موشکافی اولین تریلر بازی Death Stranding
شاید خیلیها پس از تماشای تریلر رونمایی از بازی Death Stranding یا همان تازهترین ساختهی هیدئو کوجیما، با توجه به مواردی از قبیل آن که این بازی هنوز موتور بازیسازی مشخصی هم ندارد و مارک سرنی و افراد کمپانی سازندهی آن، هنوز از میان دو گزینهی نهایی انجین بازی را انتخاب نکردهاند، اینگونه برداشت کنند که نمایش دیدهشده، صرفا چیزی ابتدایی و نهچندان ارزشمند بوده که تنها به سبب فشار شدید سونی بر کوجیما برای ارائه در کنفرانس آنها در E3 2016 فراهم شده است. اما اگر حقیقتش را بخواهید، چنین تفکری بدون شک از بنیان غلط است. چرا که هم سونی خوب میداند دادن «آزادی عمل کامل» به کوجیما تنها راه ممکن برای همکاری با چنین مؤلف بزرگی است، هم خود او این اواخر گفته که محتویات این نمایش سینمایی نسبتا کوتاه، بدون شک باید به عنوان نمایندههایی از چیزهای موجود در نسخهی نهایی اثر تلقی شوند. تازه، ما داریم در رابطه با کسی صحبت میکنیم که عاشق دیوانه کردن مخاطبان با عناصر مختلف است و دوست دارد در انواع و اقسام تریلرهایی که میسازد، دنیایی از راز و رمزهای پیچیده را جای داده باشد. پس مطمئن باشید وقتی کوجیما تیزری را در برابر این حجم شگرف از طرفداران بر پردهی تصویر میبرد، قطعا دادههای ارزشمند و خواستنی زیادی را در لا به لای ثانیههای آن پنهان کرده است.
با این اوصاف، موشکافی و تحلیل چنین تریلر مرموز و جنونآوری توسط طرفدارانی مثل ما، حقیقتا امری اجتنابناپذیر است. تریلری که در بندبند وجودی خود حرفهای زیادی برای گفتن دارد و مجموعهای شگرف از معنا و مفهوم را یدک میکشد. در این نمایش، ما با دنیایی مواجه میشویم که به شدت شبیه به «زمین» خودمان است. البته با این تفاوت که در آن، همهچیز رنگ تیرگی و نابودی را به خود گرفته و حیات تقریبا تمام جلوههای خود را از دست داده است. ماهیها و تمام موجودات دریایی مردهاند و جهان زیبای دیروز، زیر لایهای از شنهای تیره و گدازههای آتشین دفن شده است. شاید اولین چیزی که با مشاهدهی چنین عناصر تلخ و زیستمحیطی آزاردهندهای به ذهنمان برسد، چیزی نباشد جز آن که کوجیما در حال خلق تصور ذهنی خود از آیندهای است که در آن «گرمایش زمین» به قدری شدید شده که همهچیز را به شکل دهشتناکی نابود کرده است. آیندهای که در آن زنده ماندن به قدری سخت و تلخ شده است که انواع و اقسام حیوانات دریایی نیز به سبب گرمای سوزانندهی آبها و کاهش مقدار آنها به سبب تبخیر توقفناپذیر، خود را در کنارهی ساحل به گل نشاندهاند تا هرچه زودتر بمیرند(پدیدهای که اصطلاحا «به گل نشستن نهنگها» نامیده میشود و نام بازی نیز دقیقا به همان اشاره دارد). میدانم، ممکن است بگویید که هیدئو کوجیمای عاشق فلسفه و سیاست که تا به امروز بازیهایش را با در نظر گرفتن چندین و چند پیام بزرگ در رابطه با «ارزش زبان»، «سیاستهای کثیف»، «موارد علمی تخیلی» و «جنگهای نابودکننده» آفریده، بعید است که حالا برای ساخت بازی بزرگ و مورد انتظار بعدی خود، به سراغ مورد سادهای همچون نشان دادن «تهدیدهای موجود برای طبیعت سیارهمان» برود. اما اگر حقیقتش را بخواهید، ممکن است واقعا ماجرا به همین شکل باشد. چرا که برخلاف انتظار حجم بالایی از مخاطبان، موضوع صدمه زدن بیرویهی انسان به طبیعت پیرامونش، نه تنها به هیچ عنوان چیز سادهای نیست، بلکه این روزها سایهی تهدیداتش را بسیار شدیدتر از قبل بر وجودیت ما انداخته است. افزون بر آن، وقتی تعداد زیادی از بزرگان دنیای هنر تا جای ممکن به جدی بودن و شدت چنین پدیدههایی اشاره میکنند، چرا مؤلف بزرگی مانند کوجیما نباید در ساختهی عمیق بعدیاش، به تلخترین حالت ممکن آن را بر صورت حجم بالایی از انسانها بکوبد؟
ممکن است کوجیما در حال خلق تصور ذهنی خود از آیندهای باشد که در آن «گرمایش زمین» به قدری شدید شده که همهچیز را به شکل دهشتناکی نابود کرده است
خود تریلر هم با دربرداشتن برخی سکانسها، ما را نسبت به امکان حقیقی بودن این تئوری حساس میکند. اگر دقت کنید، در بسیاری از ثانیههای نمایش، ما میبینیم که رشتهی سیاه رنگی از بدن تمام موجودات زنده (حتی کاراکتر نورمن ریداس) خارج شده است. رشتههای بند ناف گونهای که انگار چیزی در آنها جریان پیدا کرده است و آنگونه که از نگاه امیدوارانهی نورمن به آن کودک پیداست، بشریت انتظار دارد که مسبب حیاتی دوستداشتنی برای زندگی انسانها باشد. اما حدس بزنید چه میشود؟ اندکی بعد، نورمن میبیند که کودک دلبند خود را از دست داده و دستهایش آلوده به همان مادهی قیرگونهی سیاهرنگ شده است. مادهای که میتواند نمایندهی نفت یا هر سوخت فسیلی دیگری باشد. سوخت مضری که انسان با مصرف بیرویهی آن، فکر میکند که در حال ساختن یک «زندگی» بهتر و دنیایی جذابتر است اما در نهایت، به شکل دیوانهواری «حیات» را از بین میبرد و سیارهی او را به خاکستردان کثیف و نابودشدهای تبدیل میکند. اینها را به علاوهی دستبند الکترولیکی نورمن که به نوعی او را در بند درآورده کنید، تا بفهمید چرا میگویم بازی ممکن است حقیقتا در رابطه با نکوهش زیادیرویهای انسان در استفاده از منابع طبیعی و حتی تکنولوژی باشد. البته اینجا یک نکتهی دیگر نیز وجود دارد. این که ممکن است در این حادثهی زیستمحیطی، تمام موجودات با جنسیت مؤنث به سبب ضعف بیشترشان، خیلی سریعتر مرده باشند و انسانها در حال تلاش باشند که «حیات» را فقط با استفاده از جنس مذکر ادامه بدهند. بریدگی دیده شده بر روی شکم نورمن و اتصال آن رشتهی بند ناف مانند از بدن کودک به او نیز، میتواند تاییدکنندهی این فرضیه باشد.
اما در هر صورت باید پذیرفت که این تنها توضیح و توصیفی نیست که در رابطه با دنیای دیده شده در این تریلر بیان میشود و هنوز دو تئوری ارزشمند دیگر نیز هستند که ممکن است کاملا درست از آب دربیایند. اولی بیانکنندهی آن است که تمام فضای دیده شده در تریلر، چیزی نیست جز تصویر «دنیای پس از مرگ» در جلوهی نگاه کوجیما که کاراکتر نورمن ریداس به سبب یک حادثه (مثلا رفتن به کما) با آن مواجه شده است. تئوری جاهطلبانهای که اگر حقیقتش را بخواهید، به راستی مدرک و سند و دلیل خاصی برای پذیرفتن آن وجود ندارد و صرفا از روی یک تفکر ذهنی و با توجه به یکی از صحبتهای کوجیما بیان شده است. افزون بر آن، موارد زیادی هستند که در صورت پذیرفتن این تئوری، کاملا بیمعنی میشوند و نمیتوان هیچ توضیح مشخصی برای آنها پیدا کرد. ولی تئوری دوم که Death Stranding را جریانیافته در یک سفر فضا-زمانی (مثلا از طریق یک سیاهچاله) معرفی میکند، برخلاف مورد قبل، پشتوانههای محکمتری را برای اثبات یدک میکشد. پشتوانههایی که یکی از سادهترین آنها، به ارتباط احتمالی موجود میان کاراکتر لودنس (شخصیت لوگوی استودیوی کوجیما پروداکشنز) و کاراکتر نورمن ریداس مربوط میشود.
نخستین موردی که بر این ارتباط تاکید دارد، چیزی نیست جز عبارت موجود بر روی پوستر شخصیت لوگوی استودیوی تازهی کوجیما که دقیقا همنام با موسیقی موجود در تریلر بازی است. فارغ از آن، شباهت چشمهای لودنس و کاراکتر نورمن و از آن مهمتر، خارج شدن لولهای حاوی مادهای سیاه از بدن او هم مواردی هستند که یکی بودن این دو شخصیت را تایید میکنند. پس اینگونه ما میتوانیم تصور کنیم که در قسمتی از داستان، کاراکتر نورمن ملزم به پوشیدن لباسی مقاوم و خاص همچون لباس فضانوردان شده است و این، به زیبایی هر چه تمامتر احتمال آن که او از طریق یک سفر فضایی به این نقطهی دهشتناک آمده باشد را افزایش میدهد.
به علاوه، این تئوری توجیه مناسبی برای آن پنج شخص پرندهی دیده شده در آسمان نیز ارائه میکند؛ به این صورت که انسانها در آیندهای بسیار بسیار دور که امکان سفر در هر فاصلهی کیهانی خارج از حد تصوری هم مهیا شده است، تمدن آنها و سیارهی عجیبشان را شناختهاند و به سبب جاهطلبی پایانناپذیرشان، به اینجا آمدهاند تا با بهرهبرداری بیش از اندازه از منابع موجود در آن، منافع دلخواه خود را کسب کنند. اما سوء استفادهی تمامناشدنی آنها از انرژیهای موجود در آن سیاره، باعث شده است که اکوسیستم آن مکان به طور کامل نابود شود و ساکنان خشمگینشدهی آنجا نیز هر آنگونه که هست مجددا قدرت را به دست بیاورند و حالا در حال عذاب دادن انسانهای متجاوز به سیارهشان باشند. اما این تئوری یکی دو عیب بزرگ نیز دارد. مثلا فضای دیده شده در تریلر، به شدت شبیه به مناطق کشور «ایسلند» است و حتی گروه خوانندهی موسیقی این نمایش هم متعلق به این کشور است. پس این یعنی کوجیما در حال روایت داستانش در یکی از سرزمینهای همین «زمین» خودمان است و این، امکان جریان یافتن داستان بازی در یک سیارهی دیگر را از بین میبرد.
با گذر از تمام این موارد، نمایش کوتاه اما شدیدا جذاب Death Stranding را میتوان از جنبهای دیگر و بیتوجه به موضوعاتی که بخواهند در رابطه با خود بازی صحبت کنند هم بررسی کرد. بررسی ویژهای که بیش از هر چیز به همان دو بیت شعر ابتدای تریلر مربوط میشود. در سادهترین و ابتداییترین برداشت ممکن از این شعر، میتوان درک کرد که ویلیام بلیک قصد بیان این را دارد که بشریت میتواند در کوچکترین چیزها نیز معجزههایی عمیق بیافریند و ممکن است این به امکان خلق جذابیتهای بیپایان در ساختههای هنر هشتم اشاره داشته باشد. اما راستش را بخواهید، ماجرا حتی از این هم سر راستتر است. اگر یادتان باشد، دموی قابل بازی P.T با آن حال و هوای دیوانهکننده و دقایق ستایشبرانگیزش، بزرگترین نماد «ترسناک بودن» خود را در قامت جنین ناقص آزاردهندهای به تصویر کشیده بود که برای اولین بار او را در دستشویی آن خانهی نفرین شده دیدیم و حتی معمای پایانی بازی هم با دو بار خنداندن او حل میشد.
از طرف دیگر، این ساختهی تحسینشده در عین آن که به سبب خلق اتفاقات ناگهانی و جدید برای انواع مخاطبان، حالتی استعاری از تجربهای «ابدی» را القا میکرد، میتوانست در کمتر از یک ساعت به پایان برسد و برای تمام کردن نیاز به صرف زمانی طولانی نداشت. اما کمی که گذشت، کوجیما دقیقا به مانند کاراکتر نورمن در تریلر که آن بچه را گرفت و نابودیاش را تماشا کرد و سپس نگاهش را به جلو و آینده دوخت، آن جنین ناقص که حالا اندکی بزرگتر شده بود را به آغوش کشید و ساختهی «بینهایت» متفاوتش را در دست گرفت و از بین رفتنش را نگاه کرد و گذاشت «ابدیت» در میان دقایق اندکی که داشت باقی بماند. حاصل آن هم چیزی نشد جز آن که حالا بازی امیدوارکنندهای رو به روی ما است که دنیایش پر شده از شنهای سیاهرنگ به نظر میرسد و قرار است با جز به جز خود، دنیایی از شگفتی و جذابیت را تقدیممان کند.
نظر شما چیست؟ کوجیما میخواست در این تریلر سینمایی کوتاه، چه اطلاعات و مفاهیمی را با مخاطبان خود در میان بگذارد؟
تهیه شده در زومجی
نظرات