نقد فیلم احضار: آخرین مراسم (The Conjuring: Last Rites) | میراث تمام شده جیمز وان

یک‌شنبه 20 مهر 1404 - 21:59
مطالعه 6 دقیقه
والپیپر فیلم The Conjuring: Last Rites
در بررسی مجموعه فیلم‌های احضار، آخرین مراسم در کجای این دنیای ترسناک قرار می‌گیرد؟ با نقد فیلم احضار: آخرین مراسم همراه زومجی باشید.
تبلیغات

احضار یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین فرنچایزهای سینمایی در دنیا است. وقتی در سال ۲۰۱۳ اولین قسمت از مجموعه فیلم‌های احضار منتشر شد، کاملا معلوم بود که تهیه‌کنندگان‌اش روی ساخت قسمت‌های بعدی آن شرط خواهند بست. طبیعی هم بود، چرا که قسمت ابتدایی این مجموعه یکی از فوق‌العاده‌ترین فیلم‌های ترسناک سینما از آب درآمد. جیمز وان خالق این فرانچایز یکی از باهوش‌ترین و موفق‌ترین فیلمسازان سینمای ترسناک است که تا پیش از دنیای اره را ساخته بود، به‌همین دلیل خیلی طبیعی است که مجموعه فیلم‌های احضار نیز تا به این اندازه میان مخاطبان ژانر ترسناک محبوب شود. این فیلم که آخرین قسمت مجموعه احضار است چند وقتی است منتشر شده و از نظر فروش جایی بالاتر از فیلم راهبه ایستاده است. اما برخلاف این فروش و رکوردزنی در گیشه، بسیاری از منتقدان از فیلم خوششان نیامد. حال در ادامه بررسی خواهیم کرد که این قسمت از فرنچایز احضار در کجای این مجموعه ایستاده است و چقدر از قسمت اول‌اش فاصله دارد.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

دنیای احضار بیش از هر فیلم ترسناک تجاری دیگری به درام و بهره‌گیری صحیح از المان‌های ژانری اهمیت می‌دهد. درست است که در این فرانچایز همه‌ی الگوهای امتحان‌پس داده‌ی سینمای ترسناک بازآفرینی می‌شود و می‌توان الگوهای این ژانر را به شیوه‌ای سنتی پیدا کرد اما مسئله اینجاست که جیمز وان می‌داند از این الگوهای سنتی چگونه به نفع دنیای ترسناک خودش استفاده کند؛ جوری که مخاطب تا انتها پای فیلم بنشیند. آنهم در شرایطی که ممکن است پایان روایت را در همان ابتدا حدس زده باشد.

دنیای احضار بیش از هر فیلم ترسناک تجاری دیگری به درام و بهره‌گیری صحیح از المان‌های ژانری اهمیت می‌دهد

برای جیمز وان در درجه‌ی اول خلق یک درام استخوان‌دار مهم‌تر از همه چیز است. او از طریق همین درام مخاطب را تحت کنترل خودش درمی‌آورد. مجموعه فیلم‌های احضار در قالب یک سینمای قصه‌گو قرار می‌گیرند و چه کسی خوشش نمی‌آید که برایش قصه‌ای ترسناک آنهم تا این اندازه با آب‌وتاب تعریف کنند. درواقع اولین راز موفقیت فرانچایز احضار همین است، توجه به قصه و روابط میان انسانی. به شیمی میان شخصیت‌های این جهان توجه کنید، آنقدر شخصیت‌پردازی‌ها ظریف و دقیق انجام شده‌اند که می‌توان با تمام وجود همه‌ی عمق‌شان را حس کرد.

خالق جهان کانجورینگ بعد از نوشتن ایده‌ی اولیه‌اش اد و لورین را خلق می‌کند. اصلا یکی از دلایل مهمی که فرنچایز احضار اینقدر معروف و محبوب شد، بخاطر رابطه‌ی میان این دو نفر بود. عشقی که میان این دو نفر به‌تصویر کشیده می‌شود، به‌خودی‌خود کافی است تا مخاطب را شیفته‌ی خودش کند. در دل این ماجرای ترسناک قرار است قهرمان‌های قصه با نیروی عشق به مقابله با شیاطینی بروند که ایمان و رابطه‌شان را تهدید می‌کند. اد و لورین نقطه گرانش به‌شدت مهمی برای فرانچایز کانجورینگ هستند.

خالق این جهان ترسناک به آدم‌هایش خیلی اهمیت می‌دهد، اینکه آن‌ها به چه چیزی فکر می‌کنند؟ چه چیزی خوشحال‌شان می‌کند؟ خانواده برایشان چه مفهومی دارد؟ تا چه اندازه حاضرند برای یکدیگر فداکاری کنند؟ عشق و دوست داشتن تا کجا می‌تواند آن‌ها را نجات دهد؟ سوالاتی که پاسخ بهشان این فرانچایز را تبدیل به اثری متفاوت در میان ژانر ترسناک کرده است. جیمز وان این پیام را به ما می‌دهد که قبل از هر چیز این قصه و آدم‌هایش هستند که برای او اهمیت دارند و وقتی که استخوان‌های این درام را خلق کرد به سراغ ترساندن مخاطب می‌رود.

ترس در فرانچایز کانجورینگ بوسیله‌ی درام خلق می‌شود و فیلمساز تنها وابسته به المان‌های ترس‌زای دم‌دستی نیست. اصوات نقش چندانی در خلق ترس ندارند و کارگردان تنها با جامپ اسکر مخاطب‌اش را نمی‌ترساند

دلیل دیگر محبوبیت این فرانچایز این بود که جیمز وان به‌سراغ پرونده‌های واقعی فراطبیعی رفت. شنیدن این جمله که این فیلم براساس داستانی واقعی ساخته شده، آنهم برای یک فیلم ترسناک به‌خودی‌خود می‌تواند هم تعلیق‌برانگیز باشد و هم اینکه اینکه ترس دیدن آن را دوچندان کند. فرانچایز کانجورینگ بعد از خلق درام پرگرانش‌اش به‌سراغ ژانر می‌رود، به‌همین دلیل است که مخاطب علاقه‌ی زیادی به این فرانچایز نشان می‌دهد. فیلمساز در ابتدا سنگ‌بنای قصه‌پردازی، شخصیت‌پردازی و هر آنچه لازمه‌ی ساخت یک درام خوب است را قرار می‌دهد و پس از آن المان‌های سینمای وحشت را به آن تزریق می‌کند.

ترس در فرانچایز کانجورینگ بوسیله‌ی درام خلق می‌شود و فیلمساز تنها وابسته به المان‌های ترس‌زای دم‌دستی نیست. اصوات نقش چندانی در خلق ترس ندارند و کارگردان تنها با جامپ اسکر مخاطب‌اش را نمی‌ترساند. درام و ژانر در فیلم‌های احضار به یکدیگر تنیده شده‌اند و فیلمساز با استفاده از ناخودآگاه جمعی مخاطب‌اش، دست به روایت اثری می‌زند که در زیرژانر خانه‌ی جن‌زده قرار دارد. یعنی مخاطب بخاطر داستان‌های بومی و فولک از قبل پذیرای چنین داستان‌هایی است و فیلمساز تنها می‌آید و بهش قدری درام اضافه می‌کند.

چیزهایی که در ابتدا گفتیم نمایه‌ای کلی در جهان احضار بود. ویژگی‌های ثابتی که در هر چند قسمت آن تکرار می‌شوند. بدون شک قسمت ابتدای فرانچایز احضار به‌نوعی یک انقلاب در ژانر وحشت است که باعث شد فیلم‌های زیادی طبق پارادایم‌های آن ساخته شوند. جیمز وان به‌عنوان تهیه‌کننده در این فیلم حضور دارد و انتخاب مایکل چاوز به‌عنوان کارگردان شاید یک اشتباه محض باشد. چاوز در فیلم نفرین لیورونا نتوانست برای مخاطب انتظارات زیادی را برآورده کند، پس ما هم در این فیلم نباید انتظار زیادی شبیه آنچه از جیمز وان داریم، داشته باشیم.

احضار: آخرین مراسم از لحاظ تعلیق شبیه قسمت ابتدایی این فرانچایز نیست. در یک کلام «مخاطب نمی‌ترسد»

احضار: آخرین مراسم از لحاظ تعلیق شبیه قسمت ابتدایی این فرانچایز نیست. در یک کلام «مخاطب نمی‌ترسد». برخلاف قسمت‌های قبلی این مجموعه که فیلمساز با استفاده از تعلیق مخاطب‌اش را می‌ترساند در آخرین مراسم تعلیق دلچسبی وجود ندارد که ما را بترساند. هرچه که در این فیلم هست، قوی‌ترش در قسمت اول به‌تصویر کشیده شده بود. مایکل چاوز در اینجا نسخه‌ی به‌شدت ضعیفی از جیمز وان است، در جاهایی نیز او نه خودش است و نه جیمز وان! چاوز سعی دارد که از جیمز وان تقلید کند اما چیزهایی را پرداخت می‌کند و به‌تصویر می‌کشد که ما قبلا در آثار جیمز وان دیده بودیمشان.

احضار، آخرین مراسم فیلمی با محوریت جودی دختر اد و لورین است. فیلم به سال‌های دور می‌رود، زمان به دنیا آمدن جودی، هنگامی که یک موجود شیطانی می‌خواست او را از لورین بگیرد. یک مقدمه‌ی پرتنش که همراه با کاشت‌هایی تعلیق‌برانگیز برای آینده است. بعد از این سکانس‌ها به دهه‌ی هشتاد می‌رویم، زمانی که جودی بزرگ شده و اد و لورین نیز اعلام بازنشستگی کرده‌اند. در طرف دیگر نیز شبیه دیگر فیلم‌های احضار داستانی موازی وجود دارد که قرار است به داستان لورین و اد گره بخورد.

خانواده‌ای درگیر آینه‌ای شیطانی شده‌اند، شی‌ای که می‌خواست جودی را چند دهه قبل از پای درآورد. کشیش محبوب اد و لورین نیز در آخرین مراسم جانش را از دست می‌دهد، این اتفاق و الهامات جودی باعث می‌شود که این زوج متخصص به‌سمت داستان موازی فیلم بروند و آخرین ماموریت‌شان را به انجام برسانند. همه چیز شبیه قسمت‌های قبل احضار است با این تفاوت که دیگر مخاطب بخاطر تکرار فرمول‌های جیمز وان نمی‌ترسد. در آخرین احضار بر خلاف قسمت‌های قبلی این فرانچایز ابلیس قدرتمندی وجود ندارد که قهرمانان قصه را تا سر حد مرگ بترساند. پیچیش داستانی دومین قسمت احضار را به یاد بیاورید، زمانی که فرزند پگی مجبور شد بخاطر والاک صحنه‌سازی کند و مخاطب را تا سرحد جنون بترساند و در جاهایی نیز ناامید کند.

آخرین احضار فیلم بدی نیست، خوب هم نیست اگر چیزی به فرانچایز کانجورینگ اضافه نمی‌کند، آبرویش را هم نمی‌برد

اگر مخاطب از آخرین مراسم دلزده نمی‌شود، همه‌اش بخاطر کاشت‌های جیمز وان است. شیمی میان اد و لورین، قصه‌پردازی استخوان‌دار، ابعاد خانوادگی و انسانی فیلم همه‌اش میراث خالق اولیه‌ی احضار است وگرنه مایکل چاوز چیزی از خود برای ارائه ندارد و سعی می‌کند که آزموده‌ها را دوباره تکرار کند. آخرین احضار فیلم بدی نیست، خوب هم نیست اگر چیزی به فرانچایز کانجورینگ اضافه نمی‌کند، آبرویش را هم نمی‌برد. این فیلم احتمالا آخرین انتخاب مخاطب از فرانچایز احضار خواهد بود.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات