همه چیز در مورد Senua's Saga: Hellblade II؛ بازگشت سنوئا
در این مقاله به بررسی اطلاعات موجود از بازی Senua's Saga: Hellblade II میپردازیم و مروری بر روند ساخت این دنباله داریم. با ما همراه باشید.
هل بلید ۲ در تاریخ یکم خرداد ماه و بهصورت انحصاری برای ایکس باکس و کامپیوتر منتشر میشود و از روز اول انتشار در سرویس گیمپس قابل دسترسی است. شخصیت اصلی یعنی سنوئا، یک بار دیگر به میدان نبرد بازگشته است. او این بار آمادهتر از همیشه برای نجات کسانی که قربانی وحشت استبداد شدهاند به سرزمین رعبانگیز وایکینگهای ایسلند قدم میگذارد و با نبردی برای غلبه بر تاریکی درون و بیرون خودش روبهرو میشود.
دنبالهی این بازی شگفتانگیز در سرزمین ایسلند و عصر وایکینگی اتفاق میافتد. یعنی دورهای از قرون وسطی که در آن وایکینگها حملات گستردهای را در سراسر اروپا شروع کردند و مشغول استعمار و غارت سرزمین های شمالی این قاره شدند.
سنوئا از قبیلهی پیکتهای (Picts) اسکاتلندی است که برخلاف میلشان در این جنگ حضور داشتند و قربانی یورش وایکینگ ها شدند. اسم این قبیله ریشه در کلمهی رومی پیکتی (Pikti) دارد که بهمعنی آدمهای رنگی است و به مهارتشان در هنر خالکوبی و نقاشی روی بدن و حتی سنگها و سایر عناصر طبیعی اشاره دارد. آنها همچنین جنگجویان سرسختی بودند و در جنگها صورت خود را با رنگ آبی نقاشی میکردند تا دشمن را بترسانند. اگر دقت کنید همین موضوع الهامبخش آرایش صورت سنوئا در نسخه اول بازی است. پیکتها به مردمان گمشده اروپا مشهور هستند چون زندگی و حتی موجودیت این قبیلهی اسرارآمیز تا امروز در پس پردهای از ابهام قرار دارد؛ پیدایش آنها یک معمای حل نشده باقی مانده است و اینکه پس از مدتی، به یکباره و به شکل مرموزی از روی زمین محو شدهاند هم جوابی ندارد. آرایش پیکتها امروزه الهامبخش آثار هنری مختلفی است.
آرایش پیکتی در صحنهی نبرد فیلم شجاع دل
در بازی اول دیدیم که سنوئا از سمت پدر و مردمان قبیلهاش طرد شده بود و آواره در جنگلها بهای نفریناش را میپرداخت؛ نفرینی که واقعی نبود! او با مسائل روانی پیچیدهای دست وپنجه نرم میکرد. صداهایی را میشنید و چیزهایی را میدید که برای خودش و دیگران قابل درک نبود. اما در آن دوران مشکلات روانی معنی نداشت و هرچه بود، نفرین خدایان و جنزدگی و جادوگری بود. برای همین هم اعضای قبیله در نتیجهی نفرتپراکنی پدرش به او برچسب نفرین شده را زدند و او هم به ناچار از دهکده فرار کرد.
در زمان جنگ، به قبیلهاش برگشت ولی با کوهی از اجساد و مخروبهها مواجه شد. وایکینگها مردمانش را به قتل رسانده بودند و عشق زندگیاش دیلیون (Dillion) را که جنگجویی قوی بود، به طرز وحشتناکی قربانی کرده بودند تا پیشکشی برای خدایان نوردیک باشد.
درد و رنج سنوئا به وخامت مشکلات روانی او دامن زده است
سنوئا مملو از خشم و گناه شد. زمانیکه دیلیون به او نیاز داشت، در کنارش نبود. رنج او به قدری عمیق بود که تصمیم گرفت از جهنم وایکینگها عبور کند تا عشق از دسترفتهاش را پس بگیرد. از میان دنیای پوشیده از وحشت و مه عبور کرد تا خدایان و اسطورههای دنیای پس از مرگ را بشناسد و پس از رویارویی و شکست یکایک آنها، با الههی مرگ یعنی هلا (Hela) روبهرو شد. الههای که مرگ و زندگی را در دست داشت و روح مردگان را تسخیر میکرد.
در جریان این رویارویی بود که سنوئا سرانجام فهمید مبارزهی اصلی در ذهن خودش است و نه در دنیای بیرون. او در انتهای قسمت اول بالاخره توانست با مشکلات روان خودش کنار بیاید و با واقعیت روبهرو شود.
حالا در دنبالهی جدید این بازی، با عنوان Senua’s Saga روایت جدیدی از این شخصیت را تجربه میکنیم. روایتی که در آن سنوئا کنترل بیشتری بر شرایط دارد.
دنیای سنوئا روی مرز واقعیت و خیال قرار گرفته است
او نسبت به مسائل روانی خودش آگاهی بیشتری دارد و قبول میکند که صداهایی را میشنود یا تصاویری را میبیند که ممکن است واقعی نباشند؛ بار گناهانش را کنار میگذارد و گذشتهی خودش را میپذیرد. به عبارتی اینبار با واقیعت زندگی خودش روبهرو میشود و از جایگاه یک قربانی به یک جنگجوی قوی تبدیل میشود. همین تغییرات در روایت داستانی باعث شده است که تمرکز بازی از توهمات ذهنی سنوئا برداشته شود و در عوض، سفر او را در دنیایی واقعیتر تجربه کنیم.
یکی از نکات قابلتوجه تریلرهای جدید بازی، معرفی شخصیتهای جدیدی است که در داستان ظاهر میشوند و سنوئا را در سفرش همراهی میکنند. یکی از آنها زنی به نام آستریدر (Astridr) است که رهبری یک قبیله را برعهده دارد. شخصیت بعدی که معرفی شده، تورگستر (Thorgester) است، مردی بسیار وفادار اما یکدنده و دیگری هم فارگریمر (Fargrimr) نام دارد؛ مردی معتقد به معنویات که حاضر است برای مردمش از خودگذشتگی زیادی داشته باشد.
سنوئا برای اولینبار به همراه شخصیتهای دیگر سفر میکند
برخلاف نسخهی اول بازی که در آن سنوئا بهتنهایی سفر میکرد و همراهی نداشت، در تریلر نسخهی جدید میبینیم که گروهی در کنارش هستند و او حتی در نقش رهبر این گروه ظاهر میشود و همراه آنها به جنگ دشمنان میرود. همین موضوع نشان از پیشرفت روایت داستانی دارد و میفهمیم که سنوئا یک قدم به غلبه بر تنهایی و تاریکی خود نزدیکتر شده است.
بهگفتهی مدیر تولید بازی، در این دنباله هم تمرکز روی مسائل روانی است و این بار با اضافه شدن شخصیت های جدید، تاثیر مسائل روانی بر جامعه به تصویر کشیده میشود. همانند بازی قبلی، پروسهی شخصیتپردازی و روایتسرایی با مشورت روانشناسان انجام شده است. پس میتوانیم این بار هم تجربهی اصیلی از روانپریشی و چالشهای همراه آن را داشته باشیم. همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، دنبالهی بازی در سرزمین جادویی ایسلند اتفاق میافتد. اعضای تیم سازنده به هدف شناخت بهتر محل و جمعآوری اطلاعات، طبق یک برنامهی ۱۱ روزه به ایسلند سفر کردند و با طی مسافتی حدود ۲۵۰۰ کیلومتر، از ۲۱ موقعیت مکانی متنوع، تصویربرداری انجام دادند و اسکن تهیه کردند تا مدلسازی محیط و عناصر بازی را با شباهت هرچه تمامتر به دنیای واقعی انجام دهند و اصالت همه چیز را حفظ کنند که در نوع خودش اقدامی بلندپروازانه بهحساب میآید. بنابراین به خاطر داشته باشید وقتی در محیط بازی قدم میگذارید، درواقع پا به طبیعت ایسلند گذاشتهاید! دقیقا با همان جزئیات.
این حجم از ریزهکاری فقط به محیط بازی ختم نمیشود. ریز و درشت اجزای بازی شامل اجسام و لباس شخصیتها، ابزار کار، اسلحهها و مجسمهها با دست ساخته شدهاند و حتی عناصر طبیعی مثل سنگ و چوب و گیاهان همگی از نمونههای واقعی اسکن گرفته شده و به نسخهی دیجیتالی تبدیل شدهاند.
بعد از اینکه مایکروسافت استودیو سازنده یعنی نینجا تئوری را در سال ۲۰۱۸ خریداری کرد، تیم توسعه تقریبا پنجبرابر شد و تجهیزات سازنده هم گسترش چشمگیری پیدا کرد. در نسخهی اول بازی، مراحل ضبط حرکات و طراحی شخصیتها با تجهیزات ابتداییتری انجام میشد، اما الان یک فضای بزرگ و کاملاً مجهز برای فیلمبرداری از بازیگران و ساخت صحنههای بازی وجود دارد که به تیم سازنده این امکان را میدهد تا جزئیترین و ظریفترین حرکات بازیگران را ضبط کنند و موقیعت های خاص و اکشن را بهراحتی خلق کنند.
بهگفتهی دام متیوز (Dom Mathews)، مدیر تیم نینجا تئوری، هرچه در هلبلید ۲ میبینیم، برگرفته از دنیای واقعی است و رسالت اعضای تیم، غوطهور کردن مخاطب در این بازی است. به طوری که هر قدم در دنیای هلبلید ۲ حس دوگانگی بین واقعیت و تخیل را تداعی میکند.
این ظرافت و واقعگرایی در طراحی شخصیت اصلی یعنی سنوئا هم به چشم میخورد. در تریلرها، سکانسهای زیبایی از نمای نزدیک صورت سنوئا و همراهانش نمایش داده میشود که در آنها جزئیات ظریفی همچون چشمها، بافت پوست و حتی قطرههای آب به شکل طبیعیتری نسبت به نسخه اول (و البته سایر بازیهای امروزی) قابل مشاهده است.
هلبلید ۲ بلندپروازانهترین پروژهی انجام شده با Unreal Engine است که طراحی شخصیتها در آن طی همکاری با شرکت Epic Games و با استفاده از ابزار Metahuman Creator انجام میگیرد. انتظار میرود این دنباله، یکی از هیجانانگیزترین بازیهای بصری امسال باشد.
برای اینکه میزان پیشرفت گرافیکی در نسخهی جدید را درک کنیم، یک مثال ساده کافی است؛ در پروسهی ساخت نسخهی اول بازی، برای ساخت شخصیت اصلی تقریبا یک گیگابایت داده از صورت بازیگر نقش سنوئا یعنی ملینا یورگنز (Melina Juergens) جمعآوری شد. این در حالی است که برای نسخهی جدید، در هر دقیقه چند ترابایت داده از صورت ملینا و باقی بازیگرها اسکن شده است!
قرارگرفتن تمامی جزئیات درکنار هم باعث میشود احساسات بازیگران به شکلی بسیار طبیعی به مخاطب انتقال پیدا کند و در نتیجه این دنباله تجربهای بینظیر و بهمراتب عمیقتر از اثر قبلی برای ما باشد.
البته هرچیزی قیمتی دارد. این پیشرفت گرافیکی هم به قیمت نرخ فریم تمام شده است! بهگفتهی یکی از اعضای نینجا تئوری، به منظور حفظ حالت سینمایی بازی، نسخههای بازی برای ایکس باکس سری ایکس و سری اس تنها با نرخ فریم 30fps و بدون حالات گرافیکی مختلف و با رزولوشن متغیر اجرا میشود. البته اگر بازی را روی پی سی اجرا کنید نرخ فریم تا 60fps قابل افزایش است.
انیمیشن یکی دیگر از نقاط قوت در هلبلید ۲ است. نینجا تئوری در اولین بازی هلبلید، تنها برای صحنههای سینمایی از موشن کپچر استفاده کرد، اما در هلبلید۲، تقریباً هر حرکت درون بازی توسط بازیگران واقعی اجرا و اسکن شده تا اطمینان حاصل شود که واقعیترین و انسانیترین تجربهی ممکن در بازی ارائه میشود.
حتی به هدف اینکه مبارزات بازی حس خشونت را با دقت هرچه تمامتر انتقال دهند، برای همهی بازیگرها و حتی انیماتورها دورهی هنرهای رزمی برگزار شده است. بهگفته مدیر استودیو، دام متیوز، ضبط صحنههای مبارزه بهتنهایی نزدیک به ۷۰ روز کامل زمان برده است.
مبارزات بازی شامل حرکات حمله، جاخالی و ضربات نهایی میشود که همگی با تکنولوژی موشنکپچر ضبط شدهاند. شاید محدود بودن این حرکات باعث شود که پیچیدگی مبارزات هل بلید به پای بازیهایی مثل خدای جنگ نرسد. اما در عوض، همین محدودیت باعث شده انیمیشهای مبارزه واقعا نرم و زیبا از کار در بیایند.
برای ایجاد جذابیت بیشتر، توسعهدهندگان تصمیم گرفتهاند که انیمیشن را برای چند فریم اضافی در هنگام برخورد یک حمله متوقف کنند. در نتیجه، حرکات سنوئا در مبارزات واقعیتر به نظر میرسند و وزن شمشیرش در طول نبردهای طولانی به خوبی احساس میشود.
دشمنان شما اینبار علاوه بر شیاطین ذهنی که بخشی از روانپریشی سنوئا هستند، شامل وایکینگهای بردهدار و مهاجمانی که به قبایل دیگر حمله میکنند هم میشود. پس میتوانیم انتظار تنوع دشمنان را هم داشته باشیم. سنوئا در مواقع نبرد با دشمنانش، یکبهیک مبارزه میکند و تا یکی را شکست ندهد، نمیتواند سراغ بعدی برود، درست مثل بازی اول. شاید برای بعضی این سبک جنگیدن خستهکننده باشد. ولی نباید فراموش کرد که تمرکز بازی Hellblade تنها روی کامبت نیست و حتی توصیف آن صرفاً بهعنوان یک بازی اکشن ادونچر حق مطلب را برای این تجربه ادا نمیکند.
بهگفتهی دام متیوز، تمرکز در طراحی مبارزات روی معنیبخشی به جنگیدن در جهت روایت درگیریهای روانی سنوئا است. توضیح دادن این حس ارتباط بین مبارزه و روایت دشوار است. نبرد حالت شخصی پیدا میکند. یک وزن و سنگینی در جنگیدن وجود دارد، هم از طرف سنوئا و هم دشمنانش، که این مبارزات را بیشتر به یک رقص ناامیدانه تبدیل میکند تا صحنهی جنگ. همین موارد باعث خلق صحنههای هیجانانگیز و نفسگیر میشود.
هر نبردی که سنوئا وارد آن میشود حساب شده و هدفمند است، هر ضربه، هر مشت و گلاویز شدن بهگونهای طراحی شده تا شما هم آنها را احساس کنید و متوجه رشد او در مواجهه با این موانع شوید. در رویارویی با هر دشمن احساس میکنید که اینبار دیگر شما و سنوئا شکست میخورید و هر بار که سالم بیرون میآیید، احساس پیروزی میکنید.
مبارزات در هلبلید ۲ همانند یک رقص نومیدانه هستند
از طرفی وجود طراحی صدا و موسیقی فوقالعاده باعث میشود تا تمام این موارد تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد و مخاطب را در دنیای سنوئا غرق کند. بهطور کلی، صدای بازی Senua's Saga: Hellblade II یکی از اجزای کلیدی است که به غرق شدن مخاطب در بازی و روایت داستانی بازی کمک میکند و نینجا تئوری با دقت و حساسیت بسیار بالایی روی آن کار کرده است تا تجربهای منحصربهفرد و به یاد ماندنی برای بازیکنان فراهم آورد.
صدابرداری این دنباله ترکیبی از تکنیکهای پیشرفته ضبط صدا، همکاری با نوازندگان و هنرمندان صوتی برجسته و بهرهگیری از تکنولوژیهای مدرن برای ایجاد جلوههای صوتی و موسیقی منحصربهفرد است. صدای محیطهای مختلف ایسلند، از صدای باد و آبشارها گرفته تا صداهای جنگلها و کوهها، به دقت ضبط و بازسازی شدهاند تا تجربهای طبیعی و واقعگرایانه ایجاد کنند.
یکی از تکنیکهای کلیدی که در طراحی صدای بازی استفاده شده است، ضبط سهبعدی صدا (Binaural Audio) است. این تکنیک به بازیکنان اجازه میدهد تا با شنیدن صداها از جهات و فواصل مختلف حس کنند که انگار واقعا در محیط بازی حضور دارند. به همین دلیل هم مدیر صدابرداری تیم گفته است که همانند نسخه قبلی بهترین راه تجربه ی بازی استفاده از هدفون است.
در بازی اول، صداهای درونی ذهن سنوئا که نشاندهنده روانپریشی او بودند، نقش مهمی در روایت داستان داشتند. این صداها به روش سهبعدی ضبط شده بودند تا حس غوطهوری و تجربه روانی شخصیت را به بازیکنان منتقل کنند. در دنبالهی بازی هم، این تکنیکها به کار گرفته شده و البته بهتر شدهاند.
همچنین هلبلید۲ از فناوری Dolby Atmos پشتیبانی میکند. این فناوری، تجربهی غنیتری از صدا را برای مخاطب میسازد و به او اجازه میدهد تا همه جنبههای صدا را، از بالا تا پایین، بهطور دقیق تجربه کند که این امر به ایجاد حس فضایی واقعیتر کمک میکند.
همهی این موارد وقتی با موسیقی عجیب و غریب گروه Heilung یا صدای بهشتی خوانندهای مثل Aurora ترکیب شود، تجربهای بینظیر را برای ما رقم میزنند.
بهعنوان جمعبندی باید بگوییم که انتظارات از این بازی واقعا بالاست. هل بلید ۲ اولین بازی بود که برای کنسولهای نسل جدید مایکروسافت معرفی شد و طبیعی است که طرفداران ایکس باکس توقع یک تجربه عالی را داشته باشند. از طرفی این بازی قرار است نمایشی از قدرت Unreal Engine 5 و تکنولوژی Metahuman آن باشد و باید بتواند از نظر گرافیکی هم موفق ظاهر شود.
Senua's Saga: Hellblade II در تاریخ یکم خرداد ماه روی، ایکس باکس سری ایکس | ایکس باکس سری اس و PC عرضه میشود و و همچنین از روز اول انتشار در سرویس گیمپس قابل دسترسی است.