نویسنده: ملیکا شفیعی
// دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۱

تاریخچه زامبی ها از گذشته تا به امروز

در این مقاله مروری داریم بر تاریخ زامبی‌ها، تا بفهمیم اولین‌بار سروکله‌شان از کجا پیدا شد و سیر تکاملشان را از ادبیات تا سینما و گیم دنبال کنیم.

به بهانه انتشار فصل اول سریال لست آو آس، کنجکاو شدیم که از سرنوشت زامبی‌های متفاوت این سریال سر در بیاوریم. هم در دنیای تلویزیون و هم دنیای گیم. لست آو آس مدعی یکی از بهترین محصولات ساب‌ژانر زامبی است.

اما این سریال شاید از به یادماندنی‌ترین و باکیفیت‌ترین ساخته‌های این ساب‌ژانر باشد اما قطعا از اولین‌ها نیست. پس این موجودات افسانه‌ای که امروز بازارشان انقدر داغ است، از کجا آمده‌اند؟ ایده یک سری جسد نیمه گندیده و نفرت انگیز که عاشق خوردن مغز آدم هستند اولین‌بار به ذهن چه کسی خطور کرده است؟ و از همه مهم‌تر اینکه آیا زامبی‌ها هیچ‌گونه پایه و اساس تاریخی دارند یا نه؟ اگر مشتاق هستید از سرنوشت این مرده‌های متحرک سر در بیارورید، تا انتهای مقاله همراه ما باشید و ویدئوی کانال فیلم‌زی در این‌باره را نیز تماشا کنید.

برای حمایت از ما این ویدیو را در کانال یوتیوب فیلمزی تماشا کنید


زامبی یعنی چی؟

برده داری در هائیتی قرن هفدهم

با یک سرچ کوتاه‌ در اینترنت به تعریفی کلی از «زامبی» برمی‌خوریم که آن‌ها را اینطور توصیف می‌کند: در فرهنگ عامه – یا پاپ کالچر-، زامبی جسدی است که دوباره متحرک شده است. تسلطی روی حرکات بدنش ندارد و گوشت تنش گندیده است. توان صحبت کردن ندارد و فقط صدای ناله از خود درمی‌آورد و اشتهایی سیری‌ناپذیر برای مغز آدمیزاد دارد. اما این تعریف ساده، هیچ درکی از خاستگاه و تاریخ زامبی‌ها به ما نمی‌دهد. درحالی‌که پشت این موجود سینمایی سرگرم کننده، قصه تلخی پنهان است.

واژه زامبی از کلمه فرانسوی-هائیتی «Zombi» یا کلمه هائیتی-کریول «Zonbi» می‌آید. این کلمات و مشتقات مشابهشان در دیگر زبان‌های کارائیب یا آفریقایی، ریشه در مذهب وودو/Voudo و فولکلور قرن هفدهم هائیتی داشتند. یعنی زمانی‌که برده‌های آفریقایی به جزایر کارائیب آورده شدند و دین خود، یا همان وودو را در جزایز رواج دادند. تعریف زامبی در این مذهب، به تعریف عامه آن شبیه است. زامبیِ وودو به معنای جسدیست که بعد از مرگ، با استفاده از طلسم یک جادوگر دوباره به زندگی برمی‌گردد. این جادوگر می‌تواند جسمِ مرده را بدون روحش به زندگی برگرداند، یعنی همان زامبی که بیشترمان می‌شناسیم. اما در مذهب وودو، یک روحِ بدون جسم هم می‌تواند زامبی محسوب شود.

پس اولین کاربرد واقعی کلمه زامبی در این بازه زمانی مشاهده می‌شود. اما چرا؟ برای برده‌دارهای آن زمان، افسانه زامبی راهی بود برای کنترل برده‌هایشان. متاسفانه زندگی به‌عنوان یک برده به‌حدی سخت بوده که مرگ تنها راه تضمین آزادی مطلق آن‌ها بود. پس این احتمال وجود داشت که برده‌ها بعد از مدت‌ها تحمل کار سخت و شکنجه، از زندگی سیر شوند و دست به خودکشی بزنند. برای پیشگیری از این اتفاق، ارباب‌ها، یک «جادوگر» را می‌فرستادند تا برده‌ها را از زامبی شدن بترساند و تهدیدشان کند که مرگ بی‌فایده است. چون حتی بعد از مرگ هم جسمشان باز می‌گردد و تا ابد به کار اجباری ادامه می‌دهد.


زامبی‌ها چطور به فرهنگ غربی معرفی شدند؟

گروهی از زامبی ها

حالا می‌دانیم که با وجود علاقه شدید هالیوود به مردگان متحرک، اختراع ایده زامبی را مدیون آمریکایی‌ها نیستیم. بلکه مدیون برده‌های آفریقایی هستیم که بعد از رسیدن به جزایر کارائیب، افسانه‌های محلی را با باورهای مذهبی‌شان ترکیب کردند. اما این زامبی‌های آفریقایی چطور به گوش آمریکا رسیدند؟ گویا اولین باری که کلمه Zombi مورد توجه غرب قرار گرفت، ازطریق داستان کوتاهی بود به نام «نقاش ناشناس». این داستان راجع به یک نقاش اسپانیایی برده‌دار بود. برده‌ی او مدام به پلیس گزارش می‌داد که شب‌ها یک زامبی سراغ نقاشی‌های ارباب و شاگردانش می‌رود؛ اما پلیس‌های سفیدپوست «زامبی» را یک باور خرافی آفریقایی به شمار می‌آوردند و حرف‌های او را جدی نمی‌گرفتند.

اگر فرض بگیریم که این داستان کوتاه، واقعا اولین مواجهه ادبیات غرب با این مفهوم باشد، پس زامبی‌ها سیری طولانی از تحولات را طی کرده‌اند تا به ما رسیده‌اند. چون آن موجود ترسناکی که امروز می‌شناسیم فقط یک خرافه آفریقایی نیست. در روند تکاملش، باورهای خرافی غربی‌ها راجع به بازگشت مرده‌ها به زندگی هم با آن ترکیب شده است. آثار ادبی مهم ساب‌ژانر زامبی، از نوشته‌های «ریچارد متسون» گرفته تا «اچ‌پی لاوکرفت» و «مری شلی»، بعدها به فیلم اقتباس شدند و به این ترتیب زامبی‌ها به سینما معرفی شدند. بعد از رشد محبوبیتشان در سینما، راهشان را به دنیای بازی و تلویزیون هم باز کردند. ولی قبل از این‌ها، اجازه دهید ریشه‌های ادبی‌شان را مرور کنیم.


اولین آثار ادبی و سینمایی که با محور زامبی‌ها نوشته شدند چه بودند؟

مجموعه داستان هربرت وست - ری‌انیماتور

مجموعه داستان Herbert West - Reanimator که توسط اچ‌پی لاوکرفت در سال ۱۹۲۱ نوشته شده، تاثیر زیادی در معرفی و تعریف زامبی در فرهنگ عامه داشت. این داستان که بعدها به فیلم اقتباس شد؛ راجع به دانشمند دیوانه‌ای است که معتقد است می‌تواند مرگ را درمان کند، با استفاده از محلولی که خودش اختراع کرده و باید بلافاصله بعد از مرگ تزریق شود. هرچند کلمه «زامبی» صراحتا هیچ جای داستان در توصیف مخلوقات هربرت وست استفاده نشده، ولی این مجموعه داستان‌ها، دهه ها قبل از رواج مفهوم زامبی، پیش‌بینی دقیقی از درک مدرن ما درباره زامبی ارائه داده‌اند.

بعد از این، رمان من یک افسانه هستم/ I Am Legend نوشته ریچارد متسون نقش بسیار مهمی در محبوب کردن زامبی، خون آشام‌ و مفهوم «پساآخرلزمان» در ادبیات انگلیسی داشت. این رمان در سال ۱۹۵۴ نوشته شده اما داستانش در سال ۱۹۷۸ می‌گذرد. شخصیت اول کتاب، رابرت نویل، تنها انسان باقی‌مانده روی زمین است، اما تنها نیست. طاعون درمان‌ناپذیری تمام انسان‌ها را به موجوداتی شب‌زی و تشنه‌به‌خون تبدیل کرده است. رابرت نویل هم روزها را به شکار خون‌آشام‌ها می‌پردازد و شب‌ها از دستشان پنهان می‌شود. اما بدون اطلاع او، خون آشام‌ها یک جامعه جدید تشکیل می‌دهند و مصمم می‌شوند رابرت نویل را به انتقام قتل دوستان و رفقای خون آشام خود بکشند. همونطور که می‌بینید، زمان نگارش این رمان، تفاوت مشخصی بین زامبی و خون آشام وجود نداشته و مخلوقات این کتاب، ترکیبی از جفتشان هستند.

پوستر فیلم کلاسیک شب مردگان زنده

این رمان کمابیش منبع اقتباس فیلم «شب مردگان زنده» محصول ۱۹۶۸ هم بود. فیلمی که نه فقط در ساب‌ژانر زامبی، بلکه در کلیت ژانر وحشت هم به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین‌ آثار سینمایی شناخته می‌شود. فیلم های زامبی از دهه ۳۰ میلادی به سینما رسیده بودند و اولین نمونه‌هایش شامل White Zombie و I Walked With a Zombie می‌شدند. اما این فیلم‌های اولیه، در سنتِ زامبی‌های جادوییِ وودو قرار داشتند. با انتشار شب مردگان زنده، موج اول محبوبیت واقعی و دیوانه‌وار زامبی‌ها در سینما به راه افتاد. جالب است بدانید که با وجود نقش مهمش در رواج محبوبیت زامبی‌ها، کلمه زامبی را هیچ جای این فیلم نمی‌شنوید! چون جرج رومرو، کارگردان معروفترین فیلم زامبیِ دنیا، در فیلمنامه‌اش از کلمه غول به‌جای زامبی برای توصیف مخلوقاتش استفاده کرده بود. غول‌های فیلم رومرو به خوردن گوشت انسان علاقه زیادی داشتند.

پس یعنی در تمام این آثار مهم، تعریف مشخصی برای موجودی به نام زامبی به‌عنوان یک ایده مستقل وجود نداشت. درواقع، این نشریات سینمایی بودند که کاربرد کلمه زامبی را رواج دادند. نویسندگان «کایه دو سینما» اولین کسانی بودند که غول‌های شب مردگان زنده را با نام زامبی معرفی کردند. طوری که امروز ما آن‌ها را مطلقا با این نام به خاطر می‌آوریم. حتی خود جرج رومرو هم در ساخت دنباله‌های این فیلم و در مصاحبه‌های آینده، کلمه غول را کنار گذاشت و به زامبی روی آورد. همان‌طور که احتمالا حدس زده‌اید، جرج رومرو برای طرفداران پروپاقرص ساب ژانر زامبی، شخص بسیار مهمی به حساب می‌آید.

اما اسمی که معمولا به ناحق فراموش می‌شود، «جان روسو» است. او، درکنار جرج رومرو، یکی از دو نویسنده فیلمنامه «شب مردگان زنده» بودند. اما متاسفانه بعد از ساخت فیلم اول دیگر نتوانستند با هم کنار بیایند. پس به توافق رسیدند که برای ساخت دنباله‌های فیلم، راهشان را از هم جدا کنند. مجموعه فیلمی که جان روسو در ادامه ساخت، «بازگشت مردگان زنده» نام داشت. این مجموعه از دو جنبه مهم بود: اول اینکه ایده محبوب خوردن مغز توسط زامبی‌ها را به سینما معرفی کرد. و دوم اینکه در فیلمش زامبی‌هایی را نشان داد که با شلیک گلوله به‌راحتی نمی‌مردند. دنباله‌ای که جرج رومرو ساخت، Dawn of the Dead/ طلوع مردگان نام داشت. ساخت این فیلم و موزیک ویدئوی تریلر از مایکل جکسون، به منزله اتمام موج اول بود. تبِ زامبی‌ها در دهه هشتاد و نود هالیوود برای مدتی فروکش کرد.


محبوبیت زامبی‌ها در فرهنگ عامه شرقی

زامبی‌ها سالن غذاخوری مدرسه را تصاحب می‌کنند سریال همه‌ی ما مرده‌ایم

اما جایی که غرب کم کاری می‌کرد، شرق جریان را به‌دست گرفت. در همین زمان، بازی‌ها و فیلم‌های آسیایی، به‌خصوص ژاپنی، به مرور توجه جهان را به زامبی‌ها بازگرداندند. از فیلم‌های آسیایی این دوره درباره زامبی‌ها می‌توان به بیو زامبی (۱۹۹۸)، وایلد زیرو (۱۹۹۹)، جانک (۲۰۰۰)، ورسوس (۲۰۰۰) و استیسی: حمله دختر مدرسه‎‌ای‌های زامبی (۲۰۰۱) اشاره کرد. بیشتر این فیلم‌ها با بودجه کم ساخته شده بودند. ولی تمام این‌ها دربرابر مهم‌ترین اتفاقی که در این دوره افتاد رنگ می‌بازند: یعنی انتشار بازی‌های ژاپنی نسل جدید در دهه ۹۰، مثل رزیدنت ایول و House of the Dead/خانه مردگان.

این بازی‌ها با در پیش گرفتن رویکردی علمی برای توضیح زامبی‌ها، ترکیب زامبی‌های ترسناک با گیم-پلی اکشن، و آشنا کردن دنیا با زامبی‌هایی که تند میدویدند، نفسی تازه به این ژانر دمیدند. تاثیر بازی‌های رزیدنت ایول در حدی بود که از بعد زمان انتشارشان، سایر آثار ساب‌ژانر نیز استفاده از جادو جنبل برای توضیح موجودیت زامبی‌ها را کنار گذاشتند و به توضیحات علمی روی آوردند. مثل شیوع یک ویروس یا هر نوع پاتوژن، ساخت زامبی در آزمایشگاه به‌عنوان سلاح بیولوژیک، یا حتی فجایعی که در نتیجه خطاهای انسانی در پروژه‌های علمی رخ می‌دهند.


گرایش‌های جدید در ِساب‌ژانر زامبی

بعد از فیلم‌ها و بازی‌های آسیایی، دوباره به هالیوود برمی‌گردیم. با ساخته شدن فیلم‌هایی همچون بیست و هشت روز بعد (۲۰۰۷)، اقتباس سینمایی از بازی رزیدنت ایول (۲۰۰۲) و خانه مردگان (۲۰۰۳)، و فیلم‌های کمدی-ترسناکی مثل Shaun of the Dead / شاون آو د دد (۲۰۰۴)، موج دوم آغاز شد و جریان اصلی به سمت مفهوم «زامبی آخرالزمانی» رفت. ایده زامبی ارتباط خیلی نزدیکی با ایده آخرالزمان دارد. چون از بعد انتشار رزیدنت ایول، در بیشتر قصه‌های زامبی، یک پاندمی جهانی منجر به از بین رفتن اکثر بشریت یا تبدیل بیشتر آدم‌ها به زامبی می‌شود. در بیشتر آثار مطرح این دوره، شاهد وقوع نوعی «آپوکالیپس» هستیم.

داستان‌های آخرالزمانی معمولا المان‌های ثابتی دارند و تقریبا همیشه براساس یک الگوی مشابه پیش می‌روند. در مرحله اول، برخوردِ اولیه با زامبی شوک و ناباوری شدیدی در اشخاص ایجاد می‌کند. طوری که توانایی مقابله آن‌ها با خطر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و ممکن است به فاجعه منجر شود. در مرحله دوم، واکنش پلیس و نهادهای امنیتی ناامید کننده است. عملکرد آن‌ها در کنترل زامبی‌ها، کندتر از نرخ رشد زامبی‌هاست و این مسئله درنهایت به فروپاشی جامعه مدرن منجر می‌شود. در مرحله آخر، زامبی‌ها کنترل جامعه را به‌دست می‌گیرند. گروهک‌های نجات‌یافتگان باید برای زنده ماندن بجنگند.

بیشتر این داستان‌ها از همین نقطه شروع می‌شوند: مای مخاطب، با یکی از گروهک‌های نجات‌یافتگان همراه می‌شویم که در اوجِ بحران گیر افتاده‌اند و سعی دارند خود را به امنیت برسانند. موفقیتِ کمدی‌های زامبی، مثل شان آو دِ دد، منجر به ساخت فیلم‌های موفقی در ژانر کمدی، منجمله «زامبی‌لند» (۲۰۰۹)، و Cockneys vs Zombies / کاکنی‌ها دربرابر زامبی‌ها (۲۰۱۲) شد. تا سال ۲۰۱۱، اقتباس‌های رزیدنت ایول به پرفروش‌ترین فیلم‌های ساخته شده براساس یک گیم تبدیل شدند. جنگ جهانی زِد (۲۰۱۳) هم به پرفروش‌ترین فیلم زامبی تبدیل شد. و خلاصه اینطور شد که زامبی‌های خرافی آفریقایی بالاخره به سینمای جریان اصلی/Mainstream رسیدند.

رمان‌هایی که زامبی‌ها را رمانتیک به تصویر می‌کشیدند

همزمان با فیلم‌های زامبیِ آخرالزمانی، در دنیای ادبیات در دهه‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، شاهد انسانی‌سازی و رمانتیک‌سازی زامبی‌ها هستیم. در این داستان‌ها، زامبی‌ها به‌جای موجوداتی خطرناک، به‌عنوان رفقا یا حتی عشاق انسان‌ها دیده می‌شوند. شاید این روایات در ابتدا عجیب به نظر برسند. اما داستان‌های زامبی نیز، مثل خیلی از داستان‌های وحشت، استعاره‌ای از یک مشکل بشری‌ هستند. اینجا هم با یک دید استعاری به درک بهتری می‌توان رسید. این زامبی‌ها معمولا سمبلی از گروه‌های تحت تبعیض هستند که برای رسیدن به برابری مبارزه می‌کنند. رابطه بین انسان و زامبی در این آثار، می‌تواند راجع به آزادی جنسی و تابوشکنی تلقی شود. مثلا «خدایان آمریکایی» از نیل گیمن (۲۰۰۱)، «نسل مرده» از دنیل واترز (۲۰۰۸)، و «آواز استخوان» از جان مینی (۲۰۰۷) در این دسته کتاب‌ها قرار دارند. علاوه‌بر این‌ها، انیمیشنِ «عروس مرده» (۲۰۰۵)، سریال «آی‌زامبی» (۲۰۱۵)، و سریال «پوشینگ دیزیز» (۲۰۰۷) هم شاهد روابط صمیمانه بین انسان و زامبی هستند.

امروزه تولیدات سینمایی زامبی به سالی حداقل ۵۵ فیلم زامبی رسیده است. این محبوبیتِ زیاد باعث شده که با ژانرهای دیگر نیز ترکیب شود. مثلا زامبی‌ها در ژانرهای جاسوسی و اکشن-ماجراجویی هم حضور داشته‌اند، منجمله «جانی کوئست» و «جیمز باند: ليو اند لت دای». فیلم «غرور و تعصب و زامبی ها» هم یک نمونه از ترکیب ژانر رومانتیک با زامبی هاست.

جمع بندی

در طول این مقاله، زامبی‌ها از مرده‌هایی شروع شدند که به اراده یک جادوگر متحرک شده بودند، گوشت انسان می‌خوردند و به آرامی حرکت می‌کردند. به مرور زمان، علم جای جادو را گرفت. همان‌طور که در سریال لست آو آس هم دیدیم، در آثار مدرن، زامبی‌ها ازطریق نوعی ویروس، میکروب، قارچ یا هرنوع میکرو اورگانیسم شیوع پیدا می‌کنند. گاهی نیز بر اثر یک خطای انسانی یا به‌عنوان سلاح ژنتیکی ساخته می‌شوند. حتی در مواردی محدود، تبدیل شدن انسان به زامبی، استعاره‌ای از ابتلا به بیماری روانی به شمار می‌رود. زامبی‌های جدید، مغز انسان می‌خورند، تند می‌دوند، و با شلیک گلوله به‌راحتی نمی‌میرند. آن‌ها از شرق تا غرب سفر کردند، از نمونه‌های تک و توک به فجایع آخرالزمانی تبدیل شدند، در فیلم‌های کمدی یا جاسوسی ستاره شدند و به موجوداتی بی‌خطر و رمانتیک تبدیل شدند که رفقا و پارتنرهای انسان محسوب می‌شوند. اما در هر قدم از این مسیر، ما را با خود همراه و سرگرم کردند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده