نقد فیلم موزیک (Music) | اسطوره ادیپ
فیلمهای هنری هم دنیای مخصوص به خود را دارند و هم مخاطبان خاص خود را. کارگردانها و تهیهکنندهی این طیف از فیلمها قبل از هر چیز قید گیشه و بازگشت سرمایه خود را میزنند و تمام توجهشان به جشنوارههایی با رویکردهای خاص هنری و آوانگارد است. در این نوع از نمایشها، فیلمساز برخلاف جریان اصلی که در سینما به راه افتاده حرکت میکند و فارغ از هرگونه دغدغه به نشان دادن چیزی میپردازد که در تمام عمر خیال نمایشاش را داشته است. بیشتر عناصری که در سینمای تجاری و پرمخاطب بهچشم میآیند در اینجا کارکرد خود را از دست خواهند داد و عناصری با ویژگیهای دیگر جاشان را خواهد گرفت.
بازیگران عمدتا نابازیگر هستند و قاببندیها و نوع دکوپاژ بهدنبال پیروی از سینمای مرسومی که در بین مردم وجود دارد نیست. فیلمهای هنری، معمولا سینمایی با ریتمی کند است، استفاده از مکثهای بیش از حد مجاز در سینمای آثار تجاری. تاکید زیاد بر اطلاعات داخل قاببندی، کشاندن مخاطب به مفهومی ورای مفهمومهای عادی زندگی با استفاده از عناصر موجود در کادرها. فیلم Music نیز متعلق به این سینما است. این فیلم اثری بسیار جدا از سینمای آثار تجاری خواهد بود و داستانی ساده و سرراست را با شیوهای متفاوت تعریف میکند.
در ادامه داستان فیلم مشخص میشود
Music روایتی بدون دیالوگ است. در این 108 دقیقه تنها چند دیالوگ بین بازیگران ردوبدل میشود و هرچه که است تصاویر است و تصاویر. فیلم با صحنههایی از ابر و مه بههمراه تپههایی پوشیده از خزه شروع میشود، یک مقدمهچینی هولناک که از همین ابتدا نوید قصهای اساطیری را به ما میدهد. پس از این سکانس مخاطب به درون یکسری صحنهها کشانده میشود. تا قبل از اینکه درام شروع به کار کند، فیلمنامه خاصیتی پراکنده به خودش میگیرد. چند جوان درون ماشینی همراه هم هستند و بعد از آن فیلم با فلشبکی به گذشته میرود و مردی کودکی گریانی را از کلبهای سنگی بیرون میآورد. دوباره فلشفوروارد زده میشود و فیلم بهسراغ همان جوانها میرود.
فیلم Music، روایتی مدرن از داستان اسطورهای ادیپ شهریار سوفوکل است
در همین پلانهاست که موتور درام روشن میشود و یون برای دور کردن پسری (پدرش) که قصد نزدیکی با او را دارد، ناخواسته مرتکب یک قتل میشود. یون همان کودکی است که در ابتدای فیلم از آن کلبه سنگی بیرون آورده شد و پاهای زخمی و خونآلوداش از کودکی تا بزرگسالی، هم نشانی از طرف کارگردان برای گم نکردن رد او در فیلم توسط مخاطب است و هم اینکه نکتهای برای تطابق این داستان با اسطورهای از دوران کهن یونان. بعد از اینکه یون به زندان برده میشود، فیلم موزیک داستان خودش را آرام آرام روایت میکند و مخاطب در مسیر قصهای که تماماش در زمان حال اتفاق میافتد، قرار میگیرد.
فیلم Music، روایتی مدرن از داستان اسطورهای ادیپ شهریار سوفوکل است. فیلم اصلا به جنبههای روانشناختی فروید وارد نمیشود و حرفی از عقدهها به میان نمیآورد. تنها چیزی که در این قصه وجود دارد، تکرار روایت یک اسطوره است. فیلمساز داستان ادیپ اسطورهای را در این نمایش بازنویسی میکند و جهان تازهای را بهوجود میآورد. در این جهان، یونان پیشرفته است، ماشینها درش رفتوآمد میکنند و دین مردم نیز مسیحیت است. یون همان ادیپی است که مرد عینکی پلانهای ابتدایی او را در درون کلبهی سنگی چوپانان رها کرده و حالا سرنوشتی تلخ انتظارش را میکشد، سرنوشتی اما نه به تلخی ادیپ.
وقتی که ادیپ فرزند لایوس پادشاه تب، به دنیا میآید کاهنان معبد دلفی به لایوس هشدار میدهند که این کودک پدر خود را میکشد و با مادرش ازدواج خواهد کرد. لایوس با شنیدن این پیشگویی کودک را به چوپانان میسپارد تا او را بکشند اما آنها کودک را به همسر پولوبوس میسپارند. بعدها وقتی که ادیپ متوجه ماجرای پیشگویی میشود، به خیال خودش برای فرار از این سرنوشت شوم از خانه بیرون میزند و دستبرقضا بهسراغ چیزی میرود که از آن فرار میکرده است. ادیپ در بین راه ناخواسته پدرش را میکشد و بعد از آن، معمای سفینکس را حل میکند و غافل از همه جا با مادر خود یوکاسته پیمان زناشویی میبندد.
فیلم موزیک لحظهبهلحظه خود را به افسانهی ادیپ نزدیکتر میکند و در یک تطابق رویدادی، جهانها را کنار یکدیگر مینشاند
یون در دنیای مدرن یونان به یک باغدار انار سپرده میشود. او هنگام تفریح با دوستانش ناخواسته مردی را میکشد که پدرش است. یون به زندان فرستاده میشود. او همانند ادیپ پاهایش متورم است و زنی که قرار است یوکاسته باشد، بهعنوان خدمهی زندان مشغول بکار است. این زن برای یون بانداژ تهیه میکند، آب میخرد و همه جوره هوایش را دارد. او جوری محو تماشای یون میشود که گویا سالها است میشناسدش. درنهایت این دو نفر غافل از همه جا به یکدیگر دل میبندند و یکدیگر را به آغوش میکشند. یون به نزد پدر و مادر ناتنیاش بازمیگردد اما بههمراه زنی که هماکنون باردار است. فیلم خیلی آرام و بدون نطق و دیالوگ همهی این صحنهها را کنار هم میچیند تا که مخاطب این تراژدی مدرن را پیوسته و بدون تنش هضم کند.
زمان پیش میرود و فرزند دختر یون بزرگ میشود. همسر (مادر) یون، یکهو به سرش میزند تا از نامزد سابق خود خبری بگیرد. او با خانواده تماس میگیرد و متوجه میشود کسی که حالا همسرش (پسر) است، نامزد سابقاش را به قتل رسانده. فیلم موزیک لحظهبهلحظه خود را به افسانهی ادیپ نزدیکتر میکند و در یک تطابق رویدادی، جهانها را کنار یکدیگر مینشاند. شاید زیباترین صحنههای موزیک، پلانهای بعد از برملا شدن راز یون نزد ایرو همسرش (مادر) رقم بخورد. او به دریا میرود، لباسهایش را از تن بیرون میآورد و خود را در آب فرو میکند. گویی ایرو خسته از این سرنوشت، مشغول بیرون آوردن ناپاکیها از تناش است. اما این به زهدان برگشتن، نشانی بر زندگی دوباره نیست، بلکه آماده شدن برای یک تولد در دنیای دیگری است. او طبق خاستگاه اسطورهایاش باید خود را بکشد، از صخرهای میپرد تا بههمراه لباسهایش غرق شود.
ایرو میمیرد، تابوتاش را بر دوش میکشند و این نقطه عطف، فیلم را بهجای دیگری پرتاب میکند. ادیپ طبق روایت سوفوکل بعد از فهمیدن این مصیبت خود را کور میکند و بههمراه دخترش آنتیگونه آوارهی شهرها میشود و نان گدایی میکند. اما فیلمساز در این بازنویسی یون را به همراه آنتیگونهاش به آلمان میفرستد. ادیپِ این داستان مدرن در دیار جدید، یک خواننده است که با موسیقی روزهایش را میگذراند. فیلم موزیک همانطور که در ابتدای این مطلب نیز گفته شد، یک بازسازی از کهنالگویی مهم است که تاثیر بسزایی روی داستانها و قصههای پس از خود داشته است اما سؤال اینجا است که فیلمساز تا چه اندازه توانسته این قصهی قدیمی را به روز کند؟
مخاطب اگر با داستان سوفوکل آشنایی نداشته باشد، اصلا نمیداند که در این قصه چه خبر است
اول اینکه رویکرد کارگردان در استفاده نکردن از دیالوگ و رفتن بهسمت جریان هنری، تصمیمی بهشدت اشتباه برای روایت این قصه بوده است. زمانی فیلمساز میتواند دیالوگ را نادیده بگیرد که تصاویر گویای همه چیز باشد. اما در این فیلم تصاویر آنقدری پخته نیستند که اطلاعات قصه را به مخاطب انتقال دهند.
درواقع تجربه و سواد فیلمساز برای ساخت چنین فیلمی هرگز قد نمیدهد. مسئلهی بعدی شکننده بودن ساختار اثر است. فیلم موزیک بدون استفاده از پلهای ارتباطی فیلمنامهای فلشبک و فلشفورواردهای زیادی را دنبالهی یکدیگر میآورد که در این شرایط، مخاطب باید شبیه یک معما با فیلم رفتار کند، درصورتی موزیک اصلا یک فیلم معمایی نیست! احمقانهترین قسمت فیلم نیز نیمه دوم آن است، جائی که یون به آلمان رفته. ساختار در این سکانسها کاملا ازهم پاشیده شده و فیلمساز اصرار زیادی برای خاص نشان دادن فیلم خود دارد. مشکل بعدی این فیلم نحوه پرداخت شخصیتها و رویدادهای اثر است. مخاطب اگر با داستان سوفوکل آشنایی نداشته باشد، اصلا نمیداند که در این قصه چه خبر است و این آدمها چه روایتی را پیش میبرند. فیلم موزیک شاید حتی ارزش یکبار دیدن را هم نداشته باشد.
نظرات