// چهار شنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۳۱

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از سم مندس تا پل دینو

یک ساندویچ بسیار خوشمزه در دهان ساموئل ال. جکسون، فیلم جنگی با بازی جیک جیلنهال، داستان مبارزه‌ی سه زن و تنها اثر کارگردانی‌شده توسط پل دینو.

شماره‌ی ۲۹۸ «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» رسانه زومجی را با فیلمی آغاز می‌کنم که معمولا انتظار می‌رود همه آن را دیده باشند؛ اثری به‌شدت معروف و تحسین‌شده که اصولا خیلی‌ها حوصله‌ی مواجهه با آن در یک مقاله معرفی فیلم سینمایی را ندارند. چون می‌گویند مگر کسی پیدا می‌شود که آن را ندیده باشد؟ مگر فیلمی تا این اندازه محبوب اصلا نیازی به معرفی دارد؟

اما انتشار نزدیک به سیصد مقاله در قالب یک مجموعه، در نگاه من به آن سری مقالات اجازه‌ی شکستن چنین قوانین نانوشته‌ای را می‌دهد. پس قرارگیری پالپ فیکشن در ابتدای فهرست پیش رو می‌تواند واکنشی احساسی به جدیت کوئنتین تارانتینو در خداحافظی با کارگردانی فیلم سینمایی بلند باشد. البته اگر احیانا یک نفر هم پیدا شود که به‌خاطر این مقاله برود و برای اولین‌بار فیلم Pulp Fiction را ببیند، من و شما به رشد فرهنگ سینمایی کمک کرده‌ایم.

جان تراولتا و ساموئل ال. جکسون در فیلم Pulp Fiction سال ۱۹۹۴ میلادی

Pulp Fiction (1994)

«[پالپ فیکشن] خالی از حقیقت است. ریشه ندارد. [تارانتینو] یک بچه است؛ یک فرد متقلب».

این حرف‌ها را نه یک کاربر ناشناخته در گوشه‌ای از شبکه‌های اجتماعی، بلکه ژان-لوک گدار زد. او یکی از بنیانگذارهای موج نو سینمای فرانسه بود و کمتر کسی انقدر حماقت به خرج می‌دهد که دستاوردهای هنری وی را انکار کند.

«ما در جهان خشنی زندگی می‌کنیم. از زمان موفقیت فیلم‌هایی مثل پالپ فیکشن، به نظر می‌رسد هر فیلم مقداری خشونت دارد. حالا از آن به‌عنوان یک فرم کمدی استفاده می‌شود. مخاطب‌ها تشویق می‌شوند که به ترکیدن مغز شخصیت‌ها بخندند. من واقعا خندیدن مردم به خشونت را دوست ندارم».

ناتالی پورتمن این دیدگاه را درباره‌ی جنس تاثیر سینمای کوئنتین تارانتینو روی سینما و سینمادوست‌ها دارد؛ یک بازیگر که هم فهرست جوایز سینمایی و هم فهرست کارگردان‌های قابل توجهی که او با آن‌ها همکاری کرده، بلند به نظر می‌آیند.

نقل قول‌های زیادی را از این جنس پیدا می‌کنید؛ نه فقط درباره‌ی تارانتینو، بلکه درباره‌ی هر هنرمند قانون‌شکن. هدف مقاله هم حمله به این نظرات یا زیر سؤال بردن دیدگاه برخی از افراد شناخته‌شده راجع به یک اثر هنری نیست. مسئله این است که گاهی وجود نظرات مخالف را فراموش می‌کنیم. وقتی آن‌ها را به یاد نداشته باشیم، یادمان می‌رود که چرا قانون‌شکن‌های هنری بعضا به شکل ویژه‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند. یادمان می‌رود که اگر مردم برای حمایت از اثر داد زدند، در حقیقت مشغول پاسخ دادن به فریادهایی بودند که علیه اثر سر داده شدند.

متنی را ننویس که فکر می‌کنی مردم می‌خواهند بخوانند. - کوئنتین تارنتینو

ما قانون‌شکن‌ها را به شکلی متفاوت با افراد موفقی که غالبا پیرو سبک‌ها و جریان‌های تعریف‌شده‌ی هنری هستند، دوست داریم. چون آن‌ها پر از تازگی هستند. چون به یادمان می‌آورند که به خیلی چیزها عادت کرده‌ایم. در نتیجه ستایش فیلم‌سازهایی مثل کوئنتین تارانتینو را می‌توان سرچشمه‌گرفته از تلاش مخاطب برای حفظ شجاعت در سینما دانست. در همان زمانی‌که پالپ فیکشن شوک بزرگی را وارد کرد و عده‌ای تبدیل به طرفدارهای دوآتشه‌ی تارانتینو شدند، کم نبودند افرادی که به فیلم اعتراض جدی داشتند.

حالا که ۱۹ سال از اکران پالپ فیکشن گذشته، ما نمی‌توانیم این فیلم را مثل افرادی ببینیم که در دهه‌ی ۹۰ میلادی با آن روبه‌رو شدند. ما در دنیای بعد از پالپ فیکشن زندگی می‌کنیم؛ در دنیایی که شاهد تعداد بی‌شماری از فیلم‌ها و سریال‌های تاثیرگرفته از آن بوده‌ایم. اینجا خواندن تاریخ می‌تواند مفید باشد. چون هم اجازه می‌دهد از زوایای دیگری یک فیلم مثل پالپ فیکشن را ببینیم و هم کاری می‌کند که بیشتر حواس‌مان را جمع کنیم؛ برای پیدا کردن هنرمندهای بعدی که شاید جسارت به خرج دادن آن‌ها هم مدتی پشت نقدهای قابل پیش‌بینی پنهان شود. وقتی زمان خداحافظی خواسته یا ناخواسته‌شان برسد، خیلی‌ها خواهند گفت: عجب کارنامه‌ای.

جیک جیلنهال در میدان جنگ فیلم Jarhead سم مندس

Jarhead (2005)

Jarhead شهرت فیلم 1917، فیلم American Beauty، اسکای‌فال و حتی فیلم Revolutionary Road را ندارد. قطعا بین افراد علاقه‌مند به فیلم‌های سم مندس هم اشخاصی را پیدا می‌کنید که اسم این درام جنگی بزرگسالانه را نشنیده باشند.

داستان از زبان یک تک‌تیرانداز روایت می‌شود و به ماجراهایی می‌پردازد که او به همراه دوست خود در جنگ پشت سر گذاشت. هدف فیلم مطالعه‌ی روانی شرایط سربازهایی است که گاهی خودشان هم نمی‌دانند دقیقا در میدان نبرد چه کار می‌کنند. جیک جیلنهال و جیمی فاکس از بازیگرهای معروف فیلم Jarhead هستند.

اگر می‌پرسید که آیا فیلم اصلا از پس پرداخت درست‌وحسابی به شرایط روحی و روانی چنین کاراکترهایی برمی‌آید یا نه، شاید جالب باشد که بدانید نویسندگان آن ویلیام برایلز جونیور و انتونی سوافورد هستند. نفر اول فیلم Cast Away با نقش‌آفرینی تام هنکس را در کارنامه دارد و نفر دوم همان فردی است که جیلنهال نقش او را در فیلم بازی می‌کند.

لیلی گلداستون در کنار یک اسب در فیلم Certain Women، محصول سال ۲۰۱۶ میلادی

Certain Women (2016)

حتی اگر همه‌ی دلایل دیگر را کنار می‌گذارید، Certain Women را به‌خاطر آشنایی با یک بازیگر توانمند ببینید؛ هنرمندی که پس از اکران فیلم Killers of the Flower Moon خیلی‌ها راجع به او صحبت خواهند کرد.

لیلی گلداستون در فیلم Certain Women نقش جیمی را بازی می‌کند. جیمی در مزرعه از اسب‌ها نگه‌داری می‌کند و با سرمای زمستان می‌جنگد. او پس از مدتی با بث آشنا می‌شود. بث مسیری طولانی را باید با ماشین پشت سر بگذارد تا برای برگزاری کلاس آموزشی درباره‌ی قانون به آن‌جا برسد. جیمی هیچ علاقه‌ای به یادگیری قانون ندارد و هر بار قوانین زندگی عادی خود را می‌شکند تا به کلاس برسد و با بث ملاقات کند. اما یک روز دیگر خبری از بث نیست.

شخصیت‌های فیلم را نباید کاملا جدا از هم دانست. آن‌ها در نگاه زنانه‌ی کارگردان به مسائل اجتماعی و چالش‌های انسانی، همگی مبارزهایی هستند که به بقا ادامه می‌دهند. اما قدرت فیلم و بخش زیادی از قدرت نقش‌آفرینی‌های آن، نتیجه‌ی تکیه‌ی درست فیلم‌نامه به هرکدام از این کاراکترها است. آن‌ها بدون یکدیگر و بدون قرارگیری زیر چتر کلی فیلم هم هویت دارند. همین باعث می‌شود که بتوان به تلاش‌های‌شان اهمیت داد؛ تلاش‌های‌شان برای زندگی کردن و نه فقط زنده ماندن.

فیلم Wildlife با بازی جیک جیلنهال و کری مولیگان به کارگردانی پل دینو

Wildlife (2018)

درام می‌توانید به تاثیرات پیوسته‌ی اتفاقات مختلف روی انسان بپردازد؛ تا نشان دهد که چه‌طور قدم به قدم، زندگی برخی از افراد به سمت فروپاشی می‌رود.

Wildlife این کار را ازطریق روایت داستان مردی انجام می‌دهد که در ابتدا شرایط شغلی عجیبی پیدا می‌کند و سپس زندگی خانوادگی او به بحران کشیده می‌شود. از غرور تا فروتنی، طیف رفتاری شخصیت‌های فیلم را تشکیل می‌دهند؛ تا ببینیم چرا اتفاقی که در ظاهر قرار بود فقط یک بخش از زندگی یک نفر را به شکل منفی تحت تاثیر قرار دهد، سه انسان را از همه‌جهت درگیر می‌کند.

ساختار روایی فیلم می‌گذارد که طی دقایق مختلف، تماشاگر از دید سه نفر به این جریان مشکلات نگاه کند؛ یک پسر نوجوان که پدرش او را به‌طور موقتی ترک کرد، یک مرد که در ماشین می‌خوابد و یک زن که به ریسمان‌های مختلف برای نگه داشتن خانواده‌ی خود چنگ می‌زند.

فیلم Wildlife دستاورد سینمایی عجیب‌وغریبی ندارد، اما به‌عنوان اولین و فعلا آخرین اثر در کارنامه‌ی کارگردانی پل دینو، قابل احترام به نظر می‌رسد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده