نقد فیلم تلفن سیاه ۲ (Black Phone 2) | تلفن ها هنوز هم زنگ می خورند!
قسمت اول تلفن سیاه که در سال ۲۰۲۱ پخش شد، توانست به یکی از مهمترین فیلمهای ترسناک چند سال اخیر سینما تبدیل شود. این فیلم که براساس قصهای از جو هیل ساخته شده بود، مخاطب ژانر ترسناک را حسابی کیفور کرد. از طرفی هم ایتان هاک در نقش آدمربا حسابی این نقش را جدی گرفته بود. تلفن سیاه آن سال، در قامت یک اثر ترسناک میدانست چگونه مخاطباش را بترساند.
فیلم از المانهای ژانری بهخوبی استفاده میکرد تا اثری ماندگار در میان دیگر آثار این ژانر باشد. حالا قسمت دوم این فیلم به پشتوانهی قسمت اولاش ساخته شده است. طبیعی هم بود، چراکه دنبالهسازی یک اختلال مسری در میان تهیهکنندگانی است که بهدنبال فیلمهای خوب امتحانپسداده میروند. اما تلفن سیاه ۲۰۲۵ همانند دیگر دنبالههای این روزها به سرنوشت خوبی دچار نمیشود و نمیتوان همانند قسمت اولاش از آن بهعنوان فیلم خوبی یاد کرد. قسمت اول تلفن سیاه چند سروگردن از این فیلم بالاتر بود. این دو قسمت اصلا با یکدیگر قابل مقایسه نیستند و در پایان تنها داستان قسمت اول در ذهنتان باقی خواهد ماند.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
چند سال از وقایع فیلم اصلی میگذرد. فینی و گوئن حالشان خوب نیست و هنوز هم دردهای گذشته را به دوش میکشند. بلیکها در کابوسهایشان دستوپا میزنند، فینی دوستی ندارد، باجههای تلفن عمومی هنوز هم در حضورش زنگ میخورند و گوئن نیز رویاهای پررنگ دردناکتری میبیند. پس فیلمساز دلایل کافی برای ادامهی قصه را دارد. اما درام زمانی شروع میشود که بلیکها به همراه ارنستو (برادر رابین) دوست گوئن به اردوگاه مسیحی آلپاین لیک میروند، چراکه گوئن رویاهایی از مادرش میبیند. حالا همه چیز آماده است تا درام وارد مسیر اصلی خود شود.
قسمت اول تلفن سیاه، در هستهی مرکزی خود به چیزی وفادارا بود که فرانچایز احضار ازش تغذیه میکرد، خانواده چیزی بود که به این داستان ترسناک جان داد
این سه نفر بهسختی از دل جادهی کولاکزده عبور میکنند و به اردوگاه میرسند، جائی که قرار است شبیه همهی فیلمهای ترسناک مهمترین المان این ژانر تبدیل به محلی برای حضور نیروی شیطانی بچهقاپ شود. به محض ورود بلیکها به اردوگاه مسیحی خوابهای گوئن پررنگتر و خطرناکتر میشوند و برادرش هم تماسهای بیشتری را دریافت میکند. مادر بلیکها آنها را به اینجا میکشاند تا راز قتل اولین قربانیان گربر برملا شود.
قسمت اول تلفن سیاه، در هستهی مرکزی خود به چیزی وفادارا بود که فرانچایز احضار ازش تغذیه میکرد، خانواده چیزی بود که به این داستان ترسناک جان داد. اما در قسمت دوم فیلم تلفن سیاه، درام خیلی کمرنگتر ظاهر میشود. در این فیلم همه چیز شتابزده پیش میرود و فیلمساز با وجود داشتن وقت کافی زمانی را صرف پرداخت ایدههایش نمیکند. تلفن سیاه در قسمت دوم خود بیشتر ژانر است اما در قسمت اول این مجموعه، درام اهمیت بیشتری پیدا میکرد. در تلفن سیاه سال ۲۰۲۱ در ابتدا یک درام جنایی شکل میگیرد، خانوادهای که درگیر یک آدمربایی میشود و خواهر و برادری که در مقابل پدر افسردهشان باید از یکدیگر مراقبت کنند.
از همه مهمتر اینکه یک سفر قهرمانی سخت نیز برای قهرمان قصه شکل میگرفت. فینی باید روی پاهای خودش میایستاد و بزرگ میشد. این قهرمان سازی و شخصیتپردازی به روایت قوام زیادی میبخشید و نشان میداد که فیلمساز تنها بهدنبال نمایش ایدههای ژانری نیست. وقتی هم که او به اندازهی کافی مخاطب را در قصهاش غرق کرد، ژانر ترسناک را پیش کشید و پا در مسیر سینمایی قرار داد که هدفاش تنها نمایش ایدههای ژانری نبود. اسکات دریکسون قصهاش را در جهانی کاملا واقعی تعریف میکرد، جائی که یک آدمربا کودکان را میدزدید و به قتل میرساندشان و بعد از این روایت جنایی وارد دنیای ارواح میشد، آنهم با دوزی کنترلشده.
تلفن سیاه در قسمت دوم خود رویهی ماوراءالطبیعی به خود میگیرد و سعی دارد تا از جهان واقعی فاصله بگیرد، اتفاقی که باعث دلخوری مخاطب خواهد شد
اما در این فیلم خبری از این رویکردها نیست. تلفن سیاه در قسمت دوم خود رویهی ماوراءالطبیعی به خود میگیرد و سعی دارد تا از جهان واقعی فاصله بگیرد، اتفاقی که باعث دلخوری مخاطب خواهد شد. در این قسمت المانهای ژانری بهشدت پررنگتر از المانهای ژانری در قسمت ابتدایی هستند. فیلمساز در آنجا به درام اهمیت بیشتری میداد اما در اینجا از همان ابتدا گوئن درگیر کابوسهای خونیناش میشود و فیلمساز دیگر زمانی را برای درامپردازی پیدا نمیکند. تمام آنچه که در این فیلم میبینیم نبردهای میان بلیکها و آدمربای قسمت اول است. روح او برگشته و میخواهد فینی را آزار دهد.
این قسمت از تلفن سیاه به ژانر ترسناک تجاری نزدیکتر است و تبدیل به آن دسته از آثاری شده که هرکسی از دیدناش لذت نمیبرد. در این فیلم دیگر آن جهان واقعی وجود ندارد و حالا رئالیسم جادوی جذاب قسمت قبلی از بین رفته است. از همه مهمتر اینکه فیلمساز درصدد پرداخت ایدههای روانشناختی خودش برنمیآید. در قسمت اول تلفن سیاه فینی باید مسیر قهرمانی خودش را میپیمود و در برابر قلدرهای مدرسه میایستاد، که درنهایت هم قوی شد و بچهقاپ را به قتل رساند. حالا فینی از سر خشم و ترس خشونت به خرج میدهد و همه را کتک میزند. فیلمساز حالا قهرمانی دارد که باید دوباره وارد لایههای روانیاش شود و آراماش کند.
اما مسیر قهرمانی قدرتمندی در روایت فیلم وجود ندارد، اگر فینی چند سال پیش در آن زیرزمین بزرگ شد و روی پاهای خودش ایستاد، حالا فینی ۱۷ ساله با همان خشم و ترس باید ادامه دهد و مجرایی برای تغییر دادنش خلق نمیشود. ایدههای روانشناختی این قسمت پر است از ریزهکاریهایی که باید برایشان وقت صرف میشد. گوئن و فینی از نظر روانشناسی آنچنان گرانشی دارند که میشد باهاشان عمقی عجیب به درام بخشید. از آن ایدههایی که قسمت اول تلفن سیاه را تبدیل به یک فیلم ترسناک جذاب کرد.
ایدههای روانشناختی این قسمت پر است از ریزهکاریهایی که باید برایشان وقت صرف میشد
این فیلم هرچه قدر که در قسمت اول خود ایدههای بکر و دستنخوردهای به خورد مخاطب میدهد در این فیلم اما یک کلیشهی تمام عیار است. حضور شر در خوابهای گوئن چیز تازهای نیست و اینکه او در خوابهایش به دنبال بچهقاپ میگردد، چیزی است که بارها و بارها تکرار شده است. تغییر یک جهان رئال به دنیایی که به ماورءالطبیعه وصل است، نیازمند مصالح بیشتری است. ببینده نمیتواند از آن دنیای واقعی قسمت اول به جهان رویایی این قسمت پل بزند. همین نقص دلیلی میشود بر بیهوده انگاشتن ساخت قسمت دوم تلفن سیاه.
اما این فیلم با تمام مشکلاتی که دارد، همانند قسمت اولاش روی جامپ اسکرها (Jump Scare) حسابی باز نمیکند. هر دو فیلم سعی میکنند تا با استفاده از مصالح قویتری به مخاطب خود شوک بدهند. تلفن سیاه اثری شتابزده است، فیلمی که میتوانست با نگاهی به قسمت قبلی خود، لحن بهتری را خلق کند و بهدنبال تعریف قصهی عمیقتری باشد. این فیلم با اینکه اصلا به پای قسمت قبلی خود نمیرسد اما از خیلی از آثار ترسناک تجاری سینمای این روزها روایت بهتری دارد.