// چهار شنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۵۹

نقد فیلم شیطانی (Malum) | اداره‌ی نفرین‌شده‌ی پلیس

شیطانی، بازسازی فیلم ترسناک مستقل آخرین شیفت است، که با وجود ایرادات قصه‌ و داستانگویی‌اش، می‌تواند برای خوره‌های ژانر وحشت، کابوسی تماشایی بسازد!

فیلم شیطانی ظاهرا حاصل تلاش برای پاسخ دادن به پرسشی مشخص است: چه می‌شود اگر تمام فرصت‌های نفس کشیدن مخاطب در یک فیلم ترسناک متعارف را از او بگیریم؟ حاصل، تجربه‌ای کابوس‌وار و سادیستی است که از همان ثانیه‌ی اول، سِیلی از تصاویر و اصوات آزاردهنده را به سمت تماشاگرش می‌فرستد و هرچه به پایان‌اش نزدیک‌تر می‌شود، تلاش مخاطب برای سر در آوردن از معنای تجربه‌ی سپری شده را بیشتر پس ‌می‌زند! شیطانی، بیش از آن که پی روایت هدفمند یک قصه باشد، دغدغه‌ی پشت هم چیدن تصاویر و موقعیت‌هایی به‌خصوص را دارد. خودِ کیفیت سینمایی صحنه‌ها، ارزش اصلی تجربه‌ی تماشای اثر را رقم می‌زنند، نه تصویر بزرگ‌تری که از قرار دادن‌شان کنار یکدیگر شکل می‌گیرد.

شیطانی، بیش از آن که پی روایت هدفمند یک قصه باشد، دغدغه‌ی پشت هم چیدن تصاویر و موقعیت‌هایی به‌خصوص را دارد

اشتباه نشود، شیطانی یک فیلم داستان‌گو است. درباره‌ی اولین شب خدمت یک افسر جوان پلیس به نام جسیکا لورن؛ که داوطلبانه، اداره‌ی پلیسی قدیمی و متروکی‌ را به‌عنوان محل نخستین شیفت‌اش انتخاب کرده است و برای این انتخاب، دلیلی شخصی دارد.

پدر جسیکا هم افسر پلیس بوده و در همین اداره خدمت می‌کرده است و پس از به پایان رساندن نسبتا موفق مأموریت نجات چند دختر از چنگ یک کالت شیطانی، همان‌جا هم جان خودش را گرفته است. جسیکا اگرچه با مادرش دایَن رابطه‌ی خوبی ندارد، به خاطره و یاد پدرش احترام زیادی می‌گذارد و تصمیم گرفته است تا در شروع خدمت، برای یک شب هم که شده، همان‌جایی بماند که آخرین روز افسر فقید در آن رقم خورده است.

یک افسر پلیس ایستاده در تاریکی مقابل یک صفحه‌ی تمرین تیراندازی که با نور چراغ قوه قابل رویت است و روی آن طرحی خونین دیده می‌شود در نمایی از فیلم شیطانی به کارگردانی آنتونی دی‌بلاسی

شیطانی در سراسر دقایق‌اش، روی ایده‌ها و تمهیداتی آشنا حساب کرده است. از حجم بالای جامپ‌اسکرها تا خودِ ایماژهای مرتبط با فرقه‌ی شیطان‌پرست. اما آشنا به نظر رسیدن قصه‌ی فیلم، دلیل حتی ساده‌تری دارد: این اثر، بازسازی فیلم تحسین‌شده‌ی آخرین شیفت (Last Shift) است که کمتر از ده سال پیش و در سال ۲۰۱۴، توسط همین کارگردان یعنی آنتونی دی‌بلاسی خلق شده ‌بود. اینکه یک فیلمساز بخواهد با چنین فاصله‌ی زمانی کوتاهی، فیلم ترسناک مستقل انگلیسی‌زبان خودش را در قالب یک فیلم ترسناک مستقل انگلیسی‌زبان دیگر بازسازی کند، تصمیم عجیبی است! اما باید ببینیم که این دو نسخه‌، چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟

دی‌بلاسی از نور و تاریکی، صدا و سکوت، فضای منفی قاب‌ها، بک‌گراند نماها و میزانسن سینمایی، استفاده‌ی موثری می‌کند

شیطانی در نسبت با آخرین شیفت، افسارگسیخته‌تر است. جای خلق تدریجی و باحوصله‌ی تنش و تعلیق، یک‌راست به سراغ اصل مطلب می‌رود و فاجعه‌ی اصلی را -که در آخرین شیفت باید به کمک تصاویری پراکنده‌ تخیل‌اش می‌کردیم- در قالب ویدئوی کوتاه و آزاردهنده‌ی ابتدای فیلم نشان‌مان می‌دهد. پس از آن هم فلش‌بک دیگری رو می‌کند و قبل از رسیدن به خط زمانی اصلی فیلم، فرجام پدر جسیکا را به تصویر می‌کشد. چه از این طریق و چه در قالب جنون انتهایی، شیطانی به نسخه‌ی گسترش‌یافته و بزرگ‌تر داستان فیلم مرجع شبیه می‌شود. دی‌بلاسی بودجه‌ی بیشتری در اختیار داشته و آن را در قالب لوکیشن‌های متنوع‌تر، ست‌پیس‌های خون‌بارتر و طراحی مفصل‌تری برای ظاهر شیطان قصه، به کار بسته است.

برای داستانی که روی کلاستروفوبیای حاصل از گیر افتادن یک زنِ تنها داخل ساختمانی متروک حساب زیادی کرده است، «گسترش» و «بزرگ شدن» نباید انتخاب‌های معقولی باشند. اما دی‌بلاسی از دو منظر، موفق به حفظ دوزِ مناسبی از وحشت در فیلم‌اش می‌شود. از سویی، به حضور تنش‌زای نمایندگان و پیروان کالت شیطانی پر و بال بیشتری می‌دهد و کل شهر را به نفرین و نحسی وجودشان آلوده می‌کند. از این طریق، نماهای بازی که از محیط‌های خارجی می‌بینیم و اشاره‌هایی که به آشوب پیرامون پایگاه پلیس داریم، نه‌تنها از تنش وقایع داخل ساختمان کم نمی‌کنند، که با گسترش دامنه‌ی دیوارهای ترس دور شخصیت اصلی، وحشت کلاستروفوبیک را حتی پررنگ‌تر می‌سازند. حالا می‌دانیم که حتی اگر جسیکا از اداره بیرون بزند، در این شبِ نفرین‌شده، در امان نخواهد بود.

یک زن افسر پلیس در حال صحبت با تلفن در نمایی از فیلم شیطانی به کارگردانی آنتونی دی‌بلاسی

عنصر دیگر حافظ وحشت در جهان فیلم، درک درست دی‌بلاسی از امکانات سینمایی برای حفظ تنش و تعلیق در سراسر اثر است. دی‌بلاسی از نور و تاریکی، صدا و سکوت، فضای منفی قاب‌ها، بک‌گراند نماها و میزانسن سینمایی، استفاده‌ی موثری می‌کند. کافی است به محل کار جسیکا در اداره نگاه کنیم؛ که با محاصره‌ی او در فضایی غیر قابل اعتماد، آرامش را از او و تماشاگر سلب می‌کند! در سمت راست صندلی محل استقرار شخصیت، آسانسور مرموزی را داریم که بارها بی‌دلیل در آستانه‌ی باز شدن قرار می‌گیرد. در سمت چپ او، دو در را داریم که ماهیت آن‌چه پشت‌شان است، روشن نیست. مقابل او (تنها جایی که بر آن تسلط دارد) البته یک دیوار است؛ اما پشت سر او، دو پنجره‌ی بزرگ شیشه‌ای، تهدید راهرویی تاریک را زنده نگه می‌دارند و شخصیت را نسبت به نقطه‌ی کورش، آسیب پذیر می‌گذارند. دی‌بلاسی بارها با این فضا، هر بلایی که دل‌اش می‌خواهد بر سر شخصیت و تماشاگرش می‌آورد!

علاوه‌بر این، برخی از نقاط قوت فیلم مرجع هم این‌جا تکرار می‌شوند، یا حتی در اجرای تازه قدرت بیشتری پیدا می‌کنند. مثل آن موقعیت درجه یک گیر افتادن جسیکا در سلول مرد بی‌خانمان؛ که تعلیق کشنده و غافلگیری‌ مرکزی‌اش در هر دو فیلم عالی کار می‌کند. یا موقعیت مواجهه‌ی جسیکا با ویدئوهای بازجویی رهبر کالت و همراهان‌اش؛ که ازطریق فلش مموری به جا مانده در وسایل پدر و تماشا کردن‌ محتویات آن روی صفحه‌ی کوچک لپ‌تاپ، حتی ناجورتر و آزاردهنده‌تر می‌شود.

شیطانی در جمع‌بندی داستان‌اش رسما به اُوِردوز می‌رسد و تجمع بیش از حد ایده‌هایی نه‌چندان مرتبط، فیلم را به پارودی خودش تبدیل می‌کند

بااین‌حال پرده‌ی سوم فیلم ممکن است بسیاری از تماشاگران را ناامید کند. در همان اثر مرجع هم با اوج‌گیری روایت و نزدیک شدن به پایان، تشخیص واقعیت و خیال به شکلی موردِ انتظار سخت‌ و سخت‌تر می‌شد؛ اما شیطانی در جمع‌بندی داستان‌اش رسما به اُوِردوز می‌رسد و تجمع بیش از حد ایده‌هایی نه‌چندان مرتبط، فیلم را به پارودی خودش تبدیل می‌کند. اینکه داین عضوی از فرقه بوده و جسیکا را در بدو تولد تقدیم‌ شیطان کرده است و دلیل وعده‌ی رهبر کالت مبنی بر بازگشتن به سراغ او و مادرش هم در اصل همین است، داستان اثر را بیش از آن‌چه نیاز است شلوغ می‌کند. تصویر آخر و نشستن جسیکا کنار تخت شیطان هم دیگر میخ آخر است به تابوت معنای متن!

عضوی از یک کالت شیطانی که چهره‌اش با یک کیسه‌ی سفید منقش به طرحی خونین پوشیده شده و روی زمین نشسته و دست‌هایش را باز کرده است در نمایی از فیلم شیطانی به کارگردانی آنتونی دی‌بلاسی

اگرچه این‌جا هم با غلبه‌ی تصاویر ذهنی بر واقعیت مواجه هستیم و جسیکا در خیالات بی‌پایان‌اش گم می‌شود، برخلاف آخرین شیفت، از منطقی واضح و توجیهی راضی‌کننده درباره‌ی وقایع خبری نیست و فیلم به ملغمه‌ای از ایده‌های عجیب می‌رسد که خیلی به هم مرتبط نیستند. اگر آخرین شیفت، روایت‌گر ماجرای پایگاه پلیسی تسخیرشده توسط پیروان شیطان بود، در بازسازی‌اش گویی خود فیلم، رفته‌‎رفته به تسخیر نیروی شیطان درمی‌آید و درست مثل یک کابوس حقیقی، بی‌سر و ته و بی‌معنا جلوه می‌کند!

شیطانی، به ظرافت یا غنای تماتیک اهمیتی نمی‌دهد و به شکلی عامدانه با جنون مفرطِ وقایع و تصاویرش تفریح می‌کند. بابت همین و به رغم محدودیت‌هایی که چنین تولیدی از منظر تیم بازیگری و لحنِ اجرا دارد، می‌شود با صحنه‌های مختلف فیلم و مهارتی که در طراحی سلسله‌ی موقعیت‌های آزاردهنده‌ی این کابوس سینمایی به‌ کار رفته است، خوش گذراند. اما اگر قصد دارید همین ایده‌ها را با واقع‌‌گرایی بیشتر، در ابعادی کوچک‌تر و ساختاری متمرکزتر تماشا کنید، می‌توانید یک‌راست به سراغ خودِ آخرین شیفت بروید!


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده