// یکشنبه, ۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۰

داستان خدای جنگ والهالا | ماجراجویی کریتوس در بسته الحاقی God of War Ragnarok

کریتوس اسپارتا پس از اینکه نبردهای زیادی را در جهان‌های اساطیری یونان و نورس پشت سر گذاشت، با ورود به والهالا فرصتی خاص برای خودشناسی را به چنگ می‌آورد. این داستان God of War Ragnarök: Valhalla است.

بسته الحاقی Valhalla بازی گاد آو وار رگناروک به هیچ عنوان یک تجربه‌ی سرگرم‌کننده‌ی گذرا و کم‌اهمیت در سری بازی خدای جنگ نیست. استودیو سانتا مونیکا قصه‌ی کریتوس و شخصیت‌پردازی این کاراکتر را در والهالا به یک جمع‌بندی قابل‌توجه می‌رساند؛ به تکاملی که کریتوس برای تمام کردن واقعی این بخش از قصه به آن نیاز داشت.

داستان گاد آو وار والهالا از جایی شروع می‌شود که کریتوس همراه‌با میمیر در آب‌هایی ناآشنا پارو می‌زند. او می‌خواهد یک مکان مخفی را پیدا کند؛ مکانی عجیب که میمیر می‌گوید حتی در گذشته هم نتوانست اطلاعات چندانی راجع به آن را از اودین بگیرد.

برای حمایت از زومجی لطفا در یوتیوب تماشا کنید

بعد از اینکه آن‌ها به ساحل می‌رسند، ناگهان زره فوق‌العاده‌ی کریتوس محو می‌شود. او درک می‌کند که ورود به این مکان به‌خصوص، هزینه‌هایی برای وی دارد. کمی که در دل محیط سرد جلوتر می‌روند، یک دروازه را می‌بینند؛ دروازه‌ای که روی سردر آن نوشته‌اند: بر خود مسلط شو.

کریتوس که بارها و بارها در زندگی فقط به قدرت فیزیکی خود تکیه کرده، این در را هم به زور باز می‌کند. به محض باز شدن در، نور شدید آن‌سوی دروازه به چشم می‌آید. خدای جنگ سابق یونان وارد یکی از طبقات پایینی والهالا می‌شود.

به محض ورود می‌فهمد که ضعیف‌تر شده است. دیگر حتی سپر ندارد. فرقی نمی‌کند که کریتوس چند در را پشت سر بگذارد و چند دشمن را بکشد. سرنوشت این ورود بی‌برنامه درنهایت مرگ است. چون در اکثر محیط‌ها، دشمنانی انتظار او را می‌کشند که برای مبارزه با آن‌ها بیش از حد ضعیف شده است. اما این‌جا هر شکست به‌معنی نابودی نیست.

کریتوس پس از اینکه طی نبرد می‌میرد، دوباره در ساحل بیدار می‌شود. این بار فریا، سیگرن، اِر و گونِر هم آن‌جا هستند. فِرِیا از کریتوس می‌پرسه که چرا در رابطه با سفر به والهالا با او مشورت نکرده است. وی که حالا و بعد از شکست اودین دارد نورس جدید را برپا می‌کند، کنجکاو شده که اصلا چه‌طور کریتوس این ورودی مخفی و ویژه به والهالا را پیدا کرد.

مشخص است که کریتوس نمی‌خواست جزئیات ماجرا را با فریا به اشتراک بگذارد. ادعا می‌کند که این سفر برای او یک مسئله شخصی است. قبل از رسیدن به ساحل هم به میمیر می‌گفت تنها دلیل اینکه درباره‌ی سفر با فریا صحبت نکرد، چیزی نیست جز اینکه خود فریا مایل به صحبت با کریتوس نبود. اما همان‌جا میمیر با طعنه پاسخ داد که «باشد برادر، آن‌چیزی را که نیاز داری بشنوی، به خود بگو». کریتوس خودش را گول زد تا مجبور به صحبت با فِرِیا نباشد. اما درنهایت فریا و Shield Maidenها او را پیدا کردند.

«تو بی‌رحمی، مغروری و خودخواهی»

کریتوس با نشان دادن یک نامه به فریا توضیح می‌دهد که ازطریق پیام یک فرد ناشناس که خودش را معرفی نکرده، مختصات این مکان را به‌دست آورد. آن فرد از گذشته‌ی کریتوس خبر دارد. چون در همین نامه، کریتوس را «کریتوسِ اسپارتا» خطاب کرد. متن نامه تاکید دارد که کریتوس باید با گذشته‌ی خود روبه‌رو شود تا بتواند نگاه درستی به آینده داشته باشد.

کریتوس در حال نگاه به قایق در ساحل محل ورودی مخفی والهالا در بسته الحاقی Valhalla بازی گاد آو وار رگناروک

فِرِیا برخلاف کریتوس و میمیر هیچ‌وقت مرگ را تجربه نکرد. پس نمی‌تواند وارد والهالا شود. به‌لطف حضور او و Shield Maidenها، کریتوس دیگر نه به زور، بلکه به شکل درست قدم به والهالا می‌گذارد؛ با اسلحه، سپر، قدرت‌های ویژه و زرهی که می‌خواهد. حالا شانس کریتوس برای پشت سر گذاشتن چالش‌های والهالا بیشتر است.

او می‌فهمد که پشت در نه تکه‌هایی متفاوت و واقعی از ۹ قلمرو نورس، بلکه محیط‌های ساخته‌شده توسط خاطرات خود را می‌بیند؛ خاطراتی که از سرزمین‌ها، دشمن‌ها و موارد دیگر دارد. این بخش از والهالا، برای هر نفر مطابق احساسات و تفکرات آن شخص طراحی می‌شود؛ تا فرد پس از مرگ و در دل مبارزه‌های سخت و طاقت‌فرسا، بخش به بخش زندگی خود را به یاد بیاورد. هر کس از این نبردها سربلند بیرون بیاید و با خود به صلح برسد، شانس گام زدن در والهالا اصلی را خواهد داشت.

این وسط در جریان ورود خاص کریتوس به والهالا، هدف او فقط می‌تواند همین باشد که بر خود مسلط شود. هر بار که طی مبارزه در والهالا و توسط دشمنان بمیرد، به ساحل برمی‌گردد. اما اگر مرگ به شکل دیگری در والهالا رخ بدهد، بازگشتی وجود ندارد. والهالا می‌تواند فرد را به شکل دائمی و واقعی هم بکشد.

حمله کریتوس با تبر به دشمن انتخاب‌شده توسط والهالا در DLC والهالا بازی God of War Ragnarok پلی استیشن

کریتوس در والهالا مدام مشغول جنگ است و به تلاش برای رسیدن به سطوح بالاتر ادامه می‌دهد؛ تا ببیند اصلا چرا به این‌جا آورده شد. به‌دنبال همین تلاش‌ها، قدرت بیشتری به‌دست می‌آورد و هر بار با آمادگی بیشتر وارد والهالا می‌شود. تازه در همین حین با بازگشت اجباری به ساحل، از فرصت گفت‌وگو با شخصیت‌های مختلف از جمله گونِر و اِر هم بهره می‌برد. آن‌ها برای کریتوس قصه‌هایی شخصی را تعریف می‌کنند؛ داستان‌هایی که نشان می‌دهند چه‌طور این دو نفر اول خودشان و روزهای سیاه زندگی خود را پذیرفتند و چگونه بعد از آن تبدیل به جنگجوهای محترم و ارزشمند شدند.

مثلا اِر در رابطه با پافشاری پدرش روی عدم استفاده از جادو برای درمان صحبت می‌کند که باعث مرگ وی شد. اِر می‌گوید که بعدا خود او عملا همین اشتباه را با چسبیدن به جادو و عدم استفاده از درمان‌های گیاهی تکرار کرد. گونر از درگیری‌ها و خون‌ریزی‌هایی می‌گوید که به شکل غیرمنتظره فرصت ملاقات با سیگرن و درنهایت ورود به جمع والکری‌ها را به او دادند.

کریتوس هم باید مثل آن‌ها به‌صورت کامل بپذیرد که از کجا آمده، چه کارهایی کرده و الآن به کجا رسیده است. فقط این‌گونه می‌تواند تصمیم‌گیری درستی برای آینده داشته باشد. باتوجه‌به صحبت‌های آغازین فریا و اشاراتی که میمیر به ماجرا می‌کند، مشخص است که تمام این مدت، یک درخواست مدام فکر کریتوس را آزار می‌دهد؛ درخواستی که فریا از قهرمان رگناروک دارد. فریا از کریتوس خواسته که خدای جنگ جدید نورس باشد؛ تا به‌عنوان یکی از اعضای شورای مدیریت نورس جدید به بازسازی قلمروها کمک کند. اما کریتوس از این جایگاه می‌ترسد. با شنیدن عنوان خدای جنگ، به یاد سیل‌های خون می‌افتد که در یونان جاری کرد.

هلیوس، ایزد خورشید یونان مقابل کریتوس، خدای جنگ سابق یونان در بازی گاد آو وار رگناروک والهالا

بعد از کشتن مبارز ویژه‌ای که هر دور توسط والهالا انتخاب می‌شود، کریتوس یک سطح در Valhalla بالاتر می‌رود. سپس ناگهان وارد یک اتاق کم‌نور می‌شود؛ اتاقی با یک تخت فرمانروایی به‌خصوص از یونان که کریتوس اصلا از دیدن آن خوشحال نیست.

کریتوس پس از اینکه دوباره همین پروسه را با موفقیت طی می‌کند و یک دشمن ویژه و قدرتمندتر را هم پشت سر می‌گذارد، مجددا خود را داخل اتاق می‌بیند. به خود می‌آید و می‌بیند خبری از میمیر نیست. به‌جای او با یک شخصیت دیگر روبه‌رو می‌شود. سر قطع‌شده هلیوس، ایزد خورشید یونان آن‌جا است و مدام به کریتوس طعنه می‌زند.

«باید دوباره روی تخت فرمانروایی بشینم؟ بگیرم؟ تصاحب کنم؟ فرماندهی کنم؟»

در این مدت اتفاق بدی برای میمیر رخ نداد. هر زمان که هلیوس در بخش‌های خاصی از والهالا ناگهان جای میمیر را می‌گیرد، میمیر دارد به‌صورت جداگانه در والهالا با گذشته‌ی خود روبه‌رو می‌شود. البته مطابق حرف‌هایی که به کریتوس می‌زند، میمیر انقدر تجربه‌ی بدی از والهالا ندارد. داناترین مرد نورس، در والهالا بیشتر روزهای خوب گذشته را به یاد می‌آورد؛ روزهایی که هنوز بدن کاملی داشت و پیش مردم بود. بالاخره او هم باید به‌نوعی در والهالا بر خود مسلط شود.

در حقیقت چند روز قبل از شروع داستان گاد آو وار والهالا، سیگرِن که هنوز به میمیر عشق می‌ورزد، به او پیشنهاد داشتن رابطه‌ی صمیمانه‌تر را داد. اما میمیر باتوجه‌به اینکه فقط یک سرِ قطع‌شده است، خود را ناقص و یک همراه به‌درد‌نخور برای معشوقه می‌داند. پس با خواسته‌ی سیگرن موافقت نکرد و او را رنجاند. میمیر هم باید در والهالا بر خود مسلط شود.

جلوه‌هایی از جهان اساطیری یونان در بازی گاد آو وار رگناروک والهالا پلی استیشن، محصول استودیو سانتا مونیکا شرکت سونی

در ادامه‌ی روند پیشروی کریتوس در والهالا، خدای خورشید یونان در رابطه با جنایت‌های خدای جنگ سابق یونان حرف می‌زند. کریتوس در دوران حضور در یونان، بلای وحشتناکی بر سر هلیوس آورد.

کریتوس به نقطه‌ای به‌خصوص از والهالا می‌رسد؛ جایی که می‌تواند از نزدیک و به شکل واضح، قاضیان جهان زیرین را ببیند. این داوران در جهان اساطیری یونان، قلب هر مرده را بررسی می‌کردند؛ تا تصمیم بگیرند که وی باید در زندگی بعد از مرگ به کجا برود.

از این‌جا به بعد همه‌چیز کریتوس را به یاد یونان می‌اندازد؛ از ساختار کلی محیط تا جزئیاتی مثل نقاشی روی کوزه‌ها. هنگامی که یک سطح دیگر در والهالا بالا می‌روند، به بخشی از یونان می‌رسند؛ مکانی که کریتوس در آن عملا یک سرباز اهل آتن را به‌طرز فجیعی با شکنجه کشت تا بتواند در مسیر جلو برود.

کریتوس که هنوز هم به درک درستی از این سفر معنی‌دار در والهالا نرسیده، سر هلیوس را داخل قفس قرار می‌دهد؛ همان قفسی که قبلا سرباز را در آن سوزانده بود. انگار باور کرده است که باید هلیوس را فدا کند تا بتواند از گذشته‌ی خود بگذرد و به سطح بالاتر والهالا برسد. دشمن‌هایی از یونان را می‌بیند و با آن‌ها می‌جنگد. ناگهان بعد از مدت‌ها سلاح فوق‌العاده Blade of Olympus را هم به چنگ می‌آورد.

در آخر وقتی همه‌ی دشمن‌ها از بین رفتند، کریتوس آماده‌ی آتش زدن هلیوس است. اما در لحظه‌ی آخر و قبل از سوختن سر بریده‌ی هلیوس، ناگهان کریتوس صدای میمیر را می‌شنود. کریتوس می‌بیند که سرِ قطع‌شده‌ی هلیوس دوباره تبدیل به سرِ میمیر شده است. به سرعت می‌فهمد که اشتباه کرد. به سختی برای شکستن قفس و نجات میمیر تلاش می‌کند. قفس باز نمی‌شود. والهالا که از اشتباه کریتوس و کج‌فهمی او خشمگین شده، هم میمیر و هم کریتوس را به سمت مرگ واقعی می‌فرستد. در آخرین لحظه سیگرن از راه می‌رسد و درحالی‌که بال‌هایش به‌خاطر ورود نادرست به والهالا می‌سوزند، این دو را نجات می‌دهد.

باس فایت تیر، خدای جنگ سابق نورس در بازی گاد آو وار والهالا

آن‌ها خیلی سخت به ساحل برمی‌‌گردند و سیگرن برای بهبود پیدا کردن به زمان نیاز دارد. کریتوس با فهم و آگاهی بیشتر، دوباره وارد والهالا می‌شود و خود را به همان قفس می‌رساند. اما این بار نه هلیوس، بلکه خودش را فدا می‌کند. سر هلیوس را در نقطه‌ی امن قرار می‌دهد، وارد قفس می‌شود و همان بلایی را سر خود می‌آورد که یک روز خودخواهانه سر یک نفر آورد. کریتوس می‌سوزد و بالاخره به بالاترین طبقه‌ی این سفر در والهالا می‌رسد.

کریتوس و میمیر در بالاترین سطح این بخش از والهالا با شخصی روبه‌رو می‌شوند که نامه را برای کریتوس فرستاده بود: تیر، خدای جنگ سابق نورس. تیر باور دارد که به‌خاطر سال‌ها اسارت در زندان، از ذهن مردم نورس بیرون رفته است و دیگر نمی‌تواند خدای جنگ این سرزمین باشد. او می‌گوید که کریتوس بین مردم به‌عنوان قهرمان رگناروک شناخته می‌شود. پس شاید خدای جنگ سابق یونان بتواند عنوان خدای جنگ جدید نورس را دریافت کند.

تیر به کریتوس می‌گوید مدت‌ها قبل وقتی شک داشت که باید قدم در چنین مسیری بگذارد یا نه، چالش والهالا را پشت سر گذاشت تا اول بر خود مسلط شود. تیر هم مرتکب اشتباهات زیادی شده است و کریتوس را از این نظر درک می‌کند. او هم یک روز با آمدن به والهالا فهمید که چه‌طور باید جایگاه خود در جهان را بپذیرد؛ تا با نقشی کنار بیاید که برای وی مشخص شده بود. بعد تیر سپر و نیزه‌ای را در دست می‌گیرد که آن‌ها هم یادآور یونان هستند. کریتوس در پایان هر دور از سفر در والهالا مجبور است که با تیر بجنگد.

بالاخره کریتوس می‌بیند که خدای جنگ سابق نورس چه قدرت زیادی دارد. البته پیروزی در این نبرد هم او را به پایان راه نمی‌رساند. چون این سفر فقط وقتی کامل می‌شود که کریتوس بتواند اتاق نهایی را ببیند و همه‌ی خاطراتی را به خاطر بیاورد که از آن‌ها می‌ترسد. پس از اولین دور شکست دادن تیر، کریتوس سردرد می‌گیرد و به ساحل برمی‌گردد. او باید به هوشیاری بیشتر برسد. باید خود را بپذیرد. این پروسه، زمان‌بر خواهد بود. باید در مجموع سه دور دیگر هم چالش‌های سخت و سخت‌تر والهالا را پشت سر بگذارد، به تیر برسد و او را شکست دهد؛ تا درنهایت بتواند در اتاق را به‌صورت کامل باز کند.

فرماندهی ارتش توسط کریتوس در یونان مقابل بربرها | داستان بازی God of War Valhalla

«هیچ بخششی برای تو وجود نداره. تو انتخاب کردی... من انتخاب کردم»

در اولین دور از تلاش‌های مجدد که Acceptance نامیده شده، کریتوس یک حوضچه را مشاهده می‌کند. حوضچه تصویر دورانی را نشان می‌دهد که طی آن، کریتوس یک تصمیم تأثیرگذار گرفت؛ روزی که با اریس، خدای جنگ وقت یونان عهد بست. کریتوس روح خود را به اریس فروخت و این‌گونه قدرت لازم برای شکست دادن بربرها را کسب کرد.

هنگامی که کریتوس مجددا در والهالا به تیر می‌رسد و او را شکست می‌دهد، باز هم حوضچه را می‌بیند. اما این بار، گذشته را کامل‌تر به یاد می‌آورد. حوضچه فقط خاطرات را نشان نمی‌دهد، بلکه زندگی فرد را مطابق زاویه‌ی دید و درکی که الآن از آن لحظات دارد، به تصویر می‌کشد. تیر به کریتوس می‌گوید به‌دنبال عهد بستن تو با اریس، اتفاقات پلید زیادی رخ دادند. تو کارهای ناپسند زیادی را انجام دادی. ولی ماجرا خیلی هم ساده و یک‌طرفه نبود.

لشگر بربرها قدرت بسیار زیادی داشت. اگر کریتوس جلوی این گروه عظیم را نمی‌گرفت، سرزمین‌ها و داشته‌های مردم به تاراج می‌رفت. اگر کریتوس جلوی آن‌ها را نمی‌گرفت، مردم یا کشته می‌شدند یا باید دردهای وحشتناکی را تحمل می‌کردند. کریتوس در آن زمان وظیفه‌ی فرماندهی ارتشی را بر عهده داشت که قسم به محافظت از همین مردم خورده بود. او از سر احساس وظیفه و از ترس بلایی که جنگ می‌تواند بر سر سرزمین محل زندگی او بیاورد، سراغ فروختن روحش به اریس رفت؛ تا همه را تا جای ممکن نجات دهد.

قرار نیست گناهان او بخشیده شوند. اما به یاد آوردن حقایق اجازه می‌دهد که کریتوس هم خودش و هم تصمیماتش را کامل‌تر بشناسد؛ تا بپذیرد که در آن زمان مطابق درک و احساسی که در همان زمان داشت، تصمیم‌گیری کرد؛ نه براساس فجایعی که در پی تصمیم او رخ دادند. انگیزه‌های کریتوس برای انجام بسیاری از کارها در یونان و نتایجی که این تصمیمات به‌دنبال داشتند، به‌سادگی قابل قضاوت نیستند. نمی‌توان خیلی سریع و راحت همه‌ی آن‌ها را به‌عنوان کار منفی، بد و زشت معرفی کرد. واقعیت پیچیده‌تر از این حرف‌ها است.

قطع شدن سر هلیوس توسط کریتوس در سری بازی خدای جنگ (گاد آو وار) سونی

دفعه‌ی بعد که کریتوس به حوضچه می‌رسد، ماجرای بریدن سر هلیوس روایت می‌شود. او سر هلیوس رو از جا کند تا از آن برای باز کردن درهای مخفی و صندوقچه‌های خاص، کور کردن دشمنان و روشن کردن برخی از نقاط تاریک بهره ببرد. موقع دیدن خاطره، تیر اشاره می‌کند که حتی در دوران بازسازی یونان نیز همچنان راجع‌به این کار زشت صحبت می‌شود. تیر می‌گوید در زمانی‌که ماجرا را برای اولین‌بار شنید، باور نمی‌کرد که منظور بازگوکنندگان واقعا همین بود که کریتوس سر هلیوس را از جا کند. ظاهرا خدای جنگ سابق نورس مدتی قبل به یونان سفر کرد. البته که زره و سلاح‌های مختلف او طی نبردها ثابت می‌کنند که به جهان‌های اساطیری دیگری هم رفته است.

کریتوس با دیدن خاطره می‌گوید که برای انتقام‌جویی از خدایان، به قدرت هلیوس احتیاج داشت. او در آن زمان باور کرده بود که چاره‌ی دیگری ندارد. هلیوس هم با طعنه جواب می‌دهد: «هیچ انتخاب دیگه‌ای نداشتی؟ می‌تونستی سرم رو از تنم جدا نکنی».

هلیوس تاکید می‌کند که بدترین بخش جنایت کریتوس این بود که با کشتن ایزد خورشید، مردم یونان را از نعمت خورشید محروم کرد. آن‌ها در تاریکی و سرما غرق شدند. دیگر هیچ محصولی در خاک رشد نمی‌کرد. قحطی مردم را آزار داد.

بازگرداندن خورشید به آسمان توسط کریتوس | داستان بازی خدای جنگ والهالا پلی استیشن

تیر در نبرد بعدی قدرتمندتر شده است و از شمشیرهای مصری بهره می‌برد. کریتوس پس از شکست دادن او باز هم باید به حوضچه نگاه کند. تیر به کریتوس می‌گوید من فکر نمی‌کنم تو نسبت به بلایی که سر یونانی‌ها آوردی، بی‌تفاوت بوده باشی. فکر می‌کنم در آن زمان به‌شدت آسیب دیدی و واکنش اشتباهی به درد عمیق داشتی.

«نورن‌ها گفتند من به‌دنبال رستگاری هستم؛ درحالی‌که خودم هم می‌دانم که هرگز لیاقت آن را نخواهم داشت»

حوضچه به کریتوس یک خاطره‌ی متفاوت را نشان می‌دهد: خاطره‌ی زمانی‌که او به سختی خورشید را به آسمان برگرداند، با انجام این کار کشته شد و توسط هلیوس نجات پیدا کرد. اما این اتفاق قبل از زمان قطع شدن سر هلیوس توسط کریتوس رخ داد؛ قبل از اینکه کریتوس مرتکب جنایات گوناگون شود.

باز هم قرار نیست کریتوس خودش را ببخشد. ولی او اگر همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایش را یک‌جا و کامل به یاد داشته باشد، شانس پذیرفتن خود را دارد. کریتوس باید همیشه بداند که هم کسی است که مردم یونان را مدت‌ها از خورشید محروم کرد و هم کسی است که نعمت خورشید را مدت‌ها به مردم یونان داد.

در ساحل، فریا به کریتوس می‌گوید: «من ازت نمی‌خوام که هویت یا مسلکت رو عوض کنی. ما مجبور بودیم که دنیای قبلی رو از بین ببریم تا یک جهان جدید بسازیم. برداشتن تیکه‌های اون دنیا و کنار هم قرار دادن‌شون به شکل قوی‌تر از قبل، فرصتیه که در اختیار افراد کمی قرار می‌گیره. تو روی این جهان تاثیر گذاشتی و اون رو تغییر دادی. در برخی از محافل اینجا تبدیل به نمادی از تغییر شدی. خیلی از روزها، همین که بدونم تو عضوی از شورای فرمانروایی نورس هستی، برای من کافیه. در مابقی روزها، مطمئن باش که صدای تو اینجا شنیده می‌شه. تصمیم‌گیری درباره‌ی اینکه چه‌طور از تاثیرگذاری‌ات در اینجا استفاده کنی، با خودت».

خاطره پاندورا برای کریتوس در بازی گاد آو وار رگناروک والهالا، محصول استودیو سانتا مونیکا

نوبت به آخرین دور سفر در والهالا می‌رسد. حوضچه این بار قصه‌ی پاندورا را تعریف می‌کند؛ پاندورایی که عملا جای دختر کریتوس را برای او گرفت.

کریتوس پدر پاندورا را کشت. او مرد آهنگر را کشت و جعبه پاندورا باز شد. کریتوس می‌خواست روشی برای کشتن اریس پیدا کند و از او انتقام بگیرد. این کار خدایان یونان را به‌شدت خشمگین کرد. چون باز شدن جعبه به‌معنی پخش شدن تنفر و ترس شدید در جهان بود.

در آخرین دور مبارزه، خدای جنگ سابق نورس از کاتانا ژاپنی به همراه سلاح‌های قبلی استفاده می‌کند و با تمام قوا کریتوس را به چالش می‌کشد. کریتوس دشمنان یونانی مختلف از جمله سانتور را هم در طول نبرد می‌بیند و به خاک‌وخون می‌کشد. با شکست خوردن تیر، چالش‌های والهالا تمام می‌شوند. فقط کریتوس باید یک بار دیگر به حوضچه نگاه کند.

کریتوس به یاد می‌آورد که وقتی بدی‌ها از جعبه پاندورا خارج شدند، امید باقی ماند. او در آن زمان امید را هم در جهان آزاد کرد. طرفدارهای قدیمی خدای جنگ فراموش نکرده‌اند که کریتوس خودش را سلاخی کرد. اما درنهایت زنده ماند. او خودش را فدا کرد، ولی برخلاف خواسته‌اش نمرد. تیر در همین رابطه به او می‌گوید که «تو زنده موندی و امید هم هم در وجود تو زنده موند». حالا کریتوس قهرمان رگناروک است. حالا کریتوس کسی است که خیلی‌ها می‌گویند بعد از مدت‌ها، امید را به نورس برگرداند.

تیر با تکیه به همه‌ی این‌ها به یاد کریتوس می‌آورد که تک‌تک احساسات مثبت و منفی در وجود هر شخص قرار دارند. مهم فقط این است که فرد روی بعضی از آن‌ها تمرکز کند. هر شخص باید تصمیم بگیرد که بین امید، ترس، عشق و تنفر، کدام احساسات قرار است به آینده‌ی او سر و شکل بدهند.

کریتوس با ظاهر آشنای قدیمی خود در پایان خدای جنگ والهالا

چی می‌تونم به تو بگم؟ یادمه که گرفتن اون تخت فرمانروایی چه احساسی داشت. یادمه رسیدن به اون جایگاه، چه ارزشی داشت. اینم یادمه که چه ارزش و معنایی رو نداشت. یک خدای جنگ... یک خدای درد. خدای مصیبت. خدای نابودی. نورن‌ها گفتن من دنبال رستگاری‌ای هستم که می‌دونم هرگز نمی‌تونم لیاقتش رو داشته باشم. این وضعیت از من چی می‌سازه؟ خدای احمق‌ها. یک خدای... امید. «وقتی همه‌ی چیزای دیگه از دست رفتن...».

تو همه‌چیز و همه‌کس رو از دست دادی. و تبدیل شدی به...

هیچ بخششی برای تو وجود نداره. تو انتخاب کردی... من انتخاب کردم. حالا چی؟ حالا من، همون مردی [که همه‌ی اون کارها رو کرد]، باید دوباره روی تخت فرمانروایی بشینم؟ بگیرم؟ تصاحب کنم؟ فرماندهی کنم؟ در خدمت باشم؟ در خدمت.

آیا حتی اگه... همه‌چیز و همه‌کس رو از دست بدم... بازم هنوز چیزهایی در وجودم خواهند بود که جلوی تبدیل شدنم به تو رو بگیرن؟ نمی‌دونم. اما امیدوارم. تو بی‌رحمی، مغروری و خودخواهی. اما... فقط به همین صفات محدود نمی‌شی. همیشه ارزشمندتر از چیزی بودی که دیگران ازت می‌دیدن. تو ارزشمندتر از این حرفایی.

- کریتوس خطاب به کریتوس

کریتوس بعد از اینکه می‌فهمد باید خدمتگزار و آورنده‌ی امید شود، مدتی روی تخت فرمانروایی می‌نشیند و سپس از والهالا بیرون می‌آید. در آخر حتی تروفی قراگرفته روی تصویر، جایگاه واقعی و تازه‌ی او در این سرزمین‌ها را نشان می‌دهد: خدای امید.

خدای جنگ سابق یونان و قهرمان رگناروک در آخر به فریا می‌پیوندد: «من سعی می‌کنم همان شخصی باشم که مردم به او نیاز دارند».


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده