آن در حالِ رخدادن است. فضای فیلم و همچنین کارگردانیاش ــ استفاده از پلانهای ثابت و بدونِ حرکت و معمولن خالی در بکگراند ــ سرد است، همانطور که فضای محیط بیرون در ایالت کبک. جایی که برف سنگینی باریده و این جنایت سرمای آن را چند برابر میکند.
فیلم کایلی بلوز (۲۰۱۵)
- Kaili Blues
- کارگردان: بی گان
- روتن تومیتوز: ۹۶ %
دکتری تنها برای پیدا کردن نوهی خود، راهی سفری میشود...
اولین فیلم بلند سینمایی بی گان، کارگردان جوان چینی، یکی از شوکهای جشنوارهی لوکارنو در آن سال بود و توانست جایزهی فیلمساز نوظهور را برای بی گان به ارمغان بیاورد. فیلمی هم با داستانی عجیب و هم با سبکِ رواییِ سیال و تأثیرگذار خود که بهسختی از یاد میرود. بی گان سه سال بعد نیز از همین شیوهی روایی استفاده کرد تا فیلم بعدیاش را بسازد، سفر درازِ روز به شب. فیلمی که در جشنوارهی کنِ آن سال با استقبال خوب منتقدان مواجه شد.
خودِ بی گان زادهی شهر کایلی در استان گیژو در کشور چین است. فیلمسازی حالا ۳۴ ساله که در همهی ساختههایش (بهعلاوهی فیلمکوتاهی که سال پیش ساخت) نشان داده که ترکیبکردن رؤیا و واقعیت یکی از اصلیترین و مهمترین دستمایههایی است که با آن کار میکند. کایلی بلوز (احتمالن بهمعنیِ ترانههای غمگینِ شهر کایلی) داستان یک پزشک را تعریف میکند که در روستایی مشغول طبابت است. بعدتر او، برای پیدا کردنِ نوهاش، راهی سفری به روستایی دیگر میشود. روستایی بهاسم دانگمای که در آن گذشته، حال و آینده با همدیگر ترکیب میشوند.
کایلی بلوز بیش از همه بهدلیل فرم خاصش در ذهنها میماند. داستان عجیبی نیز که فیلم برای روایت دارد درکنار این فرم برجستهتر میشود. ما در ابتدا با فیلمی بهنسبت عادی از لحاظ کارگردانی مواجهایم. دکوپاژ بهصورت معمول صورت میگیرد و همگی پلانها روی سهپایه گرفته شدهاند. اما درست از لحظهی ورودِ پزشک به روستای دانگمای، جایی که ماجراهای اصلی فیلم رخ میدهد و مکانی مرموز و اسرارآمیز در فیلم است، ما با شکل تصویریِ کاملن متفاوتی سروکار داریم.
از اینجاست که دوربین از روی سهپایه پایین میآید و ما، تقریبن بهمدت ۴۵ دقیقه، شاهد یک پلانسکانس بلند و بدون قطعایم. یک روایت سیال و شناور، همراهبا رفتوآمد بین کاراکترها و لوکیشنهای بسیار زیاد و متنوع. این شعبدهبازی بصری و کارگردانی نیز در حالی اتفاق افتاده است که درصد زیادی از عواملِ مقابل دوربین در این فیلم بازیگر حرفهای نیستند و همگی از ساکنان محلی شهر کایلی انتخاب شدهاند. از نکات جالب پشتصحنهی کایلی بلوز نیز این است که درصد بسیار زیادی از بودجهی فیلم، پس از فیلمبرداری آن پلانسکانسِ طولانی، تمام شد و بی گان مجبور شد تا باقی صحنههای فیلم را بهصورت پراکنده و با گروههای فنی مختلف فیلمبرداری و اجرا کند.
تماشای پلیتکنیک و کایلی بلوز در آن آخرهفته، جدا از اینکه بهخودیخود فیلمهایی خوب و جذاباند، میتواند از آن جهت لذتبخشتر باشد که بدانیم مسیر فیلمسازی دو تن از کارگردانهای مطرحِ این سالها چهگونه شکل گرفته است. هر چند که پلیتکنیک اولین فیلم ویلنوو نبود، اما میتوان گفت نخستین فیلمی از او بود که با اقبال جهانی مواجه شد و توانست نام خود را سرِ زبانها بیندازد. اتفاقی که با فیلم بعدیاش کامل شد و باعث شد که او بعدتر بتواند به آمریکا برود و در آنجا فیلم بسازد. کایلی بلوز نیز ظهور کارگردانی جوان و عجیب از چین را نشان میدهد. کارگردانی که معرفی این فیلمش در این مقاله درواقع دعوتی هم است به تماشای دومین فیلمش که هم مایهای عاشقانه دارد و هم از نظر بصری و تکنیکی، بسیار فراتر از این اولین فیلم میایستد.