// چهار شنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۹

نکات پنهان جان ویک ۴ که نمی‌دانستید!

آیا می‌دانستید هرکدام از تابلوهای نقاشی‌ای که در طولِ «جان ویک ۴» به چشم می‌خورند، معنای زیرمتنیِ خودشان را دارند؟ در این ویدیو/مقاله هم این تابلوها را بررسی می‌کنیم و هم دیگر نکاتِ مخفی فیلم را مرور می‌کنیم.

«جان ویک ۴» که بالاخره سفر انتقام‌جویانه‌ی بابایاگا را خونین‌تر از همیشه به پایان رساند، از آن فیلم‌هایی است که حالاحالاها توسط خوره‌های اکشن دیده و بازبینی خواهد شد. اما هرچقدر هم این فیلم را بازبینی کرده باشید، باز یک سری جزییات، ارجاعات و نکاتِ غیرعلنی وجود دارند که ممکن است تا حالا متوجه‌شان نشده باشید و اطلاع پیدا کردن از آن‌ها می‌تواند شگفتی‌‌تان را نسبت به فیلمسازیِ جزئی‌نگرانه‌ی چاد استاهلسکی و تیمش برانگیزد و عشق‌تان به این فیلم را افزایش بدهد.

لطفا برای حمایت از فیلمزی، ویدیو را در یوتیوب تماشا کنید


۱- فیلم‌های «جان ویک» از اشعار و افسانه‌های حماسیِ کلاسیکِ متعددی الهام گرفته‌اند؛ مثلا اسم هلن، همسر ویک تداعی‌گر هلنِ تروی‌ است؛ زنی که ربوده شدنش به آغاز یکی از خونین‌ترین جنگ‌های اساطیرِ یونان منجر شد. اما سفرِ احساسی آقای ویک در فیلم چهارم بیش از هر اثر دیگری وام‌دار «کمدی الهیِ» دانته آلیگیری است. دانته در این کتاب سفرِ خیالی خودش به دوزخ، برزخ و بهشت برای رسیدن به بئاتریس، معشوقه‌‌ی جوان‌مرگ‌شده‌اش را تعریف می‌کند. فیلم‌های «جان ویک» پُر از ارجاعات مختلف به «کمدی الهی» است. مثلا دانته درحین عبور از دروازه‌ی جهنم بربالای آن با کتیبه‌ای مواجه می‌شود که روی آن نوشته شده است: «شما که داخل می‌شوید، دست از هر اُمیدی بشوئید». در «جان ویک ۴» هم پادشاه بَئوری (لارنس فیش‌برن) قبل از باز کردنِ درهای محلِ تمرینِ آقای ویک متنِ این کتیبه را نقل‌قول می‌کند.

تابلوی دوزخ دانته در فیلم جان ویک ۴

همچنین، نه‌تنها یکی از تابلوهایی که در موزه‌ی لوور به چشم می‌خورد (تصویر بالا)، «قایقِ دانته» نام دارد که دانته و همراهانش را در محاصره‌ی ارواحِ زجرکشیده‌ی جهنم به تصویر می‌کشد، بلکه در «جان ویک ۳» هم اِرنست، حریفِ بلندقامتِ جان در کتابخانه، قبل از مبارزه از «کمدی الهی» نقل‌قول می‌کند. تازه همان‌طور که دانته آلیگیری در سال ۱۳۰۲ میلادی در جریان یک کودتا از فلورانس، شهر محل تولدش تبعید شد و به محرومیت همیشگی از حقوق مدنی محکوم شد، این موضوع درباره‌ی طرد شدنِ جان ویک از جامعه‌ی آدمکش‌ها هم صادق است. درنهایت، جان در فیلم اول برای پیدا کردنِ یوسف به کلابی به اسم «حلقه‌ی سرخ» سر می‌زند که ارجاعی به حلقه‌های نُه‌گانه‌ی جهنمِ «کمدی الهی» است.


چهار سوار آخرالزمان جان ویک

۲- حرف از ارجاع به شخصیت‌های اساطیری شد: دومین سکانسِ «جان ویک ۴» با طلوع خورشید در مراکش درحالی که سایه‌ی چهار سوار در اُفق به چشم می‌خورند آغاز می‌شوند. این پلان ارجاعی به چهار سوارِ آخرالزمان است؛ در انجیل آمده است که ظهورِ این چهار سوار خبر از پایانِ دنیا می‌دهد. همان‌طور که در انجیل از چهارمین سوار به‌عنوانِ سمبل مرگ یاد می‌شود، این موضوع درباره‌ی نقش سمبلیکِ جان ویک در این صحنه و در کُل این فیلم‌ها هم حقیقت دارد.


ارجاعات جان ویک ۴ به منابع الهامش

۳- اما مجموعه‌ی «جان ویک» همان‌قدر که به داستان‌های اساطیری ارجاع می‌دهد، همان‌قدر هم به ادای دِین کردن به فیلم‌های کلاسیک علاقه‌مند است: مثلا لحظه‌ای که فوت کردن شعله‌ی کبریت توسط پادشاه بَئوری به پلانِ طلوع خورشید کات می‌خورد ارجاعی به یکی از مشهورترین مَچ‌کات‌های تاریخِ سینما در فیلم «لارنس عربستانِ» دیوید لین است. نه‌تنها سکانس‌های مراکش در همان بیابانی که یکی از لوکیشن‌های اصلی «لارنس عربستان» بود فیلم‌برداری شده است، بلکه هر دو نفری که کبریت را فوت می‌کنند نیز تصادفا لارنس نام دارند (اسم بازیگرِ پادشاه بَئوری لارنس فیش‌برن است). همچنین، ساعت جیبیِ شخصیت کِین که عکس دخترش داخلش قرار دارد هم ارجاعی به فیلم «به خاطر چند دلار بیشترِ» سرجو لئونه‌ است. دوتا از کاراکترهای این فیلم یک ساعتِ جیبی دارند که عکسِ یک عزیز داخلشان قرار دارد. علاوه‌بر اینها، خبر افزایش جایزه‌ی جان ویک که توسط دی‌جیِ رادیو اعلام می‌شود با الهام از فیلم «سلحشوران» به کارگردانی والتر هیل طراحی شده است؛ نه‌تنها نمای کلوزآپ از لب‌و‌دهانِ دی‌جی ارجاعی به سکانسِ مشابهی در آن فیلم است، بلکه هر دو دی‌جی آهنگِ «جایی برای فرار نیست» را پخش می‌کنند.

تازه، جالب است بدانید ایستگاه رادیویی‌ای که محلِ جان ویک را به جایزه‌بگیران اعلام می‌کند، «ووشیا» نام دارد؛ ووشیا در زبانِ چینی به‌طور تحت‌الفظی «قهرمانانِ رزمی» معنی می‌دهد؛ ووشیا ژانری در ادبیات، سینما و تلویزیونِ چین است که به ماجراجویی‌ رزمی‌کارها در چینِ باستان می‌پردازد و شاید معروف‌ترین نمونه‌اش فیلم «ببر خیزان، اژدهای پنهان» باشد. علاوه‌بر اینها، سقوط جان از پله‌ها در پاریس هم تداعی‌گر سقوط مشابهی در فیلم «جن‌گیرِ» ویلیام فردکین است. در آن فیلم پدر کاراس خودش را از پنجره‌ی اتاقِ ریگان بیرون می‌اندازد و از پله‌ها سقوط می‌کند تا جان‌اش را برای نجاتِ دختربچه‌ای که او را نمی‌شناسد فدا کند.

ازخودگشتگیِ جان ویک هم به ازخودگذشتگیِ پدر کاراس بی‌شباهت نیست؛ او هم جان‌اش را در راهِ نجات میا، دختر کِین که احتمالا هیچ‌وقت ندیدتش فدا می‌کند. درنهایت، خودِ شخصِ چاد استاهلسکی اخیرا چیزی را که طرفداران از قبل به آن شک کرده بودند، تایید کرد: پایان‌بندی «جان ویک ۴» با الهام‌برداری از پایان‌بندی انیمه‌ی کلاسیکِ «کابوی بی‌باپ» طراحی شده است؛ نحوه‌ی از حال رفتنِ جان روی پله‌ها پس از دوئل با دشمنِ قسم‌خورده‌اش، تداعی‌گر سرانجام اسپایک اسپیگل در آن انیمه است. جالب است بدانید که کیانو ریوز از طرفدارانِ دوآتشه‌ی این انیمه است و در سال ۲۰۰۸ قرار بود در اقتباسِ غربی آن نقش اسپایک را ایفا کند.


الهام‌برداری جان ویک ۴ از بازی قتل‌عام هنگ کنگ

۴- الهام‌برداری‌های «جان ویک ۴» اما به سینما محدود نمی‌شود. بی‌شک حیرت‌انگیزترین سکانس اکشنِ این فیلم همان پلان‌سکانسی است که جان را مشغول تیراندازی در یک آپارتمان از نمای بالاسر به تصویر می‌کشد. چاد استاهلسکی تایید کرده است که منبع الهامش برای طراحی این سکانس بازی ویدیویی «قتل‌‌عام هنگ‌کنگ» بوده. نکته‌ی جالب بعدی این سکانس ارتباطش با سریال «بازی تاج‌و‌تخت» است. ماجرا از این قرار است: جان در جریان این سکانس از سلاحِ جدیدی که گلوله‌هایش به محضِ برخورد به هدف منفجر شده و شعله‌ور می‌شوند استفاده می‌کند. این تفنگ که در دنیای واقعی وجود دارد، با الهام از «بازی تاج‌و‌تخت» نام‌گذاری شده است. نه‌تنها اسم رسمی این تفنگ‌ها «دراکاریس» است (همان واژه‌ای که تارگرین‌ها برای دستور دادن به اژدهایانشان برای دمیدنِ آتش فریاد می‌زنند)، بلکه گلوله‌های این تفنگ هم «نفسِ اژدها» نام دارند.


جان ویک ۴ هاگاکوره

۵- اما شاید اثری که بیشترین تاثیر را روی جهان‌بینیِ «جان ویک ۴» گذاشته است، کتاب «هاگاکوره» اثرِ سامورایی‌ای به نام یاماموتو تسونه‌تومو باشد. درواقع، «جان ویک ۴» به‌حدی وام‌دار این کتاب است که درابتدا قرار بود به‌عنوانِ «جان ویک ۴: هاگاکوره» اکران شود. از «هاگاکوره» به‌عنوانِ آیین‌نامه‌ای عملی و روحانی برای یک جنگجو و رموز سلحشوری یک سامورایی یاد می‌شود. یکی از اصولی که در این کتاب روی آن به‌عنوانِ راه و رسمِ سامورایی تاکید می‌شود، تسلیم شدن دربرابرِ مرگ است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «طریقتِ سامورایی، استوار بر مرگ است؛ آن‌جا که میان مُردن و زنده‌ماندن دودل باشی، بی‌درنگ مرگ را برگزین!». در جریانِ دوئلِ پایانیِ «جان ویک ۴» هم دیالوگ‌های ردوبدل‌شده بینِ جان و کِین مضمون مشابهی دارند؛ جان می‌گوید: «اونایی که به مرگ بچسبن، زنده می‌مونن» و کِین جواب می‌دهد: «اونایی که به زندگی بچسبن، می‌میرن».


جملات لاتین روی پله‌های آرامگاه جان ویک

۶- خب، حرف از مرگ شد: درحالی که جان دارد به آرامگاهِ شارون می‌رود تا با وینستون دیدار کند، می‌توانیم جملاتِ لاتینِ حکاکی‌شده روی پله‌های آرامگاه را ببینیم. روی پله اول نوشته شده: «تا زمانی‌که می‌ترسند، بگذار متنفر باشند». این جمله به کالیگولا، سومین امپراتور روم باستان تعلق دارد؛ کالیگولا که در تاریخ به‌عنوان یک دیکتاتور ظالم و خوش‌گذران شناخته می‌شود، حکم همتای مارکی را دارد. جمله‌ای که روی پله‌ی دوم نوشته شده این‌طور ترجمه می‌شود: «مرگ پاداشِ من است». این یکی دیگر خیلی تابلو است؛ «جان ویک ۴» درباره‌ی آگاهی جان از این است که او فقط درصورتِ تسلیم شدن دربرابر مرگ است که می‌تواند به آرامش دست پیدا کند. اما ترجمه‌ی جمله‌ی سوم این است: «اگر نتوانم بهشت را خم کنم، جهنم را جابه‌جا می‌کنم». البته این جمله به این شکل هم ترجمه شده است: «گر نگردد عرش اعلی بر مُراد/ راهِ دوزخ پیش گیرم، باک نیست».

این جمله به کتاب شعرِ «انه‌اید» اثر ویرژیل، شاعرِ روم باستان تعلق دارد. کسی که این جمله را بیان می‌کند یونو، ایزدبانوی زنان جهان در اساطیر رومِ باستان است. یونو در این داستان نقش یک انتقام‌جوی ترسناک را ایفا می‌کند و به دلایلی دل خوشی از اهالی شهر تروآ ندارد. یونو این جمله را در زمانی بیان می‌کند که آلکتو، یکی از الهه‌های انتقام اساطیر یونان را فرا می‌خواند و ازش می‌خواهد تا برود و دهانِ تروآیی‌ها رو سرویس کند! معنی چهارمین جمله‌ی حکاکی‌شده روی پله‌ها این است: «به پایان بنگر» یا «درباره‌ی پایان تامل کن». به زبان ساده‌تر این جمله اساسا به این معنی است که «مرگ گریزناپذیره و یادت باشه که قراره بمیری». این دقیقا همان کاری است که جان ویک در طولِ فیلم چهارم انجام می‌دهد: جان در این فیلم درباره‌ی عواقب کارهایش تامل می‌کند؛ این فیلم درباره‌ی فکر کردن جان به این است که پس از مرگش چه میراثی از خودش به جا خواهد گذاشت و زندگی‌اش چگونه به یاد سپرده خواهد شد. جمله‌ی پنجم و آخر هم این‌گونه ترجمه می‌شود: «مُرده‌شور خودتو و اسبی رو که باهاش اومدی ببرن». این یکی معنای خاصی ندارد و فقط یکی از فحش‌های رایج در زبانِ لاتین است!


دست مرد مرده وایلد بیل هیکاک جان ویک ۴

۷- در صحنه‌ای که جان و دیگران مشغولِ بازی پوکر هستند، کیلا آرایشِ ورق‌های جان را به‌‌عنوانِ «دست مرد مُرده» توصیف می‌کند. قضیه از این قرار است: وایلد بیل هیکاک، یک هفت‌تیرکشِ افسانه‌ای در دوران غرب وحشی بود که از پشت‌سرِ هدف گلوله قرار می‌گیرد و کُشته می‌شود. او در هنگام مرگ درحال بازی پوکر بود. گفته می‌شود که ترکیبِ ورق‌های دست‌ِ هیکاک شامل دو جفت آس سیاه به همراه دو جفت ۸ سیاه می‌شد. از آن موقع تا حالا ترکیبِ این ورق‌ها به اصطلاح به «دست مرد مُرده» مشهور شده است.


وینستون در موزه لوور با مارکی دیدار می‌کند جان ویک ۴

۸- «جان ویک ۴» هم به سنتِ قسمت‌های قبلی از تابلوهای نقاشیِ پیرامونِ کاراکترها برای معنابخشی به داستان استفاده می‌کند. در صحنه‌ای که وینستون در موزه‌ی لوور به دیدنِ مارکی می‌رود، تابلوها نقش پُررنگی در مشخص کردنِ نقش کاراکترها در داستان ایفا می‌کنند. برای مثال مارکی پشت به تابلوی «مرگ ساراداناپالوس» نشسته است؛ این تابلو تصویرگرِ سارداناپالوس، یکی از پادشاهانِ امپراتوری آشور است که اشتراکاتِ متعددی با مارکی دارد. نه‌تنها هردوی سارداناپالوس و مارکی لباسِ یکدست سفید به تن دارند، بلکه همان‌طور که درکنارِ تختِ سارداناپالوس یک پارچِ طلایی‌رنگ دیده می‌شود، این موضوع درباره‌ی قهوه‌سازِ طلایی‌رنگی که در نزدیکیِ مارکی دیده می‌شود هم صادق است. همان‌طور که سارداناپالوس روی تختخواب مُجلل‌اش در آسودگی دراز کشیده و هرج‌و‌مرجِ پیرامونش را با بی‌تفاوتی تماشا می‌کند، مارکی هم کسی است که مستقیما درگیرِ آشوبی که ایجاد کرده نمی‌شود، بلکه همیشه درحینِ لذت بُردن از زندگیِ مُرفه‌اش، دیگران را به‌عنوان گوشتِ دم توپ جلو می‌فرستد. تازه، مارکی باوجودِ اتاق اختصاصی‌اش در موزه لوو و رقص باله در سالنی خالی از تماشاگر که تنها برای او اجرا می‌شود، فقط یک ثروتمند معمولی نیست، بلکه در حدواندازه‌ی پادشاهانِ باستانی ثروتمند است. همچنین، اسم این تابلو، مرگِ سارداناپالوس، فرجامِ مرگبارِ مارکی در پایانِ فیلم را هم پیش‌گویی می‌کند.

تابلوی مهم بعدی «آزادی هدایتگر مردم»، یکی از تاثیرگذارترین آثار مربوط‌به انقلاب فرانسه‌ است. وینستون به محضِ ورود به موزه با اشاره به این تابلو به‌طرز طعنه‌آمیزی خطاب به مارکی می‌گوید: «هشداری برای بهای خودکامگی». این تابلو نماینده‌ی طغیانِ انقلابی جان ویک علیه سلطه‌ی دیوانِ عالی است. پس تعجبی ندارد که تابلوی آزادی هدایتگر مردم و مرگ ساراداناپالوس نه درکنار یکدیگر، بلکه به منظور نمادپردازی نزاعِ این دو جبهه مستقیما درمقابل یکدیگر قرار دارند. وینستون در پایان این سکانس در مقابلِ تابلوی «کَلَکِ مِدوسا» مکث می‌کند. این تابلو چند تن از نجات‌یافتگانِ غرق شدنِ ناوِ جنگی مدوسا را روی تخته‌پاره‌ای در میانِ موج‌های خروشان به تصویر می‌کشد. از خدمه‌ی ۱۴۷ نفره‌ی این ناو فقط ۱۵ نفر جان سالم به در بُردند؛ آن‌ها که ۱۳ روز در دریا سرگردان بودند، به‌لطفِ خوردنِ مُردگان دوام می‌آوردند.

این رویداد رسوایی بزرگی برای دولت فرانسه به وجود آورد؛ چون که بسیاری سهل‌انگاریِ ناخدای کشتی را علتِ وقوع فاجعه می‌دانستند. ماجرای ناو مِدوسا تداعی‌گرِ جهنمی است که مارکی و دیگر اعضای دیوانِ عالی برای کسانی که بهشان خدمت می‌کنند، درست کرده‌اند. نهایتا، این مجموعه همیشه جان ویک را به‌عنوان یک ناجیِ مسیح‌گونه نمادپردازی می‌کرده و این موضوع درباره‌ی فیلم چهارم هم حقیقت دارد: نه‌تنها تابلوی «مسیح روی صلیب» در موزه‌ی لوور دیده می‌شود، بلکه در اواخر فیلم در سکانسی که جان در ایستگاه مترو با وینستون و پادشاه بَئوری گفت‌و‌گو می‌کند تابلوی «ناباوری توماسِ قدیس» درکنارشان به چشم می‌خورد. در این تابلو توماس که به رستاخیزِ عیسی مسیح شک دارد، خودش شخصا دارد زخم‌های عیسی را بررسی می‌کند. این تابلوها مرگِ بابایاگا و تولد دوباره‌ی جان ویک در قامتِ شوهری عاشق را زمینه‌چینی می‌کنند.


ارجاع به باستر کیتون در فیلم جان ویک ۴

۹- اگر یادتان باشد در مقاله‌‌ی نکاتِ پنهان سه فیلم اولِ «جان ویک»، درباره‌ی ادای دِین این مجموعه به باستر کیتون، یکی از پیشگامانِ بدلکاری‌های واقعی و یکی از اُستادان کمدی اسلپ‌استیک که تاثیر بی‌اندازه‌ای روی فیلم‌های «جان ویک» گذاشته است صحبت کردیم. خب، «جان ویک ۴» هم از این قاعده مستثنا نیست. در صحنه‌ای که جان در ایستگاه مترو منتظرِ قطار است، می‌توانیم بخش‌هایی از یکی از فیلم‌های کیتون را ببینیم که دارد روی دیوارِ ایستگاه پخش می‌شود.


ساعت شنی در فیلم جان ویک ۴

۱۰- یکی از لحظاتِ دلهره‌آور «جان ویک ۴» زمانی است که شخصیت قاصد یک ساعت شنی را به نشانه‌ی زمانِ باقی‌مانده تا انفجارِ هتل کانتیننتالِ نیویورک روی میز وینستون قرار می‌دهد. اما آیا می‌دانستید این اولین‌باری نیست که این ساعت شنی را می‌بینیم؟ یکی از پوسترهای تبلیغاتی «جان ویک ۴» شامل یک خطای دیدِ زیرکانه‌ می‌شد. بااینکه این پوستر در نگاه اول چیزی بیش از تصویری از چهره جان ویک به نظر نمی‌رسد، اما اگر به کرواتِ جان دقت کنید متوجه می‌شوید که آن درواقع یک ساعتِ شنی است که به‌جای شن، با گلوله پُر شده است!


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده