نقد فصل اول سریال Raised by Wolves - بزرگ شده توسط گرگ‌ها

جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۹
مطالعه 11 دقیقه
تراویس فیمل در سریال سریال Raised by Wolves
سریال Raised by Wolves با وجود پتانسیل زیادی که دارد، اما درنهایت به یک ناامیدی بزرگ تبدیل می‌شود. در ادامه با زومجی و نقد فصل اول این سریال علمی تخیلی همراه باشید.
تبلیغات

نابودی دنیا یا تلاش انسان‌ها برای یافتن یک خانه جدید به‌جای زمین که در آستانه نابودی است یا حتی یافتن سیاره‌های جدید که قابلیت سکونت داشته باشند، شاید ایده‌های تکراری به‌نظر برسند، اما همواره جذابیت خود را حفظ کرده‌اند و طرفداران این سبک از فیلم‌ها و سریال‌ها هنوز در عطش آثار بیشتری با چنین تمی هستند. مدتی پیش بود که پخش فصل اول سریال Raised by Wolves (بزرگ شده توسط گرگ‌ها) از شبکه HBO Max به پایان رسید. ریدلی اسکات، کارگردان مجموعه فیلم Alien به‌عنوان تهیه‌کننده و همچنین کارگردان ۲ قسمت اول حضور داشته است که حتی نام وی باعث می‌شود تا سطح انتظارات ما بالاتر برود. همچنین آرون گوزیکوفسکی، نویسنده فیلمنامه فیلم Prisoners، به‌عنوان شورانر و نویسنده فیلمنامه در سریال Raised By Wolves حضور دارد و حالا سؤال اصلی اینجا است که این سریال علمی تخیلی تا چه اندازه توانسته انتظارات را برآورده کند. در ادامه با زومجی و نقد فصل اول این سریال همراه باشید.

آماندا کالین در سریال Raised by Wolves

سریال Raised by Wolves با مفاهیم دینی و مذهبی سر و کار دارد و ما دو گروه مختلف را مشاهده می‌کنیم که در حال نبرد روی زمین هستند

سریال Raised by Wolves داستان دو اندروید (ربات انسان‌نما) را روایت می‌کند که وظیفه دارند تا بچه‌های انسانی را در یک سیاره مرموز و خالی از سکنه پرورش دهند. در همین حال که کلونی انسان‌ها به خاطر اعتقادات و درگیری‌های فرقه‌ای در حال از هم پاشیدن است، اندروید‌ها نیز متوجه می‌شوند که کنترل اعتقادات انسان‌ها تا چه حد دشوار و سخت است. سریال بزرگ‌شده توسط گرگ‌ها درواقع با مفاهیم دینی و مذهبی سر و کار دارد و ما دو گروه مختلف را مشاهده می‌کنیم که در حال نبرد روی زمین هستند، اما درنهایت مجبور به ترک آن می‌شوند. از یک طرف گروه کافران را داریم که اعتقادی به دین و خدا ندارند و در مقابل مهرپرست‌ها را داریم که دقیقا نقطه مقابل کافران هستند و اعتقادات بسیار سختی دارند و صد البته قدرت و تکنولوژی نیز در اختیار آن‌ها است. اتفاقات سریال در یک سیاره به‌نام کِپلِر-۲۲بی جریان دارد و اتفاقات زمین درواقع به‌صورت فلش‌بک در طول سریال نمایش داده می‌شود و همچنین اندرویدها در اولین تلاش خود در پرورش یک کلونی جدید انسان‌ها تقریبا شکست خوردند.

ادامه این نقد ممکن است بخش‌هایی از داستان فصل اول سریال Raised by Wolves را برای شما فاش کند

این تنها یک پیش زمینه از چیزی است که بهتر است بدانیم؛ چرا که شروع سریال تا حد زیادی کند و صد البته گنگ است و تا سر اصل مطلب برود و بفهمیم در سریال چه اتفاقی در حال رخ دادن هست و ما قرار است چه چیزی را در سریال دنبال کنیم، قسمت اول آن به اتمام رسیده است. سریال از همان ابتدا سوالات متعددی را مطرح می‌کند و به بخشی از این سوالات مثل چرا اولین تلاش اندرویدها تا حد زیادی ناموفق بود جواب می‌دهد، اما نکته اصلی اینجا است که سریال به مهم‌ترین سوالات در طول فصل اول قرار نیست جواب درستی دهد. درست است که در چنین سریال‌هایی سوالات زیادی مطرح می‌شوند و باعث می‌شود تا طرفداران در مورد آن نظریه پردازی کنند، اما سازندگان وظیفه دارند تا به بخشی از این سوالات هم پاسخ دهند و صرفا ما را برای رسیدن به این جواب‌ها به فصل بعدی نفرستند. مشخصا منظور من این نیست که سریال باید همه سوالات را جواب بدهد، اما اینکه سریال سوالات زیادی را مطرح کند و به آن جواب ندهد درواقع بیشتر مثل این است که شما روییک برگه سوالاتی را بنویسید که جوابی ندارند و شاید در آینده کسی برای آن‌ها جوابی داشته باشد.

سریال Raised by Wolves دقیقا همان مسیر سریال Westworld را پیش گرفت

مثال بهتر این قضیه سریال Dark است که در طول سه فصل سوالات زیادی را مطرح کرد، اما در زمان مناسب به آن‌ها هم پاسخ داد و صرفا جواب این سوالات را به فصل بعدی واگذار نکرد. در بخش دیگر سریال Westworld را داریم که در دادن جوابی مناسب برای سوالاتی که مطرح کرد، عاجز بود و سریال Raised by Wolves نیز دقیقا همین مسیر را پیش گرفت و به‌جای درس گرفتن از وست‌ورلد، حتی در داشتن یک فصل کم نقص هم موفق ظاهر نشد و شاهد فصلی پر ایراد و پر از مشکلات متعدد بودیم که تنها عدم پاسخ به سوالات متعدد مطرح شده، یکی از آن‌ها است. سریال در طول فصل اول تلاش کرده تا شخصیت‌های داستان را بیشتر خاکستری نشان دهد و این موضوع حتی شامل بازیگران کودک نیز می‌شود. بااین‌حال، سریال هر بار که در این تلاش نسبتا موفق عمل می‌کند، اما درنهایت جبهه خیر و شر را به بیننده نشان می‌دهد و درنهایت این مرزبندی در طول سریال شکل خواهد گرفت.

در هر حال سریال تلاش می‌کند تا با نمایش گذشته شخصیت‌ها به‌خصوص مارکوس و همسرش، انگیزه این شخصیت‌ها را به ما نشان دهد و درواقع این بخش از سریال توانسته خوب عمل کرده و باعث شود تا شخصیت‌ها جنبه بهتری در نزد بیننده پیدا کنند. بااین‌حال، این موضوع مشکلاتی هم در پی داشته و مثلا از زمان ترک زمین، این سؤال وجود دارد که چرا کیلب در مورد مارکوس تحقیقی نکرده و تمام این مدت آیا او صرفا به‌دنبال نزدیک شدن به پسرش بوده است؟ درواقع سریال به این نکات توجه خاصی نکرده و بیشتر تصمیم داشته تا شخصیت کیلب را در همان وضعیتی چهره و جایگاه مارکوس را گرفت، نگه دارد. اگرچه شخصیت مارکوس/کیلب می‌تواند یکی از هیجان‌انگیزترین شخصیت‌های سریال باشد، اما درنهایت به نسخه ضعیف‌تر یکی از بهترین نقش‌ آفرینی‌های تراویس فیمل در تلویزیون تبدیل می‌شود. سریال هرچه جلوتر می‌رود، شخصیت مارکوس بیشتر شبیه به رگنار لاثبورک از سریال Vikings می‌شود و این حس به بیننده دست می‌دهد سریال درواقع در حال تکرار چندین اثر موفق است و صرفا آن را در کالبد و جسمی متفاوت قرار داده است.

2020-10-6b802dcc-b0c4-4453-bd72-2f898d1ee6ba

سریال Raised by Wolves در ظاهر شاید اثری اورجینال باشد، اما در باطن بیشتر به یک کلون و ترکیبی از آثاری مثل Alien یا Prometheus شباهت دارد

یکی از مشکلات سریال نیز همین موضوع است که در ظاهر شاید اثری اورجینال باشد، اما در باطن بیشتر به یک کلون و ترکیبی از آثاری مثل Alien یا Prometheus شباهت دارد که درواقع بیشتر یک نسخه درجه چندم از آن‌ها است. صد البته که نمی‌توان انتظار داشت که ایده یک فیلم یا سریال خیلی اورجینال و دست نخورده باشد، اما سریال Raised by Wolves دقیقا در این موضوع زیاده‌روی کرده است. سریال با اینکه ادعای یک سریال اورجینال را دارد، اما شباهت‌های انکار ناپذیری با بسیاری از آثار دارد و نحوه تغییر شخصیت مارکوس در سریال کاملا مشابه رگنار است. مارکوس مانند رگنار به قدرت می‌رسد و کم کم توهم اینکه او توسط سول انتخاب شده، به او دست می‌دهد و حتی همسر و فرزندش نیز او را ترک می‌کنند و انگار داریم یک ورژن فضایی از شخصیت رگنار را مشاهده می‌کنیم. در مجموع بازی خیلی خاصی از بازیگران را شاهد نیستیم و درکنار تراویس فیمل شاید فقط بتوان به بازی آماندا کالین اشاره کرد که اگرچه در بخش‌هایی از سریال کمی کم تجربه و آماتور عمل می‌کند، اما از بخش‌های مثبت سریال است.

در ادامه مطلب قرار است در مورد داستان و اتفاقات و سوالاتی که سریال مطرح کرد صحبت کنیم و پیشنهاد می‌شود در صورتی که سریال را کامل تماشا کرده‌اید، ادامه مطلب را مطالعه کنید.

سریال Raised by Wolves از همان ابتدا مثل دلیل اهمیت شخصیت مادر و دلیل مرگ سری اول فرزندان و اینکه چرا فقط کمپیون زنده ماند یا اینکه گودال‌های سیاره چیست آغاز می‌شود و سریال هم به این سوالات پاسخ مناسبی می‌دهد. درواقع سریال اولین اصل یعنی وجود یک دنیای ناشناخته که ازش هیچ اطلاعات درستی نداریم را به خوبی اجرا می‌کند و هرچقدر سریال جلوتر می‌رود متوجه می‌شویم که نه‌تنها ما خیلی از رازهای این سیاره بی‌خبریم،‌ بلکه خود شخصیت‌ها هم هنوز باید رازهای بیشتری را کشف کنند تا بتوانند در این سرزمین جدید زنده بمانند و یک کلونی جدید از انسان‌ها را ایجاد کنند. اگرچه به خودی خود این سوالات نیز از اهمیت بالایی به‌خصوص در روند داستان برخودار هستند، اما سریال در ادامه خیلی قرار نیست جواب روشن یا شفافی به خیلی از سوالات مطرح شده بدهد. سریال رفتاری دوگانه در مورد برخی از سوالات مثل وجود یا عدم وجود سول دارد و سریال در بخشی وجود چنین چیزی را انکار می‌کند، اما در ادامه می‌بینیم که نه‌تنها می‌گوید سول واقعی است، بلکه به نحوی آینده را نیز پیشگویی کرده و در حال دادن فرمان‌هایی به شخصیت‌های انتخاب شده برای پیش بردن اهدافش است.

سریال قرار نیست جوابی در رابطه محدوده با قدرت یا توانایی شخصیت مادر بدهد

مشکل دیگر سریال قدرت شخصیت مادر که درواقع یک نکرومنسر هست، است. سریال توضیح شفافی در این رابطه نمی‌دهد و درحالی‌که زمانی برای مهرپرست‌ها می‌جنگید، اما در ادامه متوجه می‌شویم که توسط یکی از اعضای کافران که کمپیون هم نام دارد، دوباره برنامه‌ریزی شده و حتی شاهد علاقه‌مند شدن آن‌ها به یکدیگر هستیم. اگرچه نمایش گذشته این شخصیت کمک خیلی زیادی به بهبود شخصیت پردازی وی کرد و باعث شد بیشتر به این شخصیت نزدیک شویم، اما باز هم این سؤال مطرح می‌شود که چگونه مهرپرست‌ها توانایی کنترل یا شکست نکرومنسر را نداشتند و چرا قدرت‌های این شخصیت نامحدود است و این‌ها سوالاتی هستند که سریال نه جوابی به آن می‌دهد و تصمیمی برای آن دارد و حتی متوجه می‌شویم که منشا شخصیت باز هم با چیزی که در ابتدا تصور می‌کردیم، ظاهرا تفاوت دارد و برای رسیدن به این پاسخ ظاهرا باید حداقل تا فصل آینده صبر کنیم و ببینیم اصلا سازندگان سریال تصمیمی برای پاسخ به این سؤال دارند یا مانند دیگر بخش‌های این شخصیت تصمیمی برای انجام این کار ندارند.

حتی درنهایت هم متوجه نشدیم که نقش روح کودک چیست و سریال توضیح درستی در مورد آن به ما نمی‌دهد. سریال در اینکه توانسته فضایی مرموز و خوفناک را ایجاد کند، موفق بوده، اما زمانی‌که باید داستانش را روایت کند مشکل دارد و حتی این احساس که فراموش می‌کند باید داستان جلو برود، به بیننده دست می‌دهد. البته منظور این نیست که داستان هرگز جلو نمی‌رود، اما انقدر این روند کند، مبهم و خسته کننده است که عملا احساس می‌شود هنوز در خانه اول هستیم و این موضوع به‌خصوص در قسمت‌های اول بیشتر دیده می‌شود، اما در نیمه دوم سریال دقیقا متوجه می‌شویم که چرا این موضوع در سریال وجود دارد. سریال با باز کردن اولین پازل‌هایش زیر پای خودش را خالی می‌کند و اشتباهات عجیب و جبران ناپذیری را انجام می‌دهد. حالا چرا این موضوع را می‌گویم؟ سریال به یکباره می‌گوید که شخصیت مادر درواقع باردار است (که البته اگه بتوان اسمش را گذاشت) و در مقابل مارکوس هم با صدای سول کاملا تغییر می‌کند و دیگر آن شخصیت با برنامه و باهوش نیست.

سریال هرچه جلوتر می‌رود، شخصیت مارکوس بیشتر شبیه به رگنار لاثبورک از سریال Vikings می‌شود

مارکوس برای اینکه رهبری مهرپرست‌ها را داشته باشد واقعا نیازی به سول نداشت و سریال ظاهرا همان‌طور که او را خیلی سریع بالا برد، خیلی هم سریع وی را پایین کشید و او عملا دیگر اراده‌ای برای انجام کارهایش نداشت و بیشتر شاهد انجام اشتباهات پیاپی از وی بودیم. او مثلا باعث می‌شود تا اعتماد اطرافیانش از بین برود و حتی همسرش نیز او را ترک می‌کند و البته چقدر هم آشنا! جدایی که خیلی هم بی شباهت به جدایی لاگرتا از رگنار نیست و فقط کمی موضوع و دلیل تفاوت پیدا کرده است. اینکه مارکوس چرا هیچ تصمیمی ارادی در مورد شخصیت مادر نمی‌گیرد به خودی خود اتفاق جالبی نیست و عجیب‌تر این است که او به‌جای همکاری یا حتی تسلط روی شخصیت مادر تصمیم به نابودی‌اش می‌گیرد، اما سول به او این اجازه را نمی‌دهد و در یکی از ضعیف‌ترین بخش‌های سریال شاهد مبارزه مارکوس با خود واقعی‌اش هستیم؛ مبارزه‌ای شدیدا مصنوعی و نه چندان جذاب که تنها باعث سقوط کامل شخصیت‌پردازی مارکوس/کیلب می‌شود.

اما تیر خلاص داستان در قسمت پایانی زده می‌شود. قسمت پایانی فصل اول نه قرار است یک پایان بندی خوب باشد و نه حتی یک قسمت خوب. ما در طول این قسمت شاهد اشتباهات، تصمیمات و حتی تغییر شخصیتی عجیب هستیم. از یک طرف بچه‌هایی را می‌بینیم که درنهایت به سول اعتقاد دارند، اما در ادامه باز به‌دنبال مادر هستند! عجیب‌تر آنکه اصلا شاهد شکل‌گیری روابطی بین آن‌ها نبودیم و تنها شخصیتی که ارتباط نسبتا نزدیکی پس از کمپیون به مادر داشت، شخصیت تمپست بود و مابقی شخصیت‌ها همچنان به وجود سول اعتقاد دارند و مشخص هم نیست درنهایت دنبال چه چیزی هستند. البته خود سول هم توضیح درست و حسابی ندارد و اصلا نمی‌دانیم که هدف وی چیست و چیزی که حداقل سریال در پایان نشان می‌دهد پاول قرار است رهبری مهرپرست‌ها را بر عهده داشته باشد و او درواقع برگزیده شده و کمپیون هم ظاهرا رهبر جدید کافران خواهد بود. اما فرزند مادر چه نقشی داشت؟

2020-10-1be27fe7-2309-44af-954c-95e44b72caa5

سریال Raised by Wolves شروع نسبتا خوبی دارد و در ادامه بهتر شده و در میانه داستان به اوج خود می‌رسد، اما در ادامه وارد یک سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد و در پایان یک گلوله به مغز خود شلیک می‌کند

پایان فصل اول سریال Raised by Wolves درواقع نشان بارز این است که انقدر سازنده به مسائل و موضوعات مختلف ارجاع می‌دهد که یادش می‌رود از ابتدا دنبال چه چیزی بوده است. ما در پایان یک مار پرنده را مشاهده می‌کنیم که درواقع فرزند مادر است و حتی تلاش بیهوده مادر باعث نابودی او در گودال نمی‌شود و بالاخره هم فهمیدیم که درون گودال درواقع چیست و به کجا ختم می‌شود. بااین‌حال، مادر آیا قرار بود نسل بشر را نجات دهد یا باعث نابودی آن شود؟ و دلیل اینکه او نباید به بخش استوایی سفر می‌کرد چه بود؟ ولی مهم‌ترین سؤال نقش مار در سریال چیست؟ راستش خیلی بی‌اختیار یاد پایان فیلم Prometheus افتادم و سریال درواقع انگار برای این موضوع از این فیلم الهام گرفته بود، اما نتیجه صرفا یک پایان غیر منطقی بود که الان مشخص نیست دقیقا این مار پرنده قرار است چه کاری در آینده انجام دهد و آیا ما در ادامه قرار است شاهد موارد مشابه دیگری نیز باشیم یا مادر و دیگران باید برای شکست این موجود عجیب تلاش کنند؟ بااین‌حال، در پایان سریال شاهد ورود کافران به سیاره بودیم و اگرچه مارکوس کار آن‌ها را یکسره کرد، اما آن‌ها هم می‌توانند به بخش نجات سریال تبدیل شوند یا به سقوط بیشتر آن کمک کنند.

فصل اول سریال Raised by Wolves پتانسیل خوبی داشت و درواقع به‌نظر می‌رسید که ریدلی اسکات و سازندگان سریال تلاش کرده‌اند تا با گسترش ایده فیلم Prometheus و همچنین نمایش جنگ بین گروهی دین‌دار و افرادی بی دین و در ادامه نزدیک بودن پایان زمین و مهاجرت انسان‌ها به سیاره‌ای ناشناخته، یک سریال مرموز و با تلاش برای بقا ارائه دهد که هدف هرچیزی که بوده حداقل در فصل اول این تلاش ناموفق بوده است و درنهایت با سریالی مواجه می‌شویم که نسبتا خوب شروع می‌شود و در ادامه بهتر شده و در میانه داستان به اوج خود می‌رسد، اما در ادامه وارد یک سراشیبی سقوط قرار می‌گیرد و در پایان یک گلوله به مغز خود شلیک می‌کند و با یک پایان بسیار ضعیف طرفدارانش را به تماشای ادامه داستان در فصل دوم دعوت می‌کند تا شاید بالاخره سازندگان تصمیم بگیرند به بخش زیادی از ابهامات داستانی سریال مثل مار پرنده پاسخ بدهند، البته اگر واقعی پاسخی هم وجود داشته باشد. پیش از این هم شاهد تصمیمات مرگبار سازندگان برای سریال Wayward Pines بودیم و حالا باید دید که سازندگان سریال Raised by Wolves قرار است از این سریال و حتی Westworld درس بگیرند یا اینکه قرار است به ادامه اشتباهات خود در فصل دوم ادامه دهند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات