پوستر بازی قصه بیستون و لوگوی آن

بررسی بازی The Tale of Bistun

یک‌شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۹
مطالعه 8 دقیقه
بازی قصه بیستون (The Tale of Bistun) روایتی است برگرفته از منظومه خسرو و شیرین نظامی که با وجود ضعف‌هایی، تبدیل به اثری دوست‌داشتنی می‌شود. با بررسی بازی همراه زومجی باشید.
تبلیغات

ادبیات فارسی، مجموعه‌ای از آثار بی‌نهایت ارزشمند و غنی است که می‌توانند منبع الهام فوق‌العاده‌ای برای فیلم‌ها، بازی‌های ویدیویی و آثار دیگر باشند. داستان‌های حماسی و اسطوره‌ای شاهنامه یا روایت‌های شدیدا پرجزییات و درجه‌یک مجموعه‌های مختلف دیگر از آثار سعدی گرفته تا اشعار نظامی و دیگران، آنقدر داستان‌ها و کاراکتر‌های خوبی دارند که بتوانند به بهترین شکل پیش‌نیاز‌های داستانی لازم را برای بازیساز‌ها و فیلم‌ساز‌ها فراهم کنند. متاسفانه این پتانسیل، تا به امروز آنطور که باید مورد استفاده قرار نگرفته و معدود آثار ساخته‌شده با الهام از ادبیات فارسی هم گاه مشکلات مختلفی داشته‌اند.

بااین‌حال این بار استودیو بازی‌سازی بلک کیوب گیمز، با رفتن سراغ منظومه خسرو و شیرین از نظامی گنجوی، بازی قصه بیستون را خلق کرده که تجربه‌ای قابل‌توجه است. لطفا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا بعد هم مفصل‌تر در مورد آن صحبت کنیم و ببینیم که این بازی، چه حرف‌هایی برای گفتن دارد:

برای حمایت از زومجی لطفا ویدیو را در یوتیوب تماشا کنید

قصه بیستون، صرفا یک برداشت ساده و در حد ایده از خسرو و شیرین نیست و پس از گذشت مدتی از تجربه آن، متوجه خواهید شد که این بازی، بیش از هر چیزی دغدغه روایت و قصه‌گویی دارد و تمرکز اصلی خود را روی این جنبه گذاشته است. برای آن‌هایی که با خسرو و شیرین آشنا نیستند، در این حد اشاره کنیم که خسرو به‌عنوان پادشاه، زمانی‌که از علاقه فرهاد به شیرین مطلع می‌شود، از او می‌خواهد تا راهی در دل کوه بیستون بکَنَد و ماجرای فرهاد کوه‌کن از اینجا شهرت یافته است. قصه بیستون هم همین اتفاق را ایده اصلی داستانش گرفته و در ابتدای بازی، با سنگ‌تراشی آشنا می‌شویم که پس از به‌هوش آمدن، چیزی در مورد گذشته خودش نمی‌داند و در دامنه کوه بیستون، پا در مسیری برای پیدا کردن جواب سؤال‌هایش می‌گذارد.

پس از مدتی آشنا شدن با یک درخت، سرنخ‌هایی در مورد گذشته‌اش به این شخصیت می‌دهد و متوجه می‌شویم که نام او فرهاد است و باید راهی برای رسیدن به شیرین پیدا کند. بااین‌حال قضیه به همین سادگی هم نیست؛ سرزمینی که وقایع بازی در آن جریان دارد، تحت سلطه نیرو‌هایی اهریمنی قرار گرفته و فرهاد علاوه‌بر اینکه باید با تیشه به جان کوه بیستون بیوفتد، باید بر این دشمنان هم غلبه کند و تاریکی را از میان ببرد.

جهان رنگارنگ بازی قصه بیستون

داستان قصه بیستون به دلایل مختلفی لایق تحسین است؛ اول از همه، سازندگان از شیوه‌های بسیار خوبی برای روایت این داستان بهره برده‌اند. برای مثال هر بار که فرهاد اقدام به کَندَن کوه می‌کند، در قالب نوشته‌هایی جزییاتی از داستان ارائه می‌شود. یا یک راوی در طول مسیر همیشه همراه شما است و با صداگذاری مناسب، وقایع را شرح می‌دهد و صحبت‌های او در مورد خود شخصیت فرهاد، انگیزه‌هایش و قصه کلی، یک پیوند خوب بین مخاطب و این کاراکتر ایجاد می‌کند؛ بماند که سازندگان پیچش‌های هوشمندانه‌ای هم مرتبط با کاراکتر‌های مختلف در بازی در نظر گرفته‌اند که به موقع محاسبات اولیه گیمر را برهم می‌زنند و او را شگفت‌زده می‌کنند. این داستان درنهایت هم به پایان‌بندی مناسبی ختم می‌شود که قصد لو دادن جزییاتی از آن را ندارم ولی در همین حد بدانیم که بلک کیوب گیمز برای این مورد هم یک سورپرایز اساسی کنار گذاشته است.

داستان بازی برگرفته از منظومه خسرو و شیرین است ولی این روایت را خیلی خوب به شکلی قابل‌تعریف در یک بازی ویدیویی اقتباس کرده و به پایان‌بندی ارزشمندی هم می‌رساند

اما دلیل مهم دیگری که قصه بیستون را ارزشمند می‌کند، وجود انواع عناصر برگرفته از ادبیات فارسی در بازی است و شاهد نماد‌های مختلفی هستیم که مخصوصا اگر اندک علاقه‌ای به این حوزه داشته باشید، حس خوبی در شما ایجاد می‌کنند و نشان می‌دهند که سازندگان با شناخت خوبی از آثار مورد‌اقتباس سراغ خلق بازی رفته‌اند و این مورد حتی می‌تواند در معرفی این عناصر و زیبایی‌ها به مخاطب غیر فارسی‌زبان هم موفق عمل کند. برای مثال در بازی پرنده هُدهُد نقش پررنگی ایفا می‌کند یا حتی دشمنانی در قالب دیو هم وجود دارند که همگی برگرفته از آثار ادبی فارسی هستند. علاوه‌بر این‌ها، تیم سازنده بازی صرفا خودش را محدود به خسرو و شیرین نظامی نکرده و مثلا بخشی از روایت بازی، برگرفته از روایت شیرین و فرهاد وحشی بافقی است.

زیرنویس فارسی بازی قصه بیستون

هدف از اشاره به تمام این موارد، رسیدن به این نکته است که تیم سازنده قصه بیستون، به‌خوبی با الهام گرفتن از آثاری که نقش پررنگی در ادبیات فارسی دارند، موفق شده داستانی تعریف کند که می‌توان با شخصیت‌هایش ارتباط برقرار و روایتش را تا انتها با لذت دنبال کرد و درنهایت هم پایان‌بندی هوشمندانه آن را مورد تحسین قرار داد. پس همین‌ها کافی است تا بگوییم که ساخته بلک کیوب گیمز، کارش را از حیث داستانی به شکل خیلی خوبی انجام می‌دهد و مخصوصا با داشتن زیرنویس کامل فارسی و ارائه متن‌های فارسی در منو و داخل بازی، باعث می‌شود تا مخاطب ایرانی بتواند خیلی راحت‌تر از این قصه لذت ببرد.

گرافیک، موسیقی و حتی صداگذاری در قالب راوی، همگی در خدمت ارائه روایتی بهتر از داستان هستند و کارشان را هم خیلی خوب انجام می‌دهند

یک نکته مهم دیگر که بی‌ربط به بحث تاثیرگذاری روایت در قصه بیستون نیست، استفاده درست سازندگان از عناصر هنری برای بهتر کردن حس و حال کلی بازی است. شاید قصه بیستون از بُعد فنی اثر فوق‌العاده‌ای نباشد، ولی طراحی هنری آن واقعا زیبا است. شخصیت‌ها دقیقا همانی هستند که از یک اثر برگرفته از ادبیات فارسی انتظار می‌رود و طراحی و تنوع محیط‌ها هم خیلی خوب کار شده و چه زمانی‌که مشغول انجام مراحل یا گشت‌و‌گذار در دامنه‌های بیستون باشید و چه زمانی‌که به قلمرو‌های دیگری می‌روید،‌ می‌توان دقت خوب به جزییات در محیط‌ها را مشاهده کرد و حتی موارد ریزی مثل پرندگانی که در محیط مشغول پرواز هستند یا جزییات اینچنینی دیگر، دست به‌دست هم داده‌اند تا آن تصویری که پیش‌ِروی مخاطب است،‌ زیبایی بصری خوبی داشته باشد. بلک کیوب گیمز همینطور از موسیقی هم استفاده درستی داشته و مخصوصا استفاده از سازهایی که صدای آن‌ها را در موسیقی‌های اصیل ایرانی و گاهی هم عربی شنیده‌ایم، باعث پدید آمدن اتمسفر کلی خوبی در بازی شده است. یکی از قشنگ‌ترین دقایق قصه بیستون هم زمانی است که از صدای شهره آغداشلو استفاده شده و ایکاش این امکان وجود داشت که سازندگان استفاده بیش‌تری از او در بازی داشته باشند.

فرهاد در دامنه‌های کوه بیستون در بازی قصه بیستون

اما خب از خوبی‌های قصه بیستون گفتیم ولی واقعیت این است که ساخته بلک کیوب گیمز، عاری از ضعف هم نیست و آنجایی که بازی باید در لابه‌لای تعریف کردن قصه‌اش مخاطب را با گیم‌پلی سرگرم نگه دارد، ترمزش کشیده می‌شود. شاید در نگاه اولیه و کلی، مواردی مثل تکراری شدن نبرد‌ها یا تجربه کلی کوتاه ایراد‌های اصلی قصه بیستون به‌نظر برسند، ولی اگر نظر من را بخواهید، مشکل اصلی این بازی در نبود و حتی نوعی ترس از به چالش کشیدن مخاطب است؛ دلیل اینکه از واژه ترس در اینجا استفاده می‌کنم، این است که قصه بیستون برای بهتر شدن در این زمینه، لزوما نیازی به اضافه کردن موارد جدید ندارد بلکه فقط کافی بود تا برخی تغییرات را در مکانیک‌هایش داشته باشد و ازطریق آن‌ها بازیکن حس کند که برای غلبه بر این چالش‌ها، باید انرژی بیش‌تری صرف کند.

برای مثال، از همان اولین رویارویی فرهاد با دشمنان، متوجه خواهید شد که دشمنان سطح سلامت بسیار پایینی دارند و خیلی راحت پس از چند ضربه کُشته می‌شوند. به مرور دشمنان دیگری معرفی می‌شوند ولی خب همه آن‌ها هم دقیقا همین مشکل را دارند و حتی دیو‌های عظیم‌جثه‌ای که ظاهرشان خبر از نبردی سخت می‌دهد هم به‌راحتی و با چند ضربه از بین خواهند رفت. این وسط کافی بود تا تیم سازنده، تعداد دشمنان حاضر در هر نبرد را بیشتر و از این راه، کار را برای فرهاد سخت‌تر کند یا اینکه با پایین آوردن قدرت ضربات این شخصیت، تجربه‌ای طولانی‌تر از نبرد‌ها رقم بزند. یا یک مشکل دیگر در این زمینه، بیش از حد موثر بودن قدرت ویژه سلاح‌ها است که به عقیده من، می‌شد شارژ مجدد آن را به‌جای وابسته کردن به زمان، به زدن ضربه‌های معمولی مرتبط کرد و در این حالت دیگر این امکان وجود نداشت که بازیکن صرفا با کمی چرخیدن در محیط نبرد‌ها، امکان استفاده دوباره از این قابلیت ویژه و شکست دادن راحت دشمنان را پیدا کند.

درختان گرفتار در بازی قصه بیستون

ضعف در به چالش کشیدن مخاطب ازطریق گیم‌پلی، برخی از مکانیک‌های قصه بیستون را هم تحت تاثیر قرار داده است. مثلا فرهاد پس مدتی به سلاح دوم خودش هم دسترسی پیدا می‌کند و بعد‌تر هم این امکان فراهم می‌شود تا ازطریق تراشیدن مجسمه‌هایی، اسلحه‌های خود را در خودِ مراحل عوض کنید ولی از آنجایی که مبارزه‌ها هرگز ترسی در دل‌تان نمی‌اندازند، خیلی به این کار نیاز نخواهید داشت و می‌تواند با هرکدام از سلاح‌ها که داشتید دشمنان را به‌راحتی شکست دهید.

ضعف بازی در تعریف چالشی خاص، باعث شده تا مبارزه‌های آن یکنواخت شوند و حتی بسیاری از مکانیک‌هایی که خلق شده‌اند، آنطور که باید اهمیت و تاثیری در روند کلی نداشته باشند

برای درک بهتر اینکه وجود چالش بیشتر، حال به هر شکلی چقدر می‌توانست تجربه قصه بیستون را بهتر کند، کافی است یکی از مکانیک‌های خودِ بازی را دوباره مرور کنیم. در جریان مراحل بازی،‌ شما می‌توانید یک سری موارد مخفی را پیدا کنید؛ از کتیبه‌هایی که جزییاتی داستانی ارائه می‌دهند تا مجسمه یا نقش‌هایی که می‌توان آن‌ها را کَند و این کار، عطش جالبی در گیمر ایجاد می‌کند تا محیط‌ها را با دقت بیش‌تری بگردد و این موارد مخفی را به‌طور کامل پیدا کند. این نشان می‌دهد که بازیکنان در قصه بیستون عطشی برای تنوع و تعامل بیشتر دارند و چه خوب می‌شد اگر این عطش ازطریق مبارزه‌های متنوع‌تر و پیچیده‌تر هم سیراب می‌شد ولی خب در وضعیت فعلی،‌ مواردی چون ضعف در به چالش کشیدن و در نتیجه آن یکنواخت شدن گیم‌پلی پس از گذشت مدتی به‌نوعی تبدیل به پاشنه آشیل بازی می‌شوند و تاثیرشان را روی کیفیت کلی آن می‌گذارند.

مبارزه با دیو در بازی قصه بیستون

واقعیت این است که در وضعیت فعلی، تلاش بازیسازان ایرانی دست‌کمی از کندن کوه بیستون به‌دست فرهاد که قصه بیستون براساس آن بنا شده، ندارد ولی فارغ از اینکه اثر مذکور در چه فضایی ساخته شده و بدون اینکه این موضوع تاثیری در قضاوت آن داشته باشد، قصه بیستون اثری لایق احترام است؛ اثری که تمرکز اصلی خودش را روی روایت داستانی ارزشمند گذاشته و در این راه هم با اقتباس از منبعی غنی، خیلی خوب به هدفش رسیده است. بازی در زمینه گیم‌پلی ضعف‌های غیرقابل انکاری دارد که اصلی‌ترین مشکل آن به‌حساب می‌آیند ولی حتی با وجود این ضعف‌ها هم درنهایت آنچه که از بازی در ذهن‌تان می‌ماند، تجربه‌ای است شیرین و دوست‌داشتنی و امیدواریم که روزی شاهد بازی‌های بیش‌تری از بازیسازان خودمان باشیم و این صنعت، واقعا در عمل هم شکل یک صنعت درست را به خود بگیرد.

بررسی بازی روی کامپیوتر صورت گرفته و کد آن برای زومجی ارسال شده است

پوستر بازی قصه بیستون و لوگوی آن

The Tale of Bistun

10/7.5
امتیاز زومجی
قصه بیستون (The Tale of Bistun) اثری است که استودیو بلک کیوب گیمز برای خلق آن، سراغ منظومه خسرو و شیرین رفته و با اقتباسی بسیار خوب از آن، داستان تلاش‌های فرهاد در راه رسیدن به شیرین را به‌تصویر می‌کشد. قصه بیستون بیش از هر چیز دغدغه داستان‌گویی دارد و به همین دلیل هم این جنبه آن، پررنگ‌ترین و بهترین بخش از بازی است و شاهد داستانی ارزشمند هستیم که دنبال کردنش تا پایان جذاب باقی می‌ماند و در نهایت هم به پایان‌بندی خوبی ختم می‌شود؛ این وسط پیچش‌های مناسب و استفاده درست از عناصر مختلف مثل ارائه اتمسفر متناسب، نقش پررنگی در بهتر شدن همه‌چیز ایفا می‌کنند. با این حال قصه بیستون از حیث گیم‌پلی در سطح مشابهی نیست و بازی خیلی زود ضعف خودش را در به چالش کشیدن یا حتی سرگرم کردن مخاطب نشان می‌دهد و تجربه کوتاه کلی آن، تبدیل به اثری یکنواخت از این حیث می‌شود. در کل قصه بیستونی اثری دوست‌داشتنی است که پیشنهاد می‌کنم برای لذت بردن از داستان شیرینش، حداقل یک بار آن را تجربه کنید.

نقاط قوت

  • داستان بسیار خوب برگرفته از خسرو و شیرین نظامی
  • استفاده از عناصر و شیوه‌های مختلف برای روایت بهتر
  • بهره بردن از پیچش‌های به‌موقع و داشتن پایان‌بندی ارزشمند
  • گرافیک هنری چشم‌نواز و اتمسفر کلی مناسب

نقاط ضعف

  • جای خالی چالش در گیم‌پلی که بسیاری از مکانیک‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد
  • ارائه تجربه‌ای در کل کوتاه
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات