بررسی بازی Semblance
Semblance یکی از آن پازل-پلتفرمرهایی است که با پیشرفت منطقی چالشها، حس تازگیشان را تا انتها حفظ میکنند
در دنیای بازیهای پازل-پلتفرمری که توسط سازندگان مستقل ساخته شده باشند، مثل هر قسمت دیگری از جهان بازیهای ویدیویی، میتوان هم آثاری با محوریت سرگرم کردن مخاطب و هم بازیهایی با افقهای خاصتر و بلندتر مانند «لیمبو» (Limbo) ساختهی استودیوی Playdead را پیدا کرد. این وسط، مهمترین نکتهای که آثار طبقهبندیشده در گروه اول مانند Semblance باید به آن توجه داشته باشند، تلاش برای خلق جذابیت به وسیلهی ساخت معماهای محیطی گوناگون اما با استفاده از سادهترین مکانیزمهای ممکن است. چون وقتی همهی ویژگیهای داستانی را کنار بگذارید، تنها چیزی که باعث میشود مخاطب مشتاق به تجربهی کامل چنین اثری باشد، همین است که بداند باید با استفاده از مکانیزمهای مشخص، کارهایی ثابت را در موقعیتهایی مختلف انجام دهد و از طرف دیگر، اطمینان پیدا کند که حس تازگی بازی قرار نیست خیلی زود برایش از بین برود.
پس موقع نگاه انداختن به نکات مثبت و منفی Semblance نیز خود به خود قبل از هر چیز دیگر، کیفیت پازلهای آن و نحوهی تعامل بازیکن با محیط برای حل آنها زیر ذرهبین میرود. بازی با استفاده از مکانیزم سادهی حرکت در چهار جهت و دو رفتار دیگری که بخشهایی مشخص از محیط را تحت تاثیر خودشان تغییر میدهند، مدام گویهایی رنگی را در مقابل بازیکن میگذارد که باید با پیدا کردن تمامی آنها و جمعآوریشان، مراحل را به اتمام برساند. در این بین، مهمترین مسئله نحوهی به کار گرفته شدن عناصر قرار گرفته داخل خود محیط، برای پشت سر گذاشتن بازی توسط گیمر است که انصافا سازندگان، به خوبی با بهرهبرداری از آنها مدام سعی کردهاند مراحل پیچیدهتر و چالشبرانگیزتری را خلق کنند. Semblance به طور کلی از سه بخش متفاوت تشکیل شده است که در حقیقت هر کدام از آنها، گروهی متشکل از چند مرحلهی گوناگون هستند که در محیطهایی مختلف اما با ویژگیهای اصلی ثابت، مدام مسیرهای سختتر و پیچیدهتری برای رسیدن به گویهای نورانی در برابر گیمر میگذارند.
بازی بعضی مواقع در مقابل گیمر پازلهایی قرار میدهد که به جای به چالش کشیدن او، صرفا به طرز حوصلهسربری دشوار هستند
در مراحل آغازین، بازیکن با محیطهایی مواجه میشود که در آنها تمامِ گیمپلی، بر مبنای تغییر ایجاد کردن در بخشهایی از محیط برای رسیدن به گویها و برخورد نکردن با کریستالهایی سبزرنگ است. همچنین با ادامه دادن این روند، محیطها با عناصر مشابهِ دیگری پر میشوند که باز هم بازیکن باید از برخورد با آنها اجتناب کند و به همین سبب، Semblance خیلی سریع سیر صعودی رشد چالشهایش را نشانتان میدهد. بعد از اینها هم نوبت به دو محیط دیگر بازی میرسد که عناصر محیطی بیشتری را در اختیارتان قرار میدهند که هم برای پیشروی در محیط محتاج استفاده از آنها هستید و هم در بعضی شرایط، باید به فکر راه حلی باشید تا خودشان از رسیدنتان به گویها جلوگیری نکنند. همین موضوعات، کاری میکند که اثر تقریبا در همهی دقایق خود از پسِ مواجه کردن مخاطب با پازلهای متفاوتی که مکانیزمهای حل کردن آنها دائما روی یکدیگر سوار میشوند، بربیاید و مخصوصا طرفداران ژانر پازل-پلتفرمر را راضی نگه دارد.
با این حال، نباید فراموش کرد که بعضی مواقع بازیکن مقابل پازلهایی هم قرار میگیرد که به جای به چالش کشیدن او از نظر فکری و حل شدن با استفاده از منطقهای جذبکننده و هیجانانگیز، صرفا به طرز حوصلهسربری دشوار هستند و مثلا گیمر را به مدت چند دقیقه، معطل تلاش برای پرت کردن شخصیت به درون یک چاله و فشرده دکمهی پرش در زمان بسیار بسیار دقیقی میکنند. چیزی که یقینا پتانسیل خسته و زده کردن مخاطب از اثر را دارد و بدتر این که خیلی سریع، در ذهن او تبدیل به چالشی میشود که پشت سر گذاشتن آن، به هیچ عنوان لذت خاصی را هم تقدیم وی نمیکند. در حالی که مثلا وقتی یکی از پازلهای بازی بعد از مدت مشخص و با راه حلی که بازیکن کاملا نسبت به آن بیتوجه بوده حل میشوند، گیمر با هیجان بیشتری به سراغ مابقی دقایق Semblance و لذت بردن از حل پازلهای آن میرود. مخصوصا با در نظر گرفتن این که سازندگان در به وجود آوردن تعادل مناسب مابین شدت سختی اکثر پازلهای قرارگرفته در هر مرحله، موفقیت نسبی را به دست آوردهاند.
عملا به جز در چند جای به خصوص، همهی محیطهای Semblance مکانهایی زیبا اما ثابت و بدون تغییرات محسوس هستند که دائما درونشان پازلهای محیطی تازهای پیدا میشود
فارغ از نحوهی حرکت شخصیت در محیط و تعامل با آن برای حل کردن پازلها که به جز وجود برخی باگهای محدود و نهچندان آزاردهنده با اشکال خاصی مواجه نیست، مسئلهی دیگر خود محیطهای بازی هستند. محیطهایی که طراحیهای چشمنواز و آرامشبخشی را ارائه میکنند و از آنجایی که تمام گیمپلی بازی یعنی جمع کردن گویهای نورانی اصولا تاثیرش را در برگشتن مکانهای مختلف به حالت سابق و زیبایشان نشان مخاطب میدهد، گرافیک هنری عالی آنها و چگونگی پاکسازیشدنشان پس از به پایان رسیدن هر مرحله هم خیلی سریع به چشم مخاطب میآید. البته فارغ از گرافیک هنری، گرافیک فنی بازی هم با توجه به جنس تصاویر آن کاملا قابل قبول به نظر میرسد و در کل باید پذیرفت که Semblance در به وجود آوردن تجربهی بصری مناسب، ابدا با مشکل خاصی مواجه نمیشود. در عین حال، یکی از کمبودهای این بخش که نمیتوان آن را جزوی از نقاط منفی بازی دانست ولی در صورت برطرف شدن میتوانست پتانسیل نزدیک شدن بیشتر بازیکن به اثر را افزایش بدهد، تکراری شدن فضاسازیهای تصویری بازی در کوتاهترین زمان ممکن است.
یعنی عملا به جز در چند جای به خصوص، همهی محیطهای Semblance مکانهایی زیبا اما ثابت و بدون تغییرات محسوس هستند که درونشان پازلهای تازهای پیدا میشود. نه بازی با استفاده از این محیطها حس کشش خاصی ایجاد میکند و نه مانند آنچه در بعضی از بزرگترین آثار این سبک مثل Inside دیدهایم، آنها بر پایهی تلاش برای شکل دادن به اتمسفر بازی، ساخته شدهاند.
سازندگان در به وجود آوردن تعادل مناسب مابین شدت سختی اکثر پازلهای قرارگرفته در هر مرحله، موفقیت نسبی را به دست آوردهاند
استفادهی Semblance از طیف نهچندان بلندی از رنگها در ساخت تکتک مکانهایش، افزون بر این که ممکن است مقصر بخش زیادی از ایجاد شدن آن حس تکراری بودن محیطها باشد، باعث میشود که گیمپلی بازی به سادگی هر چه تمامتر و بدون نیاز به هر گونه توضیح اضافه، توسط بازیکن درک شود. سازندگان به جز در بخشهایی محدود، همیشه آنقدر عالی و با صرفهجویی از رنگهای مختلف بهره بردهاند که مخاطب در کمتر از چند ثانیه، متوجه فضاهای قابل تغییر در محیط و مواردی مانند اشیا خطرناکی که شخصیت اصلی را میکشند، بشود. هرچند که به سبب از بین نرفتنِ تغییرات ایجادشده در محیط پس از شکست خوردن بازیکن، عدم وجود چیزی به اسم لودینگ در زمان رخ دادن این اتفاق و ظاهر شدن فوری شخصیت در چند قدم عقبتر از مکان برخورد با اشیا کشنده پس از برخوردش با آنها، Semblance هرگز حکم یکی از آن بازیهای خستهکنندهای را پیدا نمیکند که با مرگ دوباره و دوبارهی بازیکن، باعث خسته شدن وی از تجربهی خود میشوند.
همچین باید پذیرفت که کارکرد موسیقیها و صداگذاریهای Semblance هم چیزی جز تکرار مداوم اصواتی مشخص و محدود که بعد از چند دقیقه کاملا حکم مواردی خنثی و کمارزش برای بازیکن را پیدا میکنند، نیست و بازی از این نظر ضعف انکارناپذیری را یدک میکشد. از طرفی نباید فراموش کرد که Semblance تمامی داشتههایش را با قیمت ده دلار تحویلتان میدهد و با آن که شاید مدت زمان گیمپلی مفیدش نزدیک به صد دقیقه باشد، با توجه به چالشبرانگیز بودن معقول اغلب پازلها و زمانی که صرف یاد گرفتن مکانیزمهای تعامل هر کدام از سه محیط اصلی بازی میکنید، احتمالا برای سه یا چهار برابر این زمان، سرگرمی را تحویلتان میدهد. طوری که اگر یکی از طرفداران ژانر پازل-پلتفرمر باشید، در انتها ابدا از تجربهی آن پشیمان نخواهید شد و در عین حال، به هیچ عنوان هم Semblance را در حد و اندازهی چیزی بیشتر از یک بازی کار راهانداز، ستایش نخواهید کرد.
این بازی روی پلتفرم پیسی بررسی شده است.
Semblance
نقاط قوت
- قیمتگذاری مناسب
- گرافیک هنری چشمنواز
- تنوع قابل قبول محیطها
- چالشبرانگیز بودن منطقی بازی در اکثر اوقات
- خلق پازلهای جذاب و متفاوت به کمک مکانیزمهای محدود و ساده
نقاط ضعف
- وجود برخی باگها
- ضعف موسیقی و صداگذاریها
- دشواری حوصلهسربر بعضی پازلها