نویسنده: مرتضی صوفی
// چهار شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۹

نقد انیمیشن پانتئون | معبدی به‌سوی ابدیت

سریال پانتئون (Pantheon) یک برداشت درگیر‌کننده و واقع‌گرایانه از مسایل ژئوپلیتیک روز جهان در بازه‌ای است که آرزوی دیرینه و به‌نظر محال دستیابی به زندگی ابدی به‌کمک فناوری و ذخیره‌ی داده‌ها محقق شده است.

پانتئون یک سریال انیمیشن بزرگسالانه در ژانر درام و علمی تخیلی است که فصل اول آن از سپتامبر ۲۰۲۲ از شبکه‌ی +‌AMC پخش شده. این سریال امریکایی که محصول استودیوهای Titmouse, Inc و AMC Studios است اولین سریال انیمیشنی اورجینال AMC محسوب می‌شود اما باوجود اینکه در دو فصل ۸ قسمتی تولید شده بود، ژانویه ۲۰۲۳ از برنامه‌های شبکه‌ای‌ام‌سی حذف و ادامه‌ی آن از اکتبر ۲۰۲۳ توسط شبکه‌ی آمازون پرایم ویدئو منتشر شد.

البته دلیل این اتفاق هرچه باشد به‌خاطر ضعیف بودن پانتئون نیست چراکه این سریال فیلم‌نامه‌ی فکرشده و چارچوب کیفی خوبی دارد و نمره‌های بالایی که کسب کرده به‌حق تأییدکننده‌ی این موضوع است. بااین‌حال به‌نظر می‌رسد این وقفه و خبر مربوط‌به آن کمی به جذب مخاطب و مطرح شدن حداکثری سریال ضربه زده باشد. داستان پانتئون باوجود اقتباسی بودن، از آثار آشنای دیگری به‌ویژه در دنیای انیمه هم الهام گرفته اما روند اتفاقات و گستره‌ی شگفت‌انگیز داستان باعث شده تا درمجموع حس تکراری و پیش‌پاافتاده بودن از آن القا نشود.

مدی درحال بالا رفتن از برج مخابراتی در انیمیشن پانتئون

داستان پانتئون با معرفی دختر نوجوانی به اسم مَدی شروع می‌شود که دو سال است پدرش را از دست داده و شرایط روحی و اجتماعی باثباتی ندارد. روزی مدی یک سری پیام اینترنتی از یک فرد ناشناس دریافت می‌کند که فقط با ردیف کردن چند ایموجی ارسال شده‌اند. ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که این شخص مدی را به‌خوبی می‌شناسد و با جلب توجه مادر مدی معلوم می‌شود که این فرد درواقع پدر تازه درگذشته‌ی مدی است که با ماهیت متفاوتی ناشی از آپلود ذهنش در یک فضای ابری در اینترنت برگشته است.

داستان پانتئون از همین شروع یادآور یک انیمه جریان‌ساز کلاسیک به اسم تجربیات سریالی لین (Serial Experiments Lain) محصول ۱۹۹۸ است. در آن انیمه با یک دختر درون‌گرا به اسم لین همراه می‌شویم که مثل سایر دانش‌آموزان مدرسه ایمیل‌هایی از طرف یکی از همکلاسی‌ها که ‌به‌تازگی خودکشی کرده دریافت می‌کند. پیامی که دوست‌شان در آن ادعا می‌کند که نمرده بلکه فقط بدن مادی خودش را رها کرده است و درنتیجه توانسته خدا را در شبکه اینترنت، که وایرد نامیده می‌شود، کشف کند. لین هم جذب این دنیای ناشناخته و مرموز می‌شود و کم‌کم در معانی و ادراک تازه‌ای از ماهیت زندگی غوطه‌ور می‌شود. تجربیات سریالی لین یکی از آن انیمه‌های آیندنگرانه است که با القای یک ترس روان‌شناختی هنوز هم استعاره‌های چالش‌برانگیز زیادی را در فلسفه‌پردازی خاص و اختصاری خودش جا داده و همچنان حرف برای گفتن دارد.

اتاق لین در انیمه تجربیات سریالی لین

انیمه تجربیات سریالی لین، محصول ۱۹۹۸ و شباهت آن با انیمیشن پانتئون

دنیای پیچیده‌ی مدی در انیمیشن پانتئون

بااین‌حال سریال پانتئون قبل‌از هرچیز براساس یک مجموعه داستان کوتاه نوشته‌ی کن لیو (Ken Liu) ساخته شده، نویسنده‌ای که در داستان‌های کوتاهش مسایلی مثل ماهیت هویت، آگاهی و استقلال را در دنیایی پر از آشفتگی و خصومت واکاوی کرده است. در این چند داستان کوتاه آدم‌ها ازطریق اسکن مغز و آپلود آن در سرورهای اینترنتی ابری به یک وجود جاودانه‌ی مجازی دست پیدا کرده‌اند. یعنی همان پروسه‌ای که در انیمیشن پانتئون UI یا Uploaded Intelligence نامیده می‌شود و توسط یک شرکت بزرگ تکنولوژی به اسم لگاریتم درحال انجام است.

سازنده‌های انیمیشن پانتئون برای گسترش ایده‌ی کوتاه کن لیو وارد فضاسازی انتزاعی انیمه تجربیات سریالی لین نشده‌اند. در آن انیمه به بحث‌هایی مثل تئوری‌های توطئه در قالب الگوسازی‌های سایبرپانکیِ استعاره‌محور پرداخته شده، درحالی‌که پانتئون همان ابتدا در سکانس گفتگوی بین مدی و پدرش ابتدا به رد تئوری‌های توطئه‌ی سطحی و عامیانه مثل حضور فرازمینی‌ها در ساخت اهرام مصر می‌پردازد تا از تخیل‌گرایی‌های جذاب رایج پرهیز کند. اتفاقی که درادامه باعث می‌شود جریان شکل‌گیری توطئه‌ها در بافت سریال از میان انبوه وقایع و جریان‌های واقعی حاضر جهان استخراج شود.

کسپین، مدی و دیوید کیم درخال بررسی کدهای پروژه UI

البته پانتئون ابتدا این هیجان رئالیستی خود را در پشت رازهای متعددش قرار می‌دهد و تا پایان سعی می‌کند استفاده از عنصر تخیل را تا حد زیادی کنترل کند. برای همین اگر پانتئون به انیمه شبح درون پوسته (Ghost in the Shell) ارجاع می‌دهد این ادای دین با ورود کامل به یک دنیای تازه با چالش‌های غیرواقعی همراه نیست. به‌عبارتی مفاهیم این حیطه در فصل اول و حتی تا نزدیکی پایان اوج نمی‌گیرد و فقط در این حد وجود دارد که محدوده‌ی بعضی از ذهن‌های آپلود شده به‌خاطر فقدان حس یک زندگی واقعی به‌تدریج از یک دفتر کار ساده به سمت دنیای واقعی و بعد نفوذ به مرزهای نامتناهی تغییر مسیر می‌دهند، یعنی همان کاری که شرکت هندی در سریال باعث رخ داده آن می‌شود. این تمایل ذهن‌های آپلود شده و فاقد جسم به سمت دنیای مادی در فصل دوم هم پررنگ است.

پس پانتئون آگاهانه تا حد زیادی از استعاره‌ای کردن این کلیشه‌های ژانری اجتناب می‌کند و در عوض تمرکز خودش را بر تأثیر یک پیشرفت علمی خارج از عرف بر جامعه‌ی مدرن معطوف می‌کند و در نمایش اتفاقات به نحوی پیش می‌رود که یک واقع‌گرایی طعنه‌آمیز از وضعیت سیاسی و اجتماعی حال حاضر دنیا را عینا به‌نمایش بگذارد. برای همین پیچیدگی‌های ناشی از این فرایند اغلب به‌شکل عوارض خواسته و ناخواسته‌ای که در وضعیت سیاسی و جغرافیایی فعلی دنیا وجود دارد نشان داده می‌شود.

درواقع استفاده از تخیلات در ابعاد واقع‌گرایانه‌تر، برجسته‌ترین تفاوت نگرش انیمه‌سازان ژاپنی و انیمیشن‌سازان غربی است. مثلا اگر بخش‌های ورود به یک بازی آنلاین نقش‌آفرینی را با انیمه‌هایی مثل هنرشمشیرزنی آنلاین مقایسه کنیم می‌بینیم که ژاپنی‌ها به دنیاسازی تخیلیِ غنی‌تر و استفاده‌ی کامل از جزئیات فانتزی تمایل بیشتری دارند. البته این هنر پانتئون است که در سروکله‌زدن با ترندهای ساختار داستانیِ خود به یک هویت مستقل دست یافته و بیننده‌ی سخت‌گیر را هم راضی نگه می‌دارد.

مغزهای آپلود شده در انیمیشن پانتئون Pantheon

پس پانتئون تمرکز خود را روی یک دنیای واقعی می‌گذارد که درگیر پیشرفت بزرگ تکنولوژی و اثر آن روی قدرت‌طلبی انسان است و از همان شروع به بیان خیالی از اصل توطئه نمی‌پردازد بلکه سبک دغدغه‌ی آن مثل سریال آینه سیاه (Black Mirror) است و درحال معرفی یک تهدید تکنولوژیک نوظهور در مسیر آینده‌ی بشر است که کم‌کم رقابت حکومت‌ها برای بهره‌برداری سیاسی و نظامی، آن‌را تبدیل به یک مشکل جهانی بزرگ‌تر می‌کند.

اینجا هم فرایند انتقال محتوای ذهن از محیط مغز به فضای ذخیره‌ی داده‌های مجازی یک پدیده‌ی علمی‌تخیلی بلندپروازانه با ابعاد وسیع است که نشان می‌دهد نامیرا شدن انسان ازطریق فعال نگه داشتن تفکرات ذهنی آن‌هم بعد از زوال جسم چه عوارض و پیامدهایی می‌تواند داشته باشد. ازطرفی مسایلی مثل به‌هم‌خوردن تعادل طبیعت ذاتی زمین در پی فعالیت سرورها و سیستم‌های کامپیوتری که نیازمند انرژی زیاد و خنک‌سازی چند برابر هستند، در این آشفتگیِ نامتحدِ رخ‌داده پیشرفت علم و تجهیزات لازم برای کنار زدن محدودیت‌ها را سال‌ها به تأخیر می‌اندازد. چراکه جنگ قدرت‌ها دستیابی به این تکنولوژی را مثل دستیابی به بمب هسته‌ای برای حاکمان قدرت‌طلب دنیا لازم می‌کند. یعنی یک کشف علمی خیلی زودتر از اینکه به درمان تبدیل شود به دردی تازه در حماقت بشر تبدیل می‌شود که حتی جلوی رشد علم و تکنولوژی‌های سودمند را می‌گیرد.

مبارزه با قدرت طلبی استفات هالستروم در انیمیشن پانتئون Pantheon

این واقعیتی است که در انتخاب هوشمندانه‌ی انتخاب اسم پانتئون برای این سریال هم به آن اشاره می‌شود. پانتئون در یک وجه به‌معنی گروهی از افراد خاص، مشهور و مهم به‌کار می‌رود، که در مورد پروژه شرکت لگاریتم برای حفظ مغزهای برتر صدق می‌کند. اما معنی دیگر پانتئون به همه‌ی خدایان یک قوم یا مذهب درکنار هم اشاره دارد و در یونان و روم باستان هم به معبدی گفته می‌شود که به همه‌ی خدایان تقدیم شده است. از این حیث انیمیشن پانتئون ورود انسان به این حیطه‌ی خداگونه را باعث هرج‌و‌مرج و تهدیدی به‌سمت نابودی بشر می‌داند و بالاخره می‌بینیم که نتیجه‌ی مطلوب آن‌را هم در واقعیت پیدا نمی‌کند.

پانتئون از استعاره‌پردازی اجتناب کرده و تخیل خود را با ابعاد واقع‌گرایانه‌ی دنیای امروز تطابق داده است

طبیعتا موضوع سریال از بُعد عاطفی هم رویکرد ویژه‌ای به این دارد که تفاوت ذاتی بین واقعیت و مجازی چه کمبودهایی را در احساسات ایجاد می‌کند. چیزی که حالا با حذف فیزیکی مرگ، خلا جسم را در بروز احساسات بیشتر از هر زمانی نشان می‌دهد. به‌عنوان مثال رابطه‌ی پدر و دختری مدی و دیوید کیم، عشق بین لَری و کُدی و حتی خلق کاراکتر میست در همین حیطه قرار می‌گیرد. به‌علاوه قضیه‌ی مربوط‌به زندگی خاص شخصیت کسپین را می‌بینیم؛ نابغه‌ای که زندگی او مثل یک بازی بی‌برگشت بدجوری گرفتارِ حس پوچی ناشی‌از کل این اسارت و سرگشتگی شده است.

عشق در دنیای یک بازی مجازی در انیمیشن پانتئون

اما یک تئوری توطئه در خارج از سریال، کنار گذاشته شدن آن بعداز فصل اول از سوی AMC است. حذف یک سریال انیمیشن علمی تخیلی که خیلی جدی به مسایل نسبتا چالش‌برانگیزی می‌پردازد یک امتیاز منفی در سیاست‌های این شبکه است. پانتئون کنایه‌های سیاسی و مذهبی ریز و درشتی را مستقیما به‌نمایش می‌گذارد که شاید این استودیو آگاهانه، با بهانه‌ی متعادل‌سازی هزینه‌های مالی، مثل یک وصله‌ی ناجور از آن اجتناب کرده است. به‌هرشکل فصل دوم را آمازون پرایم ویدئو پخش کرد و با دیدن فصل دوم این حرکت ای‌ام‌سی عجیب‌تر هم به‌نظر می‌رسد. چراکه تئوری توطئه به ما می‌گوید که پانتئون در ارزش گذاشتن به اصول خود شجاع‌تر از شبکه‌ی AMC ‌بوده است.

جسارت سیاسی سریال پانتئون در پرداختن به حقایق هشداردهنده خیلی بیشتر از شبکه AMC است

از طرفی نویسندگان سریال در نقطه‌ای که می‌توانستند با محافظه‌کاری بیشتری به کار خود ادامه دهند و حقایق وحشتناک و ملموس پیش‌روی حیات بشر را در لایه‌های فشرده‌تری از نمادها مخفی کنند، راهی که شروع کرده بودند را محکم‌تر ادامه می‌دهند. این ثابت‌قدم بودن سازنده‌ها در طول فصل دوم لذت‌بخش‌ترین اتفاق ممکن است. احتمالات ترسناکی که در فصل دوم پانتئون از واقعیت حاضر دنیا به‌تصویر کشیده می‌شود گزنده‌تر و هشداردهنده‌تر هستند.

بی‌پروایی سازنده‌های سریال، از تبدیل کردن غول‌هایی مثل موکش امبانی و استیو جابز به آنتاگونیست‌های داستان و طعنه زدن به قدرت‌طلبی کشورهای صدر اخبار سیاسی دنیا در قرن ۲۱ بالاتر می‌رود و جزئیات دقیق‌تری را هم به‌نمایش می‌گذارد. حالا جنگ در خاورمیانه، دشمنی ایران و اسرائیل، شکل‌گیری فرقه‌های تشکیلاتی تروریستی، هکرهای اجاره‌ای و آنتی‌اتکرهای شتاب‌زده در میدان نبردی تحت‌عنوان هوش غیرمصنوعیِ بارگذاری‌شده با هم به تقابل می‌پردازند، که حاصل آن هرج‌ومرجی بی‌پایان است که از نظر سیاسی تطابق‌پذیری کاملی با منبع اصلی جهان وقایع خود دارند.

تقابل فرهاد و یائیر در انیمیشن پانتئون

اگر فصل اول پانتئون با محرک قوی رازهای بزرگش، که جذاب‌ترین‌شان یک ساختمان مکعبی وسط برف و بوران و سبک زندگی کاسپین بود، حرکت می‌کرد، اما بعداز برملا شدن داستانِ پشت این وقایع و افزایش گستردگی آن، بیشتر از قبل به یک آشنایی‌زایی از همین دنیای نچسب حاضر ما تبدیل شد. درحالی‌که فصل دوم می‌توانست به یک روند تکراری و نه‌چندان جذاب تبدیل شود اما داستان از مسیر درستی گسترش می‌یابد تا وقت فراخواندن پتانسیل‌های نهفته‌ی پانتئون فرا رسیده باشد و درنهایت پانتئون در فصل دوم به بلوغی غیرمنتظره دست پیدا می‌کند. این تکامل سریال درست مثل بازگشت کاراکتر استیون هالستروم است که با کشف نقص پروژه توسط کسپین، به یک شخصیت ویژه تبدیل می‌شود. زمانی‌که آپلود ذهن، یک تکنولوژی انحصاری نیست و در راه همه‌گیری و جریان‌سازی است، ابعاد وسیع‌تر و ترسناک‌تری از آنچه می‌تواند در آینده‌ای محتمل رخ دهد را می‌بینیم.

اما پانتئون برای این آینده در پایان سریال انتخاب جالبی کرده است. جایی‌که سریال تمایل واقع‌گرایی خود را کاملا کنار می‌گذارد به کشف آینده‌ی نامعلوم مربوط است. آینده را همیشه باید در تخیل جست‌وجو کرد. در تمام طول داستان مدی کاراکتری است که فشارهای روحی زیادی را تحمل می‌کند که حتی بعداز هر جهش زمانی به میزان آن افزوده می‌شود. مدی که نماد واقع‌گرایی سریال است و دوست ندارد خود را در ابدیت ذهن‌های آپلودی نگه دارد بالاخره در پایان سریال به ابدیتی خیال‌انگیز با حضور خدایان و دنیاهای موازی نامتناهی متوسل می‌شود و با کنار زدن عنصر زمان در گفتگویی بسیار تکراری با پدرش پای یک تئوری توطئه‌ی ساده‌انگارانه از ابدیت می‌ایستد که ندانستن آن سعادت سایرین است. درنهایت پایان‌بندی فراواقعی پانتئون به بهترین انتخاب برای خاتمه دادن به آغازِ پایانی تبدیل می‌شود که عدم درک آن در یک چرخه‌ی ابدی تکرار شده است.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده