نقد فیلم خانه ای از دینامیت (A House of Dynamite ) | ربکا فرگوسن در روایتی شکست خورده

پنج‌شنبه 15 آبان 1404 - 17:05
مطالعه 5 دقیقه
ربکا فرگوسن در فیلم A House of Dynamite
خانه‌ای از دینامیت، فیلم جدید کاترین بیگلو، بیش از آنکه تریلری سیاسی باشد، گزارشی مستندگونه و بدون قهرمان از یک بحران است. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

کاترین بیگلو، برای گونه‌ی جنگی و آثار سیاسی کارگردان شناخته شده‌ای است. او با فیلم مهلکه‌اش که درباره‌ی چند سرباز آمریکایی در عراق بود، به چندین جایزه اسکار رسید. فیلم سی دقیقه پس از نیمه شب او نیز که در افغانستان اتفاق می‌افتد (با بازی جسیکا چستین) هم توانست چند نامزدی اسکار را بدست آورد. فیلم خانه‌ای از دینامیت با بازی ربکا فرگوسن هم در حال‌وهوای فیلم‌های پیشین او ساخته شده است. اما به‌خوبی آثار سیاسی و جنگی قبلی کاترین بیگلو نیست. این فیلم نه فضاسازی آثار قبلی بیگلو را دارد و نه می‌تواند هیجان دو فیلم مهلکه (The Hurt Locker) و سی دقیقه پس از نیمه شب (Zero Dark Thirty) را به مخاطب منتقل کند.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

فیلم خانه‌ای از دینامیت در آمریکا اتفاق می‌افتد. بیگلو این بار می‌خواهد قصه‌اش را در واشنگتن تعریف کند. ربکا فرگوسن که در این فیلم نقش یک کارمند کاخ سفید را بازی می‌کند یک روز صبح با خانواده‌اش خداحافظی می‌کند و از خانه بیرون می‌زند. او مثل همیشه سرکارش حاضر می‌شود، از گیت بازرسی عبور می‌کند و به داخل اتاق کنترل می‌رود. همه چیز عادی است تا اینکه بیگلو حادثه محرک فیلم‌اش را شکل می‌دهد. موشکی ناشناس به سمت آمریکا پرتاب شده است و ارتش زمان زیادی برای رهگیری و منهدم کردن آن را ندارد.

بیگلو قلاب داستانی‌اش را آنطور که باید نمی‌اندازد. فیلم شروع درگیرکننده‌ای ندارد، مخاطب را مضطرب نمی‌کند و کشمکش خاصی را هم به‌وجود نمی‌آورد

فیلم ایده‌ی خوبی دارد اما مشکل‌اش اینجاست، در دنیایی که مخاطب همه روزه با اخبار جنگ زندگی می‌کند، چنین ایده‌ای بدون پرداخت قابل توجهی کار نمی‌کند. در فیلم سی دقیقه پس از نیمه شب با اینکه ما از قبل درباره‌ی القاعده و نبرد نیروهای آمریکایی با اسامه بن لادن اطلاعاتی نسبی داشتیم اما باز هم تعلیق به شکلی طراحی شده بود که مخاطب دوست داشت تا انتها پای فیلم بنشیند. با اینکه می‌دانستیم چه‌چیزی در پایان انتظارمان را می‌کشد اما باز هم کششی که روایت برای مخاطب ایجاد می‌کرد، پر بود از ایده‌های دراماتیکی، چیزی که در خانه‌ای از دینامیت وجود ندارد.

وقتی که فیلم مسئله‌اش را مطرح می‌کند و کارکترهایش را برای حل مشکل‌اش وارد درام می‌کند، تعلیق صورت نمی‌گیرد. چراکه در وهله‌ی اول خانه‌ای از دینامیت تریلری است که در زیرگونه‌ی فیلم‌های سیاسی ساخته شده است. بیگلو قلاب داستانی‌اش را آنطور که باید نمی‌اندازد. فیلم شروع درگیرکننده‌ای ندارد، مخاطب را مضطرب نمی‌کند و کشمکش خاصی را هم به‌وجود نمی‌آورد. در پرده‌ی ابتدایی، این تنها تلفن‌ها هستند که زنگ می‌خورند و دوربین مدام از این طرف به آن طرف می‌شود. یعنی اگر پرده‌ی ابتدایی به ۵ دقیقه هم خلاصه می‌شد، اتفاقی نمی‌افتد و چیزی از اطلاعات اثر کم نمی‌شد.

آمریکا علاقه‌ی زیادی به این دارد که نشان دهد مورد تهاجم واقع شده است. نمونه‌ی این قابل اعتنای این تفکر را در فیلم روز استقلال می‌بینیم. خانه‌ای از دینامیت هم در راستای همین دیدگاه ساخته شده است اما بدون کشمکش‌های درگیرکننده‌ای که در این فیلم وجود دارد. یک موشک به‌سمت کشوری که ۱۱ سپتامبر را پشت سر گذاشته، در حال حرکت است و جالب اینجاست که گویی اتفاقی نیفتاده است. کاترین بیگلو در فیلم خانه‌ای از دینامیت خود همیشگی‌اش نیست او اضطرابی که در فیلم مهلکه می‌آفریند، در اینجا نمی‌تواند خالق‌اش باشد.

دلیل بد بودن خانه‌ای از دینامیت این است که این فیلم شخصیت‌پردازی ندارد

این فیلم به‌طور مداوم بین شخصیت‌ها در رفت‌وآمد است. اضطراب‌های الکی می‌آفریند، خط داستانی استخوان‌داری را پی نمی‌گیرد و مخاطب را آزار می‌دهد. خانه‌ای از دینامیت تمرکز بیننده‌اش را می‌گیرد، چراکه نمی‌تواند یک سکانس را به‌طور کامل پرداخت کند. کاترین بیگلو رویکرد یک فیلم مستند را در یک فیلم داستانی پیاده می‌کند و اگر چند دکوپاژ سینمایی به‌همراه چند بازیگر چهره در این فیلم حضور نداشتند، خانه‌ای از دینامیت شبیه یک مستند داستانی می‌شد. اثری که تنها در حال نمایش پروتکل‌های سیاسی کاخ سفید، اتاق جنگ آمریکا و وضعیت سیاسی بلوک شرق با این کشور است.

دلیل بد بودن خانه‌ای از دینامیت این است که این فیلم شخصیت‌پردازی ندارد. بیگلو کارکتری را وارد روایت می‌کند و قبل از اینکه کارش با او تمام شود، خیلی راحت خودش را از شر او خلاص می‌‌کند. شخصیت قهرمان تکه پازل گمشده‌ی این فیلم است. ما در خانه‌ای از دینامیت نه قهرمان داریم و نه شخصیت اصلی، هر کارکتری که در اینجا نشان داده می‌شود؛ به یکباره غیب‌اش می‌زند. اصلا نمی‌دانیم کی به کی است؟! بیگلو فیلم‌اش را از زاویه دید ربکا فرگوسن آغاز می‌کند، روایت‌اش را تا انتهای پرده‌ی اول با او پیش می‌برد اما فرگوسن در پرده‌ی دوم و سوم نیست می‌شود.

شخصیت که نباشد قصه هم نیست، کشمکش‌ها خوب کار نمی‌کنند و مسئله‌ی فیلم آنجور که باید خودش را نشان نمی‌دهد. اینکه کاترین بیگلو به شخصیت‌هایش اهمیت نمی‌دهد، منجر به عدم تاثیرگذاری احساسی فیلم خواهد شد؛ چراکه کسی نیست تا مخاطب از طریق‌اش با بحران پیش آمده ارتباط برقرار کند. بیگلو در این اثر موقعیت‌محورش بیش از آنکه لازم باشد، درگیر موقعیت پیش آمده می‌شود و دیگر کاری با داستان و شخصیت‌ها ندارد. هیچ شخصیتی وجود ندارد که از نظر دراماتیکی از ابتدا تا انتها در روایت حضور داشته باشد.

کاترین بیگلو قبل از اینکه توجه‌اش به مصالح درام باشد، ایده ناظر برایش ارجحیت پیدا می‌کند

کاترین بیگلو قبل از اینکه توجه‌اش به مصالح درام باشد، ایده ناظر برایش ارجحیت پیدا می‌کند. در جدال شخصیت‌ها و مضمون‌گرایی این مضمون است که پیروز می‌شود. بیگلو تنها هدف‌اش نشان دادن ایده‌های سیاسی است. برای او فرقی ندارد که شخصیت‌هایش درست رفتار می‌کنند یا نه؟ قصه‌اش دراماتیک پیش می‌رود و یا در حد همان داستان باقی می‌ماند. کاترین بیگلو در کشاکش مضمون و درام، مضمون را انتخاب می‌کند و ترجیح می‌دهد که قصه‌ای نداشته باشد.

در چنین شرایطی ساختار از هم می‌پاشد. وقتی هم که ساختاری نباشد، همه چیز تاثیرگذاری خودش را از دست می‌دهد. اصلا قصه‌ و شخصیتی وجود ندارد که مخاطب باهاش احساس راحتی کند. در پایان فیلم هیچ چیز به یاد مخاطب نخواهد ماند. برای او تنها موقعیتی تداعی می‌شود که شبیه فیلم‌های مستند پرداخت شده است. خانه‌ای از دینامیت یک فیلم مضمون‌گرای حوصله‌سر بر است. روایتی که تنها به‌دنبال نشان دادن اخبار سیاسی در قالب یک اثر سینمایی است. کاترین بیگلو نمی‌تواند به روایت‌اش هویت ببخشد، نه سمت‌وسوی لحن در این فیلم معلوم است و نه جهانی که بشود بعد از پایان فیلم تعریف‌اش کرد. خانه‌ای از دینامیت تنها برای یک بار قابل دیدن است و بعد از آن به کلی فراموش خواهد شد.

داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات