نقد فیلم زیرک تر (Sharper) | روایت یک کلاهبرداری

چهارشنبه ۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۹
مطالعه 5 دقیقه
کاور بازیگران فیلم شارپر
فیلم Sharper اثری مهیچ با پیچش‌های داستانی فراوان است که طبق دو پیرنگ انتقام و دزدی پیش می‌رود. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.
تبلیغات

شارپر یا زیرک‌تر تریلری سرگرم‌کننده است، فیلمی با پارادایم‌های تروتمییز که می‌تواند برای تماشاگر بسیار هیجان‌انگیز باشد. این فیلم شاید در لیست بهترین‌های امسال قرار نگیرد اما بدون شک می‌تواند برای مخاطبی که به‌دنبال فیلم‌های هیجانی است اثری لذت‌بخش باشد. مخاطب در این اثر پشت سر کارکترها حرکت می‌کند، چیز بیشتری از آن‌ها نمی‌داند و کلید معمای پیچ‌درپیچ فیلم ابتدا برای شخصیت‌های درگیر قصه قابل لمس است و بعد از آن تماشاگر در جریان همه چیز قرار می‌گیرد. شارپر شاید یک تقلید نصفه‌ونیمه‌ی کلاسیک از فیلم‌های هیجانی باشد اما بدون شک توانایی ارائه‌ی خود را دارد.

شارپر برای ارائه‌ی داستان پرپیچ‌اش از بازیگرانی خوب بهره می‌گیرد. جولیان مور در نقش مادلین به‌طرز جذابی ظاهر می‌شود و از طرفی هم میدلتون در نقش ساندرا به‌خوبی ازپس آنچه که در ذهن فیلمساز می‌گذرد برمی‌آید. این فیلم در بهره‌گیری از عناصر سبک بصری نیز تلاش بسیار زیادی انجام می‌دهد. فیلمبرداری‌ها، نورپردازی، نوع دکوپاژ همه‌وهمه کاملا شیک و حساب‌شده به‌نظر می‌رسند. این فیلم با همه‌ی خوبی‌هایی که دارد بخاطر عمیق نبودن درام‌اش نمی‌تواند ذهن تماشاگر را درگیر خود کند و تنها می‌تواند به‌عنوان یک نمایش سرگرم‌کننده خود را نشان دهد.

در ادامه داستان فیلم مشخص می‌شود

ساندرا در حال خندیدن در فیلم شارپر

شارپر یا زیرک‌تر روایتی غیرخطی دارد و در چهار پرده روایت می‌شود. فیلم در ابتدا با سکانسی از یک کتابفروشی روایت خود را شروع می‌کند. ساندرا وارد مغازه‌ی تام می‌شود و به‌دنبال کتابی نسبتا نایاب می‌گردد. شرایطی پیش می‌آید و مخاطب خود را وسط یک درام عاشقانه‌ می‌بیند. ساندرا و تام به یکدیگر دل می‌بندند، با هم آشپزی می‌کنند، در یک خانه می‌مانند و تمام وقت خود را با هم سپری می‌کنند. همه چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه شبی برادر ساندرا به خانه او می‌آید و درخواست پول می‌کند. فیلم با این سکانس وارد نقطه عطف خود می‌شود، اتفاقی که قرار است موتور درام را روشن کند.

این درام تنها بخاطر شیوه‌ی ارائه‌ی غیرخطی‌اش است که هر لحظه دوز تعلیق‌‌اش بالا می‌رود

لحن این پرده، لحنی عاشقانه و ملودرام است، همه‌ی اتفاقات در نهایت خونسردی رخ می‌دهد و تماشاگر حتی ذره‌ای به چیزی شک نمی‌کند و نمی‌‌داند که این مقدمه آغازگر یک تریلر هیجان‌انگیز است. ساندرا در پایان این پرده غیب‌اش می‌زند و تام را در یک شب بارانی رها می‌کند. معمایی در اینجا شکل می‌گیرد و به‌نوعی یک پیچش داستانی بوجود می‌آید. بعد از پرده‌ی تام وارد داستان ساندرا می‌شویم و فیلم به عقب فلش‌بک می‌زند. در جریان پرداخت بکگراند این شخصیت، فیلم کم‌کم لحنی هیجانی به خود می‌گیرد و پیرنگ وارد مسیر دیگری می‌شود در این سکانس‌ها دیگر خبری از ملودرام پرده‌ی اول نیست و تعلیق جای خود را به احساسات تام می‌دهد.

در این پلان‌ها گذشته‌ی ساندرا برملا می‌شود و مخاطب خود را در دل داستانی هیجانی می‌بیند. او می‌فهمد که دلیل ملاقات این شخصیت با تام از کجا آب می‌خورد و ساندرا بعد از تلکه کردن او به کجا رفته است. شیوه‌ی روایت شارپر از این دزدی تماشاگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد و او را برای دیدن ادامه‌ی فیلم ترغیب می‌کند. درواقع این درام تنها بخاطر شیوه‌ی ارائه‌ی غیرخطی‌اش است که هر لحظه به دوز تعلیق‌‌اش بالا می‌رود و اگر فیلمساز چنین تمهیدی را برای قصه‌ خود در نظر نمی‌گرفت فیلم چندان لذت‌بخش نبود و تبدیل به اثری تکراری شبیه بیشتر تریلرهای تجاری زیرژانر سرقت می‌شد.

مکس در حال فکر کردن در فیلم شارپر

بعد از پایان بکگراند ساندرا، فیلم پرده‌ی مکس را شروع می‌کند. اینبار زندگی مکس روی دایره می‌آید و تماشاگر وارد مارپیچ دیگری از فیلم می‌شود. در این قسمت از فیلم، دوز تعلیق بالا می‌رود و مخاطب شاهد یک پیچش داستانی دیگری می‌شود. مکس به یک میهمانی می‌رود و در آنجا جولین مور (مادلین) را مادر خطاب می‌کند. این دو با یکدیگر صحبت می‌کنند و نهایتا مادلین او را از خانه بیرون می‌اندازد. فردای این روز مادلین به‌سراغ مکس می‌رود و پیچشی داستانی شکل می‌گیرد. شارپر آرام‌آرام از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B می‌رسد و اطلاعاتش را به یکباره منتقل نمی‌کند. فیلم از بیرونی‌ترین وقایع خود آغاز می‌شود تا به درونی‌ترینشان برسد.

شارپر آرام‌آرام از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B می‌رسد و اطلاعاتش را به یکباره منتقل نمی‌کند. فیلم از بیرونی‌ترین وقایع خود آغاز می‌شود تا به درونی‌ترینشان برسد

علاوه بر خلق یک پیچش داستانی بعد از دیدار دوباره‌ی مادلین و مکس، نقطه عطفی نیز در این سکانس شکل می‌گیرد و داستان به‌جای دیگری پرتاب می‌شود. فیلم در این دیدار دوز زیادی از هیجان را به مخاطب تزریق می‌کند و گره‌ دیگری در پیرنگ بوجود می‌آید. علاوه بر اینها پای تام نیز به این پرده کشیده می‌شود تا هم ساختار فیلم انسجام خود را از دست ندهد و هم اینکه مخاطب به‌دنبال روابط میان این آدم‌ها بگردد. درواقع تام همان عنصر «سرنخ» تریلرها و فیلم‌های معمایی است که برای جمع کردن حواس مخاطب و اضافه کردن دوز تعلیق در این سکانس خود را ارائه می‌دهد. با توجه به این شرایط سوالات دیگری به سوالات تماشاگر اضافه می‌شود و فیلم از لحاظ خلق بحران و کشمکش به نقطه‌ی خوبی می‌رسد.

بعد از اینکه روایت تام تمام می‌شود، شخصیت مادلین به میان می‌آید. در این پرده ریچارد مرده است و او قبل از مرگ‌اش بخش بسیار زیادی از اموال‌ خود را به مادلین بخشیده است. در این پرده سروکله‌ی ساندرا هم پیدا می‌شود و مادلین را تهدید می‌کند. دوز تعلیق و هیجان در این بخش بالا می‌رود و فیلم به مرحله‌ی گره‌گشایی نزدیک می‌شود. ساندرا با مکس دیدار می‌کند، تام و گلدی نیز از راه می‌رسند و همه چیز برملا می‌شود. یک پیچش داستانی دیگر در اینجا اتفاق می‌افتد و تماشاگر بابت ارتباط مخفیانه‌ی تام و ساندرا رو دست می‌خورد. در این پرده ارتباط همه‌ی کارکترها با یکدیگر مشخص شده است و حالا تماشاگر می‌داند که شاهد چه داستانی بوده است.

تام در حال فکر کردن در فیلم شارپر

پیچش‌های داستانی متعددی از جمله مرگ تام در این پرده خلق می‌شوند و فیلم تمام تلاش خود را می‌کند تا یک تریلر تروتمیز از آب درآید. حالا همه چیز گره‌گشایی شده است و فیلم در روایت سندی به مرحله‌ی پایان‌بندی می‌رسد. شارپر در این قسمت از خود، پشت پرده‌ی داستان هیجان‌انگیزش را به مخاطب نشان می‌دهد و برخلاف پرده‌ی دوم فیلم تصویری انسانی از ساندرا که سندی است به میان می‌آورد. فیلمساز با ارائه‌ی دو تصویر از این کارکتر بُعدی عاشقانه به اثرش می‌بخشد و عشق را پایان‌بخشی بر همه‌ی پیرنگ‌ها و قصه‌های ناامیدکننده می‌داند. شارپر در پرده‌ی ابتدایی بر روی پیرنگی عاشقانه سوار است و بعد از آن وارد پیرنگ دزدی و کلاهبرداری می‌شود و سپس در آخرین پرده یعنی سندی لباس پیرنگ انتقام را بر تن می‌کند.

پیچ‌های داستانی فیلم مخاطب را سر ذوق می‌آورد اما عدم‌پرداخت کارکترها می‌تواند این ذوق‌ را به عقب براند

گفتیم که پیچ‌های داستانی فیلم مخاطب را سر ذوق می‌آورد اما عدم‌پرداخت کارکترها می‌تواند این ذوق را به عقب براند. فیلم بیشترین تمرکزاش روی ویترین درام است و از رفتن به بطن قصه و پیرنگ سرباز می‌زند. فیلمساز ترجیح می‌دهد که همانند یک اثر اکشن چندان به روحیات و خلقیات شخصیت‌هایی که خلق شده اهمیت ندهد و تنها به یکسری موش و گربه بازی‌ها اکتفا کند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات