معرفی شخصیت جاگرنات، کین مارکو

معرفی شخصیت جاگرنات، کین مارکو

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۹

در این قسمت از سری مقالات معرفی شخصیت‌های کتاب‌های کمیک، به سراغ برادر ناتنی موسس تیم ایکس من دنیای شرکت مارول کامیکس یعنی کین مارکو یا همان جاگرنات می‌رویم.

کین مارکو که با نام مستعار جاگرنات هم شناخته می‌شود، برادر ناتنی موسس تیم مردان ایکس یعنی چارلز اگزاویه به حساب می‌آید. علاوه بر این، جاگرنات نماینده و نماد سیتوراک هم محسوب می‌شود. مارکو با استفاده از سنگ زرشکی سیتوراک قدرت‌های خود را به دست آورد. تقریبا می‌توان گفت که مارکو با استفاده از این سنگ، قدرت وحشیانه‌ی بی‌حد و حصری را به دست آورده است و استقامت فوق‌العاده زیادی هم دارد؛ توانایی‌هایی که او اغلب برای کارهای شرورانه و همچنین نابودی‌های گسترده استفاده می‌کند. لازم به ذکر است که جاگرنات به عنوان یکی از قوی‌ترین و قدرتمندترین موجودات روی زمین محسوب می‌شود و به اعتقاد خودش، هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند او را شکست دهد.

شخصیت جاگرنات یا همان کین مارکو یکی از کاراکترهای کمیکی محسوب می‌شود که در کتاب‌های کمیکی که توسط کمپانی مارول کامیکس منتشر می‌شوند، حضور می‌یابد. این شخصیت توسط نویسنده محبوب مارول یعنی استن لی و هنرمند افسانه‌ای آن یعنی جک کربی خلق شده است. این کاراکتر اولین بار در قسمت ۱۲ سری کتاب کمیک X-Men که در ماه جولای سال ۱۹۶۵ منتشر شد، حضور پیدا کرد.

او برای اولین بار در دوران نقره‌ای کتاب‌های کمیک ظاهر شد و از همان زمان، درست نزدیک به ۵ دهه است که او در این دنیای گسترده حضور دارد. جاگرنات به طور برجسته در مجموعه‌های مختلف تیم مردان ایکس ظاهر و حتی دو کمیک تک قسمتی اختصاصی هم در رابطه با او چاپ شده است. علاوه بر کتاب‌های کمیک، جاگرنات به خاطر محبوبیت نسبتا زیادی که به دست آورده، تا به امروز در آثار انیمیشنی، تلویزیونی و غیره هم حضور داشته است.

در سال ۲۰۰۸، سایت ویزارد لیستی از ۲۰۰ شخصیت برتر کتاب‌های کمیک تهیه کرد که جاگرنات را در رتبه ۱۸۸ آن قرار داد. علاوه بر این سایت محبوب آی جی ان هم در سال ۲۰۰۹ یک لیست از ۱۰۰ شرور برتر تاریخ کتاب‌های کمیک تهیه کرد و جاگرنات را در رتبه ۱۹ آن قرار داد.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - scane marko - juggernaut - marvel comic

زمانی که کین مارکو هنوز کوچک بود و سن خیلی زیادی نداشت، مادر خود را از دست داد و بعد از این اتفاق توسط پدرش کورت بزرگ و تربیت شد. زمانی که همکار پدر کین یعنی دکتر برایان اگزاویه، به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد، کورت با همسر بیوه‌ی اگزاویه به نام «شارون» ازدواج کرد. آنها بعد از ازدواج مجدد، به عمارت اگزاویه، که در وسچستر نیویورک قرار داشت، رفتند (جایی که بعدها تبدیل به موسسه اگزاویه برای آموزش عالی جهش یافته‌ها شد). کین مدام به برادر ناتنی خود یعنی چارلز زور می‌گفت و به او حسادت می‌کرد؛ بیشتر به خاطر اینکه پدرش، چارلز را بیشتر کین دوست داشت و مدام او را نسبت به پسر خودش ترجیح می‌داد.

با اینکه کین اصلا از این موضوع خبر نداشت، اما چارلز به خاطر توانایی جهش یافته‌ای خودش می‌تواند ذهن افراد مختلف را بخواند، از جمله کین. کین زمانی که به این موضوع پی برد، به خودش قول داد که هیچوقت چارلز را به خاطر این اتفاق نبخشد. کین در طی یکی از درگیری‌ها و مشاجره‌هایش با پدر خود، به طور اتفاقی آتشی به وجود آورد و آزمایشگاه کورت را به آتش کشید. طولی نکشید که این آتش اوج گرفت و شرایط بدی را به وجود آورد. به همین ترتیب چارلز به کمک آنها آمد و آنها را نجات داد. همین ماجرا باعث شد تا باری دیگر به کین ثابت شود پدرش، چارلز را بیشتر از او دوست دارد. بعد از اینکه او بازگشت تا کین را نجات دهد، به خاطر استنشاق دود خیلی زیاد، جان خود را از دست داد.

معبد سیتوراک:

بعدها، هم کین و هم چارلز به سمت ارتش ایالات متحده رفتند و بعد از عضو شدن در آن، به جنگ کره رفتند. جالب است بدانید که در طی این جنگ، هر دوی آنها عضو یک واحد بودند. در طی یک ماموریت، آنها در یک مبارزه نسبتا بزرگ و سنگین گیر افتادند و کین تصمیم گرفت که واحد را رها و از آنجا فرار کند. چارلز که از این موضوع خبردار شد، به سراغ او رفت و امیدوار بود که پیش از اینکه یکی از آنها به دردسر بیفتد، او را بازگرداند. کین که در حال فرار بود، به یک غار رفت که در واقع معبد گمشده‌ی سیتوراک در آن قرار داشت. او بعد از ورود به این معبد، سنگ زرشکی سیتوراک را پیدا کرد که بر روی یک پایه قرار داشت.

جاگرنات برادر ناتنی چارلز اگزاویه محسوب می‌شود. او به طور تصادفی پدر خود را کشت

زمانی که کین آن را لمس کرد، یک متن به زبان انگلیسی به طور جادویی مقابل چشمانش پدیدار شد: «هرکس که این سنگ زرشکی را لمس کند، قدرت Crimson Bands of Cyttorak را به دست می‌آورد! به همین ترتیب، اگر شما این کلمات را می‌خوانید، می‌توانید... برای همیشه... تبدیل به یک نیروی عظیم و وحشتناک انسانی شوید!» بعد از این اتفاق جادویی، کین خیلی زود تبدیل به نماد سیتوراک شد؛ یک جاگرنات زنده. با این حال، انرژی‌های عرفانی بسیار زیادی که این سنگ ایجاد کرده بود، باعث شد تا غار از داخل فرو بریزد. البته چارلز خیلی زود توانست خود را از آن ماجرا نجات دهد. چارلز و دیگر مردم دنیا تصور می‌کردند که کین مرده است.

با این حال واقعیت این بود که کین زیر خرابه‌های چند تنی همان کوه که به طور کامل معبد را پوشانده بود، قرار داشت و به نوعی دفن شده بود. جالب است بدانید که حتی این اتفاق هم نتوانست جاگرنات را متوقف کند و به لطف توانایی جدیدش که هیچ نیازی دیگر به خوردن یا نفس کشیدن نداشت، توانست تا مدت‌ها آنجا زنده بماند. علاوه بر این، کین با استفاده قدرت ابرانسانی بی حد و حصر و استقامت زیادش، توانست خود را از زیر یک تریلیون تن سنگی که بر روی او افتاده بود، خود را بیرون بکشد و نجات دهد. چندین سال طول کشید تا جاگرنات بتواند خود را از آن وضعیت نجات دهد و به دنیای بیرون برود. اما در تمام این مدت، هیچ چیزی بیشتر از انتقام گرفتن از برادر ناتنی‌اش در ذهنش نبود. بدون شک می‌توان گفت که این اتفاق، یکی از شاهکارهای ترسناک و جذاب قدرت جاگرنات را به تصویر کشیده است.

القاب و اسامی مستعار: کین مارکو، جاگرنات غیرقابل توقف، کوورث: شکننده سنگ، نماد قدرت فیزیکی، کاپیتان یونیورس و نیروی منهدم کننده‌ی زنده.

تیم‌ها: انجمن برادری جهش یافته‌های شرور، اکس کالیبور، نمادها، اگزایلز، اسب سواران آخرالزمان، Legion Accursed، زامبی‌های مارول، وی-لاک‌ها، The Worthy، تاندر بولت‌ها، ارتش ایالات متحده، ایکس من و موسسه اگزاویه.

متحدان: مرد جاذب، امبر هانت، آریانا جانکس، بلک نایت، بلک تام کسیدی، کاپیتان بریتین، کاپیتان یونیورس، سیتوراک، دزلر، دکتر کیل برو، فیش بون، هل بلید، آیرون من، کورت مارکو، کوورث، لژیون، مگنیتو، ماموماکس، من تینگ، استاد جهش یافته، ناک ترن، نورث استار، پولاریس، پروفسور ایکس، ساچی یاما، سیج، شارون اگزاویه، شی-هالک و غیره.

دشمنان: ادم ایکس، الانا، انجل، بانشی، بیست، بک اندر وود، بلک نایت، بلک تام کسیدی، بووم-بووم، کیبل، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کاپیتان بریتین، چمبر، کالکتیو من، کلوسوس، کانکوئست، کوردلیا فراست، سایبر، سایکلاپس، سیتوراک، D'Spayre، دزلر، ددپول، دبری، دیکی، دامینو، دکتر کیل برو، ادی براک، السا بلاد استون، فیس، فرال، فایر استار و غیره.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - scane marko - juggernaut - marvel comic

همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شده بود، این شخصیت توسط نویسنده محبوب مارول یعنی استن لی و هنرمند افسانه‌ای آن یعنی جک کربی خلق شده است؛ همان تیم خلاقی که در ابتدا تیم مردان ایکس را خلق کرده بودند. این کاراکتر اولین بار در قسمت ۱۲ سری کتاب کمیک X-Men که در ماه جولای سال ۱۹۶۵ منتشر شد، حضور پیدا کرد و نقش یک دشمن را برای این تیم ابرقهرمانی داشت. این شخصیت محبوب در ۱۶۸۸ کتاب کمیک حضور داشت اما در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - scane marko - juggernaut - marvel comic

  • انتقام:

پیش از اینکه کین بتواند قدرت کامل سیتوراک را به درست بیاورد، به ایالات متحده بازگردد و در نهایت نقشه انتقام‌گیری خود را علیه برادر ناتنی‌اش چارلز اگزاویه پیاده کند، یک ماموریت بسیار مهم داشت؛ ماموریتی که در طی آن می‌بایست جاگرنات سابق را به قتل می‌رساند و روستایی را هم که او در حال محافظت از آن بود، به طور کامل نابود می‌کرد. کین زمانی که از این موضوع خبردار شد، بدون اینکه اصلا به آن فکر کند و تصمیم دیگری بگیرد، به سرعت آن را انجام داد. در طی همین مدت زمان، از طرف دیگر هم چارلز اگزاویه به درجات خوبی رسیده بود و حتی یک تیم از جهش یافته‌های مختلف به نام مردان ایکس را تشکیل داد. اعضای این تیم ابرقهرمانی، با اینکه نتوانستند جاگرنات را در برخورد اول شکست دهند، اما توانستند کلاه مخصوص او را بردارند. همین اتفاق، این فرصت را در اختیار چارلز اگزاویه قرار داد تا او را مطیع کند.

بعد از پایان یافتن مبارزه بین جاگرنات و اعضای تیم ایکس من، پروفسور ایکس او را در یک اتاق ویژه که در زیرزمین عمارت قرار داشت و از امنیت بالایی هم برخوردار بود، زندانی کرد؛ ماجرایی که اعضای تیم اصلا از اصل آن خبر نداشتند. پروفسور ایکس در تلاش بود تا راهی را پیدا کند که قدرت‌های کین را از او بگیرد. در طی همین آزمایش‌های مختلف، پروفسور ایکس مورد اصابت یک سری امرژی بازگشتی قرار گرفت. شدت این انرژی آنقدر زیاد بود که او را بیهوش کرد. علاوه بر این، بخشی از قدرت‌های ذهنی چارلز را هم به جاگرنات منتقل کرد. بعد از این ماجرا، اعضای تیم مردان ایکس با دکتر استرنج ارتباط برقرار کردند (زیرا داستان گذشته و منشاء به وجود آمدن جاگرنات نیروهای عرفانی و جادویی بود).

دکتر استرنج بعد از فهمیدن ماجرا، از آنها خواست تا به معبد سیتوراک بروند زیرا ظاهرا نمونه اولیه سنگ زرشکی سیتوراک در آنجا قرار داشت. به همین ترتیب، سایکلاپس و همچنین جین گری به عالم واقعی Crimson رفتند تا این سنگ را به دست بیاورند. در نهایت آنها موفق شدند که با استفاده از سنگ دوم، پروفسور ایکس را به هوش بیاورند. با این حال زمانی که جاگرنات این سنگ دوم را لمس کرد، به عالم Crimson فرستاده شد. اگزاویه اصلا دوست نداشت که کین از چنین ماجراها و سرنوشت سختی رنج ببرد. به همین ترتیب یک دستگاه مخصوص ساخت تا به آرامی کین را باری دیگر به زمین بازگرداند. ظاهرا زمانی که جاگرنات دوباره به زمین بازگشت، اگزاویه جان خود را از دست داده بود (در واقع جهش یافته‌ای به نام Changeling بود). جاگرنات بعد از فهمیدن این ماجرا حاضر بود هر کاری انجام دهد تا اعضای ایکس من محل دقیق برادرش را به او بگویند. او شک کرده بود که این ماجرا یک تله باشد. با این حال اثر دستگاه از بین رفت و کین دوباره به عالم Crimson بازگشت.

کین مارکو

  • Trapped in a Dimension:

جاگرنات در طی مدت زمانی که در عالم Crimson قرار داشت، توانست چندین توانایی جادویی مختلف را یاد بگیرد. در طی این برهه زمانی، جاگرنات به عالم Nightmare رفت و در نهایت کارش به جایی رسید که دکتر استرنج را نجات داد؛ آن هم زمانی که او به کمکش نیاز داشت تا بتواند یک کابوس را شکست دهد. جالب است بدانید که این کابوس توانست قدرت‌های کیهانی «اترنیتی» را تحت کنترل خودش بگیرد و قصد داشت تا با آنها، سیاره زمین را به طور کل نیست و نابود کند. با این حال، جاگرنات به طور اتفاقی اترنیتی را آزاد کرد و به خاطر همین کار، توسط خود او به یک بُعد دیگر به نام Oblivion تبعید شد.

در بعد Oblivion، زمان خیلی سریعتر از حد نرمال حرکت می‌کرد و جلو می‌رفت. به همین ترتیب، مردم ساکن در این بعد، خیلی سریعتر بزرگ می‌شدند و به پیری می‌رسیدند. تنها پادزهری که برای این مشکل وجود داشت، نفرت خالص بود؛ چیزی که کین به اندازه‌ی کافی در وجودش داشت. بالاخره جاگرنات توانست از زمین عبور کند و در آنجا با بیست هم مبارزه کرد. زمانی که بیست توانست کلاه مخصوص جاگرنات را بردارد، او فوق‌العاده از این می‌ترسید که دوباره شکست بخورد و به وضعیت بدی دچار شود به همین ترتیب کم کم نفرت خود را فراموش کرد و ترسش از شکست بیشتر شد. همین موضوع باعث شد تا سن او به سرعت بالا برود. از همین رو او به Oblivion بازگشت تا به سرعت پیر شود و این سالهای باقیمانده از عمرش هم سپری شوند.

کین مارکو یک جهش یافته محسوب نمی‌شود و قدرت‌های خود را از یکی از خداهای هشت‌گانه به نام سیتوراک می‌گیرد

جالب است بدانید که بعد از گذشت مدتی، خود این بُعد هم فوق‌العاده از دست جاگرنات خسته شده بود. به همین ترتیب به او پیشنهاد کرد که او دست از انجام توانایی‌های جادویی‌ای که در عالم Crimson یاد گرفته بود بردارد، می‌تواند دوباره به سیاره زمین بازگردد. طبیعتا جاگرنات با این پیشنهاد موافق بود و خیلی زود آن را پذیرفت. طولی نکشید که او در میان مبارزه بین هالک و ارتش ایالات متحده ظاهر شد. این دو شخصیت غول پیکر با یکدیگر متحد شدند اما زمانی که هالک متوجه شد که جاگرنات در حال آسیب زدن به افراد بیگناه است و آنها را در معرض خطر قرار می‌دهد، مقابل او ایستاد و با او هم مبارزه کرد.

در طی این مبارزه، به نظر می‌رسید که قدرت فیزیکی جاگرنات نسبت به هالک بیشتر است و از جنبه‌های مختلف نسبت به او برتری دارد. این موضوع تا جایی پیش رفت که جاگرنات با قدرت و استقامت بسیار زیاد خود، از پشت هالک را گرفت و تقریبا گردن او را شکست. با این حال، هالک توانست کلاه مخصوص جاگرنات را بگیرد و با سرعت بسیار زیادی او را دور خودش می‌چرخاند. در نهایت هم هالک، جاگرنات را به یک سمت رها کرد و او به طرف یک کوه فرستاد. هالک که به خاطر اتفاقات رخ داده خیلی مشوش شده بود، بلافاصله آنجا را ترک کرد. اما جاگرنات خیلی زود قدرت و انرژی خود را به دست آورد و آماده شد که به هالک حمله کند اما اعضای مردان ایکس به آنجا رسیدند. پروفسور ایکس از قدرت‌های تله پاتیکی خود استفاده کرد تا جاگرنات را شکست دهد؛ آن هم به خاطر اینکه او کلاهش را در طی مبارزه از دست داد و کاملا آسیب‌پذیر شده بود.

  • بلک تام:

جاگرنات در طی مدتی که در زندان به سر می‌برد، با یک نفر به نام بلک تام کسیدی که هم‌سلولی‌اش محسوب می‌شد، دوست شد. یک وجه اشتراک خیلی بزرگ بین آنها وجود داشت و آن هم چیزی نبود جز اینکه هر دوی آنها، با یکی از اعضای تیم مردان ایکس نسبت خانوادگی داشتند و از این عضو خانواده خود به شدت متنفر بودند. بعد از گذشت مدتی، هر دوی آنها توسط فردی به نام «اریک قرمز» از زندان آزاد شدند. آنها بعد از آزاد شدن، چیزی شبیه به یک پایگاه و مخفیگاه در عمارت کسیدی به نام Cassidy Keep بنا کردند. مدت کوتاهی بعد از این ماجرا، اعضای تیم مردان ایکس و همچنین «بانشی» به عمارت کسیدی رفتند تا یک مهمانی را در کنار یکدیگر بگذرانند. بعد از اینکه بین آنها مبارزه‌ای صورت گرفت، جاگرنات و بلک تام فوق‌العاده اعضای تیم مردان ایکس را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در نهایت این مبارزه به سمت قسمت بالایی عمارت کشیده شد؛ جایی که در آن بانشی توانست بلک تام را با پرت کردنش از میدان مبارزه دور و او را شکست داد.

به همین ترتیب، جاگرنات به طور اعضای تیم مردان ایکس و برادر ناتنی خودش را فراموش کرد و به سمت آب شیرجه زد تا بتواند دوست خود را نجات دهد. جاگرنات موفق شد که دوست خود را از آن وضعیت نجات دهد. مدت کوتاهی بعد از نجات یافتن، هر دوی آنها دوباره به سمت تیم ایکس من بازگشتند تا مبارزه خود را از سر بگیرند. این دو نفر تصمیم گرفتند که فردی به نام «آرکید» را استخدام کنند که تیم مردان ایکس را شکست دهد؛ هرچند که جاگرنات اصلا با این موضوع و تصمیمی که گرفته بودند، موافق نبود. با این حال، آرکید اصلا نتوانست کاری بهتر از خود جاگرنات و بلک تام انجام دهد. بعد از این اتفاق، آنها برنامه ریختند تا با کمک یکی از اعضای فامیل بلک تام یعنی «سایرین» از یک ضرابخانه دزدی کنند. اما جالب است بدانید که سایرین این ماجرا را در دستگاهی به نام Cerebro ثبت کرد و همین موضوع باعث شد تا ایکس من خیلی زود از این ماجرای دزدی خبردار شوند.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

علاوه بر این، آنها مجبور بودند که با یک قهرمان محلی به نام اسپایدر وومن هم مبارزه کنند. جاگرنات و بلک تام بالاخره به این نتیجه رسیدند که اگر می‌خواهند تیم ایکس من را شکست دهند، به یک متحد دیگر هم نیاز دارند. به همین ترتیب، تصمیم گرفتند که به سراغ فردی به نام «مادام وب» بروند؛ زیرا او می‌توانست حرکات بعدی دشمن خود را پیشبینی کند. جاگرنات به سراغ مادام وب رفت تا در این رابطه با او صحبت کند. اما بعد از اینکه جاگرنات از روی اشتیاق، مادام وب را از روی صندلی مخصوص و حیاتی‌اش بلند کرد، او تقریبا جان خود را از دست داد و تا آستانه مرگ پیش رفت. اسپایدرمن که از این ماجرا خبردار شده بود، توانست با کشاندن جاگرنات به سمت سیمان خیسِ یک بتن پایه، او را شکست دهد. همین اتفاق باعث شد تا او غرق شود و تا قسمت‌های پایینی برود. تقریبا یک ماه طول کشید تا جاگرنات بتواند خودش را از آن وضعیت خلاص کند و به دنیای بیرون بازگردد.

  • بازگشت به شهر:

اولین کاری که جاگرنات بعد از بیرون آمدن از آن حجم فوق‌العاده زیاد سیمان و بتن انجام داد، این بود که رستوران مورد علاقه‌اش رفت تا نوشیدنی مخصوص خود را بخورد. در طی مدت زمانی که او در حال نوشیدن نوشیدنی مخصوصش بود، یک زن با موهای سیاه به او نزدیک شد و به طرز مشکوکی قصد داشت با او ارتباط برقرار کند و از زیر زبان او حرف بکشد. جاگرنات هم در مقابل، اصلا این زن را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او در واقع همان «سلین» جاودان است. سلین قصد داشت تا بعد از نزدیک شدن به جاگرنات، تمام انرژی او را به عنوان قربانی بعدی خود، بیرون بکشد. با این حال، پیش از اینکه او بتواند نقشه خود را به طور کامل انجام دهد، کلوسوس که به طور اتفاقی دقیقا در همان رستوران حضور داشت، تصادفا نوشیدنی خود را به سمت جاگرنات ریخت.

به همین ترتیب درگیری‌ای بین جاگرنات و کلوسوس به وجود آمد؛ مبارزه‌ای که جاگرنات خیلی زود و به راحتی توانست با پیروزی از آن بیرون بیاید. با این حال، زمانی که او دیگر اعضای تیم ایکس من را دید، به آنها پول داد تا خسارت‌هایی را که به بار آمده، رفع و رجوع کنند. جالب است بدانید که جاگرنات برای تولد بلک تام، سنگ زرشکی سیتوراک را به او هدیه داد؛ سنگی که در همان ابتدا باعث شد که کین این قدرت‌ها را به دست بیاورد. زمانی که تام هدیه خود را لمس کرد، تبدیل به دومین جاگرنات شد. به همین ترتیب، زمانی که تام تبدیل به جاگرنات دوم شد، قدرت بین آنها تقسیم شد و کین دیگر به اندازه‌ی قبل قوی و قدرتمند نبود.

در برهه‌ای از زمان، اعضای تیم مردان ایکس به این نتیجه رسیدند که می‌توانند جاگرنات را در بین خود بپذیرند. به همین ترتیب او به طور رسمی به این تیم ابرقهرمانی پیوست

بعد از این اتفاق، نبرد کوتاهی بین کین و تام به وجود آمد که خیلی زود با دخالت اسپایدرمن و همچنین اعضای تیم ایکس من، متوقف شد. آنها توانستند هر دوی این جاگرنات‌ها را با کمک روگ شکست دهند؛ در واقع روگ توانست تمام قدرت‌های تام را بیرون بکشد و تخلیه کند. بعد از تام، روگ قصد داشت تا به سراغ کین برود و قدرت‌های او را هم تخلیه کند اما در همین لحظه، کین برای دومین بار سنگ زرشکی سیتوراک را لمس کرد. جاگرنات بعد از به دست آوردن قدرت کامل خود، به همراه تام از آنجا فرار کرد. علاوه بر این، جاگرنات برای اینکه یک وقت فرد دیگری سنگ را لمس و قدرت‌های او را نصف نکند، تصمیم گرفت که آن را به درون فضا پرتاب کند تا دست هیچکس به آن نرسد. در طی مدت زمانی که کین به همراه بلک تام در اسکاتلند به سر می‌برد و یک طرح و نقشه را دنبال می‌کرد، با دزلر برخورد کرد.

دزلر که قصد داشت خودش را اثبات کند تلاش کرد تا از طریقی جاگرنات را عصبانی کند تا مبارزه‌ای بین آنها به وجود بیاید. با این حال از طرف دیگر، کین اصلا نمی‌خواست که مبارزه‌ای بین خودش و دزلر اتفاق بیفتد زیرا خودش یکی از طرفداران او محسوب می‌شد؛ او در طی این سالها، تمام آلبوم‌های او را خریده بود و حتی به کنسرت و اجرای زنده او هم رفته بود. با این حال، آلیسون اصلا اهمیتی برای این مسائل قائل نبود و همچنان حمله‌های خود را ادامه می‌داد. هرچند هر کاری که او انجام می‌داد، هیچ اثری بر روی جاگرنات نداشت. به همین خاطر، آلیسون به خاطر تلاش و فعالیت بسیار زیاد از هوش رفت. کین تصور می‌کرد که او را کشته، به همین دلیل تصمیم گرفت که یک مراسم خاکسپاری بسیار خوب و مناسب ترتیب دهد. البته بعد از گذشت مدتی اعضای ایکس من مجبور شدند که او را از زیر خاک بیرون بکشند زیرا دزلر فقط بیهوش شده بود.

  • Acts of Vengeance:

در طی خط داستانی Acts of Vengeance، جاگرنات به خاطر نقشه‌هایی که لوکی کشیده بود، در مقابل ثور قرار گرفت. ثور تلاش کرد تا با استفاده از چکش خود، جاگرنات را شکست دهد و نابود کند. جاگرنات نه تنها این چکش را گرفت، بلکه با آن همراه شد، آن را به سمت صاحب خودش بازگرداند و تنها با یک ضربه، ثور را بیهوش کرد. زمانی که اعضای تیم New Warriors به آنجا آمدند، حواس او کاملا به سمت آنها پرت شد. به همین ترتیب، ثور یک پورتال باز کرد و جاگرنات را به درون بُعدی پرتاب کرد که ظاهرا به جز خودش هیچکس دیگری در آنجا ساکن نبود. البته بعد از گذشت مدتی، زمانی که ثور و «Excalibur» به سراغ جاگرنات رفتند، مشخص شد که این واقعیت اصلا درست نیست. آنها بعد از رفتن به این بُعد متوجه شدند که جاگرنات تبدیل به پادشاه این دنیای بیگانه شده است. در طی مبارزه دوم، ثور تلاش کرد تا دوباره توسط جاگرنات کتک نخورد و بیهوش نشود. به همین ترتیب، او را از طریق پورتال به سمت یک سنگ آسمالی ایزوله در فضا پرتاب کرد.

  • ایکس فورس:

بعد از گذشت تقریبا یک سال، جاگرنات به کمک بلک تام توانست از آن وضعیت نجات پیدا کند. مثل اینکه بلک تام با استفاده از پول «آریانا جانکس» توانست یک دستگاه بسازد و با کمک آن جاگرنات را نجات دهد. جاگرنات و بلک تام هم در مقابل می‌بایست به او کمک می‌کردند تا کنترل World Trade Centre در دست بگیرد و تاجرانی را در آنجا حضور داشتند، به صورت گروگان نگه دارند. طولی نکشید که اسپایدرمن به همراه اعضای مردان ایکس به آنجا آمدند و به خاطر مبارزه‌ای که بین آنها و جاگرنات رخ داده بود، آسیب فوق‌العاده زیادی به این ساختمان وارد شد. از طرف دیگر بلک تام هم به شدت مجروح شد و زمانی که ددپول به آنها پیشنهاد کرد که آنها را تله پورت کند و به سراغ کارفرمای خودش ببرد، جاگرنات پذیرفت. کارفرمای ددپول که «آقای تالیور» نام داشت، قبول که کمک‌های پزشکی لازم را به بلک تام برساند، آن هم به شرطی که از خدمات کین استفاده کند.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

  • Onslaught:

در این برهه زمانی، جاگرنات به یک نقشه بسیار فوری نیاز داشت تا از هر طریقی که شده بتواند توجه Onslaught را به خود جذب کند که در نهایت به او حمله کند. حالا دیگر می‌توان گفت که جاگرنات، بیشتر از اینکه همانند قبل از اگزاویه بترسد، از محدوده بینهایت قدرت عرفانی و جادویی‌ای که کین را تبدیل به نماد سیتوراک کرده بود، می‌ترسید. حمله عجیب و غریب و فوق‌العاده قدرتمند Onslaught باعث شد تا ذهن جاگرنات ضعیف شود. بعد از این اتفاق، او جاگرنات را به صورت مغناطیسی از کانادا به محدوده‌های غیر مسکونی خارج از شهر نیویورک پرتاب کرد. زمانی که تیم ایکس من، کین را پیدا کردند، او را به پایگاه خود بردند تا او بتواند در درمانگاه آنها بهبود پیدا کند. کین زمانی که کمی احساس بهبودی کرد و تا حدودی درمان شده بود، بلافاصله از آنجا فرار کرد؛ پیش از اینکه بتواند به ایکس من بگوید که Onslaught در واقع چه کسی است.

در نهایت، کین دوباره به سمت پایگاه و عمارت اگزاویه رفت. او بدون اینکه کلاه مخصوصش را بر سر گذاشته باشد، به سراغ جین گری رفت و قصد داشت تا به او اثبات کند که نیت بدی ندارد. او فقط از جین گری خواست تا خاطراتش را مبنی بر اینکه Onslaught دقیقا چه کسی است، بررسی کند و به هویت واقعی او پی ببرد. جین از محوطه‌ی مرموزی به نام Z'Nok استفاده کرد و متوجه شد که Onslaught در واقع همان چارلز اگزاویه است. به همین ترتیب جین به کین گفت که از آنجا فرار کند. درست در همین لحظه، Onslaught به سراغ جاگرنات آمد، او را گرفت و به او گفت که نمی‌تواند او را بکشد به خاطر اینکه او غیرقابل تخریب و آسیب ناپذیر است؛ البته تا زمانی که با انرژی پرقدرت عرفانی و جادویی سیتوراک در ارتباط است و همین انرژی از او محافظت می‌کند.

زمانی که سایکلاپس، چارلز اگزاویه را به قتل رساند، جاگرنات تلاش کرد تا انتقام او را از قاتلش بگیرد

با این حال، Onslaught کاری کرد که جاگرنات در این سنگ مخصوص گیر بیفتد. با همین کار، Onslaught توانست ارتباط‌های جادویی که بین او و سیتوراک برقرار بود را دستکاری و قدرت‌های او را تا حدودی محدود کند. بعد از این اتفاق، Onslaught یک نمایش ذهنی فوق‌العاده بزرگ را به وجود آورد که در آن ظاهرا سنگ سیتوراک را از سینه کین بیرون آورد. کین که دیگر هیچکدام از قدرت‌ها و توانایی‌هایش را نداشت، به درون عالم Crimson پرتاب شد. در طی این ماجرا، او یک قربانی بسیار عالی و خوب بود که در نهایت منجر به این شد که نابود کننده‌ترین و شیطانی‌ترین جنبه‌ی سیتوراک باری دیگر بر روی سیاره زمین آزاد شود. در همین حین، دو جادوگر به نام «گامور» و «تار» تلاش کردند که به درون این سنگ وارد شوند و قدرت‌های آن را برای خودشان بگیرند.

با این حال این دو جادوگر با جاگرنات و شیطانی به نام «Spite» که خواهر «D’Spayre» محسوب می‌شد، روبه‌رو شدند. جاگرنات خیلی زود به این نتیجه رسید که اسپایت فقط قصد داشت تا از او سوءاستفاده و به عنوان یک قربانی برای سیتوراک استفاده کند. درست در همین لحظه هم سیتوراک، اسپایت را قورت داد و کاملا آماده شد تا به سمت کین حمله‌ور شود. با این حال، این جادوگران که خطر به این بزرگی را حس کرده بودند، تلاش کردند تا ارتباط جاگرنات با سنگ سیتوراک را بازگردانند. همین موضوع به کین این قدرت را داد که نابود کننده‌ترین و خطرناک‌ترین وضع سیتوراک را شکست دهد. بعد از پایان یافتن این ماجراها، کین در Sirocco Sprawl  که در نیو مکزیکو قرار داشت، دوباره به سیاره زمین بازگشت. در این برهه زمانی، اسپایت و D’Spayre دوباره تلاش کردند تا جاگرنات را به رقابت و نبرد خواهر و برادری خود بیاورند. اما کین اصلا نپذیرفت که دوباره وارد ماجرای آنها شود و در نهایت شهر را نجات داد. در پایان این خط داستانی هم جاگرنات، تبدیل به ناجی مردم این شهر شد.

  • The All New Exiles:

در طی ماجراهایی که در خط داستانی قبلی رخ داده بود، جاگرنات در عمارت ایکس بیدار شد و هوشیاری خود را به دست آورد. بعد از این ماجرا، او به طرز وحشیانه‌ای وارد یک رستوران شد تا نوشیدنی مورد علاقه‌اش را بخورد. از طرف دیگر، «کنون بال» هم که در آن رستوران بود و در وضعیت عادی خودش قرار نداشت، تلاش کرد تا به سمت جاگرنات حمله‌ور شود و میدان انفجاری خود را بر روی او آزاد کند. اما او همین که به بدن جاگرنات خورد، به طور کل بیهوش شد. ولورین که شاهد این ماجرا بود، با شجاعت مقابل جاگرنات ایستاد و به او گفت که با این کودک کاری نداشته باشد. جاگرنات هم در مقابل پاسخ داد که خودش می‌داند که در مقابل جاگرنات عددی نیست و نمی‌تواند از پس او بربیاید (خطاب به لوگان). بعد از این صحبت‌ها، او به سمت در پشتی رفت و در آنجا با فردی به نام «زوئی کالودن» و همچنین دستیار او برخورد کرد.

 

درست در همین لحظه، جاگرنات توسط این دو مامور Landau به نام «لاک من» و «لیک» به یک گرداب قرمز (مانعی که بین زمین ۹۳۰۶۰ یا اولترا ورس و زمین ۶۱۶ وجود داشت) تله پورت شد. همین اتفاق، این موضوع را یادآوری کرد که در دنیای Malibu یک شکاف و برش به وجود آمده بود؛ یک چاله در آن عالم به وجود آمده بود که باعث شد کین برای مدت زمانی در آنجا بماند. جاگرنات به همراه «امبر هانت»، «شوریکن»، «استرایک»، «سینا»، «بلیز» و «ریپر» با نارضایتی تیمی را تشکیل دادند و نام خود را هم Exiles گذاشتند. جاگرنات به همراه دیگر اعضای تیم خود به سمت این گرداب قرمز کشیده شد. در نهایت آنها به یک سیاره بیگانه رفتند که بخشی از جهان Gameworld محسوب می‌شد. البته این تمام ماجرا نبود زیرا طولی نکشید که آنها توسط ریپر به زمین ۹۳۰۶۰ یا همان اولترا ورس تله پورت شدند.

به نظر می‌رسید که ورود آنها یک انفجار بسیار بزرگ را در شهر نیویورک به وجود آورده بود؛ اتفاقی که موجب خراب و نابود شدن بخش خوبی از شهر شد. اعضای تیم New Exiles مقابل ارتش ایالات متحده قرار گرفتند و به مبارزه با آنها پرداختند. درست در همین لحظه هم جهش یافته‌های قدرتمند و همچنین جادوگران شیطانی تبدیل به موجودات جادویی عجیب و غریبی به نام Qune شدند. در طی برهه زمانی، کین و امبر هانت هم یک رابطه عاشقانه و احساسی را تشکیل دادند؛ ارتباط آنها آنقدر قوی بود که کین تصمیم گرفت تا برای همیشه با او بماند و این رابطه را حفظ کند. با این حال، پیش از اینکه او بتواند برنامه‌های خود را با امبر محکم کند، به زمین ۶۱۶ که همان زمین اصلی دنیای مارول است، توسط ریپر تله پورت شد.

  • روز هشتم:

چندین هزار سال پیش، هشت قلمرو عرفانی و بسیار قدرتمند به وجود آمدند که سیتوراک هم یکی از آنها محسوب می‌شد. آنها تصمیم گرفته بودند تا از قدرت خود یک توتم درست کنند و اولین انسانی که این توتم را لمس کرد، تبدیل به نماد و نماینده آنها شود؛ نمونه‌ای از قدرت آنها. حال شیء مخصوص سیتوراک همان سنگ زرشکی بود و کین آن را لمس کرده بود. به همین دلیل او تبدیل به نمونه‌ای از قدرت فیزیکی سیتوراک شد. زمانی که آخرین توتم هم فعال شد، اعضای گروه Octessence به طور کامل به وجود آمدند. حالا می‌بایست هر هشت عضو این گروه که هر کدام نماینده و نمونه یک قلمرو بودند، با یکدیگر مبارزه می‌کردند تا در نهایت یکی از آنها زنده بماند.

می‌توان گفت که تقریبا هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند او را متوقف کند و او در هر شرایطی به کار و حرکت خود ادامه می‌دهد

هر کدام از این نمونه‌ها، یک هشتم جمعیت زمین را هدایت می‌کردند تا به این مبارزه بیایند؛ البته بعد از حذف کردن تمام اراده‌ و قدرت تصمیم‌گیری آنها، آن هم با استفاده از دستگاه خدایی که در قطب شمال قرار داشت. با این حال، کین نسبت به این نقشه اعتراض کرد و توضیح دادکه او چندین دهه است که به عنوان جاگرنات در زمین فعالیت می‌کند، در مقابل سرنوشت مخربی که مقابلش قرار داشت مقاومت کرده است، نفوذ سیتوراک را از روی خود برداشته است و حالا قصد داشت که این دستگاه خدایی را نابود کند. با اینکه اعضای تیم انتقام جویان به دست همین نمونه‌ها دستگیر شده بودند، اما جاگرنات اصلا قبول نکرد که بخشی از نقشه خشونت‌بار Octessence باشد. او تا به آن لحظه به شدت با سیتوراک و نفوذی که او بر روی ذهنش داشت مبارزه کرده بود و در نهایت او را از ذهنش بیرون کرد. بعد از این اتفاق، او اعضای تیم انتقام جویان را آزاد کرد و در طی مبارزه خود با «بدلم»، «دیکی»، «کانکوئست»، «کارنیور» و «استون کاتر»، آنها شکست داد. علاوه بر این، جاگرنات دستگاه خدایی را هم نابود کرد و دنیا را از خطر از دست دادن قدرت اراده و تصمیم‌گیری نجات داد.

  • پیوستن به تیم مردان ایکس:

شورش و قیام کین علیه سیتوراک عواقب جدی‌ای برایش داشت و کم کم انرژی‌های عرفانی‌ای را که درونش در جریان بودند، از دست داد. بعد از این اتفاق، رفتار کین هم به شدت تغییر کرد؛ احتمالا آن انرژی‌ها شرورانه بودند و به همین دلیل بر روی رفتارش به عنوان جاگرنات تاثیر می‌گذاشتند. حالا که این نفوذ و تاثیر از روی کین برداشته شده بود، او به طرز چشمگیری تبدیل به فرد متفاوتی شد. در همین برهه زمانی، بلک تام تحت تاثیر یک جهش ثانویه قرار گرفت و تبدیل به یک موجود گیاه مانند شد. به همین دلیل، به سمت دوست خود یعنی همان کین حمله‌ور شد. کین که دیگر هیچ گزینه‌ای مقابل خود نمی‌دید، تصمیم گرفت که برای نجات دوستش با اعضای تیم مردان ایکس تماس بگیرد.

نه تنها این، بلکه کین تصمیم گرفته بود که خودش را غرق کند زیرا تام کاملا او را رد کرده بود. در نهایت کین توسط «سمی» یا همان Squidboy نجات داده شد؛ فردی که به تازگی به موسسه آموزش عالی اگزاویه برای جهش یافته‌ها پیوسته بود. بعد از این ماجراها، کین تصمیم گرفت که یک بار دیگر به زندگی گذشته‌اش نگاه کند و آینده خوبی برای خودش بسازد. به همین دلیل به عنوان اولین قدم تصمیم گرفت که با برادر ناتنی‌اش آشتی و صلح کند. چارلز و کین بعد صلح، خاطرات مشترک خود را با یکدیگر مرور کردند و درباره آنها با هم حرف زدند. در گذشته، کین همیشه قربانی خشم و عصبانیت بسیار زیاد پدرش بود و به این خاطر از چارلز نفرت داشت که اصلا با قدرت‌هایش کاری نمی‌کرد که این عذاب‌ها به پایان برسد و پدرشان را متوقف کند. اما کین اصلا نمی‌دانست که چارلز هم مثل او قربانی این ماجرا بود و اصلا از قدرت‌هایش استفاده نمی‌کرد زیرا می‌ترسید که این کار را انجام دهد.

به همین ترتیب، کین به طور رسمی به مردان ایکس و به تیم «هاووک» پیوست. در طی مدت زمانی که کین در عمارت اگزاویه بود، تقریبا هیچکدام از اعضای مردان ایکس، او را دوست نداشتند و نمی‌خواستند که او در بین خودشان باشد. شرایط به گونه‌ای بود که حتی چند تن از آنها تلاش کردند تا او را مجبور به رفتن از آنجا کنند. با این حال کین همچنان در آنجا ماند و تا حدودی ارتباط دوستانه‌ی قدرتمندی را با سَمی برقرار کرده بود. کین که از تمام مشکلات خانوادگی سمی خبر داشت، برای او توضیح داد که وقتی به او نگاه می‌کند، خودش را می‌بیند. ارتباط بین آنها به قدری قوی شده بود که زمانی که سمی مجبور شد به خاطر خانواده‌اش به خانه خود بازگردد، کین به کانادا رفت تا مواظب او باشد و خبرش را بگیرد؛ حتی در طی این جریان نبردی هم با «آلفا فلایت» داشت.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

  • خاندان ام و ایکس کالیبور:

در طی خط داستانی و رویداد خاندان ام، کین به همراه فرد دیگری به نام «Nocturne»، سر از بریتانیا در آوردند. با این حال، آنها در همانجا ماندند و کمک کردند که نسخه جدید تیم ایکس کالیبور تشکیل شود. علاوه بر این، ارتباط قوی‌ای هم در طی این مدت بین آنها برقرار شد. Nocturne نشان داد که احساسات رمانتیکی نسبت به کین پیدا کرده است. به خصوص در طی مدتی که او دچار سکته شده بود و دوران بهبود و درمان خود را پشت سر می‌گذاشت. با این حال، کین نمی‌دانست که چگونه باید این احساسات ناکترن را جبران کند زیرا او به شدت به خاطر از دست دادن قدرت‌هایش زجر می‌کشید و دچار افسردگی شده بود. این وضعیت به قدری بد شده بود که اعضای تیم Wrecking Crew، کین را در لندن مورد ضرب و شتم قرار دادند و مدام هم به او می‌خندیدند؛ زیرا برای آنها تبدیل به یک جوک خنده‌دار شده بود. علاوه بر این، شرورهای دیگر هم شماره او را از موبایل خود پاک کردند و دیگر برایش کارت تبریک کریسمس نمی‌فرستادند.

«رِکِر» به کین گفت که او «برادرش» یعنی همان بلک تام را به حال خود رها کرده است. حرف‌هایی که اعضای تیم Wrecking Crew به کین زده بودند، باعث شد تا شدت افسردگی او بیشتر شود و تصور کند که در ضعیف‌ترین حالت خود قرار دارد. به همین دلیل او تصمیم گرفت که به کشور کره سفر کند و دوباره به معبد سیتوراک برود. در حین انجام این کار، کین متوجه شد که سیتوراک اصلا قصد نداشته که از کین به عنوان نماد و نماینده خود استفاده کند؛ بلکه هدف اصلی او در واقع برادر ناتنی‌اش یعنی همان چارلز اگزاویه بوده است. کین زمانی که این موضوع را فهمید و متوجه شد که دوباره شرایطی به وجود آمده که چارلز نسبت به او برتری دارد، فوق‌العاده ناراحت شد؛ به خصوص که به نظر می‌رسید سیتوراک به او، به عنوان یک شکست نگاه می‌کند. به همین دلیل، او از سیتوراک پرسید که چرا او چنین نظری دارد و او را نمی‌خواست زیرا به نظر می‌رسید که جاگرنات بودن، تنها چیزی بود که کین در انجام آن شکست نخورده بود.

کین مارکو تنها جاگرنات نبود و کلوسوس هم یکی از مهمترین و مشهورترین جاگرنات‌ها بوده است

نماد قدرت بودن و نابودی‌ای که نماینده‌ی او می‌توانست به وجود بیاورد، دقیقا همان چیزی بود که سیتوراک می‌خواست. کین با جاگرنات احتمالی دیگر مبارزه کرد و تبدیل شدن به این نماد را حق خودش می‌دانست. به همین دلیل تلاش کرد تا سنگ را به دست بیاورد. کین برای اینکه بتواند تبدیل به جاگرنات شود، می‌بایست یک نفر دیگر را به قتل می‌رساند و آن هم کسی نبود جز نگه‌دارنده‌ی فعلی این قدرت. تنها زمانی که یکی از آنها به قتل می‌رسید، دیگری می‌توانست این سنگ و قدرتی را که همراه آن می‌آید، داشته باشد. در همین حین، ایکس کالیبور به آنجا آمدند تا کین را پیش از اینکه ضربه نهایی و کشنده را وارد کند، از آنجا به خانه خود ببرند.

سیتوراک هم موقعیت را مناسب دید تا تاریخچه نماد خود و همچنین کارهایی را که کین انجام داده تا بتواند قدرتش را به دست بیاورد، توضیح داد. اعضای تیم که به شدت نسبت به این موضوع نفرت پیدا کرده بودند، آنجا را ترک کردند اما به نظر می‌رسید که ناک ترن بیشتر از دیگر اعضا علاقمند است. به همین دلیل ظاهرا همین نقطه زمانی، جایی بود که مسیر آنها از هم جدا شد. کین به ایکس کالیبور گفت که او سنگ را نگرفته است اما طولی نکشید که نشان داده شد، او این سنگ را به طور مخفیانه در اختیار دارد. «پیت ویزدم» به کین گفت که او هنوز عضوی از تیم محسوب می‌شود. در همین برهه از زمان بود که او متوجه شد، اینکه یک نفر در گذشته‌اش کارهای وحشتناک و سابقه بسیار بدی داشته باشد، چه حسی دارد.

  • World War Hulk:

کین می‌توانست یک زندگی بسیار خوب به همراه ناک ترن و همچنین ایکس کالیبور را تشکیل دهد اما در طی همین خط داستانی هالک به زمین بازگشت و به سمت عمارت ایکس حمله‌ور شد. فاصله اعضای تیم ایکس کالیبور نسبت به عمارت خیلی زیاد بود که بتوانند کمکی در بهتر شدن این اوضاع کنند. به همین ترتیب، کین مجبور شد که سنگ را از مخفیگاه مخصوصش خارج کند. او قبول کرد که پیشنهاد سیتوراک را دوباره بپذیرد؛ البته به این شرط که بتواند هالک را شکست دهد. به همین ترتیب، سیتوراک براساس پیمان خود، کین را به عمارت منتقل کرد؛ جایی که کین به شدت توسط هالک کتک خورد. هالک همچنین ادعا کرد که کین نسبت به دفعه قبلی که او را دیده بود، خیلی ضعیف‌تر شده است.

کین از آنجایی که قدرت‌های خود را دیگر نداشت، فوق‌العاده گیج و سردرگم شده بود. اما سیتوراک به او اطلاع داد که این موضوع به خاطر است که کین مدام درباره اینکه چرا این قدرت‌ها را می‌خواهد، به خودش دروغ می‌گفت و به همین دلیل قدرتی را که در بدنش جریان می‌یافت، محدود کرده بود. آنطور که خود کین گفته بود، او این قدرت را برای این می‌خواست که برادرش را نجات دهد اما اصل ماجرا این نبود. اصل قضیه این بود که او این قدرت‌ها را نیاز داشت تا ثابت کند که ضعیف و بازنده نیست. کین بعد از اینکه این حقیقت و آن چیزی را که قدرت‌های سیتوراک را محدود کرده بود پذیرفت، تغییرات را در خود احساس کرد و دوباره به مبارزه با هالک پرداخت. زمانی که آنها دوباره نبرد خود را آغاز کردند، کین قدرت‌های خود را به طور کامل به دست آورده بود و توانست تنها با وارد کردن یک ضربه مشت در ناحیه فک، هالک را شکست دهد.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

ضربه‌های کین آنقدر شدید بود که باعث شد هالک خون بالا بیاورد. این مبارزه آنقدر ادامه داشت که در نهایت آنها شانه به شانه شدند و دستان خود را قفل کردند. مبارزه بین آنها با تنش بسیار زیادی پیش می‌رفت و آنها مدام در حال زورآزمایی بودند. جاگرنات در حال شکست دادن هالک و هالک هم دیگر به این نتیجه رسیده بود که اصلا نمی‌تواند جاگرنات را شکست دهد یا حرکات بعدی‌اش را پیشبینی کند. در همین لحظه چارلز اگزاویه بر سر کین فریاد زد که اگر همچنان مقاومت کند و مبارزه‌ی خود را با هالک ادامه دهد، تمام عمارت نابود می‌شود. همین اتفاق کافی بود تا فرصت مورد نیاز در اختیار هالک قرار بگیرد که حرکت خوبی انجام دهد. جاگرنات هم در مقابل تصمیم گرفت که دمش را روی کولش بگذارد و از آنجا فرار کند. به همین دلیل او با سرعت و خشونت فوق‌العاده زیاد از آنجا رفت و در نهایت در یک دریاچه که در نزدیکی آنجا قرار داشت، سقوط کرد.

هالک هم بعد از اینکه یک سری از مسائل را با چارلز اگزاویه در میان گذاشت و مشکلات را حل کرد، از عمارت آنها رفت. بعد از اینکه این مبارزه کاملا به پایان رسید، چارلز از برادر ناتنی خود تشکر کرد که خیلی زود برای کمک خودش را به آنجا رساند. اما جاگرنات اعلام کرد که او اصلا این کار را برای چارلز انجام نداده است. علاوه بر این، یک پیغام هم به چارلز داد و آن هم این بود که هیچکدام از دوستان و هم‌تیمی‌ها دیگر به دنبال او نگردند زیرا ممکن است چیزی را که پیدا می‌کنند، اصلا دوست نداشته باشند. در طی خط داستانی Manifest Destiny، جاگرنات در یک رستوران قرار داشت و مدام به این موضوع فکر می‌کرد که یک فرد خوب باشد یا تبدیل به فرد بدی شود. او حتی از افرادی هم که در آن رستوران حضور داشتند، نظر می‌پرسید و از آنها مشورت می‌گرفت. با این حال، بعد از اینکه پلیس محلی به سمت جاگرنات شلیک کرد بدون اینکه حتی بخواهد بفهمد که او اصلا کیست، او به این نتیجه رسید که هیچ انسانی کامل، خوب یا بد مطلق نیست. به همین دلیل او تصمیم گرفت که «یک فرد خوب به همراه بدی‌ها» بشود.

  • بازگشت به شرارت؟

جاگرنات در یکی از خط داستانی‌ها با خود سیتوراک مبارزه کرد، توانست او را بیهوش کند و پیروز میدان شد

چندین هفته بعد از ماجراهای خط داستانی قبلی، جاگرنات یک رستوران و افراد داخل آن را گروگان گرفت و منتظر این بود تا چارلز اگزاویه در آن رستوران به ملاقات او بیاید. کین آنقدر در تصمیمش جدی بود که اگر چارلز به دستور او قبول نمی‌کرد که در آنجا بنشیند، به راحتی یکی از کارمندان رستوران را به صورت تصادفی به قتل می‌رساند. آنها یک بحث و گفتگوی کوتاه در رابطه با گذشته و منشاء کلمه «جاگرنات» داشتند. چارلز در میان این صحبت‌ها، به کین گفت که او کاملا می‌داند که برادر ناتنی‌اش در حال به دست آوردن قدرت کامل سیتوراک است و به دنبال راهی برای انجام این کار می‌گردد ولی هنوز هم دیر نشده است. کین به چارلز گفت که او را به قتل می‌رساند تا دیگر مجبور نشود در زندگی‌اش، مدام چارلز و مسیر او را دنبال کند.

چارلز در همین حین یک جعبه به کین داد و از او خواست تا بعد از مرگش، این جعبه را باز نکند؛ مرگی که قرار بود خود جاگرنات به ارمغان بیاورد. بعد از به قتل رساندن چارلز اگزاویه، جاگرنات دوباره زندگی خود را همانند شکل قبل از سر گرفت و همچنان از بانک دزدی می‌کرد، با تیم ایکس من به مبارزه می‌پرداخت و غیره. این ماجراها تا زمانی ادامه داشت که او در نهایت تصمیم گرفت این جعبه را باز کند. او در این جعبه خودش را دید که بر روی تخت دراز کشیده است. تمام آن یک توهم بیشتر نبود. اگزاویه در تمام این مدت در ذهنش بوده است. او تمام این کارها را فقط به خاطر یک حقیقت ساده انجام داده بود. زیرا او می‌دانست که به تنهایی در آن رستوران ظاهر شود، کین او را به قتل می‌رساند.

  • مبارزه با اسکار:

زمانی که بروس بنر از «اسکار» خواست تا برای مبارزه کردن با هالک آموزش ببیند، او از یک ماهواره استفاده کرد تا خانه جاگرنات را که در آریزونا قرار داشت، خراب کند. همین اتفاق باعث شد تا جاگرنات فوق‌العاده عصبانی شود. به همین دلیل او به دنبال بروس بنر و اسکار گشت و بلافاصله توانست آنها را پیدا کند. زمانی که آنها یکدیگر را ملاقات کردند، بنر توضیح داد که در واقع چرا آن کار را انجام داده بود. از طرف دیگر هم اسکار اصلا قصد مبارزه کردن با کین را نداشت به همین دلیل آنجا را ترک کرد و بنر را تنها گذاشت تا خودش این مسئله را جفت و جور کند. جاگرنات از شدت عصبانیت مشت محکمی را نثار بروس بنر کرد. شدت این ضربه آنقدر زیاد بود که در اطراف آن محدوده زمین لرزه‌هایی بسیار بزرگی به وجود آمد. با اینکه بنر مجهز به سپرهای خاصی از بنر تک بود، اما باز هم درد آن ضربه‌های محکم و سهمگین جاگرنات را احساس می‌کرد.

در طی همین ماجراها، اسکار هم در مبارزه بین آنها مداخله کرد و در نهایت مبارزه بین جاگرنات و اسکار آغاز شد. اسکار موفق شد تا یک ضربه بسیار محکم را نثار جاگرنات بکند اما می‌توان گفت که بقیه مدت زمان مبارزه اصلا به نفع او پیش نرفت و مدام داشت از حریفش کتک می‌خورد. وضعیت به گونه‌ای شده بود که جاگرنات باران ضربه‌های فوق‌العاده محکم و قدرتمند خود را یکی پس از دیگری روی اسکار پیاده می‌کرد. این ماجرا تا زمانی ادامه داشت که اسکار به طرز وحشیانه‌ای دیگر از هوش رفت. اسکار بعد از به هوش آمدن از Old Power استفاده کرد و به شکل کودکانه خود بازگشت. همین موضوع باعث شد تا جاگرنات برای مدت کوتاهی دیگر اسکار را مورد ضرب و شتم قرار ندهد. زیرا اسکار، جاگرنات را التماس می‌کرد که دیگر کتکش نزند.

کین مارکو

طولی نکشید که حواس جاگرنات با بروس بنر پرت شد. همین حواس‌پرتی باعث شد تا اسکار بدون اینکه جاگرنات متوجه شود، دوباره به همان شکل هالکی خود بازگشت. به همین ترتیب اسکار با سرعت به سراغ جاگرنات رفت و ضربه بسیار محکمی به او وارد کرد که باعث شد تا او به آسمان پرتاب شود. آنها همچنان مبارزه خود را در آسمان‌ها ادامه داد و در نهایت بعد از گذشت مدتی در یک چاله بسیار بزرگ که گدازه‌هایی هم در کف آن در جریان بود، فرود آمدند. اسکار کاری کرد تا جاگرنات تصور کند که آنها در یک جبهه هستند و بهتر است تا با کمک یکدیگر مقابل بروس بنر قرار بگیرند. به همین دلیل آنها متحد شدند تا بتوانند از آن گودال خارج شوند. اما در نهایت اسکار به جاگرنات خیانت کرد و در همان حین که در حال بیرون آمدن از گودال بودند، او را از پشت دوباره به پایین هل داد. زمانی که جاگرنات در حال سقوط کردن بود، اسکار از Old Power خود استفاده کرد و با مشت بسیار محکمی، جاگرنات را به سمت مدار فرستاد و او را از میدان مبارزه حذف کرد.

  • قدرت‌های کاپیتان یونیورس:

در این برهه زمانی، جاگرنات یک رویارویی و برخورد بسیار جدی با نسخه جدید کاپیتان یونیورس داشت. علاوه بر این، در همین دوره از زمان، جاگرنات دوباره با دشمن قدیمی خود یعنی اسپایدرمن برخورد کرد. بعد از فرود آمدن در یکی از پارک‌های منهتن، اسپایدرمن او را پیدا کرد و از طرف دیگر هم نیروهای پلیس خیلی زود خود را به آنجا رساندند. آنها بعد از دستگیری جاگرنات، او را به Inwood Armory که در شمال منهتن قرار داشت، بردند. اسپایدرمن بعد از اینکه دوباره جاگرنات را پیدا کرد، از او پرسید که چه کسی این کار را با او کرده است. جاگرنات هم ظاهر مهاجم را برای او توصیف کرد. درست در همین لحظه، کسی که آنها در رابطه با او صحبت می کردند، ظاهر شد و او هم کسی نبود جز کاپیتان یونیورس؛ البته مشخص نبود که میزبان او در آن زمان چه کسی بود.

جاگرنات یکی از قدرتمندترین و قوی‌ترین موجودات دنیای مارول است و قدرت او حتی از امثال ثور و هالک هم پیشی می‌گیرد

او بلافاصله به سمت اسپایدرمن حمله‌ور شد و در اقدام بعدی پلتفرم را با جاگرنات به سمت Jersey Palisades پرتاب کرد. در طی مدت زمانی که اسپایدرمن مشغول دست و پنجه نرم کردن با کاپیتان یونیورس بود، جاگرنات به هوش آمد و دو افسر پلیس را به اصطلاح ناکار کرد. او بعد از انجام این کار متوجه شد که کلاهش در طی این ماجرا نابود شده است به همین دلیل، با استفاده از جادوی Crimson یک کلاه دیگر برای خود درست کرد. او اسپایدرمن را در شرایطی پیدا کرد که اصلا اطراف خود را نمیدید. برخلاف بدترین انتظارات و تصورات اسپایدرمن، جاگرنات او را نه تنها نکشت، بلکه آزادش هم کرد.

ناگهان کاپیتان یونیورس دوباره در آنجا ظاهر شد و قصد داشت که انتقام خود را از جاگرنات بگیرد. با این حال، او این بار همانند قبل از شانس زیادی برخوردار نبود و جاگرنات خیلی زود و به راحتی توانست تهدید او را از بین ببرد و او را شکست دهد. او حتی قصد داشت که ضربه نهایی و کشنده را هم به او وارد کند. اما اسپایدرمن از او خواست تا کاپیتان یونیورس را به قتل نرساند. همین حواس پرتی برای کاپیتان یونیورس کافی بود تا از فرصت استفاده کند و هر دو را به یک عالم غیرزمینی و عجیب و غریب منتقل کند. در آنجا، کاپیتان یونیورس داستان خود را برای جاگرنات تعریف کرد و هویت واقعی‌اش را به او نشان داد.

در واقع میزبان کاپیتان یونیورس یک کارمند اداری به نام «ویلیام نگوین» بود؛ کسی که زندگی‌اش به خاطر مبارزه اسپایدرمن و جاگرنات و نابود کردن ساختمانی که او در آنجا کار می‌کرد، به طور کل از بین رفته بود. ویلیام توسط نیروی انیگما انتخاب شده بود تا تمام اتفاقات و مسائل اشتباه را در سرتاسر دنیا از بین ببرد. به همین دلیل او تصمیم گرفت که ماموریت خود را با جاگرنات آغاز کند. او می‌دانست به محض اینکه جاگرنات شروع به حرکت بکند، دیگر چیزی نمی‌تواند او را متوقف کند. به همین دلیل تصمیم گرفت که حرکت غافلگیر کننده‌ای را روی او اجرا کند؛ او را از پشت گرفت و به همراه او در سرتاسر مدار پرواز کرد.

او تلاش کرد تا از لحاظ ذهنی به جاگرنات حمله کند اما کلاه مخصوصی که او داشت، یک مانع بزرگ بود و اصلا نمی‌شد کاری انجام داد. به همین دلیل هم ویلیام این کلاه را منفجر کرد و او را دوباره به سمت زمین پرتاب کرد. بعد از تعریف کردن این داستان، جاگرنات تصمیم داشت که دوباره به کاپیتان یونیورس حمله و با او مبارزه کند؛ اما این بار در یک نبرد کاملا منصفانه و درست. ویلیام آنها را تله پورت کرد و دوباره به زمین بازگرداند. هدف اولیه و اصلی ویلیام این بود که صفحات تکتونیکی را درست و تعمیر کند. اما بعد به این نتیجه رسید که بهتر است جاگرنات را اول از هر کاری به قتل برساند. همین موضوع باعث شد تا انیگما فورس به طور کامل از ویلیام ناامید شود.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

این تعمیرات می‌بایست حتما انجام می‌شد و برای انجام شدن این کار هم به کاپیتان یونیورس نیاز بود. در کمال تعجب همه، جاگرنات تبدیل به کاپیتان یونیورس جدید شد و جای ویلیام را گرفت. انیگما فورس که کاملا از ویلیام ناامید شده بود، کین را انتخاب کرد تا آسیب‌هایی را که سال‌های خیلی قبل خودش باعث به وجود آمدن آنها شده بود، تعمیر کند. بعد از اینکه جاگرنات با موفقیت ماموریت خود را به پایان رساند، نیروی انیگما او را ترک کرد و به طور کل ناپدید شد. زمانی که این ماجراها به پایان رسید، اولین کاری که جاگرنات انجام داد این بود که از ویلیام نگوین به خاطر صدمه‌ها و آسیب‌هایی که به بار آورده بود، معذرت خواهی کرد. علی رغم ترس و دلهره‌هایی که لوک کیج داشت، مدیران تیم تاندر بولت در ابتدا به این نتیجه رسیده بودند که اگر بتوانند جاگرنات را به جمع خود بیاورند، اتفاقات خوبی رخ می‌دهد. آنها معتقد بودند که جاگرنات می‌تواند موفقیت‌های زیادی برایشان به ارمغان بیاورد و در نبردها، کمک شایانی بکند.

حال از آنجایی که کین مارکو فوق‌العاده درباره این موضوع ذوق و شوق داشت و می‌خواست هرچه زودتر به این تیم بپیوندد، تصمیم گرفت که از سلول خود در زندان The Raft، فرار کند. اما همین اتفاق، باری دیگر سرکشی و نامناسب بودن جاگرنات به عنوان یکی از اعضای تاندر بولت را به لوک کیج، «سانگ برد» و دیگر اعضای تیم نشان داد. تا به این لحظه، چندین بار نشان داده شده بود که قدرت‌های جاگرنات تا حدودی کاهش پیدا کرده است. یک سری نانیت‌های خاص قابلیت این را داشتند تا قدرت‌های جاگرنات را کنترل کنند. او همچنین در برابر حملات فیزیکی خیلی آسیب پذیر شده بود. تمام این اتفاقات هم به این خاطر بود که ارتباط او با انرژی سیتوراک، زمانی که برای مدت کوتاهی تبدیل به میزبان کاپیتان یونیورس شد و انرژی‌های Uni-Power را به طور موقت در اختیار گرفت، در هم گسیخت و دچار مشکل شد. به همین دلیل سیتوراک برای اینکه جاگرنات را تنبیه کرده باشد، قدرت‌هایش را از او گرفت و کین دوباره بدون قدرت و ضعیف شد.

  • خود ترس:

او تنها یک نقطه ضعف دارد و آن هم چیزی نیست جز حملات جادویی و ذهنی

جالب است بدانید که در خط داستانی Fear Itself، جاگرنات تبدیل به یکی از «ارزشمندها و لایق‌ها» شده بود. در طی مدت زمانی که جاگرنات در زندان The Raft به سر می‌برد، یک شیء به خصوص از آسمان با سرعت زیادی در زمین و در محدوده این زندان سقوط کرد و خرابی‌هایی را به بار آورد. بعد از گذشت مدتی این آسیب‌های جاگرنات درمان شد و بعد از بهبود پیدا کردن، او مدام صدای چکش را «می‌شنید»؛ حتی به نوعی او می‌توانست این چکش را بفهمد و آن را درک کند. این چکش توانست او را تبدیل به یکی از افراد لایق و ارزشمند بکند. به همین ترتیب، جاگرنات تبدیل به کوورث: شکننده سنگ شد. جاگرنات که حالا قدرت‌های جدیدی را به دست آورده بود، تنها با یک ضربه آن چکش توانست کل زندان را نابود کند و ظاهرا آن را به دو نیمه تقسیم کرد.

از آنجایی که دیگر ذهن و جسم کین در کنترل کامل کوورث قرار داشت، به وسیله قدرت پرواز خود از آن زندان رفت. او برای رسیدن به مقصد خود، هر چیزی را که سر راهش قرار داشت، نابود یا به دو نیمه تقسیم می‌کرد. بعد از رسیدن به شهری به نام «سیلم»، خیلی زود مقابل فردی به نام «اسپید بال» قرار گرفت و به مبارزه با او پرداخت. اما اصلا نتوانست در این مبارزه موفق باشد و توسط توانایی‌های جنبشی اسپید بال، از این شهر بیرون انداخته شد. با این حال، این اتفاق اصلا هیچ آسیبی را به کوورث وارد نکرد. تنها کاری که انجام داد این بود که کورث را به شدت عصبانی کرد و او را به جایی رساند که شهر سیلم را از وسط به دو نیمه تقسیم کرد؛ اما نه شبیه به کاری که در زندان The Raft انجام داده بود. کوورث بعد از مبارزه کوتاهی که با اسپید بال داشت، آنجا را ترک کرد و به سراغ دیگر هم‌تیمی‌های سابق کین مارکو یعنی اعضای تیم تاندر بولت‌ها رفت.

پیش از اینکه کوورث به مقصد خود یعنی شهر لس آنجلس در ایالت نوادا برسد، بیرون از شهر شیکاگو، یک تیم به نام The Heavy Hitters مقابل او ایستاده بودند و تنها دشمنان او در آن لحظه به شمار می‌آمدند. آنها در واقع میان کوورث و نابودی کامل شهر خود ایستاده بودند. اعضای این تیم دقیقا همان اعضایی بودند که سابقا گروه خود را با نام Fifty State Initiative معرفی می‌کردند و زمانی هم نماینده ایالت نوادا محسوب می‌شدند. متاسفانه هیچکدام از آنها نتوانستند نام گروه خود را زنده نگه دارند و افتخاری را برای خود کسب کنند زیرا از هر طرف و از هر روشی که استفاده می‌کردند، باز با شکست روبه‌رو می‌شدند. حتی فداکاری انفجاری «هردبال» که قهرمان خائن تیم The Initiative محسوب می‌شد، هم هیچ کمکی نکرد و او هم نتوانست کمترین آسیبی به کوورث وارد کند. در واقع می‌توان گفت که این مبارزه‌ها تقریبا هیچ تاثیری در کوورث نداشت و فقط ماجراجویی او را به تاخیر می‌انداخت.

بعد از اینکه این مبارزه به پایان رسید، کوورث دوباره از خرابه‌هایی که به بار آمده بود قیام کرد و به مسیر خود ادامه داد و به سمت سان فرانسیسکو رفت. تقریبا در ۶۰ مایلی شهر سان فرانسیسکو، کوورث به یک ایستگاه سوخت رسید؛ ایستگاه سوختی که او بلافاصله آن را نابود کرد. او حتی قصد داشت تا فردی را هم که در آنجا کار می‌کرد به قتل برساند. زمانی که او در حال التماس کردن بود، کوورث تصمیم گرفت که او را زنده بگذارد؛ البته نه به خاطر اینکه دلش سوخته بود، بلکه قرار بود این کارمند در کنار کوورث باشد و به عنوان مترجم او عمل کند. این مرد این پیشنهاد را پذیرفت و بعد، چکش روی سر او قرار گرفت. این چکش علامت سرپنت یا همان مار بزرگ را روی صورتش قرار داد و علاوه بر این هم توانایی‌ای در اختیار او قرار گرفت که «همه چیز را درک کند و بفهمد».

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

بعد از گذشت مدتی، کوورث به همراه این مرد دیده شدند که در حال پیاده‌روی به سمت مرکز شهر سان فرانسیسکو بودند. جالب است بدانید که کوورث درست همانند قبل هر چیزی را که سر راهش قرار می‌گرفت، نابود می‌کرد و مرد هم در همین حین، تمام افرادی که کارهای آنها را تماشا می‌کردند، موعظه می‌کرد. جاگرنات ارزشمند و لایق همینطور در حال نزدیک شدن به شهر سان فرانسیسکو بود و هیچ چیز نمی‌توانست جلوی او را بگیرد. به همین ترتیب اعضای تیم مردان ایکس که توسط سایکلاپس هدایت می‌شدند، تصمیم گرفتند تا هر کاری انجام بدهند تا مقابل جاگرنات را بگیرند و از رسیدن او به شهر جلوگیری کنند. مترجم کوورث، به سایکلاپس و همچنین شهردار سان فرانسیسکو یک اولتیماتوم داد اما آنها تصمیم گرفتند که اصلا به این پیشنهاد مسخره توجه نکنند.

اعضای تیم مردان ایکس تمام تلاششان را کردند که کوورث-جاگرنات را متوقف کنند؛ به طور مثال مگنیتو یک کشتی جنگی را بر روی او انداخت، Avalanche یک شکاف به وجود آورد و حتی «ادم ایکس-تریم» هم خون او را سوزاند. اما هیچکدام از این کارها موفق عمل نکردند و در نهایت آنها هم شکست خوردند. هوپ توانست برای مدت کوتاهی کلاه مخصوص جاگرنات را از روی سر او بردارد تا اما فراست بتواند از لحاظ ذهنی به او حمله کند. اما این نقشه هم برعکس عمل کرد و باعث شد که خود اما وارد کما شود. زمانی که دیگر گزینه‌های خیلی کمی برای قهرمانان باقی مانده بود، سایکلاپس دستور داد که زندانی‌ای به نام «مجیک»، به ملاقات سیتوراک برود. از طرف دیگر کلوسوس و کیتی پراید هم به او پیوستند و هر سه‌ی آنها به عالم سیتوراک تله پورت شدند.

جاگرنات برای مدت زمان طولانی و البته نامشخصی می‌تواند بدون غذا، آب و حتی هوا زنده بماند

زمانی که آنها سیتوراک را به چالش کشیدند و از او خواستند تا قدرت‌های جاگرنات را پس بگیرد، لرد سیتوراک اعلام کرد که کاملا از وضعیت کین مارکو راضی است. او در واقع اعتقاد داشت که مارکو، خیلی بیشتر از قبل مخرب و وحشی شده است. اما زمانی که مجیک به این موضوع اشاره کرد که مارکو دیگر نماد یک خدای دیگر شده است، سیتوراک اصلا از شنیدن آن خوشحال نشد. به همین دلیل سیتوراک قبول کرد که کین مارکو دیگر جاگرنات و نماد او نباشد. اما برای انجام این کار، می‌بایست یک نماینده دیگر انتخاب می‌شد و جای کین مارکو را می‌گرفت. درست زمانی که نزدیک بود مجیک پا پیش بذارد و قبول کند که جاگرنات جدید باشد، کلوسوس جلو آمد و به جای هر فرد دیگری این قدرت مخرب را در اختیار گرفت.

در همین حین، ربات جاسوسی یکی از اعضای تیم مردان ایکس یعنی « Danger»، تمام صحبت‌های شهردار سینکلیر را که با ارتش صحبت می‌کرد، ضبط کرد. او از ارتش خواسته بود تا موشک‌هایی علیه سرزمین مخصوص ایکس من یعنی Utopia پرتاب کنند تا مردم این شهر نجات پیدا کنند. سایکلاپس زمانی که این صحبت‌ها را شنید، تصمیم گرفت که بهترین زمان است تا با کوورث در رابطه با قراری که ارائه کرده بود، صحبت کند. اما درست زمانی که سایکلاپس در حال قبول کردن این قرارداد بود و قصد داشت که جمعیت انسانی این شهر را نابود کند، کلوسوس از درون یک پورتال بیرون آمد؛ آن هم در قالب جاگرنات جدید. او بلافاصله مبارزه خود را با کوورث-جاگرنات آغاز کرد. زمانی که کلوسوس با کوورث مبارزه می‌کرد، او متوجه شد که از لحاظ قدرت و سرعت اصلا با حریف خود برابر نیست و به پای او نمی‌رسد.

اما کلوسوس که حالا دیگر جاگرنات جدید محسوب می‌شد، می‌دانست که کوورث اصلا نمی‌تواند او را متوقف کند. کوورث با سرعت خیلی زیادی نسبت به قبل مدام به عقب فرستاده می‌شد و اصلا نمی‌توانست حرکتی در برابر این کلوسوس غیرقابل توقف انجام دهد. در همین لحظه بود که بالاخره چکش او به حرکت درآمد و خدای ترس، کوورث را به وسیله تله پورت از آن میدان مبارزه بیرون کشید و جای دیگری بود. حالا دیگر سان فرانسیسکو از دست کوورث-جاگرنات نجات پیدا کرده بود اما هنوز یک جاگرنات دیگر برای شکست دادن وجود داشت. کین به همراه بقیه اعضای Worthy به مبارزه با سرپنت یا همان مار بزرگ پرداختند. در نهایت ترکیب نیروهای اعضای تیم انتقام جویان و همچنین ثور ارزشمند و لایق، سرپنت را به قتل رساند. بعد از این ماجراها، چکش کین یا همان استون بریکر از او رانده و دور شد و به همان نقطه اصلی فرود خود که در زندان The Raft قرار داشت، بازگشت. علاوه بر این، از آنجایی که سیتوراک به طور کامل توسط سیتوراک رانده شده بود، دیگر هیچ قدرتی نداشت و کاملا ضعیف شده بود.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

جاگرنات از لحاظ فیزیکی یکی از قوی‌ترین و قدرتمندترین موجودات دنیای مارول به حساب می‌آید. او در رده‌ی موجودات قدرتمند دیگری مانند ثور و هالک قرار می‌گیرد؛ برخی اوقات حتی در مقایسه با آنها هم جلو می‌زند و سبقت می‌گیرد. همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شده بود، کین مارکو قدرت‌های خود را از سنگ زرشکی سیتوراک گرفته است؛ سنگی که سیتوراک از آن استفاده می‌کند تا انرژی‌های جادویی خود را به نماینده یا همان نماد خود منتقل کند. درست همانند جین گری که فقط یک قسمت از نیروی فینکس را در اختیار دارد و از آن استفاده می‌کند، کین مارکو هم فقط بخشی از قدرت‌های سیتوراک را در اختیار دارد؛ با این حال، همین بخش نسبتا کوچک هم شامل انرژی‌ها و قدرت‌های فوق‌العاده زیاد است. مارکو زمانی که تبدیل به جاگرنات می‌شود، قدرت فیزیکی ابرانسانی بی حد و حصر و همچنین قدرت جنبشی فوق‌العاده زیادی را دریافت می‌کند. او با این قدرت‌ها می‌تواند کوه‌ها را نابود کند؛ ساختمان‌های مختلف را مانند یک سلاح بلند و از آنها استفاده کند. او همچنین استقامت جسمانی فوق‌العاده زیادی هم دارد.

  • قدرت ابرانسانی:

قدرت فیزیکی جاگرنات آنقدر زیاد است که او به راحتی و بدون متحمل شدن هیچ سختی‌ای می‌تواند چیزی در حدود ۱۰۰ تن را بلند کند یا بکشد. به همین ترتیب، از آنجایی که قدرت‌های جاگرنات ماهیتی عرفانی و جادویی دارند و به وسیله یک منبع خارجی بی حد و حصر جادویی مانند سنگ سیتوراک به دست می‌آیند، می‌توان گفت که جاگرنات می‌تواند قدرت فیزیکی خود را تا حد زیادی افزایش دهد؛ آن هم به یک سطح غیرقابل اندازه‌گیری، تنها زمانی که به سادگی به آن فکر کند و به این نتیجه برسد که به این سطح از قدرت نیاز دارد. از همین رو، از آنجایی که جاگرنات می‌تواند هر زمان که اراده کرد، قدرت خود را تا حد غیرقابل اندازه‌گیری‌ای افزایش دهد، به راحتی می‌توان گفت که او یک نیروی کاملا غیر قابل توقف است و هیچ چیز نمی‌تواند جلوی او را بگیرد.

برای بررسی اندازه قدرت جاگرنات می‌توان گفت که او یک بار سیتوراک را در عالم خودش بیهوش کرده بود و در این خط داستانی قدرتمندتر از گالاکتوس و همچنین سلستیال‌ها محسوب می‌شد (قسمت ۱۲ سری کتاب کمیک X-Men Unlimited). همچنین جاگرنات یک بار یک موجود کیهانی فوق‌العاده قدرتمند به نام «استرنجر» را که حدود ۱۵ متر قد دارد، توانست تنها با یک مشت واژگون کند (قسمت ۶ سری کتاب کمیک X-Men Forever). علاوه بر این، جاگرنات توانسته به وسیله نیروی فیزیکی خود شخصیت‌های قدرتمند زیادی را تسلیم یا بیهوش کند. شخصیت‌هایی مانند: تینگ، کلوسوس، Blob، اسپایدرمن، ونوم، کاپیتان بریتین، راینو، تاندر استرایک، پرایم، اسکار، هالک، رالک، ثور، اگزمپلرز و غیره.

 

لازم به ذکر است که قدرت ابرانسانی جاگرنات آنقدر زیاد است که به راحتی می‌تواند با World War Hulk رقابت کند و حتی از آن جلو هم بزند؛ نسخه‌ای از هالک که قدرتمندترین آنها محسوب می‌شود. در حقیقت می‌توان گفت که جاگرنات به عنوان یکی از معدود شخصیت‌هایی (اگر منحصر به فرد نباشد) به حساب می‌آید که حتی به عنوان یک انسان معمولی هم قدرت زیادی دارد. علاوه بر این، محدودیت قدرت جاگرنات هنوز مشخص نیست؛ آن هم به خاطر این است که تمام قدرت‌های او از طرف خود سیتوراک سرچشمه می‌گیرد. در طی برهه زمانی‌ای که جنبه بسیار تاریک Trion آن را تسخیر کرده بود، جاگرنات توانست با قدرت فیزیکی خود موانع چند بعدی را خراب کند و از بین ببرد؛ آن هم تنها با ضربه زدن به آنها.

  • سرعت ابرانسانی:

بعد از بررسی قدرت بسیار زیاد جاگرنات که می‌تواند با موجودات قدرتمند مختلف دیگر دنیای مارول رقابت کند و از آنها پیشی بگیرد، نوبت آن رسیده که به سراغ سرعت ابرانسانی او برویم. علی رغم اندازه بسیار بزرگی که جاگرنات دارد، عضلات پای او این قدرت را به او می‌دهند که با سرعت فوق‌العاده زیادی بدود. سرعت او آنقدر زیاد است که می‌تواند حتی به سرعت ۶۰۰ مایل در ساعت هم برسد، یعنی چیزی در حدود سرعت صدا و حتی شاید هم بیشتر.

  • آسیب ناپذیری:

در واقع می‌توان گفت که یک میدان نیروی خاص و البته نامرئی حول محور بدن جاگرنات وجود دارد. این میدان نیرو به او اجازه می‌دهد تا کاملا در برابر هرگونه حمله فیزیکی‌ای مصون باشد؛ اصلا مهم نیست که شدت، بزرگی و مدل آن به شکل است. با اینکه جاگرنات باز هم می‌تواند پرتاب شود، هوشیاری خود را از دست بدهد یا حتی انفجار روی او صورت بگیرد اما هویت او به گونه‌ای است که اصلا توسط نیروهای وحشیانه یا فیزیکی قرار نمی‌گیرد. به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت که هیچ چیزی که نیازمند کاربرد و زور فیزیکی است، نمی‌تواند جاگرنات را شکست دهد یا به او آسیب وارد کند.

جاگرنات آنقدر قدرتمند است که می‌تواند ساختمان‌ها را از جا بکند و از آنها به عنوان سلاح استفاده کند

جاگرنات تا به امروز اثبات کرده که در برابر آتش، گرما، سرما، برق، تابش، سموم، پیری، بیماری، فلز گداخته شده، محکم‌ترین ضربه‌های هالک، انفجارهای خداگونه‌ی ثور (یک بار باعث شد که گالاکتوس از ترس از دست دادن زندگی‌اش فرار کند و یک بار دیگر هم باعث شد تا گنبد اصلی و محافظتی سلستیال نابود شود)، پنجه‌های فلزی ولورین، حداکثر نیروی انفجاری چشمان سایکلاپس (گفته شده که این نیروی می‌تواند یک سیاره کوچک را به دو نیم تقسیم کند) و فروپاشی مولکولی کاملا مصون است.

  • استقامت ابرانسانی گسترده:

جاگرنات یک استقامت ابرانسانی بی حد و حصر دارد. حتی بدون میدان نیروی مخصوصش، نشان داده شده که استقامت طبیعی جاگرنان آنقدر زیاد است که او می‌تواند انفجارها و ضربه‌های فوق‌العاده قدرتمند ثور را هم تحمل کند.

  • فاکتور بهبودی:

جاگرنات می‌تواند توسط سلاح‌های عرفانی و جادویی، تهدیدهای کیهانی (مانند کاپیتان یونیورس و Onslaught) و همچنین موجودات چند بعدی مورد آسیب قرار بگیرد. اگر او آسیب ببیند، سنگ قدرتی را به او می‌تواند که بتواند بلافاصله هرگونه زخم و آسیبی را بدون اینکه اثری از آن بماند، درمان کند. او در یک خط داستانی، به دست D'Spayre کاملا نابود شد و به سطح اسکلتی رسید اما درست در عرض چند ثانیه دوباره خودش را بازسازی کرد و به همان شکل سابق خودش بازگشت. تا زمانی که فقط یک مولکول از جسم کین باقی مانده باشد، می‌تواند خود را نجات دهد و از مرگ فرار کند. علاوه بر این، اینگونه گفته شده که در دنیای مارول جاگرنات، یکی از سریعترین افرادی است که می‌تواند خودش را درمان کند و فاکتور بهبودی او بالاترین سرعت را دارد.

  • خود نگهداری:

انرژی‌های عرفانی‌ای که از طریق سنگ زرشکی درون رگ‌های کین در جریان است، به طور کامل او را حفظ می‌کند. این موضوع به این معنی است که جاگرنات می‌تواند بدون غذا، آب، یا حتی هوا برای مدت نامشخصی از زمان زندگی کند. همین توانایی خود نگهداری تقریبا او را تبدیل به یک موجود جاودانه کرده است. علاوه بر این، مهم نیست که چقدر جاگرنات فعالیت‌های فیزیکی انجام داده و بدن خود را در چه شرایط سختی قرار داده است اما هیچوقت احساس خستگی و کسل بودن نمی‌کند.

  • موجود غیرقابل توقف:

به محض اینکه جاگرنات حرکت خود را آغاز می‌کند، دیگر هیچ چیز نیست که بتواند او را متوقف کند یا جلوی او را بگیرد. البته چیزهای مختلفی مانند کوه‌های بزرگ یا هالک توانستند تا حدودی سرعت او را کاهش دهند اما او همچنان به مسیر خودش ادامه می‌دهد. در یک نقطه زمانی جاگرنات تا سطح اسکلتی پیش رفت و به آستانه نابودی کامل رسید اما همچنان به حرکت خود ادامه می‌داد و متوقف نشد.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

  • زره:

زره مخصوص جاگرنات در برابر نیروهای فیزیکی کاملا غیرقابل تخریب است (البته به جز کلاه او که می‌تواند در برابر تله پاتی و حملات ذهنی از او محافظت کند). جاگرنات هر زمان که اراده کند می‌تواند این لباس را در برابر خود ظاهر کند. هر زمان که این لباس توسط موجودات قدرتمند و شرایط خاص نابود شود، جاگرنات می‌تواند یک نسخه جدید از آن را درست کند.

  • قدرت‌های موقت:

میزان واقعی قدرت‌ها و توانایی‌های جاگرنات هنوز مشخص نیست و حتی خودش هم از میزان آن خبر ندارد. با این حال در یک سری خط داستانی‌های مختلف مانند روز هشتم توانایی‌های جادویی مختلفی را از خود نشان داد که دفعات بعد اصلا نمی‌دانست که چگونه باید آنها را تکرار کند: مانند تغییر اندازه ماده، تغییر اندازه خودش، ردیابی، شناوری، جذب انرژی، پرتاب انرژی، افزایش قدرت خودش و ایجاد کردن پورتال‌ها. او همچنین نشان داده که می‌تواند با جذب کردن اینرسی، اشیاء و افراد مختلف را پرتاب کند و به حرکت در بیاورد. به طور مثال، زمانی که ثور چکش خود یعنی همان میولنیر را به سمت جاگرنات پرتاب کرد، میدان نیرو خیلی زود تاثیر خود را بر روی این چکش آغاز کرده بود تا یک حدودی هم سرعت آن را کاهش داد؛ به معنای دیگر در حال جذب کردن تمام اینرسی درون آن بود. مثال دیگری که می‌توان برای این توانایی به آن اشاره کرد، زمانی است که بیست ۱۰ تن بشکه فولادی را بر روی جاگرنات رها کرد. اما میدان نیروی اطراف او این بشکه‌ها را متوقف و بعد به سمت دیگری پرتاب کرد.

  • نقطه ضعف:

تنها نقطه ضعف جاگرنات حملات ذهنی و همچنین عرفانی و جادویی است. جاگرنات به خاطر از دست دادن کلاه مخصوص خود، چندین بار شکست خورده است. این کلاه از او در برابر حملات تله پاتیکی و ذهنی که نسبت به او صورت می‌گیرد، محافظت می‌کند. اشیاء و مصنوعات عرفانی و جادویی هم باعث می‌شوند که آسیب‌های فیزیکی فوق‌العاده زیادی به او وارد شود. با این حال، هیچ کدام از این موارد نمی‌توانند آسیب فیزیکی یا روحی دائمی به جاگرنات وارد کنند.

کین مارکو - جاگرنات - مارول کامیکس - cane marko - juggernaut - marvel comic

در انتها به چند مورد از انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و بازی‌هایی اشاره می‌کنیم که شخصیت کین مارکو یا همان جاگرنات در آن حضور داشت:

  • انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ با صداپیشگی ویلیام مارشال
  • انیمیشن سریالی X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی ریک بنت
  • انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی پاول دابسون
  • انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
  • انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی تام کنی
  • انیمیشن Ultimate Spider-Man محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
  • فیلم X-Men : The Last Stand محصول سال ۲۰۰۶ با بازی وینی جونز
  • فیلم Deadpool 2 محصول سال ۲۰۱۸ با صداپیشگی رایان رینولدز
  • بازی Lego Marvel Super Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی اندرو کیشینو
  • بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
  • بازی X-Men: Destiny محصول سال ۲۰۱۱ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
  • بازی Marvel Super Hero Squad Online محصول سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ با صداپیشگی تراویس ویلیامز
منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده