نقد فیلم سوپرمن (Superman) | شروع خوب برای دی سی یا تکرار اشتباهات گذشته؟

دوشنبه 27 مرداد 1404 - 21:59
مطالعه 9 دقیقه
والپیپر جذاب فیلم Superman
فیلم Superman با جیمز گان و سوپرمن جدید سینما با وعده یک شروع تازه و امیدوار کننده وارد شده است، اما آیا واقعا به وعده خود عمل می‌کند؟
تبلیغات

فیلم Superman روایت تازه‌ای از آغاز مسیر قهرمان افسانه‌ای دی‌سی است. کلارک کنت پس از سال‌ها زندگی مخفیانه، تصمیم می‌گیرد نقش خود را به‌عنوان سوپرمن در جهانی پر از جنگ و بی‌اعتمادی ایفا کند. او با دخالت در یک درگیری بین‌المللی تلاش می‌کند جلوی خون‌ریزی را بگیرد، اما شکست از حریفی مرموز به‌نام چکش بوراویا نگاه مردم به او را دگرگون می‌کند. در ادامه کلارک همراه سگ وفادارش کریپتو به قلعه‌ی یخی در قطب جنوب عقب‌نشینی کرده و در جست‌وجوی معنای واقعی قهرمانی برمی‌آید.

خیلی زود آشکار می‌شود که پشت نقشه‌ها الکس لوتر قرار دارد؛ فردی که با استفاده از نسخه‌ای تاریک از سوپرمن، به‌دنبال نابودی اعتماد جهانیان به این قهرمان است. در میانه‌ی این بحران، رابطه‌ی سوپرمن با خبرنگاری به‌نام لوئیس لین بُعد انسانی‌تری به شخصیت او می‌بخشد و یادآور می‌شود که بزرگ‌ترین قدرت سوپرمن، نه توانایی‌های ماورایی‌اش بلکه ایمان به انسانیت و امید است. فیلم سوپرمن به‌عنوان شروع کننده دنیای جدید دی سی است تا خاطرات تلخ دنیای DCEU از ذهن طرفداران پاک شود. تغییراتی که البته نظرات و واکنش‌های متفاوتی داشته است، اما چقدر جیمز گان در این شروع تازه موفق بوده است؟

فیلم با شروعی در مورد اتفاقات قبل از صحنه سقوط سوپرمن در قطب جنوب شروع می‌شود که حس و حالی مشابه فیلم‌های جنگ ستارگان دارد، اما جیمز گان با چنین شروعی نیاز دارد تا داستانی هم سطح نیز ارائه کند تا اینکه بیننده را تقریبا در میانه داستان رها کند. شروع فیلم به شکلی است که به سختی می‌توان ارتباطی با شخصیت‌های برقرار کرد و صرفا شاهد صحنه‌های زد و خورد به‌همراه شوخی‌های مکرر هستیم. جیمز گان در همان ابتدا تمام شخصیت‌ها را وارد می‌کند و راه ارتباط گرفتن ما با آن‌ها شوخی‌های بین شخصیت‌ها است.

شخصیت‌های بسیار زیاد و اضافه فیلم Superman باعث می‌شوند تا سوپرمن و لکس لوتر به حاشیه داستان رانده شوند

شروع فیلم به‌نظر من متوسط و حتی بعضا ضعیف است و فیلم بدون در نظر گرفتن اینکه نیاز به معرفی خود دارد آغاز می‌شود. ریتمی سریع دارد تا سریعا از این بخش عبور کند و داستان اصلی فیلم آغاز شود. روند نیمه اول فیلم واقعا پر فراز و نشیب است و جیمز گان با چنین شروعی ریسک بزرگی را قبول کرده است. اما مشکلات فیلم دقیقا از همان ابتدا قابل مشاهده است. نکته اول این است که ما در حال تماشا فیلم سوپرمن هستیم، اما جیمز گان انقدر فیلم را با شخصیت‌های مختلف و بعضا اضافه پر کرده است که حتی در دقایقی خود سوپرمن به حاشیه می‌رود.

این مساله زمانی بیشتر دیده می‌شود که داستان فیلم کاملا شخصیت و با محوریت سوپرمن و لکس لوتر است، اما در میانه‌های فیلم عملا انگار این دو شخصیت از فیلم فراموش شده‌اند. تعداد بالای شخصیت‌ها اولا باعث شده است زندگی شخصی سوپرمن به‌عنوان کلارک کنت به بدترین بخش فیلم تبدیل شود و عملا شاهد چالشی بین این دو بخش نیستیم. درواقع بخش دیلی پلنت با وجود پتانسیلی که دارد صرفا در حاشیه فیلم باقی می‌مانند و گان عملا بخش مهمی از زندگی سوپرمن را فدای تعداد بالای شخصیت‌های فیلم کرده است.

همین نکته هم باعث می‌شود تا در مقابل لکس لوتر هم نتواند فضای کافی برای شرارت خود داشته باشد. او با بازی نیکلاس هولت بدون شک بهترین شخصیت فیلم است، اما گان زمان کافی را به او نداده است تا خط داستانی او تکمیل شود و درنهایت اهداف او سطحی و بدون پرداخت کافی باقی خواهند ماند. به‌صورت کلی این مشکل در تمام فیلم وجود دارد و با اینکه فیلم زمانی حدودا ۲ ساعت دارد، اما تعداد بالای شخصیت‌ها و عدم معرفی پیش از فیلم باعث شده است تا حتی شخصیت‌های اصلی فیلم به حاشیه بروند و حتی مشکل شخصی بین شخصیت‌ها به‌خوبی به آن پرداخته شود.

فیلم شخصیت‌های خوبی مثل گرین لنترن، مستر تریفیک و هاوک‌گرل دارد و بازیگران خوبی برای این نقش‌ها انتخاب شده‌اند. اما گان می‌توانست کنترل بیشتری روی تعداد بالای شخصیت‌ها داشته باشد تا به داستان فیلم ضربه بزند. درواقع ایده گان چیزی مشابه کاری است که او در فیلم‌های نگهبانان کهکشان به‌خصوص قسمت سوم انجام داده بود، اما اینجا او می‌خواهد برای رسیدن به ایده‌های خود راه صفر تا ۱۰۰ را در یک فیلم طی کند. فیلم کاملا حال و هوای کمیکی دارد و خبر خوب این است که دیگری خبری از فضای تیره و تارک غیر منطقی فیلم‌های زک اسنایدر نیست.

اما مشکل دقیقا بخشی است که فیلم نمی‌تواند به درستی به دلیل نفرت لکس لوتر از سوپرمن بپردازد و با اینکه نیکلاس هولت عملکرد درخشانی دارد، اما فضای شلوغ فیلم باعث کمرنگ شدن این عملکرد شده است. صد البته دادن حالت انسانی‌تر به سوپرمن کمک زیادی به جیمز گان کرده است تا شخصیتی جذاب‌تر ارائه کند و همچنین صرفا یک شخصیت شکست‌ناپذیر را مشاهده نکنیم، اما شاید بهترین تفاوت بین دو نسخه گان و اسنایدر شخصیت لوئیس لین باشد که این‌بار با یک شخصیت که صرفا قرار است سوپرمن را آرام کند یا مانع پیوستن او به تاریکی شود، طرف نیستیم.

لوئیس لین نسخه ریچل بروزناهان در فیلم Superman صرفا در روزنامه دیلی پلنت منتظر عشق خود نیست و شاهد یک رابطه پر فراز و نشیب بین آن‌ها هستیم و او واقعا تلاش می‌کند تا کلارک کنت را بشناسد. اما نیمه دوم فیلم تا حد زیادی مشکلات نیمه اول را برطرف می‌کند. تمرکز بیشتر خود را روی سوپرمن و مبارزه‌اش با لکس لوتر قرار می‌دهد و نکته مهمی را که فیلم در طول آن به‌دنبالش بوده است به بیننده ارائه می‌کند و آن هم چیزی نیست از امید. درواقع برخلاف فیلم‌های اسنایدر که سوپرمن بیشتر شخصیتی تاریک بود و نمی‌توانستیم او را نماینده امید بدانیم، اما نسخه گان خلاف آن حرکت می‌کند.

هویت واقعی اولترامن در فیلم Superman یک ناامیدی بزرگ است

سوپرمن با بازگشت درخشنانش به مردم متروپلیس امید انتقال می‌دهد و برخلاف بخش ابتدایی فیلم که بدون مقدمه قهرمان محبوب شهر بوده است، اکنون او به‌دنبال متوقف کردن لکس لوتر و نجات مردم است. مبارزات فیلم حتی در نیمه دوم پیشرفت زیادی می‌کند و شاید از نظر داستانی باز هم پیشرفت زیادی را نمی‌توانیم مشاهده کنیم، اما از نظر بخش‌های دیگر واقعا فیلم بهتر و سرگرم‌کننده‌تر شده است. صد البته فیلم شخصیت‌های منفی دیگری مثل انجنیر و اولترامن دارد که هر دو زیر دست لکس لوتر هستند، اما اولترامن شخصیتی است که سوپرمن را در ابتدا فیلم شکست می‌دهد و هویت پنهانی دارد.

با اینکه جلوتر گفتم زندگی شخصی کلارک کنت بسیار سطحی و ضعیف کار شده است،‌ اما تویست هویت اولترامن بخشی است که کاملا از آن ناامید شدم. گان از یک ایده تکراری و بسیار ضعیف استفاده کرده است و متاسفانه او بدترین ترسی را که از هویت اولترامن داشتم به حقیقت تبدیل کرد. درواقع هرچقدر از تماشا نیمه دوم فیلم لذت بردم و از بهترین تجربیات ابرقهرمانی این مدت بوده است، اما درنهایت گان بدون ناامید کردن بیننده کار را به خط پایان نرسانده است. سوال اصلی این است که چرا گان بارها و بارها از یک ایده تکراری استفاده می‌کند.

او حتی در نبرد پایانی فیلم دوباره به الگو اکشن فیلم‌های قبلی خود بازگشته است و گان با اینکه کمتر از قبل از کمدی و آهنگ استفاده کرده است، اما درنهایت در فیلم سوپرمن همان کانسپت فیلم‌های قبلی خود را دوباره به کار برده است. مورد آزار دهنده دیگر فیلم بالانس بودن بین صحنه‌های کمدی و جدی فیلم است. بااینکه درنهایت شاید گان واقعا به وعده خود عملی کرده باشد و کمتر از شوخی و صحنه‌‌های کمدی در فیلم سوپرمن استفاده کرده است، اما در واقعیت گان بارها در فیلم با زیاده‌روی در استفاده از شوخی صحنه‌های جدی فیلم را خراب کرده است.

درست است که کار گان برای ارائه لحنی سبک‌تر نسبت به فیلم‌های اسنایدر کار درست و صحیحی بوده است، اما فیلم Superman لحنی کمی جدی‌تر باشد تا اینکه وسط مبارزه شاهد یک شوخی بی‌مزه باشیم. مشکلی که در برخی از فیلم‌های مارول هم می‌توانستیم ببینیم و می‌توان گفت که گان دقیقا همان فرمولی را استفاده کرده است تا اینکه واقعا کار جدید و متفاوتی انجام داده باشد. در مجموع از نظر داستانی فیلم حرف خاصی برای گفتن ندارد و با شخصیت پردازی متوسطی که به‌خاطر شلوغی شخصیت‌های خود دارد، اثری سرگرم‌کننده اما کاملا فراموش شدنی است.

در بخش بازیگران همانطور که جلوتر هم گفتم، شاهد انتخاب‌های خوبی هستیم. دیوید کورنسوت به‌عنوان سوپرمن جدید سینما عملکرد قدرتمند و خوبی دارد و از مثبت‌ترین نکات فیلم است؛ اگرچه به‌ عقیده من هنوز هنری کویل بازیگر بهتری برای نقش مرد پولادین است. ریچل بروزناهان و نیکلاس هولت هم انتخاب‌های بسیار خوبی برای نقش‌های خود هستند، اما بدون شک انتخاب ناتان فیلیون برای گرین لنترن جذاب‌ترین انتخاب فیلم است؛ تا جایی‌که بیشتر دوست داشتم سریال Lanterns با محوریت این شخصیت ساخته شده بود.

البته شخصیت سوپرگرل با وجود حضور کوتاهی که دارد، اما توانست نظرم را جلب کند و بیشتر از ادامه داستان سوپرمن، منتظر فیلم Supergirl هستم؛ به‌خصوص اینکه کریپتو، ستاره فیلم سوپرمن هم نقش مهمی در آن خواهد داشت و میلی آلکاک نوید یک سوپرگرل خوب می‌دهد. اما بخش سیاسی داستان چیزی است که در طول فیلم آزار دهنده است. متاسفانه جیمز گان با اضافه کردن بخش سیاسی و نپرداختن درست به آن صرفا یک خط داستانی جدا و اضافه به فیل اضافه کرده است.

لوئیس لین در فیلم Superman جیمز گان برخلاف فیلم‌های اسنایدر یک شخصیت کاربردی و جذاب در داستان است

بااینکه این بخش نقش مهمی در فیلم دارد، اما عملا همیشه در حاشیه فیلم بوده است و گان می‌توانست استفاده بهتری از آن در فیلم کند تا اینکه یک بخش بحث برانگیز و متوسط به فیلم اضافه کند. در بخش فنی فیلم عملکرد خوبی دارد و به‌طور مثال بخش موسیقی در مجموع خوب است، اما می‌توانست بهتر هم باشد. اما در بخش جلوه‌های ویژه در مجموع شاهد عملکرد خوبی هستیم. بااین‌حال CGI فیلم همیشه کیفیتی مطلوب و خوبی ندارد و در بخش‌های زیادی تو ذوق می‌زند و حالت کارتونی پیدا می‌کند.

باتوجه‌به سابقه جیمز گان انتظار بیشتری در این مورد داشتم؛ به‌هرحال او کارگردان سه‌گانه نگهبانان کهکشان است که هر سه قسمت از این نظر از بهترین‌های دنیای سینمایی مارول است. در هر حال فیلم باتوجه‌به بودجه و مدیریت گان می‌توانست چشمگیرتر باشد. فیلم Superman درنهایت شروع خوبی برای دنیای جدید دی سی است و جیمز گان توانست با تغییر رویه فیلم‌های اسنایدر اثری نزدیک‌تر به کمیک‌های سوپرمن ارائه کند، اما با اثر بی‌نقصی طرف نیستیم. نیمه اول فیلم کاملا شلخته و متوسط است و شخصیت‌های زیاد فیلم ضربه زیادی به داستان، روایت و شخصیت‌پردازی فیلم زده‌اند.

درنهایت فیلم سوپرمن شروعی قدرتمند مثل فیلم Iron Man برای MCU را نمی‌تواند ارائه کند، اما می‌توان گفت که آینده DCU امیدوار کننده است و این موضوع کاملا به آثار بعدی مجموعه بستگی دارد. بدون شک جیمز گان نیاز دارد از مشکلات این فیلم بدون در نظر گرفتن فروش و نظر طرفداران افراطی درس بگیرد و ادامه آن که کار راحت‌تری احتمالا خواهد داشت، اثری فراتر از یک فیلم سرگرم‌کننده ارائه کند. بدون شک فیلم Superman بهتر از دو سری قبلی سوپرمن است، اما شاید ضعیف‌ترین کار جیمز گان در کارنامه ابرقهرمانی او باشد.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات