آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Jason and the Argonauts تا Iphigenia
از دو فیلم قدیمی که برداشتهای سینمایی قابلتوجه از داستانهای کهن را ارائه میکنند تا دو محصول سطح بالا سینمای سال ۲۰۲۲ میلادی که هرکدام به سبک خود بخشی از زندگی انسان در جوامع مدرن را نشان میدهد. این مسیری است که زومجی در شمارهی ۲۶۷ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» درکنار شما طی میکند؛ تا همزمان با داستانگوییها و آثاری همراه شویم که واقعا متعلق به زمانههای متفاوتی هستند.
در این مقالهی معرفی فیلم سینمایی، ابتدا اثری از دان چفی را میبینید که با فیلمهای اژدهای پیت و یک میلیون سال قبل از میلاد مسیح شناخته میشود. پس از یک سفر دیگر به یونان باستان و صد البته سر زدن به شهر هیوستون ایالت تگزاس، نوبت به مثلث غم میرسد؛ تازهترین فیلم سینمایی کارگردان ستایششدهی سوئدی که دو نخل طلا جشنواره کن در میان افتخارات او به چشم میآیند.
Jason and the Argonauts (1963)
مدتها قبل از آن که جلوههای ویژهی کامپیوتری و فناوریهای دیگر سینمایی به جایگاه فعلی برسند و ابزارهای قدرتمند برای تصویرسازیهای خیالی را در اختیار فیلمسازها قرار بدهند، سینمای فانتزی حتی در پروژههای مستقل پر از قابهای جذاب و تخیلورزیهای قابل تحسین بود. بسیاری از حقههای تصویری به کارگرفتهشده توسط فیلمسازهای خوشفکر برای خلق چنین فیلمهایی انقدر ویژه به نظر میرسد که دیدن آثاری همچون Jason and the Argonauts حتی اگر فقط با هدف سینماشناسی و نگاه انداختن به تاریخ هنر هفتم باشد، ارزش وقت مخاطب را دارد. زیرا بهره بردن از ترفندهایی همچون استاپ-موشن در دورانی که استفاده از آن عملا تنها راه ساخت چنین فیلمی بود، نوعی از فیلمسازی است که قرار نیست در سینمای امروز پیدا کنیم.
این ساختهی دان چفی که اکنون از آن بهعنوان یک فیلم کالت یاد میشود، در نخستین ماههای پخش آنچنان طرفدار پیدا نکرد و از نظر مالی هم عملکرد ضعیفی داشت. اما اکنون خیلیها سکانس مربوطبه نبرد با هفت مبارز اسکلتی را یکی از تصاویر ماندگار در تاریخ سینما میدانند.
داستان فیلم دربارهی مرد جوانی است که بهدنبال پشم زرین میگردد و برای رسیدن به هدف خود با چند جنگجو معرکه همراه میشود.
Iphigenia (1977)
قرارگیری ارزشهای مختلف مقابل یکدیگر در زندگی میتواند انسانها را بهشدت به چالش بکشد. داستان فیلم Iphigenia که با الهام از اسطورهشناسی یونان و با اقتباس از یک نمایش به همین اسم ساخته شد، دربارهی دختری است که پدر او بهعنوان فرمانده باید سراغ قربانی کردن وی برود. چرا؟ چون انسانها به آرتمیس، الههی یونان باستان توهین کردهاند و در این شرایط امکان دارد کل لشگر فرمانده در نبرد نابود شود.
این اثر که به خاطر پروسهی تولید پیچیدهی خود هم معروف است و جوایز زیادی را دریافت کرد، شخصیتهای خود را در یک داستان احساسی به چالش میکشد. وظیفه در مقابل عشق پدرانه چیست؟ چهطور انسانها میتوانند با باور عمیق سراغ انجام کارهایی دیوانهوار در زندگی بروند؟ هزینهی چنین باوری چهقدر است؟
Apollo 10½: A Space Age Childhood (2022)
چرا این نوع از انیمیشنسازی؟ ریچارد لینکلیتر، فیلمساز بزرگ متولد تگزاس روشی فوقالعاده و دلچسب را برای به تصویر کشیدن کودکی خود انتخاب کرد. چون او میدانست که برای نشان دادن حقیقی زندگی خود نیازی ندارد که اسم شخصیت را ریچارد بگذارد و سراغ واقعگرایانهترین تصویرسازیهای لایو اکشن برود. واقعیت مخصوصا در ذهن یک کودک، به مراتب هیجانانگیزتر و خوشرنگولعابتر از یک تصویر واقعی است. پس انتخاب سبک بصری آپولو ده و نیم صرفا به خاطر علاقهی لینکلیتر به امتحان کردن انواع انیمیشنسازی نیست. او این اثر را به این شکل ساخت تا نشان دهد که چهطور کودکی خود را به یاد میآورد.
این کودکی زیبا است. لینکلیتر آن را صیقل نمیدهد تا همزمان دربردارندهی شیرینیها و تلخیها باشد. نتیجه اثری است که نشان میدهد چهطور انواعواقسام اتفاقاتی که در پیرامون زندگی ما رخ دادند، داستانی ابدی و خاص به اسم خاطره را در ذهن هر انسان ثبت میکنند. لینکلیتر میگوید باید مراقب باشیم که آن را بیش از اندازه ساده و واقعی نبینیم؛ تا شاید لحظات به خواب رفتن در مقابل تلویزیون کنار اعضای خانواده را در قالب سفر به ماه به یاد بیاوریم.
Triangle of Sadness (2022)
روبن اوستلوند با فیلم Triangle of Sadness موفق به ارائهی اثری شده است که نه فقط فاصلهی طبقاتی و جلوهی مریض برخی از سبکهای زندگی، بلکه به چالش کشیده شدن انسانها در مقابل یکدیگر را نیز به شکل عالی نشان میدهد. در دنیای انسانهایی که همه مشغول نقش بازی کردن برای خود و دیگران هستند، شادیهای غیرواقعی آنها به چشم میآید؛ مخصوصا وقتی مثلا میخواهند تفریح و خوشگذرانی را به دیگران انتقال دهند.
Triangle of Sadness که با حرکت آرام یک مدل برای جلب توجه داورها شروع میشود، پرشده از آدمهای واقعی است که کل عمرشان باید به همین شکل مشغول راه رفتن برای جلب توجه دیگران باشند. عدهای در ایفای نقش خود شکست میخورند، بعضیها نقش خود را آزار دادن و به بازی گرفتن دیگران میدانند، خیلیها از نقش بازی کردن خسته هستند و این وسط گاهی نقشها تغییر میکند. فرقی نمیکند. در آخر اینجا یک نمایش مضحک و لایق به سخره گرفتن را میبینیم که اسم آن را زندگی اجتماعی در جامعهی مدرن گذاشتهاند.