عضو تحریریه
رضا حاجمحمدی
،
درباره من:
عضویت: پنجشنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۳
پست
چهار شنبه, ۱۹ آذر ۹۳, ۱۹:۱۵پست
چهار شنبه, ۱۹ آذر ۹۳, ۱۸:۰۰نظر
ممنون از وقتی که گذاشتی و مطلب رو خوندی... :-)
نظر
خیلی ممنون از شما که وقت گذاشتین و خوندین... مرسی
پست
سه شنبه, ۱۸ آذر ۹۳, ۲۳:۳۰نظر
اون "مزخرف" کاملا دربارهی پایان بازی صدق میکنه....
نظر
آره برای همون چهار پنج ساعت اول خوبه... ولی دیگه تکراری میشه.... اون گنگ بودن هم نکتهی مثبتیه در بازیهای ترسناک... بالاخره اگه توی همین بازی راهتو بتونی به راحتی تشخیص بدی، اون وقت اون هیولا دیگه ترسناک نمیشه.. راحت میشه از دستش فرار کرد...
نظر
راستی، آره هرازگاهی برای فیلم و سریال هم مینویسم.
نظر
نه اتفاقا من با چیزی الکی مشکل ندارم.... قضاوت دربارهی داستان هم به نوع بازی مربوط می شه... حالا به امید خدا من یه مقاله دربارهی همین evil within دارم که توش توضیح دادم چرا از داستان بدم مییاد و چرا دوستاش دارم.... دیگه اینجا تکرار نمیکنم... ولی به طور کلی داستان روح یه اثر رو تشکیل میده... وقتی یه بازی مثل بیگانه یا همین بازی کاراکترهاشون خوب پرداخت نمیشن و ریاکشن منطقیای به اتفاقات نشون نمیدن باعث میشه این ارتباط با بازی شکسته بشه و از تاثیر ترس ( در اینجا ) کم بشه... داستان شهر
نظر
مخالفم... من خودم شدید با داستان این بازی مشکل دارم... ولی از لحاظ فنی و اصول نگارش سناریو... نه در زمینهی منطقی بودن یا نبودن.... بازی منطقشو خوب بنا میکنه ولی توی چیزهای دیگه شکست میخورده.... البته این بازی ژاپنیه... اصولا توی بازی های شرقی دنبال منطق نباشی و به رویاهات و تخیلت فضای پرواز بدی بهتره....