معرفی شخصیت سایکلاپس، اسکات سامرز

معرفی شخصیت سایکلاپس، اسکات سامرز

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۰۱

در این قسمت از مقاله‌ها معرفی شخصیت‌های کتاب کمیک، به سراغ اولین عضو تیم مردان ایکس و جانشین پروفسور ایکس دنیای مارول کامیکس یعنی اسکات سامرز یا همان سایکلاپس رفتیم.

پیش از اینکه به‌سراغ مقاله معرفی شخصیت‌های دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت سایکلاپس را باهم بخوانیم:

به من گوش کن... تو هیچوقت نمی‌توانی یک ایده را از بین ببری. این ایده همیشه بازمی‌گردد. احیا می‌شود. حتی دوباره متولد می‌شود... در یک شکل و قالبی جدید.

اسکات سامرز که اولین عضو تیم مردان ایکس محسوب می‌شود، یک سری توانایی‌ها و قدرت‌های پیشرفته‌ای دارد که می‌تواند انرژی‌های مختلف محیطی را از بعد مختلفی به سمت خود جذب کند؛ آن هم از ازطریق چشمان قدرتمند خود. در اصل می‌توان گفت که این چشم‌ها، پورتال‌ها و درگاه‌هایی به سمت بعد دیگری هستند. اسکات سامرز اغلب اوقات از این انرژی در جهت به وجود آوردن انفجارهای قدرتمندی استفاده می‌کند. به‌طور معمول او از لحاظ ظاهری و بصری نسبت به دیگر افراد دور و اطرافش متمایز است. زیرا او همیشه مجبور است که یک عینک مخصوص که از یاقوت سرخ تشکیل شده است و رابی کوارتز نام دارد، استفاده کند تا قدرت ویرانگر خود را تحت کنترل در بیاورد.

سایکلاپس کاملا برازنده رهبری است و اصلا برای همین جایگاه متولد شده است. او حتی توانست از مربی خود یعنی پروفسور ایکس هم سبقت بگیرد و رهبری تیم مردان ایکس را از آن خود کند. اسکات سامرز یا همان سایکلاپس یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب می‌شود که در کتاب‌های کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر می‌شوند، حضور پیدا می‌کند. او یکی از اعضای موسس و اصلی تیم مردان ایکس است. این شخصیت توسط استن لی و همچنین همکار هنرمند او یعنی جک کربی ساخته شده است. سایکلاپس برای اولین‌بار در کتاب‌های کمیک مردان ایکس حضور پیدا کرد.

اسکات سامرز اولین عضو تیم ابرقهرمانی مردان ایکس به حساب می‌آید

سایکلاپس از اعضای یکی از گونه‌های زیرمجموعه انسان‌ها که با نام جهش یافته شناخته می‌شوند، محسوب می‌شود. از آنجایی که او یک جهش یافته است، به‌طور مادرزادی با یک سری قدرت‌های ابرانسانی متولد شده است. سایکلاپس می‌توانست از درون چشمان خود، پرتوهای قدرتمند و پر از انرژی را ساطع کند. او نمی‌تواند بدون آن عینک مخصوص، این پرتوها را کنترل کند و به همین دلیل باید همیشه آن را روی چشمانش بگذارد. به‌طور معمول سایکلاپس اولین عضو گروه مردان ایکس محسوب می‌شود؛ تیمی متشکل از قهرمانان جهش یافته که برای صلح و برابری بین جهش یافته‌ها و انسان‌ها مبارزه می‌کنند. او همچنین یکی از رهبران اصلی تیم هم هست.

به‌نوعی می‌توان گفت که سایکلاپس یک نمونه اولیه از قهرمان فرهنگ سنتی و عامیانه معروف آمریکایی به حساب می‌آید. او نقطه مقابل ضد قهرمانان سرسخت و مخالف دولتی هستند که بعد از جنگ ویتنام، در فرهنگ معروف آمریکایی ظاهر شدند (ضد قهرمانانی همچون ولورین که او هم در تیم مردان ایکس حضور داشت). سایکلاپس یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های دنیای مارول به حساب می‌آید. سایت محبوب آی جی ان، در لیستی که در سال ۲۰۰۶ از ۲۵ عضو برتر تیم ایکس من در ۴۰ سال اخیر تهیه کرده بود، سایکلاپس را در رتبه اول قرار داد. علاوه‌بر این، این سایت در سال ۲۰۱۱ هم یک فهرست از ۱۰۰ قهرمان برتر کتاب‌های کمیک تهیه کرده بود که این شخصیت در رتبه ۳۹ قرار داشت.

در سال ۲۰۰۸ هم مجله ویزارد در لیستی که از ۲۰۰ شخصیت بزرگ تاریخ کتاب‌های کمیک تهیه کرده بود، سایکلاپس را در رتبه ۱۰۶ قرار داد. این شخصیت از همان زمانی‌که برای اولین‌بار در کتاب‌های کمیک حضور پیدا کرد، آنقدر محبوب شد که علاوه‌بر کتاب‌های کمیک، در آثار مختلفی مانند فیلم‌های سینمایی، انیمیشن‌های سریالی و غیره هم ظاهر شد. برای شرح اتفاقات و ماجراهای اخیر می‌توان اینگونه گفت که سایکلاپس در حال حاضر در یک جزیره به نام کراکوآ که حکومت پادشاهی دارد، زندگی می‌کند. این جزیره، یک سرزمین پر از گل و گیاه مرموز است که چارلز اگزاویه آن را ساخته است. اگزاویه قصد داشت تا با ساخت این جزیره، از جهش یافته‌ها محافظت کند. او همچنین در تلاش بود تا با استفاده از این جزیره اعتماد را در دل انسان‌ها به وجود بیاورد و به آن‌ها اعلام کند که اینجا، تنها مکان مخصوص جهش یافته‌ها است.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

  • پایان دوران کودکی:

اسکات سامرز بزرگ‌ترین فرزند یکی از خلبان‌های آزمایشی ارشد نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا به نام کریستوفر سامرز و همچنین همسر او یعنی کاترین ان محسوب می‌شود. او در انکوریج، ایالت آلاسکا به دنیا آمد و به همراه برادر کوچکترش یعنی الکس در همانجا بزرگ شد. زمانی‌که اسکات تنها ۱۲ سال داشت، خانواده او در حال بازگشت از یک تعطیلات، به سمت خانه خود بودند. در همین حین، هواپیمای شخصی آن‌ها توسط یک فضاپیما که به نژاد Shi'ar تعلق داشت، مورد حمله قرار گرفت. این حمله باعث شد تا همه چترهای نجاتی که درون هواپیما بود نابود شود اما تنها یکی از آن‌ها باقی ماند. کاترین هم این چتر نجات باقیمانده را به اسکات بست و او را مجبور کرد تا برادر کوچکتر خود را محکم بغل کند.

بعد از اینکه انجام این کارها به پایان رسید، کاترین و کریس آخرین حرف‌های خود را زدند و با فرزندان خود خداحافظی کردند. به همین ترتیب هم آن‌ها فرزندان خود را از درون هواپیما به بیرون پرتاب کردند و امیدوار بودند که آن‌ها بتوانند از این سقوط جان سالم به در ببرند. به محض اینکه این دو برادر از هواپیما بیرون انداخته شدند، هواپیما منفجر شد و به نظر می‌رسید که پدر و مادر اسکات جان خود را در آن فاجعه از دست داده‌اند. همین انفجار هم باعث شده بود تا چتر نجات تا جدودی آتش بگیرد. در طی همین ماجراها بود که قدرت چشمی جهش یافته‌ی اسکات برای اولین‌بار پدیدار شد. اسکات از همین قدرت خود استفاده کرد تا از سرعت سقوط خود کم کند و از طرف دیگر هم کاری کرد که الکس با بدن خود روی زمین نیفتد و به‌نوعی یک سپر برای او ایجاد کرد. با اینکه در آخر این دو برادر جان سالم به در بردند اما اسکات به خاطر سقوط بدی که داشت، از ناحیه سر به‌شدت آسیب دید. همین آسیب سر باعث شد تا اسکات دچار یک آسیب جزئی مغزی شود. این آسیب دقیقا روی همان قسمتی از مغزش تاثیر می‌گذاشت که می‌توانست قدرت‌های چشمی اخیرش را کنترل کند.

این دو برادر بلافاصله در بیمارستان بستری شدند. هر دوی آن‌ها به خاطر فاجعه‌ای که تجربه کرده بودند، تا حدودی دچار فراموشی شده بودند. مدت زیادی طول نکشید که آن‌ها توجه شخصیت شروری به نام «مستر سینستر» را که متخصص ژنتیک و نسل‌شناسی بود، به خود جلب کردند. این فرد شرور، یک وسواس بسیار بزرگ نسبت به خانواده سامرز در وجود خود داشت. مستر سینستر یک یتیم‌خانه به نام State Home for Foundlings در اوماها، ایالت نبراسکا تأسیس کرده بود. البته هیچکس نمی‌دانست که موسس آن چه فرد شروری است زیرا او با نام مستعار «مایکل میلبری» فعالیت می‌کرد. سینستر که کاملا از قدرت‌های جهش یافته اسکات خبر داشت و معتقد بود که او پتانسیل بسیار بیشتری نسبت به برادرش دارد، تصمیم گرفت که الکس و برادرش را به دو خانواده مستقل بدهد و آن‌ها را از یکدیگر جدا کند. همین اتفاق باعث شد تا اسکات از لحاظ احساسی به‌شدت آسیب پذیر شود.

سایکلاپس

یک شب اسکات از خواب بیدار شد و به‌طور کاملا اتفاقی، با قدرت‌های خود، سقف بیمارستان را نابود کرد. سینستر که شاهد تمام این ماجراها بود، اسکات را وارد یک کما کرد که چیزی حدود یک سال به طول انجامید. اسکات به محض اینکه به هوش آمد و بهبود یافت، وارد یتیم‌خانه سینستر شد. او خیلی زود تبدیل به سوژه آزمایشی سینستر شد و او به طرز وحشتناکی روی اسکات آزمایش می‌کرد. سینستر در طی این آزمایش‌ها، بلوک‌های مختلفی روی ذهن اسکات قرار داد و نقش یک قلدر درون یتیم‌خانه به نام «نیت» را به خود گرفت و در تلاش بود تا با این نقش، حسابی اسکات را عذاب دهد. او حتی والدین احتمالی اسکات را که قصد داشتند او را به فرزندخواندگی بگیرند، به قتل رساند زیرا قصد داشت تا از هر طریقی او را درون یتیم‌خانه خود نگه دارد.

بااین‌حال، بعد از گذشت مدت زیادی که سینستر مدام در حال اذیت کردن اسکات بود، به این نتیجه رسید که نابود کردن او، با شکست روبه‌رو شده است. اسکات در حین رشد و زمان بلوغ خود، از سردردهای بسیار شدیدی رنج می‌برد. او همچنین به‌طور مداوم در ناحیه چشم احساس خستگی می‌کرد. تمام این مشکلات درواقع به خاطر همان جهش یافتگی‌اش بود. به همین ترتیب او به مطب یک متخصص چشم که در واشینگتون دی سی قرار داشت، برده شد. این متخصص چشم که «نیتن مسترز» نام داشت (درواقع همان سینستر بود که با یک اسم مستعار دیگر فعالیت می‌کرد)، با کمی آزمون و خطا به این نتیجه رسید که هیچ چیز به جز سنگ یاقوت سرخ نمی‌تواند این انفجارهای چشمی اسکات را مهار کند و همچنین مشکلات بینایی او را که تا حد زیادی برای درد و عذاب به وجود آورده بود، کاهش دهد. به همین ترتیب، او برای اسکات یک عینک درست کرد که یاقوت سرخ مخصوصی روی آن کار شده بود. همین موضوع باعث شد تا این جهش یافته‌ی جوان، مجبور شود که سایر سال‌های عمر خود را به این عینک و یاقوت روی آن تکیه کند.

  • اولین عضو تیم ایکس من:

زمانی‌که اسکات ۱۵ سال سن داشت، از آن یتیم‌خانه‌ای که در آن بزرگ شده بود فرار کرد؛ آن هم بعد از اینکه قدرت‌های او در ملاءعام و جلوی همه مردم پدیدار شد. متابولیسم جهش یافته او به یک نقطه بحرانی رسیده بود. به همین ترتیب او یک انفجار چشمی غیرقابل کنترل را آزاد کرد و به‌طور اتفاقی باعث شد تا جرثقیل نابود شود. این جرثقیل به روی تعداد زیادی از مردمی که این ماجرا را تماشا می‌کردند، افتاد. بعد از این اتفاق، اسکات بلافاصله از یک انفجار دیگر استفاده کرد تا این آواره‌ها را از بین ببرد و این مردم را نجات دهد. بااین‌حال دیگر این مردم از توانایی‌های غیرمعمول او وحشت داشتند و یک گروه بسیار عصبانی را تشکیل دادند. اسکات خیلی زود از دست این گروه فرار کرد و روی یک قطار باری پرید و از آن‌جا رفت.

او در طرح استراتژی و تاکتیک‌های مختلف مهارت دارد و بخش زیادی از عمرش را رهبر تیم مردان ایکس بود. به نقل از نیک فیوری، هرچه او کمتر درباره تصمیمی فکر کند، نتیجه بهتر می‌شود

بعد از گذشت مدتی، یک جهش یافته دیگر به نام «جک وینترز» که جنایتکار هم بود، اسکات را پیدا کرد و خیلی زود تبدیل به پدر ناتنی او شد. جک عادت داشت تا از لحاظ فیزیکی سوءاستفاده کند و از افراد دور و اطرافش بیگاری بکشد. به همین دلیل می‌خواست که اسکات به او کمک کند تا به‌طور مخفیانه وارد یک نیروگاه هسته‌ای شود؛ همان نیروگاه هسته‌ای که باعث شد تا توانایی‌های جهش یافته‌ی جک، توسط مواد رادیو اکتیوی فعال شود. اسکات تنها قبول کرد که به جک کمک کند و آن نگهبانان را از سر راه خود بردارد زیرا می‌دانست که اگر این کار را نکند، جک به‌طور قطع آن‌ها را خواهد کشت. در طی همین مدت، پروفسور چارلز اگزاویه، اسکات را تحت نظر داشت و به کمک نیروهای سازمان FBI توانست او را تعقیب کند. به همین ترتیب خیلی زود در این ماجرا مداخله کرد و این پسر جوان را نجات داد.

بعد از اینکه اگزاویه به کمک اسکات توانست جک را شکست دهد، به این پسربچه فرصتی را پیشنهاد کرد تا تبدیل به اولین دانش‌آموز او در مدرسه اگزاویه برای جوانان بااستعداد شود. اسکات خیلی زود بعد از شنیدن این پیشنهاد، آن را پذیرفت تا زیر نظر اگزاویه یاد بگیرد که چگونه می‌تواند توانایی‌های جهش یافته خود را کنترل کند. بعد از گذشت مدتی، اسکات نام مستعار سایکلاپس را از آن خود کرد و تبدیل به اولین عضو تیم مردان ایکس شد. نام سایکلاپس بیشتر از همان عینک مخصوصی سرچشمه می‌گرفت که پروفسور ایکس آن را توسط سنگ یاقوت سرخ برای اسکات ساخته بود تا بتواند در نبردها از آن استفاده کند و انفجارهای نابودگر خود را تحت کنترل بگیرد. سایکلاپس هیچوقت نتوانست به‌طور کامل روش کنترل کردن این قدرت‌های خود را یاد بگیرد. اما حالا دیگر می‌توانست از آن‌ها، با اعتماد به نفس کامل و هدفی بسیار خوب، استفاده کند.

هنوز مدت زیادی از پیوستن اسکات به مدرسه اگزاویه نگذشته بود که خیلی زود با هم‌تیمی‌های دیگر خود و همچنین جهش یافته‌های دیگری که هم سن و سال خودش بودند، آشنا شد. سایکلاپس خیلی خوب توانست با این گروه و اعضای آن پیوند بخورد. اعضای این تیم همچنین لقب «اسلیم» سامرز را به او داده بودند زیرا اسکات در آن زمان استخوان‌بندی ضعیف و لاغری داشت. به همین ترتیب آن‌ها خیلی زود تیم پنج نفره‌ی مردان ایکس را تشکیل دادند. سایکلاپس نقش رهبر میدانی و مأموریت‌ها را توسط پروفسور ایکس به دست آورد. اسکات و پروفسور ایکس در طی سال‌های زیاد، توانستند یک ارتباط پدر و پسری بسیار خوب و قوی را تشکیل دهند. او درنهایت توانست تبدیل به با ارزش‌ترین و بهترین دانش‌آموز اگزاویه شود. اسکات انتخاب کرده بود که بعد از اگزاویه، خودش میراث او را برای حفاظت از جهش یافته‌ها ادامه دهد.

القام و اسامی مستعار: اولین مرد ایکس، رهبر بی‌باک، Slym Dayspring، Cyclops the First، جهش یافته ۰۰۷، اریک قرمز، دارک فینکس، آپوکالیپس، اسلیم، Prelate Summers، اسکات سامرز، بسیلیسک و غیره.

تیم‌ها: قهرمانان، قبیله آکابا، قبیله شورشیان، Corsairs، قهرمانان کیهان، نیروی جهش یافته‌های برگزیده، سامرز بی‌نهایت، جهش یافته‌های جینوشایی، Hounds، Phoenix Five، شدو-ایکس، شورشیان سامرز، The Twelve، وی-لاک‌ها، فاکتور ایکس، مردان ایکس، X-Terminators، مؤسسه اگزاویه و X-Treme X-Men.

متحدان: ابیگیل برند، اکسس، ادم کراون، ادم وارلاک، ادم ایکس، الکس پاور، الکس سامرز، انجل، آپولو، آرمر، بانشی، بتمن، بیک، بیست، بیوتیلفول دریمر، بدلم، بلک بولت، بلک نایت، بلک پنتر، بلایند فولد، بیلنگ، بووم-بووم، بوست، بریز جیمز، کیبل، کالیبان، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کارول دنورز، چارلز سامرز، سایفر، کلوسوس، کریستال، دنیل سامرز، دارک انجل، دارک هاوک، دزلر، دبورا سامرز، دیک گریسون و غیره.

دشمنان: ان ماری کورتز، ایپ من، آپوکالیپس، آرک، آرک لایت، استرا، بانشی، بارباروس، بارون کارزا، بسشن، بیست، بیاندر، برد من، بیشاپ، بلک تام کسیدی، بلک کلوک، بلک هیث، بلاد برادرز، برود کویین، بولز آی، کامرون هاج، کاندرا، کاپیتان آمریکا، کارنیج، کاساندرا نووا، کت من، چیتا، کروم، کلونی، کلوسو، کنت نفاریو، سایبر، دیکن، دنجر، دارک بیست، دزلر، دیفندر، دستینی، دکتر دووم، دکتر اختاپوس و غیره.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

همان‌طور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، این شخصیت توسط نویسنده افسانه‌ای شرکت مارول کامیکس یعنی استن لی و همچنین همکار هنرمند او یعنی جک کربی ساخته شده است. اسکات سامرز یا همان شخصیت سایکلاپس برای اولین‌بار در قسمت اول سری کتاب کمیک X-Men که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد، حضور پیدا کرد. با اینکه در همان قسمت‌های اول، او با نام اسلیم سامرز خطاب می‌شد، اما درنهایت در قسمت سوم همین مجموعه اسم او به اسکات تغییر کرد و اسلیم هم تبدیل به اسم مستعار و لقب او شد. اسکات سامرز در ۹۷۲۴ کتاب کمیک حضور داشته و در قسمت ۴ سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام Cosmic Battle on the Edge of the Universe، قسمت ۱۱ سری کتاب کمیک Marvel Super Heroes Secret Wars به نام ...And Dust to Dust!، قسمت ۴ سری کتاب کمیک Secret Wars به نام All the Angels Sing, All the Devils Dance و همچنین قسمت اول مجموعه Death of X جان خود را از دست داده است.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

سایکلاپس درست از همان زمان تأسیس گروه مردان ایکس، رهبر میدانی و ماموریتی بی‌باک تیم بود. او علاوه‌بر رهبر، یکی از اعضای نمادین و ارزشمند این تیم جهش یافته به حساب می‌آمد. او آنقدر ارزشمند بود که حتی خود پروفسور اگزاویه او را انتخاب کرد که در نبودش، جانشینش باشد، تیم مردان ایکس را هدایت کند و اهداف او را تحقق ببخشد. این وظایف، بار بسیار سنگینی بود که از همان سنین کودکی روی شانه‌های اسکات قرار داده شد. به مرور زمان و در طی سال‌های زیاد، او از یک مرد جوان بسیار کم‌حرف که هیچ اعتماد به نفسی نسبت به خودش و همچنین توانایی‌هایش نداشت، تبدیل به یک رهبر قدرتمند و توانا شد. او خیلی زود تبدیل به یکی از شخصیت‌های بسیار مهم در دنیای گسترده مارول شد.

سایکلاپس یک فرد بسیار منظم، وفادار، شجاع و بی‌باک محسوب می‌شود که اراده بسیار محکمی هم دارد. او توانایی‌های زیادی در زمینه رهبری دارد و دارای مهایت‌های تاکتیکی و همچنین استراتژیکی بسیار خوبی هم است. از خیلی از جهات می‌توان گفت که سایکلاپس همان ایکس من است و ایده‌آل‌های آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. سایکلاپس تعهد خیلی بزرگی نسبت به رویای اگزاویه و تحقق آن در خود دارد. او قصد دارد تا طبق خواسته‌ی پروفسور اگزاویه، یک همزیستی سراسر مسالمت آمیز را بین جهش یافته‌ها و انسان‌ها  به وجود بیاورد و رویای او را محقق کند. همین هدف، برای سال‌های زیادی محرک او در مراحل مختلف زندگی بوده است. بعد از گذشت مدتی طولانی، اسکات بالاخره توانست از زیر سایه اگزاویه بیرون بیاید و رهبر اصلی تیم مردان ایکس باشد.

او همچنین توانست به همراه عشق زندگی خود یعنی اما فراست، یکی از مدیران Xavier Institute for Higher Learning باشد. همین سبقت گرفتن از پروفسور ایکس که یک شخصیت بسیار مهم و برجسته در تیم مردان ایکس به حساب می‌آمد، باعث شد تا تغییرات چشمگیری در شخصیت سایکلاپس به وجود بیاید. او دیگر هیچ ضرورتی برای محقق کردن رویای اگزاویه و پیش رفتن به سلیقه او را در خود حس نمی‌کرد. به همین دلیل خیلی بیشتر از قبل مطمئن، بی‌پروا و واقع‌بین شده بود. او دیگر به‌عنوان رهبر تیم مردان ایکس، باید دیدگاه و چشم‌انداز خود را برای جامعه جهش یافته‌ها به وجود می‌آورد و مسیر جدیدی را برای ساخت آینده خوبی برای آن‌ها در نظر می‌گرفت؛ آینده‌ای که آن‌ها می‌توانستند بدون هیچگونه ترس و نفرتی، در دنیا زندگی کنند.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

  • اولین کلاس:

پروفسور ایکس که از همان ابتدا احساس می‌کرد که اسکات خصوصیات یک رهبر توانا را دارد و از کودکی با همین هدف متولد شده است (علاوه‌بر این هم اعتقاد داشت که اسکات هدفی را نیاز داشت تا به سمت آن حرکت کند)، تصمیم گرفت که سایکلاپس را تبدیل به رهبر/معاون خود در تیم مردان ایکس کند. سایکلاپس نشان داد که یک رهبر بسیار خوب و کارامد است. او حتی برای مدت کوتاهی درحالی‌که اصلا اگزاویه حول و اطرافش نبود، توانست تیم مردان ایکس را هدایت کند. او با اینکه تمام وقتش را به تیم و رهبری آن اختصاصی داده بود، اما عاشق یکی از هم‌تیمی‌های خود به نام «جین گری» شد که در آن زمان لقب مارول گرل را داشت. اسکات خیلی می‌ترسید که یک ارتباط را آغاز کند. او می‌ترسید که به‌صورت ناخواسته، با قدرت‌های غیرقابل کنترل خود به افرادی که دوستشان دارد، آسیب بزند.

او همچنین نسبت به ظاهر خود هم هیچ اعتماد به نفسی نداشت و خیلی خودش را پایین می‌دانست. اسکات احساس می‌کرد که جین اصلا او را دوست ندارد و ترجیح می‌دهد که با فرد بهتری مانند وارن ارتباط داشته باشد. اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که جین هم متوجه شد که حس‌هایی نسبت به اسکات دارد. به همین ترتیب آن‌ها خیلی زود ارتباط خوب خود را آغاز کردند. این ارتباط آنقدر قوی و خوب بود که این دو تقریبا تبدیل به دو فرد جدانشدنی بودند. حتی زمانی هم که همه تصور می‌کردند اگزاویه جان خود را از دست داده است و از طرف دیگر هم تیم مردان ایکس به‌طور کامل از هم پاشیده شده بود، اسکات و جین همچنان با هم در ارتباط بودند.

  • ورود هاوک:

در طی این برهه زمانی، بعد از اینکه تیم پنج نفره اصلی مردان ایکس تشکیل شد، سایکلاپس بالاخره توانست برادر خود الکس را که مدت خیلی زیادی از او بی‌خبر بود، پیدا کند. درست همانند سایکلاپس، الکس هم یک قدرت جهش یافتگی بسیار پیشرفته داشت. قدرت این دو برادر درست مانند یکدیگر نابودگر و تخریب کننده بود. قدرت الکس توسط «سریبرو» شناخته و کشف شد. الکس، نام مستعار خود را «هاوک» گذاشته بود. بعد از اینکه الکس با اسکات و دیگر اعضای تیم مردان ایکس آشنا شد، خیلی زود تصمیم گرفت که به جمع آن‌ها بپیوندد. جالب است بدانید که یک مورد عجیب ژنتیکی میان این دو برادر وجود داشت. به طوری که هیچ کدام از آن‌ها نمی‌توانستند با قدرت‌های جهش یافتگی خود، به دیگری آسیب وارد کنند. در عوض، هر کدام از آن‌ها می‌توانستند انرژی‌ای را که به سمتشان پرتاب می‌شود، به طرف خود جذب کنند. بااین‌حال، از آنجایی که سایکلاپس تجربه بیشتری در میدان نبرد داشت و دارای یک ذهن استراتژیکی بسیار خوب بود، همیشه می‌توانست برادر خود هاوک را شکست دهد.

  • جنسیس دوم:

نسخه اصلی تیم مردان ایکس توسط خود پروفسور ایکس تشکیل شد و زیر نظر خودش هم فعالیت می‌کرد. اما مدت زیادی طول نکشید که آن‌ها توسط جزیره زنده‌ای به نام کراکوآ شکست خوردند و در همانجا هم زندانی شدند. به همین ترتیب پروفسور تصمیم گرفت تا تیم جدیدی متشکل از جهش یافته‌ها را تشکیل دهد که به سراغ همان تیم مردان ایکس بروند و آن‌ها را نجات دهند. در طی همین زمان هم برادر سوم سامرز که مدت زیادی از آن‌ها دور شده بود و آن‌ها اصلا از وجودش خبر نداشتند، با نام «کید والکن» ظاهر شد و به تیم جدید پروفسور ایکس پیوست. این تیم در همان مأموریت خود با شکست روبه‌رو شد و همه تصور می‌کردند که آن‌ها جان خود را از دست داده‌اند. سایکلاپس با کمی تلاش توانست از آن‌جا فرار کند اما در همین حین، عینک رابی کوارتز خود را از دست داد و متوجه شد که قدرت‌های چشمی او غیرفعال شده‌اند. به همین ترتیب او از جت مخصوص تیم مردان ایکس استفاده کرد و به سرعت به سمت پروفسور ایکس رفت تا از او کمک بخواهد.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

اگزاویه به خاطر مرگ اعضای تیم و مهم‌تر از همه، شکستی که خودش در این ماجرا خورده بود، به‌شدت احساس ناراحتی و پریشانی می‌کرد. به همین خاطر، او تمام خاطرات و دانشی را که سایکلاپس درباره این تیم و اعضای آن داشت، به‌طور کامل پاک کرد؛ حتی اطلاعاتی که او در رابطه با برادر از دست داده‌ی خود، کسب کرده بود. بلافاصله تیم دیگری از ایکس من، توسط اگزاویه تشکیل شد که متشکل از اعضای جهش یافته بین‌المللی بودند. اعضای این تیم جدید به رهبری سایکلاپس دوباره به همان جزیره زنده بازگشتند تا مبارزه خود را ادامه دهند. این تیم بالاخره موفق به شکست کراکوآ شدند و اعضای اصلی ایکس من را بازگرداندند. بااین‌حال، اعضای اصلی تیم مردان ایکس بعد از بازگشت تصمیم گرفتند این تیم و همچنین عمارت را ترک کنند. زیرا آن‌ها به این نتیجه رسیدند که دیگر کامل به بلوغ رسیدند و بهتر است که مسیر زندگی خود را در پیش بگیرند.

با این وجود، سایکلاپس تصمیم گرفت که همچنان در این مدرسه بماند و به کار خود ادامه دهد. زیرا او از قدرت غیرقابل کنترل خود خیلی وحشت داشت و احساس می‌کرد که اصلا نمی‌تواند جایگاه خوبی در جامعه پیدا کند. او همچنان به همان جایگاه معاون اگزاویه بودن ادامه داد و برای اعضای جدید تیم مردان ایکس هم نقش رهبر میدانی را داشت. اعضای این تیم هم درست همانند اعضای اصلی، از همان ابتدا نتوانستند با یکدیگر کنار بیایند و ارتباط بسیار خوبی را با یکدیگر برقرار کنند؛ هرچند که سایکلاپس مدام آن‌ها در مأموریت‌ها و تمرین‌های بسیار سختی قرار می‌داد. در طی دومین ماموریتی که اعضای جدید تیم علیه کنت نفاریو و افراد شرور او داشتند، یکی از اعضا به نام «تاندر برد» جان خود را از دست داد. همین موضوع باعث شد تا سایکلاپس به وحشت بیفتد و مدام توانایی‌های خود را در رهبری کردن زیر سؤال ببرد.

  • مجموعه فینکس:

همان‌طور که بالاتر هم عنوان شد، با اینکه اعضای اصلی تیم از عمارت رفته بودند، اما سایکلاپس همچنان با مارول گرل در ارتباط بود. در همین برهه زمانی بود که اسکات احساس کرد که فرد دیگری در حال رقابت با او است و این رقیب هم کسی نبود جز ولورین. این عضو کانادایی تیم مردان ایکس، شخصیت بسیار خشن و وحشی‌تری نسبت به سایکلاپسِ بسیار منظم داشت. علاوه‌بر این، او خیلی راحت می‌توانست احساساتش را نسبت به جین ابراز کند. هنوز مدت کمی از جدا شدن جین از تیم نگذشته بود که او به همراه پروفسور ایکس، ولورین و بانشی توسط سنتینل‌ها ربوده شد. آن‌ها بعد از ربوده شدن، به ایستگاه فضایی متروکه‌ی سازمان شیلد برده شدند. در آن‌جا، یکی از فعالان ضد جهش یافتگی به نام «استیون لنگ» هم حضور داشت و اعلام کرد که چه نقشه‌هایی برای این نسل کاملا جید سنتینل‌ها دارد.

سایلکلاپس پیش از اینکه یک قهرمان جهش یافته باشد، یک مبارز بسیار حرفه‌ای است. او می‌تواند بدون استفاده از چشمانش و به‌راحتی گروهی از اراذل و اوباش را به‌تنهایی شکست دهد

اعضای تیم مردان ایکس خیلی زود خود را به آن‌جا رساندند و لنگ را شکست دادند. زمانی‌که آن‌ها هم‌تیمی‌های خود را نجات دادند و قصد فرار داشتند، متوجه شدند که شاتل فراری آن‌ها آسیب دیده است. درست در همان مدت زمانی‌که آن‌ها در حال بازگشت به سیاره زمین بودند، یک طوفان خورشیدی به راه افتاد؛ طوفانی که پرتوهای کشنده‌ای را وارد شاتل می‌کرد. جین داوطلب شد که هدایت این شاتل را در دست بگیرد. به همین ترتیب اطلاعاتی را که در زمینه خلبانی این شاتل لازم داشت، از ذهن «دکتر پیتر کاربیو» جذب کرد. بعد از این کار، او از قدرت دور جنبی خود استفاده کرد تا سپری دور خود دربرابر این پروتو به وجود بیاورد. دیگر اعضای تیم مردن ایکس هم در حالت سکون قرار گرفتند تا دربرابر این پرتو حفاظت شوند. بااین‌حال، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که جین کم کم دربرابر آثار مرگبار این پرتو از پای در آمد و به‌طور کامل تسلیم شد.

موجود کیهانی‌ای که با نام نیروی فینکس شناخته می‌شد، به تماس تله‌پاتیکی بسیار نگران جین پاسخ داد. به همین ترتیب، نیروی فینکس، خود را براساس ظاهر و همچنین ناخودآگاه جین اصلاح کرد و به شکل او درآورد. بعد از این کار، فینکس، جین گری را در یک وضعیت زیست تعویقی در یک پیله قرار داد و او را در پایین خلیج جامائیکا گذاشت. بعد از این اتفاق، شاتل دوباره وارد جو سیاره زمین شد و با سرعت در خلیج جامائیکا سقوط کرد. اعضای تیم مردان ایکس با امنیت کامل شنا کردند و روی سطح زمین رفتند اما هیچ نشانه‌ای از مارول گرل پیدا نکردند. ناگهان در همین حین، آب فوران کرد و «فینکس» با شکل و ظاهر جین پدیدار شد. او خودش را مقابل اعضای تیم ایکس من به‌عنوان «تجسم آتش و زندگی» معرفی کرد و بعد هم به‌طور کامل فرو پاشید.

  • ورود کُرسِر:

در طی مدت زمانی‌که فینکس در بیمارستان بستری شده بود، اعضای تیم مردان ایکس به سرزمین «M'Kraan Crystal» رفتند تا با گارد امپراطوری نژاد Shi'ar مبارزه‌ای داشته باشد. زمانی‌که آن‌ها به این سرزمین رسیدند، با یک گروه از دزدان دریایی فضایی که با نام «استار جمرز» شناخته می‌شدند، برخورد کردند. کاپیتان این باندر دزدان فضایی، با نام کرسر شناخته می‌شد. ظاهرا سایکلاپس و کرسر از قبل یکدیگر را می‌شناختند زیرا هم از یکدیگر متنفر بودند و هم یکدیگر را به خاطر توانایی‌هایی که در زمینه رهبری داشتند، تحسین می‌کردند. سال‌ها بعد از این ماجراها، مشخص شد که کرسر درواقع همان کریستوفر سامرز، پدر اصلی سایکلاپس و هاوک، بوده است. اینگونه به نظر می‌رسید که کریستوفر و همسر او یعنی کاترین ان، در آن ماجرای هوایی جان خود را از دست نداده بودند. بلکه توسط یک گروه از برده‌فروش‌های فضایی پیدا شدند و از آن هواپیمای در حال سوختن، نجات پیدا کردند. بااین‌حال، کاترین همانند همسر خود نتوانست جان سالم به در ببرد و به دستان حاکم شرور و ظالم Shi'ar یعنی «دی کن» جان خود را از دست داد. این در حالی بود که کریستوفر توانست از دست دی کن فرار کند و با استفاده از تیم کوچکی از دزدان دریایی فضایی که تشکیل داده بود، به مبارزه با رژیم دی کن رفت. البته او دیگر در این برهه زمانی هویت خود را از کریستوفر سامرز به کرسر تغییر داده بود.

  • سایکلاپس و فینکس:

سایکلاپس در این برهه زمانی تصور می‌کرد که فینکس درواقع همان جین گری است. به همین دلیل ارتباطی را با او تشکیل داد. بااین‌حال، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که اسکات تفاوتی را نسبت به قبل حس می‌کرد و در خلوت خود، ارتباطش با جین را زیر سؤال می‌برد. او مدام احساس می‌کرد که جین دوباره متولد شده، همان جینی نیست که در گذشته عاشق او شده بود. بعد از اینکه آن‌ها در سوج لند از یکدیگر جدا شدند، سایکلاپس برای برهه‌ای از زمان تصور می‌کرد که فینکس جان خود را از دست داده است. اما متوجه شد که اصلا هیچ ناراحتی خاصی را احساس نمی‌کند و نمی‌تواند برای او سوگواری کند. به همین دلیل به این نتیجه رسید که دیگر هیچ احساسی به جین ندارد و عاشق او نیست. به همین دلیل برای مدت کوتاهی با «کالین وینگ» ارتباط برقرار کرد.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

بعد از اینکه اعضای تیم مردان ایکس تلاش کردند که پسر جهش یافته‌ی «مویرا مک‌تاگرت» به نام «پروتئوس» را نسبت به نابود کردن واقعیت متوقف کنند و موفق هم شدند، فینکس و سایکلاپس دوباره به یکدیگر پیوستند و ارتباط خود را از سر گرفتند. سایکلاپس به این نتیجه رسید که او هنوز هم عاشق فینکس است و از احساسش کم نشده است. زمانی‌که سایکلاپس دید که فینکس به سطح جدیدی از کنترل قدرت فوق‌العاده زیاد خود دست پیدا کرده است، به‌شدت تحت تاثیر قرار گرفت. فینکس حتی یک «ارتباط ذهنی» هم بین خودش و سایکلاپس به وجود آورده بود تا آن‌ها بتوانند همیشه با یکدیگر در ارتباط باشند. در طی این برهه زمانی، آن‌ها به یک مبارزه علیه اعضای کلاب هل فایر رفتند تا بتواند یک جهش یافته خاص به نام دزلر را به دست بیاورند و وارد جمع خود بکنند. بعد از این مبارزه، فینکس و سایکلاپس با هم به یک منطقه متروکه و بیابانی رفتند.

در این منطقه بیابانی، فینکس عینک مخصوص یاقوت سرخ سایکلاپس را برداشت و از او خواست که چشمانش را باز کند. با اینکه سایکلاپس در ابتدا ترس بسیار زیادی از انجام این کار داشت، اما درنهایت این کار را انجام داد و چشمانش را باز کرد. فینکس هم از قدرت دور جنبی خود استفاده کرد تا قدرت‌های بسیار زیاد سایکلاپس را تحت نظر داشته باشد. به همین ترتیب، سایکلاپس دیگر می‌توانست بدون استفاده از عینک مخصوصش هم به‌راحتی همه جا را ببیند. سایکلاپس برای اولین‌بار بعد از دوران بلوغ خود توانست بدون کمک عینک رابی کوارتز خود، همه جا را ببیند.

  • مجموعه دارک فینکس:

در این برهه زمانی، کم کم توهمات واقع‌گرایانه‌ی فینکس آغاز شد. او در این توهمات، در قرن هجدهم و در کشور انگلیس زندگی می‌کرد. او در این توهمات نامزد مردی بود که فقط با نام «نیکس» شاخته می‌شد. او اصلا هیچ حرفی در رابطه با اینکه چه ماجراهایی را پشت سر می‌گذارد، به سایکلاپس نگفت و در خودش نگه داشت. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که یکی از دشمنان قدیمی تیم مردان ایکس یعنی «مستر مایند»، قدرت این را دارد که با استفاده از یک دستگاه مخصوص، توهماتی را در ذهن فرد مورد نظر خود به وجود بیاورد. این دستگاه توسط ملکه سفید کلاب هل فایر به نام اما فراست ساخته شده بود. مستر مایند توهمات مختلف را در ذهن فینکس به وجود می‌آورد و کاری کرده بود تا او باور کند که در قرن هجدهم قرار دارد و عشق خود او به نام «لیدی گری» است.

به‌لطف تمرین‌های پروفسور ایکس و همچنین وضعیت روحی و احساسی که خود سایکلاپس دارد، اسکات تقریبا دربرابر هرگونه حمله و نفوذ ذهنی مقاومت دارد

فینکس حتی در طی این ماجرا، جایگاه ملکه سیاه کلاب هل فایر را هم برعهده گرفته بود. او در طی این مدت، تمام آن آزادی و قدرتی را که همیشه می‌خواست، به واسطه‌ی این جایگاه به دست آورده بود. اما سایکلاپس همچنان ازطریق ارتباط ذهنی‌ای که با جین داشت، می‌توانست ارتباط ویژه خود را حفظ کند؛ مخصوصا در طی مدت زمانی‌که اعضای تیم مردان ایکس به مبارزه با کلاب هل فایر رفته بودند تا بتوانند دوباره روح فینکس را به دست بیاورند. سایکلاپس در طی این مدت زمان از همین ارتباط استفاده کرد و با مستر مایند درگیر شد و یک دوئل ذهنی را با او به راه انداخت. با اینکه سایکلاپس تلاش زیادی می‌کرد، اما مستر مایند در کار خود حرفه‌ای‌تر بود و اسکات را شکست داد.

شکست خوردن سایکلاپس نه‌تنها باعث شد که مستر مایند کنترل ذهنی فینکس را از دست بدهد، بلکه باعث شد تا هر کنترلی که جین روی فینکس داشت هم به‌طور کامل نابود شود. به همین ترتیب فینکس خیلی زود تبدیل به دارک فینکس شد و بلافاصله هم با استفاده از قدرت‌های خداگونه‌ی خود، مستر مایند را شکست داد و ذهن او را نابود کرد. دارک فینکس بعد از انجام این کار، خیلی زود به سمت فضا پرواز کرد. با اینکه فینکس نشان‌دهنده‌ی نور و زندگی در جهان بود، دارک فینکس نمایانگر قدرت و نابودی به حساب می‌آمد. دارک فینکس بعد از اینکه به سمت فضا پرواز کرد، به سراغ ستاره‌ی سیستم D'Bari رفت و از آن تغذیه کرد. او در تلاش بود تا با خوردن این ستاره، گرسنگی‌ای را که نسبت به قدرت داشت، سیر کند و از بین ببرد؛ او حتی در طی ازبین‌بردن این گرسنگی، میلیاردها نفر مردم بیگناه را به قتل رساند.

امپراطور Shi'ar یعنی «لیلاندرا» از این وضعیت خبردار شد و یک شورای بین کهکشانی را احضار کرد که شامل امپراطوری‌های کری و اسکرال هم می‌شد. آن‌ها در طی این جلسه به این نتیجه رسیدند که اگر قرار بر این باشد که بخش‌های دیگر جهان زنده بمانند، دارک فینکس باید به هر طریقی که شده از بین برود. به همین دلیل، هرچه زودتر باید تصمیمی برای سرنوشت جین گری گرفته می‌شد. در همین حین هم «بیست» روشی را پیدا کرده بود تا برای مدت موقتی، قدرت‌های فینکس را خنثی کند. زمانی‌که دارک فینکس به سیاره زمین بازگشت، اعضای تیم ایکس من او را در خلیج نگه داشتند؛ آن هم درحالی‌که پروفسور ایکس در تلاش بود تا بلوک‌های ذهنی خاصی را که مستر مایند از بین برده بود، در ذهن او به وجود بیاورد.

فینکس تهدید کرد که تمامی آن‌ها را به قتل می‌رساند اما سایکلاپس تسلیم نشد و همچنان تلاش می‌کرد تا او را سر عقل بیاورد و همانند قبل کند. درنهایت فینکس به همان وضعیت قبلی و طبیعی خود بازگشت. بعد از این اتفاق، سایکلاپس بالاخره از او خواستگاری کرد اما در همین لحظه، هر دوی آن‌ها توسط Shi'ar تله پورت و به کشتی فضایی مخصوص خودشان برده شدند. لیلاندرا در این ملاقات اعلام کرد که فینکس (کسی که در آن زمان همه تصور می‌کردند که همان جین گری است)، باید بمیرد و راه دیگری جز این وجود ندارد. اگزاویه که اصلا دوست نداشت تا شاهد مرگ یکی از دانش آموزان خود باشد، لیلاندرا را به چالش کشید تا با هم مبارزه کنند و می‌دانست که لیلاندرا آن را رد نمی‌کند؛ در این برهه زمانی اگزاویه حس‌هایی هم به لیلاندرا داشت. پروفسور ایکس اعضای تیم مردان ایکس خود را به‌عنوان قهرمانان خود به این چالش آورد و لیلاندرا هم در مقابل، اعضای گارد سلطنتی خود را آورد.

سایکلاپس

این نبرد بزرگ، روز بعد در بخش آبی ماه آغاز شد. اعضای گارد سلطنتی خیلی زود توانستند تیم مردان ایکس را شکست دهند. به همین دلیل سایکلاپس و فینکس باید برای آخرین بار درکنار یکدیگر می‌ایستادند و با یک تهدید مشترک مبارزه می‌کردند. این مبارزه باعث شد تا یک بار دیگر فینکس تبدیل به دارک فینکس شود. به همین ترتیب، لیلاندرا خیلی زود دستور Plan Omega را صادر کرد؛ دستوری که باعث می‌شد تا کل منظورمه شمسی از بین برود و آن‌ها امیدوار بودند تا با این کار، دارک فینکس هم نابود شود. از طرف دیگر هم پروفسور ایکس به اعضای تیم خود دستور داد تا فینکس را ضعیف و درنهایت مهار کنند تا اصلا نیازی به انجام این کار نباشد.

بعد از اینکه اعضای تیم ایکس من توانستند فینکس را مهار کنند، او به این نتیجه رسید که هیچوقت نمی‌تواند قدرت‌های بسیار زیادی خود را تحت کنترل بگیرد و از ترس، به نقطه دیگری به جز جایی که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، فرار کرد. سایکلاپس به‌دنبال فینکس رفت اما او با استفاده از قدرت‌های دور جنبی بود، اسکات را مهار کرد. در این ملاقات نهایی، فینکس به سایکلاپس گفت که او کم کم در حال از دست دادن کنترل قدرت‌هایش است و تنها یک راه می‌تواند باعث شود که دارک فینکس هیچوقت بازنگردد و کنترل این جسم را در دست نگیرد. بعد از این صحبت‌ها، فینکس یک سلاح پرانرژی باستانی نژاد کری را فعال کرد. به همین ترتیب، او بعد از یک خداحافظی احساسی و عاشقانه با سایکلاپس، جان خود را فدا کرد.

  • ایکس من بی ایکس من:

بعد از ماجراهای خط داستانی قبل، از آنجایی که اعضای تیم ایکس من، به‌خصوص سایکلاپس غم بسیار زیادی داشتند، اعضای امپراطوری Shi'ar به آن‌ها اجازه دادند که به سیاره زمین بازگردند. بااین‌حال، سایکلاپس نمی‌توانست دیگر با خودش کنار بیاید و عضوی از این تیم ابرقهرمانی باشد؛ زیرا فکرش تمام مدت درگیر جین گری بود و همین موضوع تمام تصمیمات و فعالیت‌هایش را مختل می‌کرد. به همین ترتیب او خیلی زود تیم را ترک کرد تا به‌تنهایی سفر کند. در طی همین سفرها، سایکلاپس با زن دیگری به نام «لی فارستر» آشنا شد. آن‌ها کم کم به یکدیگر نزدیک شدند اما سایکلاپس هنوز نمی‌توانست به فرد دیگری دل ببندد زیرا همچنان مشغول سوگواری برای جین بود.

اسکات سامرز هم یکی از افرادی محسوب می‌شد که توسط نیروی فینکس تسخیر شده بود

زمانی‌که آن‌ها به خانه لی رفتند تا سایکلاپس با خانواده‌اش آشنا شود، مورد حمله D'Spayre قرار گرفتند و اسکات شاهد این بود که D'Spayre در حال کشتن پدر لی بود. سایکلاپس مجبور بود تا قدرت‌های جهش یافته خود را آشکار کند تا بلکه به این طریق، پدر خانواده را از دست D'Spayre نجات دهد. اگرچه ارتباط سایکلاپس و لی خیلی صمیمی و نزدیک شده بود، اما ارتباط عاشقانه آن‌ها بسیار کوتاه مدت شد. اسکات درنهایت به آلاسکا بازگشت تا درکنار خانواده‌اش زندگی خود را ادامه دهد.

  • مدلین پرایر:

زمانی‌که اسکات به آلاسکا بازگشت، دوباره به پدرش، برادرش و پدر و بزرگ و مادر بزرگش پیوست. آن‌ها یک خط هوایی حمل‌و‌نقل کوچک داشتند که اسکات تلاش کرد تا در طی این مدت سرش را با فعالیت‌های این چنینی گرم کند. وقتی سایکلاپس به این فرودگاه رفت، با یکی از خلبان‌هایی که در خط هوایی خودشان کار می‌کرد، آشنا شد. یک زن جوان با موهایی قرمز رنگ که مدلین پرایر نام داشت. شباهتی که بین او و جین از لحاظ ظاهری وجود داشت، اصلا قابل باور نبود. همین موضوع باعث شد تا اسکات خیلی زود به او دل ببندد و عاشقش بشود. درست همانند برق و باد، ارتباط عاشقانه بسیار قوی‌ای بین سایکلاپس و مدی به وجود آمد. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که آن‌ها با یکدیگر ازدواج کردند و خیلی زود مدی پسرشان را باردار شد.

سایکلاپس که دیگر خیالش از بابت خانواده‌اش راحت شده بود، به همراه مدی دوباره به سراغ اعضای تیم مردان ایکس بازگشت. در طی مدتی که او آن‌جا باید، تلاش می‌کرد تا به یک تعادل خوب و سالم بین نقشی که به‌عنوان یک قهرمان داشت و نقشی که به‌عنوان یک همسر و یک پدر ایفا می‌کرد، به وجود بیاورد. اسکات در طی این مدت زمان دوباره جایگاه رهبری خود را در گروه ایکس من به دست آورد. او در طی یکی از اولین مأموریت‌های تیم، اعضا را به سرزین آزگارد برد تا اعضای گروه جهش یافته‌های جدید را نجات دهند. بعد از اینکه آن‌ها به سیاره زمین بازگشتند، دوباره مأموریت برایشان به وجود آمد و راهی فرانسه شدند تا شورش‌هایی که خارج از دادگاه مگنیتو به راه افتاده بود، از بین ببرند (از آنجایی که مگنیتو به‌عنوان یک تروریست شناخته شده بود، در یک دادگاه باید به اقدامات او رسیدگی می‌شد و او هم به مجازات خود می‌رسید).

بااین‌حال، مگنیتو توانست خیلی راحت و با موفقیت حکم عفو خود را به دست بیاورد. بعد از این ماجراها، او خیلی زود به تیم ایکس من پیوست. در طی مدت زمانی‌که سایکلاپس به مأموریت‌های مختلف می‌رفت و در عمارت مخصوص ایکس من نبود، مدی کاملا تنها می‌ماند. در طی همین مدت زمانی‌که او تنها مانده بود، به‌طور ناگهانی زمان زایمانش فرا رسید و او مجبور بود که کاملا تنها پسر خودشان را به دنیا بیاورد. بعد از به دنیا آوردن این پسر، او بدون اینکه اجازه سایکلاپس را گرفته باشد، اسم فرزند خود را نیتن گذاشت. همین موضوع باعث شد تا اختلاف و بحث بسیار شدیدی بین مدی و سایکلاپس به وجود بیاید. سایکلاپس دوست داشت که اسم پسر خود را کریستوفر چارلز بگذارد (به خاطر دو پدری که در زندگی داشت، یعنی پدر واقعی‌اش کریستوفر و همچنین چارلز اگزاویه). از طرف دیگر هم نام نیتن، او را به یاد قلدری می‌انداخت که در یتیم‌خانه بود و در طی آن دوران، مدام او را اذیت می‌کرد.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

  • سایکلاپس مقابل استورم:

با اینکه هنوز مشکل اسم فرزند حل نشده بود و این زن و شوهر درگیری‌هایی با هم داشتند، اما سایکلاپس مجبور شد تا موضوع مهمی روبه‌رو شود و هرچه سریع‌تر تصمیمی بگیرد. او مجبور بود تا با این حقیقت روبه‌رو شود که آیا هنوز می‌تواند اعضای تیم مردان ایکس را رهبری کند یا خیر. در طی مدت زمانی‌که اسکات در آن حول و اطراف نبود، استورم به خوبی توانست نقش رهبر میدانی و عملیاتی تیم را برعهده بگیرد و جایگاه سایکلاپس را به خوبی اداره کند. با اینکه استورم قدرت‌های جهش یافته‌ای خود را از دست داده بود، اما سایکلاپس را به چالش کشید تا در یک مبارزه تن به تن، آن هم در اتاق خطر، با یکدیگر مبارزه کنند و ببینند که واقعا چه کسی لیاقت این جایگاه را دارد. بااین‌حال، این نبرد خیلی کوتاه مدت بود زیرا استورم خیلی زود عینک رابی کوارتز سایکلاپس را از روی صورتش برداشت. همین اتفاق باعث شد تا او نتواند دیگر قدرت‌های خود را کنترل کند.

به همین ترتیب، سایکلاپس در نبرد با استورم شکست خورد و باری دیگر تیم مردان ایکس را ترک کرد. او دوباره به همراه همسر و فرزند خود به آلاسکا بازگشت تا دوباره فعالیت خود را در تجارت خانوادگی‌شان آغاز کند. بااین‌حال، واضح بود که اسکات اصلا از زندگی کوچک و خانوادگی جدید خود رضایت ندارد.

  • بازگشت جین گری:

در طی مدت زمانی‌که سایکلاپس به همراه خانواده خود در آلاسکا زندگی می‌کرد، اعضای تیم انتقام جویان و همچنین تیم چهار شگفت‌انگیز، به یک کشف بسیار جالب و چشمگیر رسیدند. آن‌ها در کف خلیج جامائیکا به یک پیله سنگی برخورد کرده بودند که پنهان شده بود. آن‌ها متوجه شدند که در این پیله سنگی، مارول گرل قرار دارد و در وضعیت زیست تعویقی است؛ آن هم درحالی‌که یک موجود کیهانی به نام فینکس او را در این وضعیت قرار داده بود که بتواند از جین محافظت کند. جین زمانی‌که احیا شد و دوباره به زندگی بازگشت، توانست خیلی زود به آغوش هم‌تیمی‌های سابق خود یعنی انجل، بیست و آیسمن بازگردد. مارول گرل متوجه نمی‌شد که چرا دنیا آنقدر تغییر کرده است؛ اینکه چرا مربی آن‌ها، آن‌ها را ترک کرده تا در فضا زندگی کند، آن هم درحالی‌که دشمن سابق تیم یعنی مگنیتو رهبری گروه را در دست داشت.

دیگر اعضای گروه از اینکه مدام تلاش می‌کردند تا یک زندگی روزمره و تکراری را داشته باشند، خسته شده بودند. به همن ترتیب زمانی‌که جین به طرز اعجاب‌انگیزی به زندگی بازگشت، تصمیم گرفتند که تیم اصلی ایکس من را اصلاح کنند و دوباره تشکیل بدهند. زمانی‌که آن‌ها با اسکات تماس گرفتند تا خبر شگفت‌انگیز بازگشت مارول گرل را به او اطلاع بدهند، او در حال بحث و جدل شدیدی با مدلین بود. ارتباط بین آن‌ها به مرور زمان بسیار سرد و ناخوشایند شده بود. شرایط به‌گونه‌ای شده که سایکلاپس چندین ساعت را در حیاط می‌گذراند و با استفاده از قدرت خود چوب و هیزم خرد می‌کرد تا مجبور نشود با اعضای خانواده خود وقت بگذراند. مدی که از اصل موضوع خبردار شده بود، یک اولتیماتوم به اسکات داد و اعلام کرد که اگر او به شهر نیویورک رفت، بهتر است که دیگر هیچوقت بازنگردد چون هیچکس دیگر منتظر او نیست.

اسکات تخصص زیادی در خلبانی دارد و به نظر می‌رسد که این توانایی را از پدر خود به ارث برده است

سایکلاپس هم بعد از شنیدن این حرف‌ها، بدون اینکه چیزی بگوید، راهش را کشید و با اولین هواپیما، عازم شهر نیویورک شد. زمانی‌که او به شهر رسید، دوباره به اولین عشق زندگی خود پیوست. بااین‌حال، نمی‌توانست همانند قبل با مارول گرل خوب برخورد کند و ارتباط داشته باشد. زیرا ترک کردن همسر و فرزندش عذاب وجدان بزرگی را به وجود آورده بود و روی شانه‌هایش سنگینی می‌کرد. سایکلاپس خیلی زود متوجه شد که مارول گرل هنوز قدرت دور جنبی خود را دارد و یک سری توانایی‌های دیگر خود مانند تله پاتی را از دست داده است و به همین دلیل دیگر نمی‌تواند ذهن او را بخواند. سایکلاپس تصمیم گرفت که هیچ اطلاعاتی درباره مدلین و همچنین فرزند نوزاد خود به جین نگوید. در عوض، اسکات به طرز عجیبی با جین فاصله گرفته بود که به مرور زمان این فاصله به‌شدت او را ناراحت و خسته کرده بود.

  • فاکتور ایکس:

زمانی‌که پنج عضو اصلی تیم مردان ایکس دوباره به یکدیگر پیوستند، تصمیم گرفتند که به یک مأموریت جدید برود و باری دیگر برای حقوق جهش یافته‌ها مبارزه کنند. دوست قدیمی انجل یعنی «کامرون هاج» قبول کرد که مسائل مالی آن‌ها را مدیریت کند. او همچنین اعضای گروه را متقاعد کرد تا به‌عنوان شکارچیان جهش یافته‌ها خود را معرفی کنند. به همین ترتیب، تیم فاکتور ایکس به گروهی از انسان‌ها تبدیل شدند که جهش یافته‌ها را شکار می‌کردند. عموم مردم با دیدن این ماجرا، تشویق شده بودند تا با خط تلفن مخصوص آن‌ها تماس بگیرند و فعالیت‌های مخصوص جهش یافته‌ها را گزارش بدهند. بعد از دریافت این گزارش هم اعضای تیم فاکتور ایکس به صحنه می‌رفتند، جهش یافته‌های ترسیده را آزاد می‌کردند و آن‌ها را به پایگاه خود می‌بردند تا تحت آموزش و تربیت قرار بگیرند. بااین‌حال بعد از گذشت مدتی مشخص شد که هاج، آنطور که تظاهر می‌کرد برای جهش یافته‌ها اهمیت قائل نیست و دل نمی‌سوزاند.

  • همسر گناهکار:

سایکلاپس خیلی زود تبدیل به قربانی گناهی که خودش مرتکب شده بود، شد؛ البته به کمک فریبکاری‌های ظالمه مستر سنیستر و همچنین کامرون هاج (کسی که به‌طور مخفیانه از جهش یافته‌ها نفرت داشت). زمانی‌که اسکات به آلاسکا رفت تا همسر و همچنین فرزند خود را ملاقات کند، متوجه شد که اعضای گروه Marauders که به مستر سنیستر تعلق داشتند، چه کاری انجام داده بودند. این خانه به‌طور کامل از هر چیزی که نشان می‌داد زمانی مدلین و اسکات در آن‌جا با یکدیگر زندگی می‌کردند، پاک شده بود. زمانی هم که به شرکت هواپیمایی خود رفت، متوجه شد که تمام کارمندان تعویض شدند و تمام فایل‌هایی که نشان از حضور مدلین در آن‌جا داشت، نابود شده بود. سایکلاپس بعد از جست‌وجو و تلاش بسیار، اصلا نتوانست ردی را پیدا کند که نشان بدهد همسر و فرزندش اصلا وجود خارجی دارند.

زمانی‌که سلامت عقلی او کم کم به سمت نزول بود، قبری را پیدا کرد که اسم مدلین روی آن نوشته شده بود و همین موضوع باعث شد تا همه چیز در روح و روان او به هم بریزد. توهم‌های سایکلاپس کم کم شروع شدند. او مدام در این توهم‌ها، روح جین را می‌دید که با فینکس ترکیب و بعد از آن هم با مدی ادغام شده بود. اسکات که حسابی از این توهم بسیار ناراحت و ناامید شده بود، با استفاده از قدرت‌های خود، به درون این تجسم شلیک کرد. سایکلاپس اصلا متوجه اطرافش نبود اما یک افسر پلیس، پرتوی قرمز رنگی را که از چشمان او خارج شد، دید. به همین ترتیب به سراغ او رفت تا او را بازجویی کند. بااین‌حال مدت زیادی طول نکشیده بود که آن‌ها مورد حمله یک سنتینل قرار گرفتند. سایکلاپس بالاخره توانست این افسر را قانع کند که دست‌بندهایش را باز کند و در طی زمانی‌که او مشغول مبارزه با آن سنتینل است، پنهان شود.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

بعد از شکست دادن این سنتینل، افسر پلیس از سایکلاپس تشکر کرد و او را به خانه خود برد. اسکات تصور می‌کرد که دیوانه شده است و اصلا همسر و فرزندی وجود نداشته است. اما خیلی طول نکشید که یکی از اسباب‌بازی‌های نیتن را پیدا کرد که پشت رادیاتور افتاده بود. سایکلاپس بلافاصله به شهر نیویورک بازگشت و مصمم بود تا متوجه شود که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بااین‌حال، وضعیت سلامت روانی او دیگر مثل قبل ثبات نداشت و به مرور زمان هم بدتر می‌شد. او دیگر متقاعد شده بود که مارول گرل درواقع همان فینکس است.

  • شکست روحی:

کامرون هاج که کاملا از وضعیت بد روانی سایکلاپس خبر داشت، تصمیم گرفت که یک تصویر هولوگرافیکی از فینکس را در رایانه اسکات قرار دهد. زمانی‌که سایکلاپس رایانه خود را روشن کرد، این تصور هولوگرافیکی از درون مانیتور بیرون آمد و به‌شدت او را آزار داد. این تصویر حتی به‌گونه‌ای بود که ظاهر مدلین و جین را به‌طور همزمان نشان می‌داد. هاج در تلاش بود تا کاری کند که سایکلاپس متقاعد شود که در تمام این مدت هر دوی آن‌ها فینکس بوده‌اند. درست زمانی‌که مارول گرل وارد اتاق شد، این تصویر از بین رفت و همین موضوع بیشتر از قبل سایکلاپس را آشفته و گیج کرد. به همین دلیل سایکلاپس با جین درگیر شد و از او خواست تا آنقدر با روح و روان او بازی نکند. بعد از منفجر کردن بخش‌هایی از ساختمان، سایکلاپس به جین گفت که درست همانند قبل، قدرت‌هایش را نگه دارد تا او بتواند به همان شکل، آن‌ها را تحت کنترل بگیرد.

با اینکه جین مدام اعتراض می‌کرد و در تلاش بود تا اسکات را متقاعد کند که او فینکس نیست، اما سایکلاپس اصلا توجه نمی‌کرد و ناگهان تصمیم گرفت که عینک مخصوص خود را بردارد. به طرز شگفت انگیزی، چشمانش دیگر آن نیروی مخرب و نابودگر را نداشت. با اینکه اسکات با دیدن این اتفاق به‌شدت عصبانی شده بود، اما عصبانیتش خیلی طولانی مدت نشد. زیرا متوجه شد که جهش یافته جوان دیگری به نام «لیچ» در آن‌جا قرار داشت. درواقع این لیچ بود که از قدرت‌های جهش یافته‌ی خود استفاده کرد و نیروی چشمان سایکلاپس را برای مدت محدودی از بین برد. دیگر اعضای جوان گروه فاکتور ایکس هم به همراه آیسمن و بیست خود را به صحنه ماجرا رساندند. آن‌ها که حسابی به این موضوع شک کرده بودند، رایانه سایکلاپس را مورد بررسی قرار دادند و به ماجرای هولوگرام پی بردند. اسکات که دیگر به اصل ماجرا پی برده بود، مجبور شد تا این واقعیت را که مارول گرل همان فینکس نیست، بپذیرد. به همین ترتیب برای تمام رفتارهای خود معذرت‌خواهی کرد.

  • شکار نیتن کرستوفر سامرز:

درست زمانی‌که همه تصور می‌کردند که پدر اسکات جان خود را از دست داده، او توسط دزدان فضایی نجات پیدا کرده بود و خودش هم تبدیل به یکی از همان دزدان فضایی شده بود

زمانی‌که حقایق پنهان درباره همسر و فرزند اسکات بالاخره آشکار شد، سایکلاپس همچنان به فعالیت خود در تیم فاکتور ایکس ادامه داد. او نه‌تنها به همراه دیگر اعضا، جهش یافته‌های جوان را نجات می‌دادند، بلکه در همین حین به‌دنبال خانواده گمشده‌ی خود می‌گشت. جالب است بدانید که مارول گرل هم در این ماجرا تا حد زیادی به اسکات کمک کرد. بعد از گذشت مدتی، تیم فاکتور ایکس دیگر در ملاءعام به‌عنوان گروهی از جهش یافته‌ها معرفی شدند. اما از آنجایی که آن‌ها برای نجات جان مردم شهر نیویورک بعد از حمله آپوکالیپس، جان خود را کف دستشان گذاشته بودند و فداکاری‌های زیادی کردند، مردم آن‌ها را به‌عنوان قهرمانان محلی پذیرفتند. حال چیزی را که سایکلاپس در طی این مدت نمی‌دانست، این بود که خود مدلین هم از دست اعضای Marauders در حال فرار بود. این ماجراجویی باعث شد تا مدلین به سان فرانسیسکو برود؛ جایی که با اعضای تیم مردان ایکس برخوردی دوباره داشت.

آن‌ها مدلین را نجات داند و او را به پایگاه خود که در استرالیا قرار داشت، بردند. درحالی‌که اعضای تیم فاکتور ایکس در حال مبارزه کردن با چهار اسب سوار آخرالزمان در شهر نیویورک بودند، به نظر می‌رسید که اعضای تیم مردان ایکس در دالاس، در طی مبارزه‌ای جان خود را فدا کردند. یک سری از فیلمبرداران تلویزیونی این وقایع را فیلم‌برداری کردند و نشان دادند. در این تصاویر مدلین هم حضور داشت که از صمیم قلب از سایکلاپس خواهش می‌کرد تا فرزندش نیتن کریستوفر را پیدا کند و نجات دهد. به همین ترتیب سایکلاپس و مارول گرل بلافاصله به آلاسکا رفتند تا به آن یتیم‌خانه‌ای که اسکات در آن‌جا بزرگ شده بود بروند. در آن‌جا، آن‌ها توانستند به آزمایشگاه‌های مخفی مستر سنیستر دست پیدا کنند که زیر ساختمان پنهان شده بود.

درون این یتیم‌خانه و آزمایشگاه‌های آن، کودکان جهش یافته‌ای حضور داشتند مانند «گیلین» و «جویی بیلی» که خواهرزاده و برادرزاده‌ی مارول گرل محسوب می‌شدند. زمانی‌که آن‌ها بالاخره نیتن را پیدا کردند، او درون یک مخزن خاص به همراه دیگر نوزادان جهش یافته‌ی دیگر به‌صورت کاملا بیهوش نگه داشته شده بود. در همین لحظه، سایکلاپس و مارول گرل توسط فردی به نام «ننی» و همچنین «یتیم‌ساز» او، مورد حمله قرار گرفتند. درحالی‌که آن‌ها مشغول مبارزه با ننی بودند تا مانع او دربرابر دزدیدن گیلین و جویی شوند، یک سری شیطان به آن‌جا حمله کردند و ناگهان نیتن را ربودند. به همین ترتیب مارول گرل مجبور شد تا اعضای خانواده خود را ترک کند تا بتوانند پسر سایکلاپس را نجات دهند.

  • دوزخ:

این شیطان‌ها، نیتن کوچک را به N'astirh بردند. بعد از این اتفاق، جادوگر این شیطان‌ها، حس‌های ناامیدی و استیصال مدلین را دستکاری و فاسد کرده بود. او کاری کرد که مدلین، تبدیل به ملکه گابلین شود. زمانی‌که مدلین تبدیل به ملکه گابلین شد، قدرت‌های دور جنبی و تله پاتیکی او به مرور زمان افزایش پیدا می‌کرد. به همین ترتیب او تعداد زیادی از سربازان شیطانی خود را فرستاد تا پسر گمشده‌اش را پیدا کنند. او قصد داشت تا با نابود کردن تنها چیزی که نشانه‌ی ازدواج و زندگی زناشویی‌ای با اسکات بود، انتقام خود را از او بگیرد. به همین ترتیب تصمیم گرفت که نیتن را به قتل برساند. درست در طی همین برهه، سایکلاپس و مارول گرل هم به شهر نیویورک بازگشتند و به دیگر اعضای تیم فاکتور ایکس پیوستند.

 

در آن‌جا، آن‌ها مجبور شدند که با اعضای تیم مردان ایکس که توسط شیطان تسخیر شده بودند، مبارزه کنند. ولورین با کمال میل و با خوشحالی با سایکلاپس مبارزه کرد. همین موضوع باعث شد تا حواس سایکلاپس به‌طور کلی از ماجرای نجات پسرش پرت شود. درنهایت اعضای قهرمان ایکس من توانستند بر خواسته‌ها و روح شیطانی خود غلبه کنند. به همین ترتیب، این دو جهش یافته هم به دیگر دوستان خود پیوستند تا به سراغ دشمن مشترک خود بروند و او را شکست دهند. آن‌ها ملکه گابلین را تعقیب کردند و به برج او که در منهتن قرار داشت و در حال رشد بود، رفتند. سایکلاپس مجبور شد تا با برادر خود یعنی هاوک هم مبارزه کند؛ کسی که تبدیل به عشق جدید مدلین یعنی «شاهزاده گابلین» شده بود.

در طی همین مدتی که این دو برادر مشغول مبارزه بودند، مارول گرل هم مقابل مدلین قرار گرفت و به مبارزه با او پرداخت. از یک طرف سایکلاپس توانست هاوک را شکست دهد و از طرف دیگر هم مارول گرل موفق شد که ملکه گابلین را شکست دهد. زمانی‌که مدلین در آغوش مارول گرل دراز کشیده بود و لحظات پایانی عمر خود را سپری می‌کرد، تمام خاطرات خود و همچنین بخش‌هایی از نیروی فینکس را به ذهن جین منتقل کرد. زمانی‌که خاطرات مدلین در ذهن مارول گرل شکل گرفتند، جین متوجه شد که تمام این مدت مغز متفکر واقعی چه کسی بود. جالب است بدانید که یکی دیگر از کارهای شیطانی مستر سنیستر این بود که یک کلون از جین ایجاد کرده بود اما این کلون هیچ روحی نداشت. براساس این خاطرات، بعد از اینکه فینکس روی ماه جان خود را از دست داد، این نیرو به سراغ جین گری رفت که هیچ روح و زندگی‌ای در آن وجود نداشت؛ بدنی که کف خلیج جامائیکا افتاده بود.

زمانی‌که جین به‌طور ناخودآگاه فینکس را رد کرد، این نیرو تصمیم گرفت که میزبان دیگری برای خود پیدا کند. به همین دلیل به سراغ کلون جین رفت تا وارد بدن او شود. زمانی‌که فینکس توانست بدن این کلون را به حرکت بیاندازد، سینستر خاطرات اشتباهی را وارد ذهن او کرد و نام مدلین پرایر را به او داد. بعد از این ماجراها، سنیستر کلون جین را در آلاسکا قرار داد. زیرا مطمئن بود که او در آن‌جا با سایکلاپس برخورد می‌کند و خیلی زود وارد رابطه احساسی و عاشقانه با یکدیگر می‌شوند. بااین‌حال، مدلین در طی این مدت توانست توانایی‌های تله پاتیکی و همچنین دور جنبی فینکس را دریافت کند. مدلین اصلا متوجه نشده بود اما در طی این سال‌ها، او به‌صورت غیرارادی و ناخودآگاه، مدام از قدرت‌های فینکس استفاده می‌کرد.

سایکلاپس یک بار یکی از اعضای تیم اکسترنال‌ها به نام کاندرا را به قتل رساند

او حتی به طریقی دلیل اصلی‌ای بود که سایکلاپس در مبارزه خود با استورم، که برای رهبری تیم مردان ایکس او را به چالش کشیده بود، با شکست روبه‌رو شد. بااین‌حال، برخلاف تجربه‌ای که جین گری با این نیرو داشت، مدلین نتوانست مقاومت زیادی نشان دهد و کم کم توسط قدرت‌های فینکس آلوده و فاسد شد. بعد از این ماجراها، مارول گرل اعضای تیم مردان ایکس و همچنین فاکتور ایکس را هدایت کرد و به سمت محوطه مؤسسه اگزاویه هدایت کرد؛ جایی که آن‌ها برای اولین‌بار با مستر سنیستر برخورد کردند. بااین‌حال سایکلاپس اصلا نمی‌توانست با سنیستر روبه‌رو شود. همان‌طور که بالاتر هم عنوان شده بود، زمانی‌که اسکات هنوز کودکی بیش نبود و در یتیم‌خانه قرار داشت، مستر سنیستر بلوک‌های ذهنی مخصوصی را درون ذهن سایکلاپس قرار داده بود.

به همین دلیل، زمانی‌که سنیستر موفق شد که اعضای تیم مردان ایکس و فاکتور ایکس را شکست دهد، سایکلاپس اصلا جلو نیامد و قادر به انجام هیچگونه کمکی به دوستان خود نبود. از آنجایی که به خاطر آن شرایط، استرس زیادی روی سایکلاپس قرار داشت و او تحت فشار شدیدی بود، به‌شدت تلاش کرد تا روی این بلوک‌های ذهنی غلبه کند. بعد از گذشت مدت کوتاهی سایکلاپس بالاخره توانست با کمک مارول گرل و همچنین برادرش هاوک که از قدرت‌های خود استفاده می‌کرد تا انرژی بیشتری به او بدهد، از انفجارهای چشمی خود استفاده کند و به سمت سنیستر حمله‌ور شود. این اولین حمله موفقیت‌آمیز به سمت سنیستر بود و او اصلا نتوانست با این انفجارها سازگار شود. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که سایکلاپس یک حرکت فوق‌العاده قدرتمند را روی سنیستر انجام داد و کاری کرد که بدن او چند تکه شود. با اینکه سایکلاپس بالاخره توانست شکنجه‌دهنده دوراه کودکی خود را شکست دهد، اما این آخرین باری نبود که این دو نفر با یکدیگر برخورد کردند.

  • آپوکالیپس و اسکانی:

در این برهه زمانی، سایکلاپس بالاخره همان خانواده‌ای را که همیشه می‌خواست، به دست آورد. او به همراه جین، پسر خود را تحت مراقبت گرفته بودند و او را بزرگ می‌کردند. آن‌ها به‌جای نیتن، این پسر بچه را با نام کریستوفر خطاب می‌کردند زیرا اسکات همیشه این اسم را می‌خواست. از طرف دیگر هم جین با او درست همانند پسر خود رفتار می‌کرد. بعد از گذشت مدتی، زمانی‌که ننی و همچنین اورفن میکر دوباره ظاهر شدند، سایکلاپس و جین توانستند آن‌ها شکست دهند خواهرزاده و برادرزاده‌ی جین را که شستشوی مغزی داده شده بودند، نجات دهند. بااین‌حال مدت زیادی طول نکشید که این خانواده خوشبخت از روزهای خوب خود دور شدند و به‌طور کامل از هم پاشیدند. در این دوران آپوکالیپس دوباره ظاهر شد. بخشی از نقشه جدید او این بود که نیتن کریستوفر را با یک ویروس تکنو-ارگانیک آلوده کند.

با اینکه آپوکالیپس درنهایت شکست خورد، اما هیچ دارویی وجود نداشت که این کودک را درمان کند. به طرز مرموزی ناگهان یک زن عجیب و غریب از ناکجا آباد پیدا شد. این زن خودش را با نام اسکانی معرفی کرد و گفت که از آینده دور به آن برهه زمانی آمده است. به نظر می‌رسید که این زن هم درست با همان ویروس تکنو-ارگانیکی که نیتن را آلوده کرده بود، بیمار شده است. او ادعا کرد، با اینکه هیچ راهی برای درمان این ویروس نیست، اما راهی وجود دارد که آن‌ها بتوانند این کودک را نجات دهند. او پیشنهاد کرد که کریستوفر نیتن نوزاد را به آینده ببرد؛ جایی که مراقبت‌های لازم برای زنده ماندن از این عفونت را دریافت می‌کند، یاد می‌گیرد که چگونه با آن زندگی کند و درنهایت تبدیل به ناجی بشریت می‌شود.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

انتخاب و تصمیم‌گیری بین اینکه فرزند خود را نگه دارد و شاهد مرگ او باشد یا اینکه او را در اختیار اسکانی قرار بدهد تا به آینده برود و شاید نجات پیدا کند، سایکلاپس را دیوانه کرده بود. او هرچه زودتر باید تصمیم خود را می‌گرفت تا از این دیرتر نشود. درنهایت او تصمیم خود را گرفت تا خواسته‌های خودش را فدا کند و نیتن را در اختیار اسکانی بگذارد. اسکانی هم بلافاصله بعد از گرفتن نیتن نوزاد، ناپدید شد و به آینده رفت.

  • بازگشت به تیم مردان ایکس:

بعد از یک ماجراجویی در فضا که شامل سلستیال‌ها و کشتی مخصوص تیم فاکتور ایکس هم بود، آن‌ها به سیاره زمین بازگشتند. اعضای تیم فاکتور ایکس با گروه ایکس من متحد شدند تا استورم و همچنین اعضای تیم جهش یافته‌های جدید را از جینوشا آزاد کنند. سایکلاپس مجبور شد تا در طی این ماجرا، باری دیگر با برادرش هاوک وارد مبارزه شود. هاوک به واسطه دستگاهی به نام Siege Perilous مجبور به انجام آن کارها شده بود و دیگر نقش یک دادرس را در جینوشا داشت. به همین ترتیب او اصلا برادر یا هیچکدام از متحدان قدیمی خود را نمی‌شناخت. با اینکه سایکلاپس توانست برادر خود را شکست دهد، اما تمام اعضای تیم‌های ایکس توسط مردم جینوشا اسیر شدند و قدرت‌های خود را به‌طور کامل از دست دادند. به خاطر نقشه‌های پنهان یکی از افراد آن‌جا به نام «دیوید موریو»، قدرت‌های سایکلاپس به او بازگردانده شد؛ آن هم زمانی‌که او با استورم ارتباط برقرار کرده بود.

این پروسه همچنین باعث شد تا استورم هم به همان سن اصلی بزرگسالی خود بازگردد. هنوز مدت خیلی زیادی نگذشته بود که اعضای تیم فاکتور ایکس و مردان ایکس، مجبور شدند که در جزیر مویر با متحدان سابق خود که توسط «شدو کینگ» تسخیر شده بودند، مبارزه کنند. اعضای تیم مردان ایکس در سرتاسر دنیا پراکنده شدند. آن‌ها بعد از پیروزهای بسیار زیادی که در طی این نبردها به دست آوردند، توانستند فهرست اعضای خود را بیشتر از هر زمان دیگری گسترش دهند. آن‌ها تصمیم گرفتند که تمام تیم‌ها مانند فاکتور ایکس را با هم ادغام کنند و درنهایت به دو تیم اصلی تهاجمی تقسیم شوند. از یک طرف هاوک، پولاریس و دیگر اکس من‌هایی که در جزیره مویر قرار داشتند، تبدیل به تیم فاکتور ایکس جدید شدند. از طرف دیگر هم تیم فاکتور ایکس سابق تبدیل به دو تیم ایکس من بلو و گلد شدند. سایکلاپس رهبری تیم آبی را برعهده داشت و استورم هم تیم طلایی را هدایت می‌کرد.

  • X-Men Blue:

سایکلاپس در خط داستانی The Age of Apocalypse، آلیاژ آدامانتیوم را نابود کرد

تیم ایکس من آبی سایکلاپس، چند برابر تیم طلایی استورم تهامی و وحشی بودند و مدام با یکدیگر مشکل داشتند. علاوه‌بر بیست و روگ، اعضای تیم افرادی بودند که سایکلاپس یا تا به امروز با آن‌ها کار نکرده بود، یا اینکه اصلا نمی‌توانست با آن‌ها کنار بیاید و مدام با آن‌ها درگیر بود. خیلی به ندرت پیش می‌آمد که ولورین و سایکلاپس با یکدیگر چشم در چشم بشوند؛ آن هم فقط و فقط به خاطر اینکه سایکلاپس رهبر تیم بود و علاقه مشترکی به جین گری داشتند. گامبیت یک فرد تقریبا منزوی محسوب می‌شد و کارهایی انجام می‌داد که اغلب در مسیر رسیدن به اهداف خودش بود. جوبیلی هنوز خیلی جوان بود و در میدان نبرد تجربه‌های زیادی نداشت. سایلاک هم یکی دیگر از اعضای تیم بود و تا به امروز تجربه‌ها و اتفاقات بسیار بزرگی را در زندگی خود پشت سر گذاشته بود؛ اکثر این اتفاقات از زمانی رخ دادند که او برای اولین‌بار با سایکلاپس روبه‌رو شد. از زمانی‌که سایکلاپس و سایلاک ارتباط خود را آغاز کرده بودند، سایلاک خیلی راحت درباره ارتباط و احساسات خود صحبت می‌کرد اما سایکلاپس اصلا به این شکل نبود.

  • X-Cutioner's Song:

در طی این برهه زمانی، وقتی که اسکات و جین بر سر سایلاک با یکدیگر در حال بحث کردن بودند، توسط کالیبان مورد حمله قرار گرفتند. پیش از اینکه هر کدام از اعضای تیم ایکس من بتوانند کاری کنند، کالیبان آن‌ها را ربود. در همین حین هم «استرایف» خود را به شکل کیبل درآورده بود و با استفاده از یک گلوله تکنو-ارگانیک، به سمت پروفسور اگزاویه شلیک کرد. به همین ترتیب اعضای تیم مردان ایکس به چند دسته تقسیم شدند تا یک سری از آن‌ها روی نجات دادن پروفسور تمرکز کنند، یک سری به‌دنبال کیبل بگردند و یک سری دیگر هم رد دوستان گمشده‌ی خود را بزنند تا بلکه بتوانند آن‌ها را پیدا کنند. آن‌ها اعضای تیم نیروی ایکس را گرفتند، با Mutant Liberation Front، اسب سواران آخرالزمان و همچنین دارک رایدرها مبارزه کردند.

بعد از این کارها هم به سراغ آپوکالیپس رفتند و با او متحد شدند. آن‌ها در تلاش بودند تا بفهمند که چه کسی تمام این وقایع را برنامه‌ریزی کرده است. اینگونه به نظر می‌رسید که سایکلاپس و جین گری توسط استرایف ربوده شده‌اند. سایکلاپس و جین با تلاش بسیار زیاد توانستند از سلول خود بیرون بیایند و از آن زندان بسیار پیشرفته هم فرار کنند. اما طولی نکشید که دوباره دستگیر شدند و در یک سلول جدا و انفرادی انداخته شدند؛ جایی که در آن دستگاه‌های شکنجه مکانیکی قرار داده شده بود. آن‌ها در طی یکی از فرارهای خود، به کودکی برخورد کردند که شباهت زیادی با نیتن کریستوفر داشت. این کودک به رایانه‌های این پایگاه متصل شده بود و سیم‌هایی برای انفجار به او وصل بود. متاسفانه جین گری متوجه شد که اگر این کودک را از آن ماشین جدا کنند، جان خود را از دست می‌دهد.

اسکات سامرز به‌تنهایی توانسته سایر اعضای تیم مردان ایکس را مورد ضرب و شتم قرار و همه آن‌ها را شکست دهد

استرایف متقاعد شده بود که این دو برای نجات جان خود این کودک را به قتل می‌رسانند اما سایکلاپس و جین از آسیب رساندن به این کودک خودداری کردند. استرایف که حسابی گیج شده بود، این بچه را از دستگاه جدا کرد و خیلی زود آن دو پا به فرار گذاشتند. بااین‌حال، زمانی‌که آن‌ها از آن محوطه بیرون آمدند، متوجه شدند که در یک فضای خاصی روی سطح ماه گیر افتاده‌اند. بیشاپ، کیبل و ولورین توانستند محل دقیق استرایف را پیدا کنند. جالب است بدانید که استرایف میدان نیرویی را ایجاد کرده بود که هیچکس نمی‌توانست به آن وارد شود؛ مگر اینکه ژنتیک سامرز یا گری را درون خود داشته باشند. درحالی‌که دیگر اعضای تیم مردان ایکس خارج از این میدان منتظر بودند، کیبل و هاوک تلاش می‌کردند تا استرایف را متوقف کنند. زمانی‌که آن‌ها به استرایف رسیدند، بالاخره نقشه‌های واقعی او آشکار شد.

استرایف اعتقاد داشت که خودش، نیتن کریستوفر سامرز است که در آینده رها شده است و با دستگاه‌های خاصی که هیچ احساس و علاقه‌ای ندارند، بزرگ شده است. به همین خاطر، او در تلاش بود تا از اسکات و جین انتقام خود را بگیرد. زیرا فکر می‌کرد که آن‌ها پدر و مادر واقعی‌اش بودند. بااین‌حال، استرایف کاملا در اشتباه بود. او نه‌تنها نیتن نبود، بلکه یک کلون از آن کودکی بود که با ویروس تکنو-ارگانیک آلوده شده بود. در همان لحظه فاش شد که در اصل کیبل فرزند سایکلاپس یا همان نیتن کریستوفر است که از آینده آمده بود. به همین ترتیب استرایف یک گرداب قدرتمند به وجود آورد و در تلاش بود که با آن، همه را به قتل برساند. از همین رو کیبل به درون این گرداب پرید و مبارزه خود را با استرایف آغاز کرد.

به نظر می‌رسید که در مبارزه سخت و سنگین کیبل و کلون خود، استرایف به قتل رسید. اما هنوز مدت زیادی از این اتفاق نگذشته بود که او Legacy Virus فوق‌العاده مرگباری را در جو زمین آزاد کرد. کیبل هم در اقدامی چشمگیر، اثرات قدرت این گرداب مرگبار را از آن‌جا دور کرد تا بلکه به این طریق بتواند همه را نجات دهد. همین اتفاق باعث شد که سایکلاپس باری دیگر به پسر خود بپیوندد. اما این اصلا دلیل بر این نمی‌شد که در آینده دوباره او را از دست ندهد.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

  • نیروی انفجاری چشمی:

سایکلاپس توانایی جهش یافته‌ی خاصی دارد که می‌تواند پرتوهای بسیار قدرتمندی را از چشمان خود خارج کند. این پرتوها گرمای به‌شدت زیادی دارند. سایکلاپس به‌طور مداوم نور خورشید را به سمت سلول‌های بدن خود جذب می‌کند و این انرژی را متابولیزه می‌کند تا بتواند با قدرت زیادی از نیروی خود استفاده کند. جالب است بدانید که مغز سایکلاپس یک میدان خاصی ایجاد می‌کند که باعث می‌شود تا او از قدرت‌های خودش در امان باشد. حتی چیزهای نازکی مانند پلک‌های چشم سایکلاپس می‌تواند از انتشار این انرژی جلوگیری کند. همین موضوع باعث می‌شود که اسکات بتواند به‌راحتی و با بستن چشمان خود، قدرتش را کنترل کند. علاوه‌بر این، آن یاقوت سرخی که در عینک مخصوص اسکات گذاشته شده، تنها ماده‌ای است که می‌تواند نیروهای قدرتمند چشم او را مسدود کند. گستره‌ی این انفجارهای چشمی، کاملا با همان میدان خاصی که توسط ذهن سایکلاپس ایجاد می‌شود، کنترل می‌شود.

حداکثر نیروی این انفجارهای چشمی هنوز مشخص نیست اما توضیحاتی که در رابطه با آن ارائه شده، نشان می‌دهد که او می‌تواند با استفاده از این قدرت خود، «حفره‌هایی را در کوه‌ها به وجود بیاورد». همچنین اینگونه دیده شده که او می‌تواند با چشمان خود صفحات فولادی را بشکند یا سنگ‌های بسیار محکم را از بین ببرد. اینگونه بیان شده که سایکلاپس تا به امروز، تنها بخشی از تمام قدرت چشمان خود را مورد استفاده قرار داده است. او اگر از بخش بیشتری از قدرت‌های خود استفاده کند، می‌تواند تانک‌های فوق‌العاده خاص را نابود کند، به سنتینل‌ها به‌شدت آسیب بزند و کل کوه‌های یخی را از بین ببرد. با اینکه انرژی درون چشمان سایکلاپس بینهایت است، اما استقامت خودش حد و حدودی دارد و توانایی این را ندارد که از همه انرژی خود استفاده کند. اما فراست اعلام کرده که غم از دست دادن خانواده‌ی خود و همچنین اضطرابی که مدام از صدمه زدن به افراد مختلف دارد، باعث شده که او اصلا نتواند روی قدرت خود کنترل داشته باشد.

مستر سنیستر کاری کرده بود که اسکات باور کند تا بدون یاقوت سرخ نمی‌تواند قدرت‌های خود را کنترل کند و اثر این باور تا مدت‌ها همراه سایکلاپس بود. بااین‌حال بعد از پشت سر گذاشتن غم و غصه‌های خود و همچنین «کمک» اما فراست، سایکلاپس توانست برای مدت محدودی قدرت‌های خود را تحت کنترل بگیرد.

سایکلاپس

  • آگاهی فضایی:

سایکلاپس یک توانایی فوق‌العاده و جذاب در زمینه هندسه فضایی دارد. این استعداد ذاتی به او کمک می‌کند تا با اشیاء مختلفی که در اطرافش وجود دارد، بتواند آن انفجارهای چشمی خود را در مسیری که دوست دارد قرار دهد. سایلاکپس در طی مدتی که در اتاق خطر مشغول تمرین کردن بود و آموزش می‌دید، به این توانایی خود دست پیدا کرد. او با استفاده از همین توانایی خود، توانسته تنها با یک انفجار چشمی، چندین هدف را مورد اصابت قرار دهد و آن‌ها را نابود کند؛ آن هم با انعکاس پرتوهای خود با اشیاء مختلف.

  • مقاومت دربرابر انرژی:

سایکلاپس نه‌تنها دربرابر قدرت خود و آثار آن مقاوم است، بلکه دربرابر قدرت‌های برادرش هاوک هم مقاومت دارد؛ آن هم به خاطر کدگذاری ژنتیکی که بین هر دوی آن‌ها مشترک است. به همین ترتیب، هاوک هم دربرابر قدرت‌های سایکلاپس مقاوم است و تاثیری روی او ندارد. بااین‌حال، هر دوی آن‌ها مقاومت بسیار کمی دربرابر قدرت‌های دیگر برادر خود یعنی والکن دارند.

قدرت‌های سابق:

  • نیروی فینکس:

زمانی‌که سایکلاپس یکی از اعضای گروه فینکس فایو محسوب می‌شد و بخشی از نیروی فینکس را در اختیار داشت، توانایی‌های کیهانی بسیار قدرتمند زیادی را به دست آورده بود. او در طی این مدت به‌طور کامل پرتوهای چشمی خود را در اختیار داشت، می‌توانست در همه جا پرواز کند، قدرت‌های روانی بسیار زیاد مانند تله پاتی و دور جنبی را به دست آورده بود و می‌توانست انرژی کیهانی خلاقانه و نابودگر فینکس را دستکاری کند. او همچنین تنها با یک/پنجم نیروی فینکس، استقامت ابرانسانی فوق‌العاده زیادی را دریافت کرده بود. به طوری که می‌توانست ضربه‌ها و حملات «گلادیاتور» را به‌راحتی تحمل کند. در طی این مدت زمان پرتوهای چشمی سایکلاپس فوق‌العاده قدرتمندتر شده بود. قدرت این پرتوها آنقدر زیاد بود که اسکات به‌راحتی در سطح گلادیاتور قرار می‌گرفت و می‌توانست به ثور آسیب وارد کند.

قدرت دور جنبی اسکات هم آنقدر زیاد بود که می‌توانست چکش ثور را متوقف کند و زره مخصوص آیرون من را به‌طور کامل از بین ببرد. در طی این مدت زمان، سایکلاپس توانست به‌طور همزمان و تنها با یک انفجار چشمی، چندین تن از اعضای تیم انتقام جویان را شکست دهد. زمانی‌که قدرت فینکس را به‌طور کامل به دست آورده بود، در سرتاسر سیاره فاجعه ایجاد می‌کرد. او حتی ضربه‌ای به هالک وارد کرد که باعث شد او از استرالیا، به ایالات متحده پرتاب شود. بااین‌حال، هرچه که او قدرت بیشتری به دست می‌آورد، آسیب پذیری‌اش هم دربرابر نفوذ فاسد کننده‌ی فینکس بیشتر می‌شد و او تاثیر بیشتری روی افکار و احساساتش داشت.

سایکلاپس - اسکات سامرز - ایکس من - مردان ایکس - مارول - cyclops - scott summers - x-men - marvel

در انتها به چند مورد از انیمیشن‌ها و بازی‌هایی و آثاری اشاره می‌کنیم که شخصیت اسکات سامرز/سایکلاپس در آن حضور داشت:

  • انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ با صداپیشگی جورج دیکنزو و نیل راس
  • انیمیشن سریالی X-Men: Pryde of the X-Men محصول سال ۱۹۸۹ با صداپیشگی مایکل بل
  • انیمیشن سریالی X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی نورم اسپنسر
  • انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی کربی مارو
  • انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی نولان نورث
  • انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی کارلوس الازراکی
  • فیلم X-Men محصول سال ۲۰۰۰ با بازی جیمز مارسدن
  • فیلم X2: X-Men United محصول سال ۲۰۰۳ با بازی جیمز مارسدن
  • فیلم X-Men: The Last Stand محصول سال ۲۰۰۶ با بازی جیمز مارسدن
  • فیلم X-Men: Days of Future Past محصول سال ۲۰۱۴ با بازی جیمز مارسدن
  • فیلم X-Men Origins: Wolverine محصول سال ۲۰۰۹ با بازی تیم پاکوک
  • فیلم X-Men: Apocalypse محصول سال ۲۰۱۶ با بازی تای شرایدن
منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده