معرفی مستند Manson | جنون خاندان منسون
مستند Manson (منسون)، محصول سال ۱۹۷۳، فیلم مستندی از رابرت هندریکسون و لارنس مریک است که شامل مصاحبهها و تصاویری از چارلز منسون و پیروانش بهنام «خانواده» میشود. این فیلم مستند ریشهٔ عقایدی اعضای فرقه، سبک زندگی و جنایات خانوادهای که چارلز منسون خلق کرد، از جمله قتلهای «تیت-لابیانکا» را پوشش میدهد. مستند «منسون» نامزد دریافت جایزهٔ اسکار بهترین فیلم مستند بلند شد.
قتلهای «تیت-لابیانکا» مجموعهای از قتلهایی بود که توسط اعضای خانواده چارلز منسون در طی روزهای ۹ تا ۱۰ اوت ۱۹۶۹ در لس آنجلس کالیفرنیا و تحت هدایت تکس واتسون و چارلز منسون انجام شد. عاملان در شبهای ۸ و ۹ اوت پنج نفر را کشتند، ازجمله هنرپیشه باردار و همسر رومن پولانسکی مشهور، شارون تیت و همراهانش جی سبرینگ، ابیگیل فولگر و وویچ فریکوفسکی بههمراه استیون والد. عصر روز بعد نیز برخی اعضای «خانواده» منسون همچنین لنو لابیانکا، مدیر یک سوپرمارکت و همسرش با نام رزماریلابیانکا را در خانهشان در بخش لس فلیز لس آنجلس بهقتل رساندند.
در فیلم مستند Manson، مصاحبهها و تصاویری از چارلز منسون و پیروانش، معروف به «خانواده» بهتصویر کشیده میشود که در قتلهای «تیت-لابیانکا» در سال ۱۹۶۹ دست داشتند. از سویی، منشاء رفتاری، سبک زندگی و جنایات این فرقه و همچنین اعتقادات و انگیزههای آنها را بررسی شده و از سویی دیگر، این فیلم مستند شامل نمایش مخفیگاه اصلی فرقهٔ «منسون» در محوطه مزرعهشان در اسپان، درهٔ شیطان، مخفیگاه آنها در مزرعه بارکر، درهٔ مرگ و نمایش ساختمان عدالت در لس آنجلس و مکانهای مختلف دیگر میشود. جالب است بدانید موسیقی متن مستند «منسون» توسط بروکس پستون و پل واتکینز، دو تن از همکاران سابق چارلز منسون ساخته شده است و همچنین این مستند دارای ساوندترکهایی است که توسط «خانواده» منسون اجرا شدهاند و این موضوع فضای عجیبی بهاثر داده است. مورد جالب دیگر اینجا است که ابرگروه Slipknot از سمپلهای موسیقی متن مستند Manson برای ساخت آهنگی از این گروه با عنوان 742617000027 بهره برد.
بهبرخی از چهرههای کلیدی «خانواده» منسون اشاره میکنیم:
چارلز منسون، رهبر و مغز متفکر فرقه، که بهپیروان خود دستور انجام قتلها را داد. او بههفت فقره قتل درجه یک و یک فقره توطئه برای ارتکاب قتل محکوم شد. چارلز منسون در سال ۲۰۱۷ در زندان درگذشت. سوزان اتکینز، یکی از وفادارترین و البته خشنترین اعضای فرقه که در قتلهای تیت-لابیانکا شرکت داشت و بهقتل شارون تیت اعتراف کرد. او همچنین بهقتل معلم موسیقی، گری هینمن، با دستور مستقیم چارلز منسون، متهم شد. سوزان اتکینز در سال ۲۰۰۹ در زندان درگذشت. تکس واتسون، مجری اصلی و قاتل میتوان گفت حرفهای فرقه که اکثر قتلها را در هر دو شب قتلهای تیت-لابیانکا انجام داد. او همچنین دونالد شی، بدلکار و مزرعهدار را با کمک دیگر اعضای فرقه کشت. تکس واتسون در حال گذراندن حبس ابد در زندان است. پاتریشیا کرنوینکل، یکی دیگر از اعضای وفادار و با خلقوخویی بسیار تند و خشن فرقه که در قتلهای تیت-لابیانکا شرکت داشت و ابیگیل فولگر و رزماری لابیانکا را با ضربات چاقو بهقتل رساند. او همچنین بهکشتن لنو لابیانکا و دونالد شی کمک کرد و متهم بهکمک در انجام قتل درجه یک شناخته شد. پاتریشیا کرنوینکل در حال گذراندن حبس ابد در زندان است. لزلی ون هوتن، که از اعضای جوان گروه بود و در ۱۹ سالگی بهفرقهٔ «منسون» پیوست و در قتلهای لابیانکا شرکت داشت.
او پس از کشتهشدن رزماری لابیانکا، چندین بار بهجسم بیجان وی ضربات چاقو زد. لزلی ون هوتن در حال گذراندن حبس ابد در زندان است. لینت فروومی، یکی از پیروان فدایی چارلز منسون که در قتلها شرکت نداشت، اما در دادگاهها حضور داشت و اغلب در خارج از دادگاه اعتراض میکرد. او بعدتر و در سال ۱۹۷۵ اقدام بهترور رئیس جمهور جرالد فورد کرد، اما ناکام ماند. لینت فروومی در سال ۲۰۰۹ از زندان آزاد شد. مری برونر، اولین عضو فرقه و مادر پسری که گفته میشود پسرِ منسون بوده و نام این پسر ولنتاین مایکل منسون است، یکی دیگر از اعضای فرقه بود. او در قتل گری هینمن نقش داشت، اما در قتلهای تیت-لابیانکا نقشی نداشت. او در سال ۱۹۷۱ بهدلیل سرقت مسلحانه دستگیر شد و شش سال را در زندان گذراند. مری برونر بعداً نام خود را تغییر داد و از کالیفرنیا نقل مکان کرد. بابی بوسلیل، موسیقیدان و بازیگری بود که بهفرقهٔ منسون پیوست و گری هینمن را کشت. او قبل از وقوع قتلهای تیت-لابیانکا بهدلیل قتل هینمن دستگیر شده بود. بابی بوسلیل در حال گذراندن حبس ابد در زندان است. این اشخاص برخی از بدنامترین اعضای خانواده منسون بودند، اما افراد دیگری نیز بودند که در جنایات و فعالیتهای مختلفی با فرقه دست داشتند.
در مستند Manson با برخی از افراد فرقه و خود چارلز منسون مصاحبه شد. افرادی که در مستند حضور داشتند شخص چارلز منسون، رهبر و مغز متفکر فرقه که بهپیروان خود دستور انجام قتلها را داد. ساندرا گوودکه یکی دیگر از پیروان وفادار چارلز منسون بود که در قتلها شرکت نداشت، اما در جنایات و فعالیتهای مختلف با فرقه همکاری میکرد و او در سال ۱۹۷۵ بهدلیل ارسال نامههای تهدیدآمیز بهمدیران شرکتها و مقامات دولتی دستگیر شد. وی در سال ۱۹۸۵ از زندان آزاد شد، اما در سال ۱۹۹۶ مجدداً بهدلیل نقض آزادی مشروط خود دستگیر شد. ساندرا گوود دوباره در سال ۱۹۹۷ آزاد شد. وینسنت بوگلیوسیشخص دیگری بود که در مستند Manson با وی مصاحبه شد و وی دادستان دادگستری بود که با موفقیت چارلز منسون و همدستانش را بهقتل محکوم کرد.
او همچنین کتاب پرفروش Helter Skelter را نوشت که بهشرح پرونده و تاریخچه فرقهٔ «منسون» میپرداخت. وینسنت بوگلیوسی در سال ۲۰۱۵ درگذشت. بروکس پستون و پل واتکینز، دو عضو سابق «خانواده منسون» نیز در مستند حضور داشتند و پیشتر اشاره داشتیم که این دو شخص موسیقی متن این فیلم مستند را تهیه کردند. بروکس پستون و پل واتکینز، هر دو قبل از شروع قتلها فرقه را ترک کردند و در دادگاه علیه منسون و پیروانش شهادت دادند. آنها همچنین درباره تجربیات خود در زمان حضور در فرقهٔ «منسون» کتاب نوشتند. پستون در سال ۲۰۱۴ و واتکینز در سال ۱۹۹۰ درگذشت.
واکنش عموم نسبت بهپخش مستند Manson بسته بهمخاطبان و زمینههای افکاری مختلفی که افراد دارند متفاوت بود. برخی از مردم از این فیلم مستند وحشتزده و شوکه شدند، زیرا این فیلم مستند بهشکلی تقریباً عریان ماهیت رفتارهای عجیب، وحشیانه و خشن «خانواده» منسون و جنایات آنها را بهتصویر میکشید. آنها از مصاحبهها و فیلمهای اعضای فرقه که هیچ ابراز پشیمانی یا همدردی با قربانیان خود نمیکردند و بهنظر میرسید که توسط ایدئولوژی پیچیدهٔ چارلز منسون شستشوی مغزی شده بودند، وحشتزده شدند. تماشاچیان همچنین از این احتمال که چنین فرقهای در جامعه آنها وجود داشت و اینکه اشخاص فرقه توانستند چنین آسان افکار خشونتبار خود را عملی کنند، وحشت کردند و پذیرش این موضوع برای عموم و هضم آن بههیچعنوان آسان نبود.
از سویی دیگر، برخی از مردم مجذوب فیلم مستند Manson شدند، زیرا کارگردان با هوشمندی، نگاهی متفاوت و نادر و میتوان گفت گاه صمیمی بهزندگی «خانواده» چارلزمنسون و شخص وی داشت و درواقع مستندساز، ذهنخوانی کاربلد بود. علاقمندان بهاین مستند، نسبت بهنمایش ریشههای رفتاری فرقهٔ «منسون»، عقاید و انگیزههای این فرقه و اینکه چگونه میتوانند مرتکب چنین اعمال شنیعی شوند کنجکاو و علاقمند بودند. از طرفی بافت فرهنگی و تاریخی این فیلم مستند، منعکسکنندهٔ ناآرامیهای اجتماعی و جنبشهای ضدفرهنگی اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ بود و این موضوع برای بسیاری جالب بود. این دسته از تماشاچیان، بهمستند «منسون» بهعنوان مستندی ارزشمند و آموزنده که پدیدهای تاریک و مرموز را برای عموم مردم شفاف و روشن کرد، نگاه میکردند.
اما گروهی از تماشاچیان از این فیلم آزرده و خشمگین شدند، زیرا احساس کردند که این فیلم از «خانواده» منسون و قتلهای آنها بهنوعی تجلیل و بهرهبرداری میکند. استدلال این دسته چنین بود که این فیلم بیش از حد بهفرقه توجه کرده است و درواقع این توجه سبب تبلیغ برای فرقه شده است و جنایات آنها را جذاب و همزمان از نظر اجتماعی بیاهمیت جلوه میدهد. آنها همچنین از این فیلم بهدلیل جانبدارانه بودن و نادرستی در بیان حقایق و بهتصویر کشیدن چارلز منسون و پیروانش بهعنوان چهرههایی دلسوز برای اجتماع، انتقاد کردند. این دسته خواستار توقیف پخش مستند شدند و میخواستند حداقل صحنههایی از مستند سانسور شود. برخی از مردم نیز نسبت بهآنچه تماشا کردند بیتفاوت بودند یا از حقایق اطلاعی نداشتند یا هیچ علاقه یا شناختی از «خانواده» منسون و جنایات آنها نداشتند.
مستند Manson بر افکار عمومی و درک آنها از چارلز منسون و پیروانش تأثیر بسیاری گذاشت و یکی از دلایل این موضوع شاید قدرت کارگردان در نمایش هرآنچه رخ داد، حقیقی، گاه انسانی و البته شاید کمی دلسوزانهتر از رسانهها و دادستانی بود. این مستند شامل مصاحبهها و تصاویری از اعضای فرقه بود که نظرات و احساسات خود را در مورد چارلز منسون، جنایات او و از سویی بیزاری خود از جامعهای که در آن زندگی میکردند، بیان کردند. برخی از تماشاچیان ممکن است نسبت بهآنها احساس کنجکاوی یا همدلی بیشتری کنند یا نسبت بهروایت و شواهد رسمی ارائهشده توسط مقامات، انتقاد یا تردید بیشتری داشته باشند. تأثیر این مستند تا جایی بود که بسیاری چنین عقیده داشتند که پخش آن بر انتخاب اعضای هیئت منصفه، روند محاکمه و حتی صدور احکام پرونده تأثیرگذار بوده است. موضوع بحثبرانگیز دیگر آن بود که این مستند شاید سبب ایجاد تداخل در روند قانونی و محاکمهٔ عادلانه چارلز منسون و پیروانش شود، زیرا مستند «منسون» پیش از پایان محاکمه منتشر شد و ممکن بود بر رأی هیئت منصفه و قاضی تأثیر بگذارد.
این مستند حاوی تصاویر اصلی صحنههای جنایت، شواهد و شهادت برخی از اعضای فرقه بود که برخی عقیده داشتند با اطلاعات ارائهشده در دادگاه مغایرت داشته یا در تضاد است. مستند Manson همچنین چارلز منسون را بهعنوان یک رهبر کاریزماتیک و فریبکار بهتصویر میکشد که تأثیر زیادی بر پیروان خود و اعمال آنها داشت. این موضوع شاید بر نگاه هیئت منصفه برای قضاوت جداگانه هر متهم و درنظرگرفتن وضعیت روحی و مجرم بودن هر یک از آنها تأثیر میگذاشت.
موضوع مهم دیگر، تأثیر نمایش مستند «منسون» بر زمینههای اجتماعی و فرهنگی و پیامدهای این پرونده بود، زیرا منشأ، عقاید و انگیزههای فرقه و چگونگی ارتباط آنها با موضوعات و جنبشهای گستردهتری که اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ در جریان بود را زیر ذرهبین میبرد. این مستند نشان داد که چگونه چارلز منسون و پیروانش تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند مصرف انواع مختلف مواد مخدر و تأثیرات مذهب، سیاست، خشونت، نژادپرستی، تبعیض جنسی و بیگانگی قرار داشتند. رابرت هندریکسون و لارنس مریک در این مستند همچنین نشان دادند که چارلز منسون و پیروانش، محصولات جامعهای هستند که دولتها ترسیمگر آن هستند و چگونه این اشخاص چون آینهای کدر، منعکسکنندهٔ مشکلات و تناقضات اجتماع شدند.
رابرت هندریکسون مستندساز آمریکایی بود که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۴ در لس آنجلس کالیفرنیا بهدنیا آمد و در تاریخ ۱ اکتبر ۲۰۱۶ درگذشت. او بیشتر بهخاطر کارگردانی مستند نامزد اسکار «منسون» بههمراه لارنس مریک که شامل مصاحبهها و تصاویری از چارلز منسون و پیروانش، معروف به «خانواده»، شهرت داشت. این فیلم مستند ریشههای رفتاری، سبک زندگی و جنایات فرقه، از جمله قتلهای تیت-لابیانکا را بهتصویر کشید. وی در سال ۲۰۰۷ نیز مستند Inside the Manson Gang(درون دستهٔ منسون) را ساخت که دنبالهای بر مستند قبلی او بود و جزئیات و اسرار بیشتری را در مورد «خانواده» چارلز منسون فاش کرد. رابرت هندریکسون همچنین کتاب Death to Pigs «مرگ بر خوکها» را که براساس تحقیقات و مصاحبههای او با اعضای فرقهٔ چارلز منسون بود، بهرشتهٔ تحریر درآورد. همکار رابرت هندریکسون در ساخت مستند Manson، لارنس مریک، کارگردان و نویسنده آمریکایی بود که در ۲۲ آوریل ۱۹۲۶ بهدنیا آمد و در ۲۶ ژانویه ۱۹۷۷ درگذشت. او نیز با کارگردانی همین فیلم مستند «منسون» مشهور شد.
در مورد لارنس مریک این نکته را اضافه کنیم که در سال ۱۹۷۷ در منطقه هالیوود توسط مردی که تعادل روانی نداشت و او را تعقیب میکرد، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. پروندهٔ قتل او بیش از چهار سال باز بود و حلنشده باقی ماند تا اینکه در اکتبر ۱۹۸۱، دنیس میگنانو ۳۵ ساله از سن خوزه کالیفرنیا، این قتل را گردن گرفت و بهپلیس اعتراف کرد، اما در دادگاههایی که برای این پرونده برگزار شد، دنیس میگنانو بهدلیل جنون، بیگناه شناخته شد و درنهایت در بیمارستان روانی بستری شد.