نقد سریال خاندان گینس (House of Guinness) | اثر جدید خالقان پیکی بلایندرز

جمعه 11 مهر 1404 - 16:57
مطالعه 6 دقیقه
کاور سریال House of Guinness
خاندان گینس روایتی پوشالی و بدون تعلیق از یک امپراطوری تاریخی است. با نقد این سریال همراه زومجی باشید.
تبلیغات

سریال خاندان گینس متعلق به خالقان پیکی بلایندرز (Peaky Blinders) است. سریالی که بخاطر صاحبانش خیلی‌ها را هیجان‌زده کرده بود. اما این سریال نیز به رسم همه‌ی فیلم‌ها و سریال‌هایی که این روزها پخش می‌شود، مخاطب خودش را ناامید می‌کند. این فیلم که براساس داستان واقعی خانواده‌ی گینس و شرکت آبجوسازی‌شان ساخته شده، روایتی قرن نوزدهمی است از آنچه که در این خانواده گذشته است. خاندان گینس اثری پوچ و پوشالی است که هیچ چیزی را از پیکی بلایندرز به ارث نبرده است.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

سریال خاندان گینس درامی تاریخی است که تماشایش صبر و حوصله‌ی زیادی می‌خواهد. فیلم‌هایی که براساس واقعیت ساخته می‌شوند، در بیشتر اوقات برای سینما چالش‌های زیادی را به بار می‌آورند. این دسته از آثار سینمایی مجبور بر این‌اند که به منبع اصلی‌ خود پایبند بمانند که همین پایبندی مصالح درام را به خطر می‌اندازد. سریال گینس نیز دچار چنین بحرانی شده است، تبعیت از اتفاقات اصلی در جهان واقعی، روایت سینمایی اثر را درگیر چالش‌هایی به‌شدت منفی می‌کند.

سریال خاندان گینس درامی تاریخی است که تماشایش صبر و حوصله‌ی زیادی می‌خواهد

گینس یکی از برندهای معروف آبجو با طعم ایرلندی در جهان است. بنجامین گینس صاحب این برند، پس از مرگ‌اش، همه‌ی اموال خود از جمله کارخانه‌ی آبجوسازی را به فرزندان‌اش می‌سپارد، حالا این سریال روایتی است درباره‌ی چهار فرزند گینس که چگونه از میراث خود نگه‌داری می‌کنند. قبل از هر چیز باید بگویم که خاندان گینس اثری به‌شدت خسته‌کننده است. چیز زیادی درباره‌ی این سریال برای گفتن وجود ندارد، چراکه نه چالش روایی خاصی در آن دیده می‌شود و نه ایده‌ی منحصربفردی درش وجود دارد.

بعد از مرگ بنجامین، وصیتنامه‌‌ او خوانده می‌شود، وصیتنامه‌ای که برای مدت کوتاهی همه را بهم می‌ریزد اما به‌زودی اعضای خانواده گینس کنترل اوضاع را به‌دست می‌گیرند. ادوارد و آرتور به‌همراه خواهرشان سعی در درست کردن اوضاع دارند اما برادر دیگری دائم‌الخمر است و تنها بهش یک مستمری به ارث رسیده است. ادوارد، آرتور و آن به‌دنبال انجام منویات پدر می‌روند و روایت تبدیل به یک اثر داستان‌محور می‌شود. از همان ابتدای سریال، زمانی که بنجامین می‌میرد و خانواده، خودش را برای مراسم خاکسپاری آماده می‌کند، خاندان گینس ایده‌ی سیاسی و اجتماعی‌اش را بروز می‌دهد.

ایرلند روزهای حساسی را می‌گذراند و مردم محلی علاقه‌ای به خاندان گینس ندارند. آن‌ها در کشاکش مبارزه با انجمن برادری هستند و آرتور نیز هرطور که شده باید وارد پارلمان شود. از دور، روایت این سریال پر از چالش و کشمکش است اما از نزدیک هیچ چیزی برای مخاطب وجود ندارد. اول از همه اینکه سریال از نبود یک ضدقهرمان قدرتمند رنج می‌برد. برای خانواده گینس هیچ ضدقهرمان استخوان‌داری تعریف نشده است. آزادی‌خواهان ایرلندی به‌عنوان نیروهایی در برابر قهرمان قصه آنقدری قدرت ندارند که جلوی این خانواده بایستند و چالش مهمی برای فیلمنامه باشند.

هر ضدقهرمانی که وارد جریان این روایت می‌شود، به زودی قدرت‌اش فروکش می‌کند و به تبعیت از آن درام خاندان گینس رنگ می‌بازد

هر ضدقهرمانی که وارد جریان این روایت می‌شود، به زودی قدرت‌اش فروکش می‌کند و به تبعیت از آن درام خاندان گینس رنگ می‌بازد. نبود ضدقهرمان‌های قدرتمند، از میزان لوکس بودن پرداخت‌های قهرمان‌های ماجرا می‌کاهد. قهرمان‌ها در چنین شرایطی قدرت چندانی از خود ندارند و مخاطب نه می‌تواند رویشان حساب کند و نه اینکه استرس آینده‌شان را داشته باشد. قهرمان و ضدقهرمان در سریال خاندان گینس به‌شدت منفعل و فاقد خاصیت‌های دراماتیکی هستند. نه خطر بالقوه‌ای ادوارد و آرتور را تهدید می‌کند و نه انجمن برادری ایرلند دست به خشونت و نقشه‌های مهلکی می‌زند.

در روند پیشبرد درام، چالش‌ها و کشمکش‌ها عناصری ضروری برای پرداخت ایده‌ی اصلی هستند که در خاندان گینس کشمکش‌ها حضور چندانی ندارند. کشمکش عنصری مطلوب و حیاتی برای به چالش کشیدن مخاطب از طریق ماجرا و کارکترهاست. وقتی که کشمکشی در روند درام پدیدار نشود بالطبع تعلیقی هم نخواهیم نداشت. در سریال خاندان گینس کشمکش استخوان‌داری بین قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها خلق نمی‌شود. همه چیز در آرام‌ترین شکل ممکن پیش می‌رود و گویی فیلمساز فراموش کرده که در حال روایت قصه‌ای قرن نوزدهمی آنهم در اوج التهابات سیاسی و مذهبی است.

آرتور با تمایلات خاص‌اش می‌توانست محل ایجاد کشمکش‌های منحصربفردی برای روند ماجرا باشد، آنهم در زمانی که همجنس‌خواهان به حبس‌های طولانی محکوم می‌شدند. یا مثلا کوکران‌ها چرا دردسرهای ملتهبی برای گینس‌ها ایجاد نمی‌کنند؟ چرا هیچکدام از شخصیت‌ها گرفتار روندهای عجیب و غریب نمی‌شوند؟ همین نبود چالش‌ها و کشمکش‌ها در سریال خاندان گینس، یکی از حیاتی‌ترین عناصر درام یعنی تعلیق را از بین می‌برد. مخاطب در چنین وضعیتی دیگر منتظر این نیست که ببیند آیا رابطه‌ی آرتور برملا می‌شود؟ آیا آن گینس در راستای زاویه دید فمنیستی ابتدای سریال دست به کارهای پرپتانسیلی می‌زند؟

نبود چالش‌ها و کشمکش‌ها در سریال خاندان گینس، یکی از حیاتی‌ترین عناصر درام یعنی تعلیق را از بین می‌برد

به زبان ساده وقتی که هیجانی نباشد، تعلیقی هم نیست و این همان منجلابی است که سریال گینس به آن دچار شده است. گفتیم که گینس یک درام تاریخی و سیاسی است اما فیلمساز تنها روی ایده‌های درام‌اش سرمایه‌گذاری می‌کند. سریال می‌توانست با توجه به التهاباتی که در ایرلند وجود داشت به درام‌اش لایه‌ای عمیق اضافه کند و از این طریق قوام دوچندانی به ماجرای این خانواده ببخشد. سریال نسبت به وقایع تاریخی اتفاق افتاده کلی‌گویی می‌کند، وارد جزئیات نمی‌شود و خیلی ایده‌ها را رها می‌کند. اگر ایده‌های تاریخی و سیاسی وارد مسائل خانوادگی گینس‌ها می‌شد حالا ما با اثری سروکار داشتیم که می‌توانست تاثیرگذاری خیلی زیادی روی مخاطب داشته باشد.

ضعف دیگر این سریال خرده‌داستان‌های آن است. خیلی اوقات خرده‌داستان‌ها مانعی برای روایت قصه‌ی اصلی هستند اما در اینجا همه چیز برعکس است. خرده‌داستان‌ها در سریال گینس به حال خود رها می‌شوند، طوری که خیلی از شخصیت‌پردازی‌ها نیز اتفاق نمی‌افتد. آن گینس مثال خوبی برای این دیدگاه است. او خیلی مصمم و باقدرت نقش‌اش را آغاز می‌کند، به‌دنبال انجام کارهای مردانه می‌رود و رابطه‌اش با سرکارگر برای مخاطب برملا می‌شود اما همینکه بیننده می‌خواهد با این خرده‌داستان ارتباط برقرار کند، همه چیز رنگ می‌بازد.

ضعف دیگر سریال گینس نوع موسیقی آن است. اوج استفاده از این نوع انتخاب را می‌توان در فیلم سگ‌های انباری تارانتینو جست‌وجو کرد. جائی که او برای تعدیل خشونت رخ داده در روایت‌اش از موسیقی استفاده می‌کند. موسیقی راک استفاده شده در این سریال اصلا به نوع روایت نمی‌آید و شدیدا از تاثیرگذاری تعلیق کم می‌کند. این موسیقی نه تنها فضای حاکم بر سریال را تقویت نمی‌کند بلکه از تاثیرگذاری درام هم می‌کاهد. مسئله اینجاست زمانی می‌توان از این نوع موسیقی در روایتی استفاده کرد که آن روایت پر از خشونت و زدوخورد باشد اما در سریال خاندان گینس چنین چیزی وجود ندارد و موسیقی تنها آبی می‌شود بر آتش آنچه که از تعلیق باقی مانده است.

موسیقی راک استفاده شده در این سریال اصلا به نوع روایت نمی‌آید و شدیدا از تاثیرگذاری تعلیق کم می‌کند. این موسیقی نه تنها فضای حاکم بر سریال را تقویت نمی‌کند بلکه از تاثیرگذاری درام هم می‌کاهد

سریال خاندان گینس یک تلاش نافرجام برای روایت داستانی تاریخی و سیاسی است. اثری که نه به پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعی اهمیتی می‌دهد و نه حتی شخصیت‌هایش را پرداخت می‌کند. سریال خاندان گینس تنها در قسمت هشتم خود قابل تحمل و دیدن است.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات