نقد سریال Stranger Things | بخش دوم از فصل پنجم

دوشنبه 8 دی 1404 - 19:30
مطالعه 8 دقیقه
مستر واتسیت در هوای بارانی در بخش دوم سریال Stranger Things 5
بخش دوم سریال Stranger Things 5 به سوالات زیادی پاسخ می‌دهد و با ترکیبی از لحظات خوب و جذاب، لغزش‌ها و صحنه‌های غیر ضروری آماده پایان داستان می‌شود.
تبلیغات

بخش اول سریال Stranger Things 5 با شکست دموگورن‌ها توسط ویل به پایان رسید تا مشخص شود دارای قدرتی پنهان است که از آن می‌تواند برای شکست وکنا استفاده کند. پس از مشخص شدن سرنوشت مکس و دزدیده شدن ۱۲ کودک توسط هنری کریل برای انجام بخش پایانی نقشه بخش دوم اهمیت زیادی دارد تا قبل از قسمت پایانی به سوالات زیادی مثل راز واقعی دنیای وارونه پاسخ دهد. از طرفی سریال نیاز دارد تا گذشته تاریک هنری کریل تا برنامه اصلی او را نشان دهد و از طرفی باید ببینیم بازگشت پر از ریسک کالی نتیجه می‌دهد یا نه.

پیش از شروع نقد می‌توانید نقد ۴ قسمت اول فصل پنجم سریال Stranger Things را در زومجی مطالعه کنید. اول از همه باید بگم اکثر نظریه طرفداران قرار است اشتباه در بیاید و شاید گروهی از این قضیه ناامید شوند، اما نکته مثبت این است که به‌جای خواندن پایان سریال در ردیت می‌توانیم انتظار پایانی شاید غیر منتظره باشیم. اما برگردیم به نقد سه قسمت دوم فصل پایانی سریال Stranger Things که می‌تواند باعث واکنش‌های متفاوتی شده باشد. وقتی به ۴ قسمت اول نگاه می‌کنیم، شاهد روندی هستیم که به ورود وکنا و پدیدار شدن قدرت ویل ختم شد و احتمالا انتظار داشتیم بخش دوم صحنه‌های اکشن بیشتری داشته باشد که خبر بدی برای این گروه این را شاهد هستیم.

بخش دوم طبق انتظار کمی آرام آغاز می‌شود تا هم ببینیم واقعا چه اتفاقی افتاده است و ریشه قدرت ویل چیست و هم کم کم آماده رونمایی از راز دنیای وارونه و گذشته وکنا شویم. اما این بخش مهم‌ترین مشکل سریال را هم نشان می‌دهد و آن هم زیاد شدن بیش از حد شخصیت‌ها و ترس سازندگان از کشتن آن‌ها است. درواقع وقتی بخش دوم آغاز می‌شود با خود می‌گوییم اگر شخصیت ایکس حذف شود خیلی می‌توانستیم صحنه‌های بیشتری از استیو یا وکنا تماشا کنیم. درواقع این حجم از شخصیت‌ها باعث شده است شخصیت‌های اصلی به حاشیه بروند و سریال مجبور شود زمان زیادی را هدر دهد.

نکشتن شخصیت‌ها و تعداد بالای آن‌ها ضربه زیادی به روایت بخش دوم سریال Stranger Things 5 زده است

این مشکل دقیقا از جایی آغاز می‌شود که سازندگان برای گرد هم آوردن دوباره شخصیت‌ها برای قسمت پایانی و دادن زمان کافی به هر یک زمان زیادی را صرف می‌کنند تا به‌طور مثال زمان بیشتری به دنیای وارونه و گذشته وکنا اختصاص داده شود. سریال مجبور است وضعیت روابط شخصیت‌ها را روشن و شفاف کند تا چیزی برای پایان باقی نماند و در پایان آماده یک پایان دو ساعته شویم. مشکل اینجا است که به‌طور مثال شخصیت مکس می‌توانست فصل گذشته بمیرد، اما زنده ماند. درست است که مکس یکی از بهترین شخصیت‌های سریال محسوب می‌شود و نقش او تا حدی هم بهتر از انتظار است، اما درنهایت نقش او جز راهی برای بازگشت نتیجه خاصی ندارد و درنهایت کار او تمام شده است.

همین نکته و الگو باعث تکرار صحنه محبوب فصل چهارم شده است و همچنین بازگشت او صرفا باید پایان او بدانیم که می‌توانست تاثیر گذاری بیشتری داشته باشد سریال می‌توانست تمرکز خودش را بیشتر به‌طور مثال روی شخصیت‌های مهم‌تر قرار دهد تا اینکه حس کنیم آ‌ن‌ها به شخصیت‌های فرعی تبدیل شده‌اند. مشکل معرفی شخصیت جدید نیست و شخصیتی مثل درک در بخش اول درخشیده است. مشکل اینجا است سریال اکنون انقدر شخصیت دارد که بعضا فراموش می‌کند مثلا سرنوشت پدر مایک را نشان دهد یا مجبور شود شخصیت‌های اضافه را به دنیای وارون بیاورد.

نکته این است که اگر چندین شخصیت توسط وکنا کشته شده بودند هم باعث می‌شد تعداد شخصیت‌های کاهش پیدا کند هم تاثیر کارهای او بیشتر شود و هم روند سریال می‌توانست بسیار بهتر و سریع‌تر شود. بااین‌حال وقتی شخصیت کالی بازگشته است و باتوجه‌به منطق داستان هم غیر منطقی نیست، اما در طول بخش دوم واقعا حضور یا عدم حضور او اهمیتی ندارد و او به ضعیف‌ترین قسمت بخش دوم شده است. اگرچه باز هم امیدی وجود دارد که کالی مثل یک اسب تروا باشد، اما مسیر سریال چیز دیگری را به ما می‌گوید.

بااین‌حال بخش غافلگیرکننده داستان این است که ستاره بخش دوم سریال شخصیتی جز هالی نیست. فقط تصور کنید اگر او قرار بود تنهایی این مسیر را طی کند چقدر می‌توانست بخش او بهتر و تاثیر گذارتر شود. اما خط داستانی هالی چیزی است که سریال به آن نیاز دارد و اگر ازدیاد شخصیت‌ها وجود نداشت می‌توانستیم بهتر و بیشتر به گذشته و راز هنری کریل یا وکنا پرداخته شود یا حتی سریال می‌توانست خلاقانه‌تر به راز دنیای وارونه و برنامه اصلی وکنا از این طریق بپردازد. اما از این مشکل عبور کنیم بخش دوم بالاخره به چند سوال مهم پاسخ می‌دهد.

اولین سوال بدون شک واقعیت دنیای وارونه است که باعث شد تا بخش زیادی از داستان منطقی شود. درواقع سریال می‌توانست با یک روایت کلی روی توضیحات داستین و نمایش مسیری که وکنا طی کرده است، این صحنه را به مراتب جذاب‌تر و تاثیر گذارتر به تصویر بکشد، اما صحنه آن بدون شک باعث شد تا بسیاری از باورهای ما تغییر کند و البته دلایلی مثل اینکه اگر دموگورگان‌ها روی زمین نیایند چگونه می‌توانند به حیات خود ادامه دهند منطقی شود. درواقع دموگورگان‌ها موجودات باهوشی نیستند و صرفا تحت جادوی وکنا قرار گرفته‌اند و کنترل می‌شوند.

صد البته سریال Stranger Things بارها به واقعیت دنیای وارونه اشاره کرده است و نمی‌‌توان گفت کاملا غافلگیر شدیم، اما این بهترین تعریفی است که سریال می‌توانست ارائه کند و اکنون سریال با اینکه می‌توانست زمان بیشتری را به آن اختصاص دهد در یکی از بهترین بخش‌های بخش دوم از آن رونمایی می‌کند. همانطور که گفتم تعداد بالای شخصیت‌ها یک مشکل است و اینجا دقیقا همین نکته رخ می‌دهد که تیم داستین،‌ استیو، ننسی و جاناتان در حال فاش کردن یک راز بزرگ هستند و زمان آن‌ها درنهایت بسیار کمتر از انتظار است.

بخش دوم سریال Stranger Things 5 سرانجام از واقعیت دنیای وارونه رونمایی می‌کند

طی همین زمان پایین آن‌ها مجبور هستند مشکلات خود را حل کنند و درواقع می‌توان گفت این بخش جواب داده است. شاید جدایی ننسی از جاناتان کمی عجیب به‌نظر برسد، اما واقعیت این است که رابطه آ‌ن‌ها قرار نبود جواب دهد. اعترافات ننسی و حسودی او به استیو که می‌داند دنبال چه چیزی است دقیقا چیزی بود که در دو فصل اخیر برای من آزار دهنده بوده است و آن هم نادیده گرفتن بخشی از شخصیت ننسی برای یافتن راه و مسیر زندگی خود است. این صحنه اگرچه نسبتا طولانی است، اما صحنه‌ای است که باید در فصل گذشته رخ می‌داد تا اینکه تا دقیقا ۹۰ حل نشود.

به‌صورت کلی روابط در سریال همیشه حرف اول را می‌زند و سریال به‌خاطر اکشن یا موارد مشابه محبوب نشده است و درواقع دوستی که بین استیو و داستین یا استیو و رابین شکل گرفته است و نمونه‌های مشابه دیگر هسته اصلی سریال را تشکیل داده‌اند. پس اینکه زمانی حتی زیاد به این بخش اختصاص داده شود نکته مثبتی است که برخلاف مسائل دیگری است که در طول سریال قرار است تماشا کنیم. بدون شک این بخش، بخش محبوب من در سه قسمت دوم است و سریال واقعا می‌توانست بیشتر روی این بخش مانور دهد تا اینکه دوباره فرار مکس را تماشا کنیم.

نکته این است که سریال در بخشی کاری می‌کند که باید انجام دهد اما با نکشتن مکس در فصل گذشته مجبور است او را هم‌سفر هالی در ماجراجویی‌اش کند و همچنین سازندگان مجبور شوند به‌جای اینکه رابین همراه استیو به دنیای وارونه برود، جاناتانی برود که صرفا دغدغه‌اش چیز دیگری است. در مجموع می‌توان گفت که سریال بخشی از جواب سوالات را به خوبی می‌دهد، ماهیت دنیای وارونه جذاب‌تر هم می‌شود و پیش‌زمینه خوبی برای پایان ایجاد می‌کند، اما چرا احساس یک پایان نداریم؟ مشکل اول همانطور که گفتم حضور کمرنگ وکنا است.

وکنا با ورودش در اواخر بخش اول باعث هیجان بیننده شد و طبیعی است که انتظار داشتیم او نقش پر رنگ‌تری به‌خصوص وقتی در حال بررسی گذشته او هستیم، داشته باشد. بااین‌حال سریال چون همه تکالیفش را برای پایان گذاشته است و می‌ترسد کسی را حذف کند،‌ برخلاف سریال IT: Welcome to Derry که از بخشی پنی‌وایز ستاره اصلی سریال می‌شود،‌ وکنا همچنان در اینجا نقش کمرنگی ایفا می‌کند. وکنا نیاز دارد تا پیش از پایان آخرین ضربه خود را بزند اما خبری نیست و تنها صحنه قابل تعملش نمایش محل زندگی‌اش است که نشان می‌دهد هیچ عجله‌ای برای گرفتن هالی ندارد.

البته این بخش باعث می‌شود احساس کنیم وکنا بیشتر مثل یک قهرمان است تا یک شخصیت شرور،‌ اما سریال می‌توانست زمان بیشتری را به دنیای دیگر و اصلی سریال اختصاص دهد تا اینکه همه چیز به پایان موکول شود. به‌صورت کلی بخش دوم مشکل زیادی با بزرگ شدن بیش از حد دارد تا جایی که احساس می‌کنیم سریال شاید به قسمت‌های بیشتری دارد تا بتواند به همه آن‌ها بپردازد و احساس نکنیم واقعا یک قسمت باقی‌مانده است. صد البته فاصله طولانی بین فصل‌ها هم در این به‌وجود آمدن مشکلاتی در روند ساخت سریال بی‌تاثیر نبوده است.

بااین‌حال مشکلات می‌توانست بهتر کنترل شود و سریال به‌جای بزرگ شدن بیش از حد تمرکزش را روی داستان اصلی می‌گذاشت. مشخصا اتفاقات زیادی رخ داده است، اما حجم آن به حدی زیاد و پراکنده است که به راحتی می‌توانیم هر یک را فراموش کنیم و این دقیقا مشکلی است که بخش دوم دارد. همچنین زمانی که به صحنه جنجالی می‌رسیم با خود می‌گوییم واقعا ویل هیچ زمان بهتری را برای گفتن این مورد نداشت که از فصل سوم از آن خبر داشتیم؟ واقعیت این است که ظاهرا سازندگان دچار خودزنی شده‌اند یا فشار شبکه باعث ساخت این صحنه شده است.

وگرنه وقتی دنیا قرار است به پایان برسد گفتن یا نگفتن آن واقعا برای چه کسی اهمیت دارد؟ هالی و ۱۱ بچه دیگر در دنیای دیگری گرفتار شده‌اند و وکنا می‌خواهد دو دنیا را ترکیب و دنیای جدید برپا کند و ما باید یک مونولوگ خسته کننده و غیر ضرروی را گوش کنیم. قسمت پایانی سریال Stranger Things 5 می‌تواند حکم مرگ و زندگی را داشته باشد و امیدوارم که قسمت پایانی فدای چیزهای زیادی نشود و بتوانیم یک فینال قابل قبول را تماشا کنیم.

نظرات