بازی اکشن پُرهرج و مرج اما عمیق «عشاق در یک فضا-زمان خطرناک»که چند وقتی است منتشر شده، یکی از خوش‌ساخت‌ترین تجربه‌های تیراندازی دو نفره را ارائه می‌کند. زومجی در این مطلب به بررسی این بازی پرداخته است.


Lovers in a Dangerous Spacetimefff در نگاه نخست، «عشاق در یک فضا-‌زمان خطرناک» با آن ظاهر رنگارنگ، غیرجدی و مشنگش، اسمِ غیرعادی و عجیبش و شخصیت‌های اصلی‌اش که یک مشت خرگوش‌ و قورباغه و سگ‌های بامزه‌ و احمق فضایی هستند، مجبورمان می‌کند تا آن را بیشتر از یک بازی مسخره، جدی نگیریم و آدم حساب نکنیم. چون حتی در حوزه‌ی بازی‌های مستقل‌گونه‌ی کم‌خرج نیز که به ابتکار و نوآوری‌های شگفت‌انگیزشان معروف هستند، ساخته‌های پُرتعدادِ بی‌خاصیتی وجود دارد. از این رو، خیلی کم پیش می‌آید، یکی از آنها در پرورش یک ایده و رساندن آن به معنا و تجربه‌ای ویژه و قبل‌دیده‌نشده، موفق شود. شاید هرساله از صدها بازی مستقلی که ساخته می‌شود، فقط کمتر از چهار-پنج‌تایشان اینقدر بکر، خارق‌العاده و بازکننده‌ی افق‌های نو باشند که به «لیمـبو»ها، «رزوگان»ها  و «سـفر»های (Journey) جدید تبدیل شوند.

خب، از آنجایی که سر و صدای تبلیغاتی این‌گونه بازی‌ها پایین است، هرگز شکست‌ها به گوش ما نمی‌رسد و فقط با موفقیت‌هایشان است که می‌توانند سر توی سرها دربیاورند. اما باور کنید چنین انگ‌هایی به «عشاق در یک فضا-‌زمان خطرناک» نمی‌چسبد و این مطلب، نقد یکی از بازی‌های گروه پرجمعیتِ اولی نیست؛ همان‌هایی که فقط می‌آیند و فارق از خوب و بد بودنشان، بدون اینکه تاثیری بر جای بگذارند، ناپدید می‌شوند. «عشاق» یکی از بازی‌های جمع‌و‌جوری است علاوه‌بر سرگرم‌کننده بودن، عمیق و تامل‌برانگیز می‌شود و اصلا همین که اغلب مطبوعات و سایت‌های حوزه‌ی بازی به آن می‌پردازند باید شک و ظن‌تان را برانگیزد که این بازی چه دارد که عالم همه دیوانه‌ی اوست!

Lovers in a Dangerous Spacetimed «عشاق» شاید همچون «لیمبو» اتمسفر سیاه، خفه‌کننده و منحصربه‌فردی نداشته باشد یا همچون «سفر» داستان سرگشتگی انسان امروز در بیابان‌های زیبای یک دنیای ناشناخته را تعریف نکند، اما اجازه ندهید چهره‌ی دخترانه‌اش (!) گول‌تان بزند. این بازی در ارائه‌ی صحیح حرفی که می‌خواهد بزند، چیزی از دوتای دیگر کم ندارد و همچون یک اثر هنری کوچک، با قدرت به مقصد می‌رسد و بدون اینکه متوجه شوید، از یک بازی ساده‌ی قابل‌فراموش‌‌شدنِ چندمگابایتی فراتر می‌رود و علاوه‌بر تغییر نگاه‌تان به اطراف‌تان، از قدرت گیم‌پلی و نقش اساسی آن به عنوان پُل ارتباطی هنری آینده می‌گوید و بدون دیالوگ‌های قصار فلسفی و شخصیت‌های عمیق و داستانی پُرپیچ‌و‌خم، تبدیل به یک آزمون روانکاوانه‌ی جذاب و باحال در رابطه با ارتباطات و تعاملاتِ انسان‌ها، به‌خصوص عشاق می‌شود!

«عشاق» آزمون جالبی درباره‌ی همکاری، مدیریت، اعتماد‌ و وابستگی به یکدیگر در حل مشکلات زندگی واقعی بین دو نفر است. حالا این دو نفر می‌توانند، اعضای یک خانواده، دختر و پسری که تازه با یکدیگر آشنا شده‌اند یا زن و شوهری که مدت‌ها است زیر یک سقف زندگی می‌کنند، باشند. بازی موفق می‌شود پیام و درس‌های گرانبهایش را در قالب یک اکشنِ دونفره‌ی پُرسرعت، آتشین و آرکید در مدت ۶ تا ۷ ساعت منتقل کند. بدون اینکه نه درس‌ها و تلنگرهای زیرپوستی‌اش جلوی هیجان بازی‌کننده را بگیرد و نه آنها زوری و توهین‌آمیز احساس شوند. البته اگرچه بازی از یک طرف می‌تواند آدم‌ها را به یکدیگر نزدیک و یک‌جورهایی خصوصیاتشان در شرایط سخت را نمایان کند. اما شایعات و اخبار زیادی وجود دارد که می‌گوید خیلی‌ها در هنگام بازی کردن «عشاق» کارشان به جنگ و دعوا و باز شدن زخم‌های قدیمی و طلاق کشیده است! پس، از من می‌شنوید اگر متاهل هستید، ازدواج موفق‌تان را به خاطر یک بازی به خطر نیاندازید و در عوض اگر در ابتدای راه هستید، «عشاق» امتحان خوبی برای شناخت شریک زندگی‌تان است! از همین رو، اسم بازی برخلاف تصور ابتدایی‌تان کاملا برازنده‌ی محتوای آن است. بازی کار تیمی دو بازی‌کننده‌اش را می‌سنجد. در فضای بین‌ستاره‌ای کهکشان‌های دور جریان دارد و بعضی‌وقت‌ها بازی‌کننده‌ را طوری در موقعیت‌های فشرده قرار می‌دهد که به شبیه‌ساز کنترل استرس تبدیل می‌شود.

Lovers in a Dangerous Spacetimeg یکی از لازمه‌های غیررسمی بازی‌های دو نفره، خلق موجودات و دشمنان زشت و بی‌اسم، و سپردن وظیفه‌ی نامگذاری آنها به بازی‌کنندگان براساس ظاهرشان است. «عشاق» این کار را کرده است! مثلا من این بنفش‌ها را «سوسک‌های گنده‌ی چندش‌آورِبنفشِ  ضدضربه‌ی لعنتی» صدا می‌کردم!

در آینده‌ای خیلی دور که ظاهرا نسل بشریت در آن منقرض شده، حیواناتِ باهوش در کهکشان‌ها ساکن شده‌اند. این حیوانات زندگی و رابطه‌ی خیلی دوستانه و شیرینی با یکدیگر دارند. چیزی در مایه‌های دنیای درون مغز باب‌اسنفجی! قدرت و سوخت این دنیا به‌وسیله‌ی «راکتور حرارت» که قدرت «عشق» را از فضا استخراج می‌کند تامین می‌شود؛ دستگاه مهمی که کنترل آن برعهده‌ی گروهی به اسم «لیگِ فضانوردانِ نجات خیلی عاشق» است. حالا نیرویی معروف به ضد-عشق این راکتور را خراب کرده و سعی در پخش کردن نفرت در سراسر کهکشان دارد. شما به عنوان سرنشین یک فضاپیمای جنگی ماموریت دارید عشق را به کهکشان برگردانید. اگر از این همه دوستی و مهربانی و محبت یاد هِلو کیتی افتادید و حال‌تان درگرگون شد، تقصیر شما نیست. اما بدانید، داستان از این فراتر نمی‌رود و سازندگان آگاهانه می‌دانستند در چنین سبکی گفتگوهای طولانی متنی به جز کسل‌ کردن بازی‌کننده، هیچ کاربرد مفید دیگری ندارند. در عوض داستان‌هایی که خودتان در حال دویدن و نفس‌نفس زدن در راهروهای فضاپیما درست می‌کنید است که اهمیت دارند.

«عشاق» یک بازی دو نفره است، اما نه از آن دسته بازی‌های دو نفره‌ای که همکاری و کار تیمی در آن هیچ معنایی ندارد

جاذبه‌ی مرکزی بازی کنترل این فضاپیما است. شما و کمک‌خلبان‌تان (که می‌تواند هوش‌مصنوعی بازی باشد و از شما دستور بگیرد) باید در منظومه‌‌های مختلف پرواز کنید و به دنبال تکه‌های گم‌شده‌ی راکتور بگردید و همشهری‌های زندانی‌تان را آزاد کنید. یک فضاپیمای استاندارد دارای چهار اتاقک تیراندازی، ایستگاه کنترل سپر محافظتی، صفحه کلید شلیک یک ابرتفنگ، کابین خلبان برای هدایت فضاپیما و همچنین یک ترمینال نقشه‌خوانی است که برای گم نشدن در میان شهاب‌سنگ‌ها، فرو رفتن در چاله‌های فضایی و گیر افتادن در راه‌های پُرپیچ‌و‌خم کهکشانی، حسابی به کارتان می‌آید.

Lovers in a Dangerous Spacetimeddd بازی برخی اوقات حسابی بی‌رحم و سخت می‌شود. البته تصویر بالا نمایش درستی از درجه‌ی دشواری بازی نیست. به «کله‌ شیشه‌ای»‌های بالا یک جفت «سوسک‌های چندش‌آور بنفش»، یک جفت «قابلمه‌های موشک‌انداز» و یک جفت «استفراغ‌کننده» اضافه کنید و فضاپیما را وسط دیوارهای تنگ غاری فضایی قرار دهید! حالا شد یه چیزی!

«عشاق» یک بازی دو نفره است، اما نه از آن دسته بازی‌های دو نفره‌ای که همکاری و کار تیمی در آن هیچ معنایی ندارد. در اینجا شما باید نقش دست‌های جدای یک بدن را بازی کنید. «عشاق» شما و همکارتان را پشت فرمان فضاپیمایی قرار می‌دهد که حداقل برای شش-هفت نفر طراحی شده، اما ظاهرا سازمان به خاطر کسری نیروی انسانی یا بحران مالی، کمبود کارمند دارد! از همین رو، وقتی بازی داغ می‌شود و هیجان به اوجش می‌رسد، ناگهان خودتان را در حال دویدن و بالا و پایین رفتن از نردبان‌ها و فریاد زدن سر هم‌بازی‌تان و کشیدن جور افراد دیگری که سرکار حاضر نشده‌اند، پیدا می‌کنید. رمز موفقیت «عشاق» همین است: خلق گیم‌پلی تند و سریعی که مدیریت بالای بازی‌کننده را می‌طلبد تا بتواند از میان موج‌های بی‌رحم دشمنان عبور کند و فضاپیمای ابوقراضه‌‌اش را به یک ماشین نجات و مبارزه‌‌گر قدرتمند تبدیل کند. به حرکت انداختن این فضاپیما و تلاش برای زنده بیرون آمدن از محیط‌های خشن بازی، به تعداد گلوله‌هایی که در ثانیه شلیک می‌کنید، بستگی ندارد. بلکه مدیریت صحیح منابع، جلوتر فکر کردن از زمان، پیش‌بینی حرکات دشمنان، تجربه‌اندوزی و البته ریسک کردن در سر زدن به بخش‌های تاریک نقشه است که آن را به یک تجربه‌ی شگفت‌انگیز تبدیل می‌کند.

همان حس و حال ساده اما عمیقی که در بازی‌های استراتژی‌محوری مثل «گیاهان علیه زامبی‌ها» تجربه کرده‌ایم. هرکدام از ایستگاه‌های بازی توسط آیتم‌های جمع‌کردنی مخفی‌شده در گوشه و کنارِ فضای تاریک بازی قابل‌ارتقا است. شاید در شروع هر فصل، سلاح‌هایتان بیشتر شبیه تفنگ آبپاش باشد و فشردن ماشه‌ی آنها هیجان‌انگیز نباشد، اما کافی است هر مرحله را قشنگ جارو کنید تا در پایان همان فصل، فضاپیمای استاندارد و لگنتان را در هیبت یک ماشین کشتارِ خفن که مجهز به اگزور آتشین، گُرز پرتا‌ب‌کن، محافظ اره‌برقی، موشک‌انداز و تفنگ‌های لیزری است و توانایی برگرداندن گلوله‌ی دشمنان به خودشان را دارد، ببینید. یکی از ضدحال‌های بازی درست بعد از اتمام هر فصل از راه می‌رسد. با ورود به محیط و فصل جدید، تمام ارتقاها ازتان گرفته می‌شود و بازدوباره همان فضاپیمای لخت و بی‌هیجان به‌تان تحویل داده می‌شود که باید از ابتدا برای قدرتمندسازی‌اش تلاش کنید. وقتی برای یک‌بار لذت راندن یک جنگنده‌ی فضایی را بچشید، برگشتن به آن تفنگ‌های آبپاشِ اولیه سخت است.

Lovers in a Dangerous Spacetimesa ریتم بازی نسبت به اکشن‌های فضایی دیگری مثل «رزوگان» آرام‌تر است، اما این به معنی عدم وجود انفجارهای هیجان‌انگیز و نبردهای صدم‌ثانیه‌ای مرگبار نیست!

شاید در ابتدا فکر کنید از آنجایی که تعداد ارتقاهای بازی کم است، سازندگان از این طریق خواسته‌اند بازی‌کننده را همیشه درحال جستجوی محیط‌ها نگه دارند. اگر چنین بود، این عذر بدتر از گناه می‌شد. اما حقیقت این است که این کار طراحان  دلیل دارد. دلیلی که باعث توجیح تصمیم‌شان می‌شود و کاری می‌کند تا ما نتوانیم آن را واقعا یک نکته‌ی منفی به حساب بیاوریم. چه دلیلی؟ در هر مرحله فقط یک‌بار می‌توانید ارتقاهای انجام‌شده را با آچارفرانسه جدا کنید و آن را براساس نیازتان روی ایستگاه دیگری سوار کنید. خب، یکی از چیزهایی که شما را در طول بازی به فکر وا می‌دارد، این است که مثلا در فلان مرحله اولویت قوی‌شدن کدام ایستگاه از دیگری بالاتر است. مثلا در یکی از هیجا‌ن‌انگیزترین مراحل بازی، فضاپیمایتان هر از گاهی در میان جریان‌های آبی فضایی (آب در فضا؟!) گیر می‌افتد و مثل فضاپیمای کوپر در «بین‌ستاره‌ای» دیوانه‌وار دور خودش می‌چرخد. درحالی که دشمنان نیز از هرسو به‌تان حمله‌ور می‌شوند. خب، مسلما اینجا فرصت واکنش به‌موقع را ندارید، پس تا آنجا که می‌توانید باید سپر محافظتی‌تان را ارتقا دهید. یا در مبارزه‌ای که با یکی از غول‌آخرهای بازی دارید، قدرتمندسازی سوپرتفنگِ فضاپیما اهمیت بالایی پیدا می‌کند. پس، به محض اینکه در پایان هر فصل فضاپیما‌یتان فول‌آپشن می‌شود، سازندگان برای فصل بعدی آن را لخت می‌کنند تا اهمیت این بخش مدیریتی بازی به حالت اولیه‌اش برگردد و بازی‌کننده بتواند براساس چالش‌های جدیدی که احاطه‌اش می‌کنند، فضاپیمایش را به شکل دیگری تغییر دهد. درست تصمیم گرفتن در ارتقا ایستگاه‌ها، حس رضایت‌بخش فوق‌العاده‌ای دارد!

رمز موفقیت «عشاق» همین است: خلق گیم‌پلی تند و سریعی که مدیریت بالای بازی‌کننده را می‌طلبد

طراحی مراحل عالی هستند و به ندرت خسته‌کننده می‌شوند. تصمیم سازندگان برای پس گرفتن ارتقاهایتان در پایان هر فصل، آنها را موظف کرده تا برای توجیح این حرکت‌ غیرمعمول‌شان، به تنوع مراحل توجه کنند. خب، این اتفاق افتاده. به محض اینکه پیچ و خمِ کنترل فضاپیما را یاد می‌گیرید، بازی خیلی زود یک چالش جدید معرفی می‌کند تا شما را باز دوباره در جبهه‌ی آسیب‌پذیر بازی قرار دهد. این چالش‌ها از جریان‌های پُرفشار آبی که تعادل ماشین‌تان را به‌طرز هیجان‌انگیزی به‌هم می‌زنند شروع می‌شوند و تا پیدا شدن سر و کله‌ی دشمنان جدیدی که باید نحوه‌ی شکست‌شان را کشف کنید،  سیاه‌چاله‌ها و ستاره‌های خورشیدی ادامه دارند. یکی از ویژگی‌های تحسین‌برانگیز «عشاق»، هوش‌مصنوعی عالی‌اش است؛ موضوعی که بدون‌شک اگر ایراد داشت، بازی تک‌نفره را بدجوری غیرقابل‌تحمل می‌کرد. هیچ‌چیز بدتر از این نیست که شما توسط همراهان دیجیتالی دست‌ و‌ پا چلفتی‌ و کودن‌تان تنبیه شوید. خب، ظاهرا سازندگان کاملا به این خطر واقف بوده‌اند. در بازی تک‌نفره شما با سگ یا گربه‌ای فضانورد همراه می‌شوید که از دستورات شما حرف‌شنوی دارد. مثلا وقتی من سگم را موظف کنترل سپر محافظ می‌کردم، واقعا بدون‌اغراق خیالم در این زمینه تختِ تخت بود. هوش مصنوعی بازی طوری برای دفع گلوله‌ها واکنش نشان می‌دهد یا دشمنان را از بین می‌برد که شاید یک انسان نتواند به این سرعت و دقت این کار را انجام دهد. هرچند با تمام اینها، باز من به‌شخصه همراه انسانی را ترجیح می‌دهم. چون هیجانی که در حرف زدن و برنامه‌ریزی با یک دوست به بازی تزریق می‌شود، طبیعت گیم‌پلی «عشاق» را شکوفا می‌کند. درحالی که بازی دونفره حالت شناورتر و استراتژی‌‌‌مندتری به گیم‌پلی اضافه می‌کند. ولی کلا اگر توانایی دونفره بازی کردن ندارید، طراحان هوایتان را داشته‌اند!

Lovers in a Dangerous Spacetimeddddddd چندتا غول‌آخر کلاسیک و باحال انتظارتان را می‌کشند که تمام مهارت‌هایتان را به چالش می‌کشند. برای نهایت لذت بردن از این مبارزه‌ها حتما یک همراه انسانی جور کنید. کمک از هوش مصنوعی هم از هرج و مرج مبارزه‌ها می‌کاهد و هم آنها را آسان می‌کند.

«عشاق» مثل شبیه‌ساز جالبی از زندگی می‌ماند. بعضی‌وقت‌ها شناور ماندن در میان فضایی نورانی و هیجان‌آور همراه با شریک زندگی یا دوست‌تان آرامش‌بخش می‌شود؛ درست مثل سرپایینی‌های لذت‌بخش زندگی واقعی. اما خیلی طول نمی‌کشد که مشکلات از زمین و آسمان به‌تان حمله‌ می‌کنند و همه‌چیز استر‌س‌زا می‌شود. اکنون وقت مقابله و مبارزه است. مبارزه‌ای که مطمئنا به تنهایی سخت‌تر است، اما حضور یک تکیه‌گاه شکیبا و قابل‌اعتماد، هم دست و پنجه نرم کردن با آنها را آسان‌تر می‌کند و هم ممکن است همین مشکلات را به فرصتی برای  نزدیک کردن‌تان به یکدیگر و بهتر شدن روابط‌تان تبدیل کند. و البته اگر کسی  با این  مشخصات را پیدا نکردید، همیشه می‌توانید سگ و گربه‌ای گیر بیاورید! «عشاق در یک فضا-زمان خطرناک» یکی از نمونه‌های خاص بازیسازی مستقل است که از یک اکشنِ آرکید فضاییِ معمولی فراتر می‌رود و گیم‌پلی‌اش را به یک آزمون نامحسوس روابط تبدیل می‌کند. پرداخت گیم‌پلی به چیزی ورای کنترل و هدایت صرف، ماموریت اصلی طراحان بازی برای شکوفایی هنر بازیسازی است و «عشاق در یک فضا-زمان خطرناک» در حد و اندازه‌ی خودش، سهم‌اش از این ماموریت را انجام می‌دهد.

زومجی چگونه یک بازی را بررسی می‌کند؟


Lovers in a Dangerous Spacetime

«عشاق در یک فضا-زمان خطرناک» یک اکشن هوشمندانه و سرگرم‌کننده‌ی دوبعدی فضایی است که خیلی زود در اجرا و پرداخت یک تجربه‌ی دو نفره براساس همکاری و استراتژی عمیق و کم‌نظیر می‌شود. اگر دلتان برای جذابیت‌ و هیجان بازی کردن «شورش در شهر»های دوران مگادرایو تنگ شده، این بازی توانایی احیای بی‌نقص آن لحظات را در قالبی مُدرن و پیشرفته‌تر دارد.
رضا حاج‌محمدی

9

نقاط قوت

  • - طراحی مراحل جذاب و متنوع
  • - ساخت هسته‌ی گیم‌پلی براساس مفهوم کار تیمی و همکاری
  • - هوش مصنوعی قوی همراهان
  • - استایل گرافیکی پُرانرژی و ترانه‌های پُرجنب و جوش

نقاط ضعف

  • - افزایش نامتعادل سختی بازی در برخی لحظات
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده