مروری بر تغییر بازیگران فیلم های کمیک بوکی
تغییر بازیگر در فیلمهای سینمایی اتفاق جدیدی محسوب نمیشود و از دههها قبل شاهد انجام چنین کاری در پروژههای مختلف بودهایم. به این شکل که بازیگری نقش شخصیت خاصی را ایفا میکند و پس از آن به دلایل مختلف از افزایش سن بازیگر تا عدم توافق بین او و عوامل تولید یا مسائل دیگر، نقش شخصیت موردنظر در آثار بعدی به فرد دیگری واگذار میشود. این قضیه در فیلمهای کمیکی هم بارها اتفاق افتاده و برای مثال تا امروز شاهد حضور دهها بازیگر در نقش بتمن (Batman) بودهایم. بعضی از این تغییرات به دلایلی مثل تولید یک مجموعه فیلم جدید اتفاق میافتند، ولی گاهیاوقات هم شاهد جایگزینی بازیگران در فیلمهای یک مجموعهی واحد هستیم؛ اتفاقی که قرار است در این مقاله بهسراغ آن برویم و به بررسی تغییرات بازیگرها در مجموعههای کمیک بپردازیم.
بهتر است این قضیه را با مثالی از تعویض بازیگرهای یک شخصیت توضیح دهیم. در طول یک دهه، سه بازیگر مختلف نقش هالک (Hulk) را در فیلمهای سینمایی ایفا کردند. ابتدا اریک بانا در سال ۲۰۰۳ با فیلم هالک اثر آنگ لی نقش این غول سبزرنگ را ایفا کرد و سپس در سال ۲۰۰۸ نوبت به ادوارد نورتون رسید تا در فیلم هالک شگفتانگیز (The Incredible Hulk) به بازی در این نقش بپردازد و پس از او هم مارک روفالو بهسراغ بازی در نقش هالک در فیلم انتقام جویان (The Avengers) رفت. در این مطلب کاری با اریک بانا نخواهیم داشت، چرا که فیلم هالک ۲۰۰۳ ارتباطی با دو اثر بعدی ندارد، درحالیکه شخصیت هالک در فیلمهای هالک شگفتانگیز و انتقامجویان یک شخصیت واحد در دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) محسوب میشود، ولی با دو بازیگر متفاوت.
بنابراین مقالهای که در ادامه میخوانید تنها قرار است تعویض بازیگرها در مجموعههای مرتبط را مورد بررسی قرار دهد، نه تمام فیلمهای یک شخصیت کمیکبوکی را. با زومجی همراه باشید.
مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی بتمن (۱۹۶۶)
بد نیست مقاله را با یکی از معروفترین سریالهای کمیکی تاریخ آغاز کنیم؛ سریال بتمن که از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ از تلویزیون پخش میشد و هرچند در آن دوران طرفداران بیشماری داشت، ولی امروز ممکن است بهدلیل سبک خاص خود و حالوهوای اغراقآمیزی که داشته، باعث تعجب و حتی نفرت طرفداران بتمن شود. در این مجموعه درکنار آدام وست و برت وارد در نقش بتمن و رابین، انواع و اقسام شخصیتهای خبیث کمیکهای بتمن هم حضور داشتند که بعضی از آنها با بیش از یک بازیگر در قصههای مختلف ظاهر شدند.
کتوومن (Catwoman) از جمله شخصیتهایی بود که در این مجموعه بازیگران متفاوتی را به خود دید. در دو فصل اول، این جولی نیومر بود که بهجای سلینا کایل بازی میکرد، ولی بعد از آن به علت نقشآفرینی در آثار دیگر از حضور در مجموعهی بتمن انصراف داد و در فصل سوم ارتا کیت جایگزین او شد. دراینمیان حتی بازیگر نقش کتوومن در فیلم سینمایی بتمن محصول ۱۹۶۶ هم فرد دیگری بود، یعنی لی مریودر تا به این ترتیب شاهد حضور سه بازیگر متفاوت در عرض دو سال برای این نقش باشیم.
بهترتیب از راست به چپ: جولی نیومر، لی مریودر و ارتا کیت
شخصیت ریدلر (Riddler) هم یکی دیگر از این موارد بود. او در فصل اول سریال با بازی فرانک گورشین همراه بود و علاقمندان زیادی هم داشت؛ بهطوریکه سالها بعد مارک همیل، صداپیشهی جوکر (Joker) در مجموعه انیمیشن بتمن با تحسین بازی گورشین، از او بهعنوان یکی از منابع الهام خود در شکلدادن به شخصیت جوکر در این مجموعه یاد کرد. گورشین که در فیلم سینمایی بتمن هم بازی کرده بود، در فصل دوم برای مدتی غایب بود و جان آستین بهجای او نقش ریدلر را برعهده گرفت و علت آن هم طبق بعضی شنیدهها به درخواست او برای دریافت دستمزد بیشتر مربوط میشده؛ موضوعی که با برطرف شدن آن، این بازیگر یکبار دیگر برای بازی در فصل سوم این سریال بازگشت.
فرانک گورشین و جان آستین
دیگر شخصیت خبیث این مجموعه که سه بازیگر متفاوت نقش او را ایفا کردند، مستر فریز (Mr. Freeze) بود. درحالیکه ابتدا جرج سندرز بهجای فریز بازی کرده بود، بعد از او نوبت به اتو پرمینجر رسید و درنهایت هم این ایلای والاک بود که در نقش این شخصیت سرد و یخی بازی کرد.
جرج سندرز، اتو پرمینجر و ایلای والاک
فیلمهای لاکپشتهای نینجا
برخلاف تصور خیلیها که لاکپشتهای نینجا (Teenage Mutant Ninja Turtles) را شخصیتهایی برگرفته از انیمیشن قدیمی این مجموعه میدانند، این سری کار خود را از کمیکهای شرکت Mirage Studios آغاز کرد و سپس وارد دنیای انیمیشن و بازیهای ویدیویی شد. اولین فیلم سینمایی لاکپشتهای نینجا هم در سال ۱۹۹۰ اکران شد و توانست با محبوبیتی عظیم، حدود ۱۵ برابر بودجهی تولید خود بفروشد. در این فیلم درکنار لاکپشتهای معروف، استاد آنها اسپلینتر و همینطور دشمن معروف لاکپشتها یعنی شردر، شاهد حضور شخصیت محبوب دیگری هم بودیم؛ اپریل اونیل، خبرنگاری که نقش پررنگی در دنیای TMNT دارد و در فیلمهای اخیر این مجموعه، مگان فاکس بهجای او بازی کرده است.
بازیگر این نقش در اولین فیلم TMNT جودیت هوگ بود که در این اثر دومین حضور سینمایی خود را تجربه میکرد. ولی در دو فیلم بعدی این مجموعه، نقش اپریل به بازیگر دیگری بهنام پیج تورکو رسید که او هم فرد تازهواردی در صنعت سینما محسوب میشد و هرچند پیش از آن در سریالهای تلویزیونی حضور داشت، ولی دو نقش ابتدایی خود در سینما را با قسمتهای دوم و سوم TMNT پشتسر گذاشت.
جودیت هوگ و پیج تورکو
هوگ ۲۴ سال پس از آن روزها در سال ۲۰۱۴ به صحبت پیرامون نقش خود در فیلم اول و غیبت در فیلمهای بعدی پرداخت و چنین گفت:
من سر فیلمبرداری فیلم Cadillac Man بودم که بابت حضور در TMNT از من دعوت کردند. در آن زمان شناخت خاصی از این مجموعه نداشتم و با شنیدن اسم عجیب آن تصور کردم با اثری در ژانر وحشت مواجه میشوم! ولی قضیه را به همبازی خود در Cadillac Man یعنی گفتم و او هم که بابت تولید فیلمی از لاکپشتهای نینجا ذوقزده شده بود، من را به حضور در آن تشویق کرد و بهعنوان یک بازیگر تازهکار وقتی با استقبال ویلیامز از این نقش مواجه شدم، آنرا انتخاب کردم. بازی در نقش اپریل اونیل برای من واقعاً سخت بود، چرا که باید آن لباس مخصوص زردرنگ را در طول فیلمبرداری تحمل میکردم که بسیار عذابآور بود و از مدل موهای این شخصیت هم متنفر بودم و حفظ و نگهداری این موها واقعاً کار سادهای نبود. بعدها برای فیلم دوم از من دعوت نشد و شاید علت آن به درگیریهایی ارتباط داشته باشد که در روزهای تولید فیلم اول با تهیهکنندگان داشتم؛ از فیلمبرداریهای طاقتفرسا و طولانی در ۶ روز هفته تا انتقاداتی که به خشن بودن فیلم و حجم بالای زد و خوردهای بین شخصیتها داشتم و بهنظرم چنین فضایی مناسب این فیلم نبود. همچنین بدلکارهایی که عوامل تولید فیلم از هنگ کنگ آورده بودند هم خیلی آسیب میدیدند و درعینحال تحت حمایت اتحادیههای سینمایی هم نبودند و این اتفاقات و حوادث مختلف سر صحنهی فیلمبرداری من را آزار میداد. درنهایت برای فیلم دوم حضور نداشتم، ولی بعد از آن سازندگان فیلم به سراغم آمدند و از این گفتند که بچهها موقع تماشای فیلم دوم از دیدن یک بازیگر جدید در نقش اپریل گیج شدهاند و این قضیه را دوست نداشتهاند و از من خواستند که برگردم. ولی پس از آن یکی از عوامل فیلم این موضوع را مطرح کرد که اگر بازیگر اپریل در سومین فیلم هم دوباره با فیلم قبلی متفاوت باشد، بچهها بیشتر ناراحت میشوند و بهتر است کار را با همان بازیگر فیلم دوم ادامه دهیم.
فیلمهای بتمن (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷)
نیمهی دوم دههی ۱۹۸۰ را میتوان دورانی دانست که شخصیت بتمن بهنوعی احیا شد و توانست بعد از سالها یکبار دیگر بهعنوان شخصیتی تاریک در دل دنیایی تیره و سیاه به محبوبیت برسد. هرچقدر که این قضیه را در عالم کمیک مدیون کسی مثل فرانک میلر با کمیکهایی چون The Dark Knight Returns و Batman: Year One هستیم (که بعدها با از راه رسیدن آثاری مثل Batman: The Killing Joke و Batman: A Death in the Family این قضیه کاملتر هم شد)، در صنعت سینما هم باید قدردان تیم برتون باشیم که با کارگردانی فیلم بتمن محصول ۱۹۸۹ کاری کرد که شوالیهی تاریکی به جایگاه واقعی خود در سینما برسد و از آن آثار پر زرق و برق و حتی کموبیش خندهدار دههی ۱۹۶۰ فاصله بگیرد.
بتمن تیم برتون نهتنها فیلم خوشساخت و باکیفیتی بود، بلکه از نظر فروش هم عملکرد خیرهکنندهای داشت و با بیش از ۴۰۰ میلیون دلار به دومین اثر پرفروش سال ۱۹۸۹ تبدیل شد. بنابراین طبیعی بود که شرکت برادران وارنر اجازهی تولید فیلم بعدی یعنی بتمن بازمیگردد (Batman Returns) را هم به برتون بدهد و یکبار دیگر شاهد حضور مایکل کیتون در نقش بروس وین باشیم. ولی اینبار با اینکه باز هم با اثری تماشایی طرف بودیم که حتی از جهاتی نسبت به نسخهی قبلی هم برتری داشت، فروش فیلم کاهش زیادی پیدا کرد و به ۲۶۶ میلیون دلار رسید؛ موضوعی که برای مدیران وارنر رضایتبخش نبود.
همین قضیه هم باعث شد درحالیکه برتون برنامههای زیادی برای تولید نسخهی بعدی تحتعنوان بتمن ادامه میدهد (Batman Continues) با حضور بازیگرانی مثل رابین ویلیامز و رنه روسو داشت، اجازهی تولید فیلم را با همان سبک و سیاق قبلی پیدا نکند. درنهایت قرعهی کارگردانی سومین فیلم بهنام جوئل شوماخر افتاد. در ابتدا مایکل کیتون مشکلی با ایفای نقش دوباره در این نسخه نداشت و از آنجایی که شوماخر تصمیم گرفته بود بهسراغ اقتباسی از Batman: Year One برود، کیتون که از طرفداران این کمیک بود از این ایده استقبال کرد. ولی پس از آن مدیران وارنر شروع به مداخله در تولید فیلم کردند و همهچیز بههم ریخت.
مایکل کیتون، وال کیلمر و جرج کلونی
آنها قصد داشتند یک دنبالهی کامل تهیه کنند، نه یک پیشدرآمد. بنابراین کمیک موردنظر را قبول نداشتند و پس از آن ایدههای دیگر هم رد شدند تا سرانجام کار به فیلمنامهای رسید با فضایی بهمراتب شلوغتر و پر زرق و برقتر از اثر قبلی تا هم فروش آن افزایش پیدا کند و هم وارنر بتواند ازطریق جذب کودکان بیشتر به سالنهای سینما، اسباببازیها و محصولات جانبی خود را راحتتر بفروشد. حال و هوای فیلمنامه بهقدری با دو اثر قبلی متفاوت بود که کیتون درنهایت پیشنهاد بازی در نقش بروس وین را رد کرد و از آن کنار کشید. این قضیه باعث شد سازندگان فیلم بهدنبال جذب بازیگر دیگری برای نقش بتمن بیافتند و نام بازیگرانی چون ویلیام بالدوین و ایتن هاوک برای این نقش مطرح شد، ولی درنهایت وال کیلمر برای این نقش انتخاب شد؛ بازیگری که هرچند پیش از آن در آثار معروفی حضور داشت، ولی فیلم بتمن برای همیشه (Batman Forever) او را بیشتر از قبل معروف کرد.
هاروی دنت در مجموعه فیلمهای بتمن از شخصیتی سیاهپوست با بازی بیلی دیویلیامز به فردی سفیدپوست با هنرنمایی تامی لیجونز تبدیل شد
البته بتمن تنها شخصیتی نبود که در این نسخه با تعویض بازیگر روبهرو میشد و دوچهره (Two-Face) هم درگیر این قضیه شد. در بتمن برتون شاهد حضور بیلی دی ویلیامز در نقش هاروی دنت بودیم، یعنی همان شخصیتی که بعدها به دوچهره تبدیل میشود. او درحالی این نقش را بهطور مختصر در آن فیلم ایفا کرده بود که در دومین نسخه حضور نداشت و بعدها وقتی قرار شد دوچهره یکی از شخصیتهای خبیث فیلم سوم باشد، تامی لی جونز جایگزین او شد؛ بازیگری که پیش از آن در فیلم موکل (The Client) هم با شوماخر همکاری کرده بود. طبق صحبتهای خود دیویلیامز، بهنظر میرسد او هم به دلایلی مثل کیتون حضور در فیلم را رها کرده و درحالیکه در ابتدا قصد داشته این نقش را یکبار دیگر در فیلمهای بتمن ایفا کند و به دوچهره تبدیل شود، بهعلت کارگردانی فیلم توسط شوماخر و تفاوتهای اساسی آن با دو نسخهی قبلی از حضور در این پروژه کنار کشید.
هرچند دیویلیامز ایفای نقش شخصیت جالبی مثل دوچهره را در فیلم بتمن برای همیشه از دست داد، ولی سالها بعد سازندگان انیمیشن لگو بتمن (The Lego Batman Movie) در اقدامی جالب برای صداپیشگی همین نقش بهسراغ او رفتند.
با اکران فیلم بتمن برای همیشه، «متأسفانه» مشخص شد که وارنر در مورد درآمدزایی بیشتر فیلم پیشبینی درستی کرده و این شرکت توانست فروشی بیش از بتمن بازمیگردد را با این نسخه تجربه کند. بههمین خاطر کارگردانی فیلم چهارم هم بهدست جوئل شوماخر سپرده شد و البته اینبار هم بازیگر نقش بتمن تغییر کرد. هرچند در ابتدا قرار بود یکبار دیگر وال کیلمر ایفاگر نقش شوالیهی تاریکی در فیلم بعدی یعنی بتمن و رابین (Batman & Robin) باشد، ولی مسائل مختلف دست بهدست هم دادند تا جرج کلونی جایگزین او شود؛ کسی که این روزها جزو معروفترین بازیگران هالیوود محسوب میشود ولی در آن دوران هنوز فاصلهی زیادی تا ستاره شدن داشت.
بیلی دیویلیامز و تامی لیجونز
در مورد دلیل جدایی وال کیلمر از چهارمین فیلم بتمن روایتهای مختلفی وجود دارد و اکثراً این قضیه را به همزمانی تولید این فیلم با فیلم قدیس (The Saint) و درگیر بودن کیلمر برای فیلمبرداری قدیس مرتبط میدانند، ولی خود کیلمر مدتی قبل به صحبت پیرامون این قضیه پرداخت و ماجرا را به این شکل توضیح داد:
یک روز (اقتصاددان و میلیاردر معروف) بههمراه نوههای خود سر صحنهی فیلمبرداری بتمن برای همیشه آمدند و درحالیکه نوههای بافت قصد داشتند از نزدیک با بتمن و تجهیزات او دیدار کنند، من که لباس بتمن را پوشیده بودم تصمیم گرفتم آن را درنیاورم و بههمان شکل بهسراغ آنها بروم ولی این بچهها بهجای اینکه من را درون لباس بتمن ببینند و این قضیه برای آنها جذابیت داشته باشد، تنها بهدنبال زدن ماسک بتمن یا سوار شدن در بتموبیل بودند. همانجا بود که فهمیدم شخصیت بتمن متکی به یک فرد نیست و هرکسی میتواند نقش او را بازی کند و فلسفهی این شخصیت اهمیت دارد، نه بازیگر آن؛ شخصیتی که فرد پشت ماسک آن باید همیشه بینام و نشان بماند و بهخاطر همین هم بازیگران مختلفی این نقش را ایفا کردهاند.
فیلمهای سوپرمن
فیلم سوپرمن (Superman) محصول ۱۹۷۸ را میتوان جزو ماندگارترین آثار کمیکی تاریخ هالیوود دانست. اثری که در زمان خود طرفداران زیادی پیدا کرد و درکنار استفاده از بازیگران مطرحی چون مارلون براندو و جین هکمن، ستارهی جدیدی را هم در نقش سوپرمن/کلارک کنت به مخاطبان معرفی کرد؛ کریستوفر ریو که در آن زمان با ۲۶ سال سن توانست یکشبه به اوج محبوبیت برسد و بعدها هم در آثار مختلفی از جمله نسخههای بعدی سوپرمن ایفای نقش کرد، هرچند درنهایت سرنوشت تلخی داشت و در سال ۱۹۹۵ زمان اسبسواری براساس حادثهای فلج شد و ۹ سال بعد هم در ۵۲ سالگی درگذشت.
کریستوفر ریو و برندان روث
موضوع عجیب در مورد فیلمهای سوپرمن به تولید نسخهای جدید از این مجموعه بعد از گذشت سالها مربوط میشود. درحالیکه سه دنبالهی فیلم اول در دههی ۱۹۸۰ اکران شدند و فیلم سوپرگرل (Supergirl) هم در سال ۱۹۸۴ به نمایش درآمد، در سال ۲۰۰۶ نوبت به فیلم سوپرمن بازمیگردد (Superman Returns) رسید؛ اثری که بهنوعی دنبالهی دو نسخهی اول این مجموعه بود و یکبار دیگر به روایت ماجراهای کلارک کنت و لوئیس لین درکنار شخصیت خبیث معروفی مثل لکس لوتر (Lex Luthor) میپرداخت.
مارگو کیدر و کیت باسورث
دراینمیان طبیعی بود که بازیگران فیلم پس از گذشت سالها تغییر کنند و جای خود را به افراد جدیدی دهند و از این نظر میتوان تفاوت بزرگی بین تعویض بازیگرهای این مجموعه با اکثر موارد حاضر در این مقاله درنظر گرفت. در سوپرمن بازمیگردد، برندان روث جایگزین کریستوفر ریو در نقش سوپرمن شده بود، کیت باسورث جای مارگو کیدر را در نقش لوئیس لین گرفته بود و همینطور کوین اسپیسی هم بهجای جین هکمن در قالب لکس لوتر بازی میکرد.
جین هکمن و کوین اسپیسی
نکتهی جالب در مورد این فیلم، حضور دوبارهی مارلون براندو در نقش جور-ال، پدر سوپرمن بود. این بازیگر محبوب سینما درحالی یکبار دیگر نقش قدیمی خود در این مجموعه را ایفا میکرد که مدت کوتاهی قبل از تولید فیلم از دنیا رفته بود و بخشهای مربوطبه او با کمک صحنههای استفادهنشده از نسخهی اصلی سوپرمن و ترکیب آنها با جلوههای ویژه تدارک دیده شدند.
سهگانه شوالیه تاریکی
کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۵ با فیلم بتمن آغاز میکند (Batman Begins) یکبار دیگر این شخصیت محبوب را از اوضاع ننگینی که با فیلم بتمن و رابین در آن گرفتار شده بود نجات داد و یکی از بهترین آثار ابرقهرمانی تاریخ را برای علاقمندان آماده کرد. درکنار کریستین بیل که نقش بروس وین را در این فیلم برعهده داشت، بازیگر زن آن یعنی ریچل داوز با بازی کیتی هلمز هم حضور نسبتاً پررنگی در فیلم داشت؛ شخصیتی که از دوران کودکی با بروس دوست و همراه بوده و بهنوعی حکم معشوقهی او را داشت.
درحالیکه همه منتظر حضور دوبارهی کیتی هلمز در دومین قسمت از این سهگانه یعنی فیلم شوالیه تاریکی (The Dark Knight) بودند، ناگهان باخبر شدیم که این بازیگر در این فیلم حضور ندارد و مگی جیلنهال جای او را گرفته است. اما علت این قضیه چه بود؟
کیتی هلمز و مگی جیلنهال
ماجرا خیلی ساده بود و به درخواست خود کیتی هلمز مربوط میشد. او که در آن زمان حدود ۳۰ سال سن داشت، ترجیح میداد کارنامهی کاری خود را به شکل دیگری دنبال کند و بهجای تکرار یک نقش در فیلمی ابرقهرمانی، به ایفای نقشهای متنوع در آثار مختلف بپردازد:
من واقعاً از کار در این فیلم لذت بردم و دوست دارم دوباره با کریستوفر نولان همکاری داشته باشم، ولی بههر حال این تصمیمی بود که در آن روزها گرفتم و فکر میکنم تصمیم درستی هم برای آن مقطع بوده و بابت آن پشیمان نیستم. بهنظرم مگی هم در این نقش فوقالعاده کار کرد.
نولان هم با وجود از دست دادن بازیگر زن اصلی فیلم خود، بعدها هرچند از این قضیه ابراز ناراحتی کرد ولی شکایت خاصی هم از هلمز نداشت و از انتخاب جیلنهال برای بازی در این نقش رضایت کامل داشت:
کیتی برای ایفای دوبارهی این نقش در دسترس نبود و این قضیه هم چیزی نبود که بابت آن خوشحال باشم، ولی درهر صورت این اتفاقات در صنعت سینما رخ میدهد و واقعاً خوششانس بودم که با بازیگری مثل مگی برخورد کردم که توانست بهخوبی از عهدهی ایفای این نقش بربیاید.
بد نیست بدانید قبل از انتخاب مگی جیلنهال برای ایفای نقش ریچل داوز، بازیگرانی مثل آیلا فیشر، ریچل مکآدامز و امیلی بلانت هم برای بازی در این نقش شانس داشتند که البته درنهایت انتخاب نولان جیلنهال بود.
فیلمهای گوست رایدر
فیلم گوست رایدر (Ghost Rider) با اکران در سال ۲۰۰۷ نتوانست به موفقیت خاصی دست پیدا کند؛ اثری به کارگردانی مارک استیون جانسون که در آن شاهد ایفای نقش جانی بلیز/گوست رایدر توسط نیکلاس کیج بودیم. با وجود کیفیت پایین فیلم و فروش نهچندان بالای آن، سازندگان گوست رایدر تصمیم گرفتند شانس خود را یکبار دیگر امتحان کنند و در سال ۲۰۱۱ با فیلم گوست رایدر: روح انتقام (Ghost Rider: Spirit of Vengeance) به پردهی سینماها بازگشتند؛ فیلمی که حتی کیفیتی پایینتر از نسخهی قبلی داشت و کاری با این شخصیت کرد که تا امروز دیگر اثری از آن در صنعت سینما ندیدهایم.
پیتر فوندا و کیرن هایندز
درحالیکه پیتر فوندا نقش مفیستو (Mephisto) را در فیلم اول برعهده داشت و بابت حضور در فیلم بعدی هم ابراز امیدواری کرده بود، ولی کیرن هایندز در فیلم دوم جایگزین او شد؛ بازیگری که بعدها شخصیت استپنولف (Steppenwolf) را در فیلم لیگ عدالت (Justice League) به تصویر کشید و طرفداران سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) هم او را با نقش Mance Rayder میشناسند.
فیلمهای کیکاس
متیو وان با کارگردانی فیلم کیکاس (KickAss) براساس کمیکبوکی بههمین نام توانست یکی از آثار کمیکی متفاوت این سالها را ارائه دهد. درکنار شخصیتهای مختلف فیلم و قهرمانان رنگارنگ آن، شخصیتی بهنام مارکوس ویلیامز هم با بازی عمری هاردویک در داستان حضور داشت که هرچند شاید نقش او به اندازهی سایر افراد پررنگ نبود، ولی در فیلم بیتأثیر هم نبود. ویلیامز در نسخهی دوم کیکاس هم بازگشت، ولی اینبار با بازی موریس چسنات؛ بازیگری که دوست صمیمی هاردویک بوده و در زمان برعهده گرفتن این نقش هم از این گفت که از طرفی حس خوبی از این کار ندارد ولی از طرف دیگر باتوجهبه علاقهی زیاد خود به کیکاس، این پیشنهاد را پذیرفته و امیدوار است مخاطبان هم مشکلی با آن نداشته باشند.
عمری هاردویک و موریس چسنات
البته این تنها تغییر بازیگر فیلم نبود و شخصیت تاد هم که در فیلم اول توسط ایوان پیترز بازی شده بود، در قسمت دوم با حضور آگوستوس پرو ماجراهای خود را ادامه داد.
دنیای سینمایی مارول
هرچند از دههها قبل شاهد اکران انواع و اقسام فیلمها با حضور شخصیتهای مارول بودهایم، ولی از سال ۲۰۰۸ مجموعه فیلمهایی پیرامون شخصیتهای مثبت و منفی کمیکهای مارول تولید شد که میتوان آنها را نمونهای منحصربفرد از یک مجموعهی سینمایی بسیار عظیم و طولانی دانست که در اکثر فیلمها هم عملکرد موفقی داشتهاند. اولین فیلم این مجموعه مرد آهنی (Iron Man) محصول ۲۰۰۸ بود که توانست خیلی زود این شخصیت قدیمی مارول را با بازی رابرت داونی جونیور به محبوبیتی بیشتر از تمام دورههای قبلی خود برساند. درکنار مرد آهنی یا همان تونی استارک، شاهد حضور جیمز رودز هم در فیلم بودیم؛ شخصیتی که طرفداران کمیکهای مارول او را بیشتر با عنوان ماشین جنگی (War Machine) میشناسند و ترنس هاوارد ایفاگر این نقش در فیلم بود.
درحالیکه طرفداران مرد آهنی منتظر ادامهی هنرنمایی هاوارد در مرد آهنی 2 محصول ۲۰۱۰ بودند، درنهایت دان چیدل جایگزین او شد؛ بازیگری که هرچند در این سالها تمام تلاش خود را کرده تا ماشین جنگی را به شکل مناسبی روی پردهی سینماها بیاورد، ولی به عقیدهی خیلی از دوستداران مارول در این راه چندان موفق نبوده و البته داستانهای ضعیفی که فیلمنامهنویسان این مجموعه برای شخصیت او تدارک دیدهاند هم در این قضیه بیتأثیر نبوده است.
ترنس هاوارد و دان چیدل
نکتهی جالب در مورد حضور ترنس هاوارد در اولین فیلم مرد آهنی به دستمزد او برمیگردد که از تمام بازیگران این فیلم، حتی رابرت داونی جونیور بیشتر بود و او اولین بازیگری هم بود که برای حضور در این فیلم قرارداد امضا کرد. همچنین این هاوارد بود که باعث شد داونی جونیور نقش تونی استارک را برعهده بگیرد و حتی بهگفتهی خود هاوارد، او دستمزدش را یک میلیون دلار کاهش داد تا تولیدکنندگان فیلم پول بیشتری برای جذاب داونی جونیور داشته باشند، ولی درنهایت اختلافات مالی این بازیگر و سازندگان قسمت دوم و همینطور بهگفتهی هاوارد، بیانصافی داونی جونیور در حق او باعث شد از این پروژه کنار بکشد. طبق صحبتهای هاوارد، به خاطر دستمزد بیشتری که داونی جونیور برای حضور در فیلم دوم طلب کرده بود، از دستمزد هاوارد به میزان زیادی کم شده بود. بهطوریکه در ابتدا قرار بود هشت میلیون دلار به هاوارد پرداخت شود که درنهایت به پیشنهادی یک میلیون دلاری کاهش پیدا کرد:
همان کسی که من به او کمک کردم تا نقش مرد آهنی را برعهده بگیرد، برای فیلم دوم حق و دستمزد من را برای خود برداشت و باعث جدایی من از پروژه شد. ما از همان ابتدا برای تولید سه فیلم قرارداد بسته بودیم و قرار بود برای هر نسخهی جدید مقداری به دستمزد قبلی اضافه شود. ولی عوامل تولید فیلم در زمان ساخت نسخهی دوم پیش من آمدند و گفتند: «ما میتونیم یکهشتم از قرارداد قبلی رو به تو بدیم و فکر میکنیم درهرصورت فیلم دوم با حضور یا بدون حضور تو موفق عمل میکنه.» بعد از آن هم با رفیق خودم که باعث شده بودم نقش مرد آهنی را بهدست آورد (رابرت داونی جونیور) تماس گرفتم، ولی او به مدت سه ماه هیچ پاسخی به تلفنهای من نداد.
البته بهنظر میرسد این تنها بخش ماجرا نبوده و طبق بعضی شنیدهها جان فاورو در زمان کارگردانی مرد آهنی خیلی از بازی ترنس هاوارد رضایت نداشته و حتی بعضی از صحنههای فیلم را بعدها دوباره فیلمبرداری کرده بود. درنهایت ماجرا هرچه که بود، به حضور دان چیدل در نقش ماشین جنگی ختم شد؛ بازیگری که سالها بعد به ماجرای انتخاب خود اشاره کرد و از این گفت که درحالیکه در جشن تولد دختر خود حضور داشته، با او تماس میگیرند و یک ساعت مهلت برای فکر کردن در مورد حضور در مرد آهنی 2 به او میدهند و او هم سرانجام بازی در این اثر مارول را قبول میکند. جالب اینکه این دو بازیگر در فیلم تصادف (Crash) هم با یکدیگر همبازی بودند و بعدها این نقش مشترک را ایفا کردند.
هاوارد از آن زمان تا امروز بارها به صحبت پیرامون این قضیه پرداخته و گاهیاوقات با خشم و عصبانیت به آن اشاره کرده و بعضی وقتها هم آنرا موضوعی دانسته که دیگر به آن فکر نمیکند. ولی بهنظر میرسد حتی هنوز هم بابت این قضیه دلخوری زیادی دارد و برای مثال در سال ۲۰۱۸ در جریان مصاحبهای چنین گفت:
من عاشق دان چیدل هستم و خیلی از کار او لذت میبرم، ولی جالب است بدانید هنوز هم بعد از سالها خیلی از طرفداران سراغ من میآیند و در مورد بازگشت به نقش ماشین جنگی از من سؤال میپرسند.
از طرف دیگر بهنظر میرسد هاوارد ناراحتی خود از داونی جونیور را کنار گذاشته و چند سال قبل هم با انتشار عکسی از خودش درکنار او، از خوشحالی خود بابت دیدار دوباره با این دوست قدیمی صحبت کرد.
درحالیکه اولین فیلم دنیای سینمایی مارول یکی از بازیگران خود را بعدها از دست داد، این اتفاق برای فیلم دوم این مجموعه یعنی هالک شگفتانگیز هم تکرار شد و البته اینبار بازیگر اصلی فیلم با چنین ماجرایی مواجه شد. ادوارد نورتون در این اثر ایفاگر نقش هالک بود و هرچند فروش فیلم رضایتبخش نبود (مخصوصاً بعد از فروش عظیم مرد آهنی) ولی باز هم کمتری کسی میتوانست پیشبینی کند که در آثار بعدی مارول با بازیگر دیگری در نقش این شخصیت جالب مواجه خواهیم شد. فروش نهچندان خوب هالک شگفتانگیز باعث شد خبری از نسخهی دوم آن نباشد و بالاخره در سال ۲۰۱۲ و فیلم انتقامجویان بود که یکبار دیگر با بروس بنر روبهرو شدیم، البته اینبار با بازی مارک روفالو.
ادوارد نورتون و مارک روفالو
ماجرای جایگزینی نورتون با روفالو در سال ۲۰۱۰ و دوران پیشتولید انتقامجویان آغاز شد؛ زمانیکه مارول فهرست بازیگران فیلم را اعلام کرد و بیانیهای توسط کوین فایگی منتشر شد که در بخشی از آن چنین نوشته شده بود:
ما تصمیم گرفتهایم برای ایفای نقش بروس بنر در فیلم انتقامجویان از ادوارد نورتون استفاده نکنیم. این تصمیم بههیچوجه علت مالی ندارد، بلکه دلیل آن نیاز به حضور بازیگری است که بتواند روح همکاری و خلاقیت را درکنار دیگر بازیگران فیلم از خود نشان دهد. انتقامجویان نیاز به بازیگرانی دارد که بتوانند درکنار یکدیگر بهعنوان یک تیم کامل جلو بروند و پیشرفت کنند و بههمین دلیل بهزودی از بازیگری که قرار است نقش هالک را در این فیلم ایفا کند رونمایی خواهیم کرد؛ بازیگری که به نیازهای ما برای این نقش پاسخ میدهد و اشتیاق و انگیزهی بالایی برای حضور بهجای این شخصیت محبوب دارد.
شاید اگر روابط بین ادوارد نورتون و عوامل دنیای سینمایی مارول بهتر پیش میرفت، همچنان شخصیت هالک را با حضور این بازیگر میدیدیم
بعد از آن بود که مدیربرنامههای نورتون به انتقاد از این صحبتها پرداخت و از علاقهی این بازیگر به ایفای نقش دوبارهی هالک و همکاری با جاس ویدون و بازیگران فیلم اشاره کرد؛ بازیگرانی که بهگفتهی او تعدادی از آنها از دوستان نزدیک نورتون بودند. او همچنین از این گفت که فایگی در ابتدا با نورتون بابت حضور در این فیلم مذاکره کرده و بعد از آن هم گفتوگوهایی بین او و عوامل تولید فیلم در جریان بوده که به شکل خوبی پیش میرفته و سپس نوبت به بحثهای مالی رسیده؛ بحثهایی که در حال جلو رفتن بودند تا اینکه یکی از عوامل مارول با مدیربرنامههای نورتون تماس گرفته و از تصمیم جدید شرکت برای حضور فرد دیگری بهجای او صحبت کرده است.
درنهایت موضوع هرچه که بود، بیانیهی فایگی که به عقیدهی مدیربرنامههای نورتون بسیار توهینآمیز و سرشار از تهمت و افترا بود، کار خود را کرد و همه منتظر معرفی بازیگر بعدی هالک شدند؛ کسی که مدتی بعد مشخص شد مارک روفالو خواهد بود و این روزها هم بهسختی میتوان بازیگر دیگری را بهجای او در نقش بروس بنر/هالک تصور کرد.
بعدها اطلاعات بیشتری در مورد دلایل عدم همکاری مارول و نورتون منتشر شد. از جمله اینکه نورتون در زمان تولید هالک شگفتانگیز ایرادات زیادی به فیلمنامهی آن میگرفته و دست به تغییراتی هم در آن زده بود ولی بعدها بخشی از قسمتهایی که با فیلمنامهی جدید تولید شده بودند، در مرحلهی تدوین از فیلم حذف شدند و همین قضیه هم با نارضایتی نورتون همراه شده بود. او در سال ۲۰۱۹ هم یکبار دیگر به صحبت پیرامون این شخصیت پرداخت و چنین گفت:
من عاشق کمیکهای هالک بودهام و آنها همیشه حس و حالی اسطورهای برای من داشتهاند. برای فیلمهای هالک هم دوست داشتم بهسمت مسیری مشابه سهگانه شوالیهی تاریکی کریستوفر نولان برویم؛ فیلمهایی تاریک و جدی. هالک شخصیتی است که به نظر من بهشدت بااینحال و هوا سازگاری دارد و در ابتدا هم ایدهی من تولید دو فیلم براساس این شخصیت بود که در اولی با او آشنا شویم و منشأ و شکلگیری او را ببینیم و سپس در فیلم دوم او را بهعنوان شخصیتی باهوش و آگاه ملاقات کنیم که میتواند از پس اوضاع خود بربیاید. عوامل تولید فیلم هم در ابتدا به من گفتند این ایدهی خوبی است و ما هم بهدنبال چنین چیزی هستیم، ولی بعدها مشخص شد این چیزی نبوده که میخواستند. ولی در مجموع روزهای خوبی با آنها داشتم و همکاری با کوین فایگی هم چیز جالبی بود.
البته نورتون چند سال قبل هم در صحبتهای خود از زاویهای دیگر به این موضوع نگاه کرده و تکرار یک نقش را کاری اشتباه دانسته بود:
فکر میکنم هرچیزی را باید یکبار امتحان کنید و اگر بیشازحد بهسراغ آن بروید، مثل لباسی میشود که بیرون آوردن آن بسیار دشوار است. اگر من بازی در نقش هالک را ادامه میدادم، امکان بازی در آثاری مثل قلمرو طلوع ماه (Moonrise Kingdom)، بردمن (Birdman) و هتل بزرگ بوداپست (The Grand Budapest Hotel) را از دست میدادم که همگی با دوران فیلمبرداری فیلمهای انتقامجویان همزمان بودند.
هرچند این صحبت نورتون میتواند تا حدی درست باشد، ولی در مجموع بهنظر میرسد علت اصلی عدم حضور مجدد او در نقش هالک به اختلافات هنری و تفاوت دیدگاههای این بازیگر و تولیدکنندگان انتقامجویان ارتباط داشته و نورتون هم انتظار داشته تأثیر بیشتری در شکلگیری شخصیت خود درون فیلمهای مارول داشته باشد، نه اینکه تنها بهعنوان یک بازیگر به هرچیزی که برای او بهعنوان فیلمنامه آماده میکنند عمل کند.
بد نیست در اینجا به موضوع جالب دیگری هم در مورد شخصیت هالک اشاره کنیم و آن صدای این غول محبوب مارول است. در فیلم انتقامجویان، بخشی از صداهایی که از دهان هالک خارج میشود به لو فریگنو تعلق دارد؛ بازیگری که سالها قبل ایفاگر نقش این شخصیت در سریال تلویزیونی پرطرفدار آن بود و سه دهه پس از پایان آن سریال، یکبار دیگر صدای او را در فیلم انتقامجویان میشنیدیم.
این دو تغییر بازیگر تنها موارد دنیای سینمایی مارول نبودند و این مجموعه تا امروز دستخوش تغییرات دیگری هم شده است. یکی از موارد معروف را میتوان هاوارد استارک، پدر تونی استارک دانست؛ شخصیتی که او را به شکلهای متفاوت در فیلمهای مختلفی از مارول دیدهایم.
اولینبار جرارد سندرز در قسمت اول مرد آهنی نقش هاوارد استارک را ایفا کرده بود، البته تنها در قالب عکس! ولی اهمیت این شخصیت در دنیای مارول زمانی بیشتر شد که او را یکبار دیگر در مرد آهنی 2 دیدیم و اینبار با بازی جان اسلتری، ازطریق یک ویدیوی کوتاه به اطلاعات جالبی از رابطهی این شخصیت و فرزندش تونی دست پیدا میکردیم.
جرارد سندرز، جان اسلتری و دومینیک کوپر
یکسال بعد از مرد آهنی 2 هم نوبت به حضور بازیگر دیگری در نقش هاوارد استارک رسید و این دفعه در فیلم کاپیتان آمریکا: اولین انتقامجو (Captain America: The First Avenger) پدر تونی را در قالب شخصیتی جوانتر با بازی دومینیک کوپر ملاقات کردیم و بیشتر از قبل با نقش مهم او در دنیای سینمایی مارول مطلع شدیم. هرچند کوپر بعدها باز هم نقش هاوارد استارک را در این مجموعه ایفا کرد، ولی اسلتری هم در دورههای دیگری دوباره بهسراغ این شخصیت آمد و در مجموع این دو بازیگر درکنار هم شمایل پدر تونی استارک را در دنیای سینمایی مارول به علاقمندان نشان دادند.
اما برسیم به مهمترین شخصیت خبیث این مجموعه یعنی تانوس (Thanos). اولینبار او را در صحنهی پس از تیتراژ پایانی فیلم انتقامجویان دیدیم و برای تصویر بسیار کوتاهی که از تانوس پخش شد، از دیمیان پواتیه استفاده شده بود تا به طرفداران مارول خبر از خطری عظیم در آیندهای نزدیک دهد. ولی بعد از آن نوبت به جاش برولین رسید تا در فیلمهای نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy) و انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron) حضوری بسیار کوتاه در نقش تانوس داشته باشد تا سپس در فیلمهای بعدی با جان بخشیدن به این شخصیت، آثاری بزرگ را به علاقمندان مارول ارائه دهد؛ فیلمهای انتقامجویان: جنگ بینهایت (Avengers: Infinity War) و انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame) که شمایلی جذاب از این شخصیت متفاوت را روی پردهی سینما به تصویر کشیدند و برولین هم با اینکه کمتر چیزی از او دیده میشد، ولی بازی زیبایی از خود به یادگار گذاشت.
دیمیان پواتیه و جاش برولین
از دیگر شخصیتهای خبیث مارول که دستخوش تغییر بازیگر شده، میتوان به رد اسکال (Red Skull) اشاره کرد؛ یکی از معروفترین شخصیتهای منفی دنیای کمیک که در اولین فیلم کاپیتان آمریکا با هنرنمایی هوگو ویوینگ او را ملاقات کردیم و هرچند در پایان فیلم با اتفاق دردناکی مواجه شد و تا سالها بعد هم خبری از او نبود، ولی در انتقامجویان: جنگ بینهایت یکبار دیگر بازگشت و البته این دفعه بهجای ویوینگ، راس مارکواند بازیگر سریال مردگان متحرک (The Walking Dead) جای او را گرفته بود؛ موضوعی که شاید از دید خیلیها مخفی مانده باشد.
هوگو ویوینگ و راس مارکواند
ویوینگ در مورد عدم حضور خود در دو نسخهی آخر انتقامجویان میگوید:
من از بازی کردن در نقش رد اسکال واقعاً لذت بردم و این نقش برایم خیلی مفرح و جذاب بود. ما در آن زمان قراردادی برای حضور در سه فیلم امضا کرده بودیم و هرچند فکر میکردم دیگر خبری از رد اسکال در فیلمهای کاپیتان آمریکا نخواهد شد، ولی حدس میزدم او بهعنوان یکی از شخصیتهای خبیث انتقامجویان بازگردد. ولی بعدها عوامل فیلم تغییراتی در قرارداد ایجاد کردند و بهاین ترتیب دستمزد من برای مجموع حضور در دو نسخه از انتقامجویان بهشدت کمتر از نسخهی اول کاپیتان آمریکا شد، آنهم درحالیکه در زمان عقد قرارداد قول داده بودند که این دستمزد در آینده با عرضهی هر فیلم جدید بیشتر هم میشود. توجیه آنها این بود که حضور رد اسکال در فیلمهای انتقامجویان بسیار کوتاه است و تنها در حد اندکی صداگذاری است. بعد هم دیدم مذاکره بین مدیربرنامههایم با آنها بیفایده است و هرچند بدم نمیآمد در فیلمها حضور داشته باشم، ولی درنهایت این قضیه را رها کردم.
یکی دیگر از شخصیتهایی که دو بازیگر مختلف در فیلمهای مارول داشته، فندرال (Fandral) بوده است؛ یکی از ازگاردیهایی که در فیلمهای تور (Thor) شاهد حضور او بودیم و اولینبار هم جاش دالاس ایفاگر این نقش بود. بعدها در دو فیلم تور: دنیای تاریک (Thor: The Dark World) و تور: رگناروک (Thor: Ragnarok) این بازیگر جای خود را به زکری لیوای داد؛ کسی که این روزها در فیلمهای برگرفته از آثار دی سی کامیکس (DC Comics) نقش شزم (Shazam) را ایفا میکند.
جاش دالاس و زکری لیوای
ماجرای تعویض این دو بازیگر هم در نوع خود جالب است. در ابتدا سازندگان تور قصد استفاده از لیوای را برای نقش فندرال داشتند، ولی او درگیر سریال چاک (Chuck) بود و بههمین دلیل نتوانست پیشنهاد جذاب تولیدکنندگان فیلم را بپذیرد و این نقش به دالاس رسید. دو سال بعد و زمانیکه نوبت به فیلمبرداری تور: دنیای تاریک رسید، اینبار نوبت دالاس بود که بهخاطر حضور در سریال روزی روزگاری (Once Upon a Time) شانس بازی در فیلم مارول را از دست بدهد و سازندگان این اثر هم دوباره بهسراغ لیوای رفتند و توانستند با او برای حضور در دو فیلم تور قرارداد امضا کنند.
فیلمهای مردان ایکس
شاید بد نباشد مقاله را با مجموعه فیلمهای مردان ایکس به پایان برسانیم؛ آثاری که بیشترین تغییر بازیگر را در آنها شاهد بودهایم. البته بخش زیادی از این تغییرات بهدلیل تفاوت بازههای زمانی فیلمهای مختلف این مجموعه اتفاق افتادهاند و سازندگان آنها چارهی دیگری نداشتهاند. برای مثال وقتی قرار بوده شخصیت مگنیتو (Magneto) را دههها قبل از سهگانهی اول مردان ایکس (X-Men) ببینیم، طبیعی است که نمیتوان انتظار حضور دوبارهی ایان مککلن را در این نقش داشت و سازندگان فیلم بهسراغ مایکل فاسبندر رفتند. در اینجا با چنین تعویض بازیگرهایی کار نداریم و بهسراغ موارد دیگر میرویم که البته تعداد آنها هم کم نیست.
ویکتور کرید یا سیبرتوث (Sabretooth) از گذشته یکی از معروفترین شخصیتهای دنیای مردان ایکس بوده که روابط جالبی هم با لوگان یا همان ولورین (Wolverine) دارد. سیبرتوث در اولین فیلم مردان ایکس با بازی تایلر مین، بازیگر و کشتیگیر کانادایی وارد داستان شد و حضور نسبتاً پررنگی هم در این فیلم داشت، ولی در نسخههای بعدی غایب بود تا اینکه نوبت به فیلم X-Men Origins: Wolverine رسید؛ یکی از ناامیدکنندهترین فیلمهای کمیکی دهههای اخیر که در آن شاهد حضور ولورین و سیبرتوث درکنار یکدیگر بودیم، البته اینبار با بازیگری متفاوت برای این نقش.
تایلر مین و لیو شرایبر
لیو شرایبر در این اثر جایگزین تایلر مین شده بود و بازی بهتری هم نسبت به بازیگر قبلی سیبرتوث از خود ارائه میداد و روابط جالبی با هیو جکمن در نقش ولورین داشت، ولی متأسفانه کیفیت پایین فیلم باعث شد نکات مثبت آن هم دیده نشوند. تایلر مین سالها بعد در مورد عدم حضور در این فیلم گفت:
این تصمیم تولیدکنندگان فیلم بود. داستان آن به شکلی بود که باید رشد و بزرگ شدن ولورین و سیبرتوث را بهعنوان دو برادر میدیدیم و بههمین دلیل آنها حضور لیو درکنار هیو را مناسبتر میدیدند. نمیتوانم بگویم عدم بازی در این فیلم برایم ناراحتکننده نبوده، ولی بههرحال این انتخاب سازندگان فیلم را درک میکنم و فقط میتوانم امید داشته باشم در آینده یکبار دیگر این نقش وحشی و خشن را در اختیار بگیرم.
اسکات سامرز یا سایکلاپس (Cyclops) از دیگر شخصیتهای مهم کمیکهای مردان ایکس است که در فیلمهای این مجموعه بازیگران مختلفی نقش او را ایفا کردهاند. البته بخشی از این قضیه به همان تفاوت بازههای زمانی فیلمها مربوط میشود و درحالیکه جیمز مارسدن نقش بزرگسالی سایکلاپس را ایفا کرده بود، عوامل تولید فیلم برای دوران جوانی او بهسراغ تای شریدان رفتند. ولی دراینمیان بازیگر سومی بهنام تیم پوکاک هم وجود داشت که با حضور کوتاه خود در X-Men Origins: Wolverine به ایفای نقش سایکلاپس پرداخت.
تیم پوکاک و تای شریدان
هنک مککوی ملقب به بیست (Beast) بهعنوان یکی دیگر از شخصیتهای محبوب این مجموعه، در سری فیلمهای مردان ایکس اولینبار با صحنهای کوتاه در فیلم دوم دیده شد که در آنجا استیو بیسیک نقش او را بازی کرده بود، آنهم با ظاهری معمولی. ولی این فیلم سوم بود که نقش او را با حضور کلسی گرمر پررنگ کرد و بعدها هم که نیکلاس هولت روزهای جوانی او را بازی کرد.
استیو بیسیک و کلسی گرمر
ویلیام استرایکر از شخصیتهای خبیث دنیای مردان ایکس که حتی گاهیاوقات باعث اتحاد تمام جهشیافتهها علیه خود هم میشود، با حضور برایان کاکس در فیلم دوم این مجموعه ماجراهای جالبی را پیش آورد و بعدها هم نسخهی جوانتر او را با بازی دنی هوستون در X-Men Origins: Wolverine دیدیم، ولی این تنها بازیگری نبود که نقش استرایکر را در دهههای قبل ایفا میکرد و جاش هلمن هم در فیلمهای X-Men: Days of Future Past و X-Men: Apocalypse بهجای او بازی کرد. دراینمیان نکتهی جالب به تفاوت سنی زیاد بین دنی هوستون و جاش هلمن برمیگردد و درحالیکه فاصلهی داستانی بین دو فیلم X-Men Origins: Wolverine و X-Men: Days of Future Past حدود ۶ سال است، تفاوت سنی این دو بازیگر به حدود ۲۰ سال میرسد.
دنی هوستون و جاش هلمن
از دیگر تغییر بازیگرهای این مجموعه میتوان به شخصیت پیتر راسپوتین یا کلوسوس (Colossus) اشاره کرد؛ از قدرتمندترین اعضای گروه که در فیلم اول دونالد مککینون برای لحظاتی کوتاه در نقش او ظاهر شد و او را با شکل و شمایلی انسانی در حال کشیدن نقاشی میدیدیم.در دومین فیلم نوبت به دنیل کادمور رسید تا کلوسوس را روی پردهی سینما بیاورد و او بعدها در فیلم سوم و همینطور X-Men: Days of Future Past هم بازی در این نقش را برعهده گرفت. همچنین اگر بخواهیم فیلمهای ددپول (Deadpool) را هم در نظر بگیریم، باید استفان کاپیچیچ را هم به این دو نفر اضافه کنیم.
دونالد مککینون، دنیل کادمور و استفان کاپیچیچ
حالا که به کلوسوس اشاره کردیم، بد نیست بهسراغ معشوقهی او کیتی پراید (Kitty Pryde) هم برویم که هرچند او را بیشتر با بازی الن پیج میشناسیم، ولی در فیلم اول حضور خیلی کوتاهی با بازی سوملا کی داشت و در فیلم دوم کیتی استوارت ایفاگر نقش او بود و درنهایت در سومین فیلم و همینطور X-Men: Days of Future Past پیج بهجای او بازی کرد.
سوملا کی، کیتی استوارت و الن پیج
شخصیت جان الدردایس ملقب به پایرو (Pyro) هم در اولین فیلم مردان ایکس حضوری بسیار کوتاه با بازی الکساندر برتون داشت و بعدها آرون استنفورد این نقش را بهطور کاملتری در فیلمهای دوم و سوم اجرا کرد.
الکساندر برتون و آرون استنفورد
همچنین شخصیت جوبیلیشن لی معروف به جوبیلی (Jubilee) هم در فیلمهای اول و دوم این مجموعه توسط کاترینا فلورس و کی وانگ برای لحظاتی کوتاه بازی شد و لانا کاندر هم در فیلم X-Men: Apocalypse به ایفای این نقش پرداخت.
کاترینا فلورس، کی وانگ و لانا کاندر
در آخر هم به عجیبترین تغییر بازیگر این مجموعه میرسیم که برای نقش بولیوار ترسک (Bolivar Trask) اتفاق افتاد؛ کسی که رباتهای عظیمالجثه و قدرتمندی بهنام سنتینل (Sentinel) را برای نابودی جهشیافتهها طراحی کرد. در سومین فیلم مردان ایکس شاهد حضور شخصیتی سیاهپوست و درشتاندام با نام ترسک بودیم که نقش او را بیل دوک ایفا میکرد، ولی سالها بعد در فیلم X-Men: Days of Future Past پیتر دینکلیج نقش بولیوار ترسک را برعهده داشت؛ بازیگر سفیدپوست و کوتاهقامتی که در این سالها بیش از هرچیز بهخاطر ایفای نقش تیریون لنیستر در بازی تاج و تخت به محبوبیت رسیده است.
این تفاوت عظیم بین دو بازیگر در حدی بوده که عدهای سعی دارند موضوع را به این شکل توجیه کنند که با دو فرد متفاوت طرف هستیم که با یکدیگر نسبتی دارند و مثلاً شخصیت بیل دوک فرزندخواندهی شخصیت پیتر دینکلیج است، درحالیکه بهنظر میرسد چنین نیست و هر دو نفر یک نقش را بازی کردهاند. شاید بتوان بهترین مدرک برای این موضوع را هم توئیتی از بیل دوک دانست که دو سال قبل از او شاهد بودیم و در آن از بازی خود در این نقش یاد کرده و به نام کامل این شخصیت یعنی بولیوار ترسک اشاره کرده بود، نه ترسک تنها.
بیل دوک و پیتر دینکلیج
به نظر شما کدام تغییر بازیگرها به سود فیلمهای مربوطبه آنها شده و کدام موارد باعث افت شخصیت موردنظر شده است؟ نظرات خود را با ما درمیان بگذارید.