عضو تحریریه
رضا حاجمحمدی
،
درباره من:
عضویت: پنجشنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۳
نظر
خدا کنه اون خرس عروسکی به پوستر خلاصه نشه و شاهد یه نبرد خفن تو فصل سه باهاش باشیم!
نظر
@ gehrman
با احترام به نظرتون دربارهی ماجرای کوین اسپیسی اما من چنین برداشتی نداشتم. اولا باید بدونیم که شخصیت داک ته دلش به بیبی اهمیت میداد. تو صحنههایی که کاراکتر جان برتنال یا جیمی فاکس به بیبی گیر میدادن، اون از بیبی دفاع میکرد و در صحنهی توضیح نقشهی سرقت، وقتی جیمی فاکس میگه که بیبی گوش نداده، داک با خنده از بیبی میخواد تا به بقیه ثابت کنه که نقشه رو بهتر از بقیه حفظه. یهجورایی انگار داک به بیبی افتخار میکنه. آره، داک بیبی رو مجبور کرده بود برای بدهیاش کار کنه و توی پردهی دوم هم از بیبی میخواد که دوباره به رانندگی برگرده. اما اگه شما دنبال کاراکتری کاملا سفید یا کاملا سیاه هستید، باید بگم داک همچین شخصیتی نیست. همچنین شما میگید که داک یهدفعه دلرحم شد و تصمیم گرفت تا جونشو برای فرار بیبی و دبرا فدا کنه، اما به نظرم این برداشت اشتباهیه. آره، داک بعد از دیدن دبرا و عشق اونا دلرحم شد و تصمیم گرفت تا اونا را برای فرار راهی کنه. توی آسانسور خودش جملهای با این مضمون میگه که من هم زمانی عاشق بودم. اما داک قصد فدا کردن جون خودشون برای اونا رو نداشت. داک نمیدونست که اون خلافکارهای مسلح بیرون از آسانسور منتظرش هستن. اونا یهدفعه غافلگیر شدن. تیراندازی شد. داک دوتا گلوله خورد. و تازه در این نقطه که کار از کار گذشته بود داک تصمیم گرفت به قول معروف ایستاده بمیره.
نظر
@detective_rast
بله، کلیشه میتونه یه جا خوب باشه و یه جا بد. به خیلی چیزها بستگی داره. بازی تاج و تخت با شکستن قراردادها و کلیشهها آغاز میشه. ما این سریال به خاطر این دوست داریم که کلیشهها رو زیر پا میزاره و له میکنه. بنابراین وقتی چنین سریالی که با غیرمنتظرهبودن تو دلمون جا باز کرده و خودشو معرفی کرده، قابلپیشبینی میشه طبیعتا ازش انتقاد میکنیم. اما ماجرای بیبی درایور کاملا فرق میکنه. این فیلم قصد نداره کلیشهای رو بشکنه، بلکه میخواد از اونا به عنوان میدانی برای اجرای خلاقیتهای خودش استفاده کنه. کلیشه لزوما چیز بدی نیست. البته اگه به درستی ازش استفاده بشه. مثلا تعقیب و گریز تو خیابون بعد از سرقت بانک یه کلیشهاس که از صد کیلومتری قابلپیشبینیه، اما ما خودمون دوست داریم این کلیشه اتفاق بیافته. چون میخواهیم اون تعقیب و گریز رو ببینم. اگه اون تعقیب و گریز به خوبی کارگردانی شده باشه نه تنها از این اتفاق قابلپیشبینی ناراحت نمیشیم، بلکه خیلی هم کیف میکنیم.
نظر
@hvbashiri
آره اتفاقا جیمی فاکس رو هم تارانتینو باهاش صحبت کرده و راضیش کرده بیاد.
پست
پنجشنبه, ۱۳ مهر ۹۶, ۰۰:۰۲نظر
@ehSun k
ممنون از شما.
به نظرم این نکتهای که شما گفتید با ساختار فیلم جفت و جور بود و از نظر من نه تنها مشکل حساب نمیشه، بلکه کاملا همراستا با نوع داستانی که رایت میخواست تعریف کنه بود. همونطور که توی متن هم گفتم، داستان ساختار خیلی خیلی آشنایی داره. تکیهی زیادی رو عناصر کلیشهای ژانر کرده. عشق بیبی و دبرا هم یکی از همونهاس که حال و هوایی رویایی داره. از همونایی که دختر و پسرـه بدون هیچ نگرانی و ترسی سوار یه ماشین میشن و بدون هیچ نقشهی قبلی به سمت غروب خورشید روانه میشن. البته بماند که ادگار رایت تا حدودی این کلیشه رو با دستگیری بیبی و زندانی شدن اون به خاطر جرمهاش شکوند و بعد سفر اونا رو بعد از وقفه از سر گرفت.
پست
چهار شنبه, ۱۲ مهر ۹۶, ۲۲:۰۱نظر
@Nima AFK
خیلی ممنون. عکس تصحیح شد.
پست
چهار شنبه, ۱۲ مهر ۹۶, ۱۱:۳۱نظر
@ Mr.Leftover
من مدتیه از این سریال فاصله گرفتم. ولی به بهانهی فصل جدید سعی میکنم دوباره برم سراغش و احتمالا تو پایان این فصل یه مطلب دربارهاش کار میکنم.