نقد فیلم تاندربولتز (Thunderbolts) | بازندگانی که قهرمانان جدید مارول میشوند!
وضعیت دنیای سینمایی مارول این روزها فاصله زیادی با دوران سه فاز اول آن دارد. زمانی شاهد کارهای خوبی مثل Deadpool and Wolverine هستیم و امیدوار میشویم و چند ماه بعد دوباره با فیلمی مثل Captain America: Brave New World نوبت ناامید شدن ما میشود. حالا نوبت به فیلم Thunderbolts رسیده است که متشکل از شخصیتهای کمتر شناخته شده مارول است و سوالی که پیش میآید آیا ترکیب این شخصیتها باعث میشود شاهد فیلم ابرقهرمانی خوبی باشیم؟ خب راستش قرار است با جناب باب حسابی غافلگیر شویم.
اتفاقات فیلم تاندربولتز با ماموریت یلنا بلووا آغاز میشود که در حال پاکسازی تمامی جرائم و کارهای پشت پرده والنتینا است که او اکنون در تلاش است خود را در دادگاه پاک و بیگناه جلوه کند. روند اولیه فیلم رسیدن شخصیتها به مکان مرموزی است که در آنجا باید یکدیگر را به قتل برسانند و درواقع شاهد صحنهای هستیم که شخصیتها وارد بازی والنتینا شدهاند، اما باب قرار است این موضوع را تغییر دهد. نکته اول سر راست بودن داستان است که ما قرار نیست پیچیدگی خاصی در داستان شاهد باشیم. باکی بهدنبال رسوا کردن والنتینا است و در مقابل یلنا بههمراه دیگر شخصیتها بهدنبال یافتن یک راه فرار از این زندگی است.
با ورود باب به داستان ما شاهد یک تغییر در نوع روایت و روند فیلم هستیم. فیلم درست است که روی کاغذ یک اثر کلاسیک مارول برخلاف فیلمهای سالهای اخیر است، اما نمیخواهد صرفا با ترکیب اکشن و کمدی کار خود را به جلو ببرد. آنها ریسک جالبی در داستان میکند تا از نقطه نگاه باب شخصیت او را بررسی کنیم که ببینیم او واقعا کیست و چرا در این مکان مرموز حضور دارد. باب درواقع شخصیتی چند هویتی است که کم کم قدرتها و توانایی او برای شخصیتها آشکار میشود. البته از الان هم باید بگویم تغییر بازیگر باب بهترین اتفاقی است که برای این شخصیت رخ داده است و لوئیس پولمن بازی بسیار درخشانی در ۳ نقش ارائه میکند. درحالیکه اعضای باقیمانده تلاش میکنند با یکدیگر برای نجات یافتن همکاری کنند، باب آنها را با کابوسهایی که دارند امتحان خواهند کرد.
فیلم Thunderbolts در ابتدا بیشتر مثل دنباله فیلم بلک ویدو است
اما نقش باب در فیلم از این نظر مهم است که در بخش اول انسجام داستانی با ورود شخصیتهای بیشتر کم کم در حال از بین رفتن است و درواقع تنها یلنا در بخش اول دارای یک پرداخت درست است و مابقی شخصیتها ناگهانی وارد میشوند که البته این تصمیم روی کاغذ کمی جذاب است. دلیل آن هم این است که فیلم از یک نقطه بیشتر مثل دنباله فیلم Black Widow عمل میکند و حالا او برای بقا باید با شخصیتهای دیگر همکاری کند. اما باب باعث میشود تا بهطور مثال شخصیت جان واکر کم کم از اون حالت تکبعدی خارج شود و به شخصیتی در فیلم تبدیل شود که تلاش میکند مفید باشد و به بقیه اعضای تیم به هر نحوی کمک کند.
درواقع شروع قدرتهای باب باعث ایجاد چنین زمینهای در فیلم شده است، اما بهطور مثال ما در مورد شخصیت گوست شاهد این موضوع نیستیم. درواقع داستان رد گاردین و یلنا به هم گره خورده است و خط داستانی آنها مثل یک رابطه دختر پدری به بهترین شکل پیاده میشود یا جان واکر بهخوبی بهعنوان یک شخصیت طرد شده از جامعه و حتی همسرش به تصویر کشیده شه است، اما گوست تنها یک توضیح دارد و آن هم زندگی در آزمایشگاه است. صد البته نقش گوست در فیلم مهم است و حتی در صحنههای اکشن نقش مهمی ایفا میکند، اما از نظر شخصیتپردازی متاسفانه پرداخت مناسبی برخلاف دیگر اعضای گروه ندارد.
اما با ورود باب به فیلم شاهد بهبود شخصیتهای آن بهخصوص جان واکر هستیم و او با ترسی که در آنها ایجاد میکند باعث میشود به شخصیتهای مفیدتری تبدیل شوند. در مقابل همزمان روایتی را شاهد هستیم که باکی سعی در رسوا کردن ولنتینا دارد. این بخش تا اضافه نشدن این شخصیتها و ترکیب نشدن خطوط داستانی کمی پستی و بلندی دارد، اما زمینهساز اتفاقات بعدی است. نکتهای که در مورد والنتینا صدق میکند، او واقعا در تلاش است تا به مردم کمک کند، اما شخصیتی بیرحمی است که از هیچ تلاشی برای رسیدن به اهداف خود ابایی ندارد.
نکته قابل توجه این است که والنتینا قرار نیست ظاهری ترسناک یا دارای قدرتهای فراطبیعی و فرابشری باشد، بلکه کارها و اعمال او هستند که باعث ایجاد ترس از او میشود. درواقع فیلم بهجای اینکه شخصیت را با چیزهای مختلف خراب کند، تا پایان تلاش میکند تا او را همانطور که است نشان دهد و باعث میشود شاهد شخصیت خاکستری جذابی باشیم که نمیدانیم باید از او متنفر باشیم یا کارهای او را درک کنیم. نکته جالب زمانی است که او از کابوسی که باب به او میدهد ترسی ندارد و این نشان دهنده عمق این شخصیت است و شاید نسخه والر MCU باشد، اما چند پله روایت و شخصیتپردازی بهتری در اینجا دارد.
اما با شروع بخش دوم فیلم بالاخره داستان روی غلطک افتاده است. جاییکه شاهد صحنههای تعقیب و گریز جذابی باکی با اعضای تاندربولتز هستیم و همچنین بالاخره باب شروع به استفاده از قدرتهای خود میکند. یک نکته قابل توجه فیلم Thunderbolts درواقع وجود یک بالانس خوب بین صحنههای اکشن، کمدی و درام است و فیلم خیلی کم پیش میآید در بخش اکشن یا کمدی زیادهروی کند. درواقع شاید یک یا دو صحنه کمدی مثل بخش شستن دست آهنی باکی میتوانست حذف شود، اما صحنههای کمدی فیلم کاملا در خدمت داستان هستند و باعث میشود تا شخصیتها را در موقعیتهای مختلف بهتر درک کنیم.
بهطور مثال رد گاردین میخواهد با شوخ طبعی ترس خود را پنهان کند یا شوخیهای یلنا گزنده و کاملا با شخصیت تلخ او هماهنگ هستند. اما همیشه از ابتدا سوالی مطرح بوده و آن هم این است که فیلم چگونه قرار است به قدرت بینهایت سنتری بپردازد؟ مشخصا داریم در مورد شخصیتی حرف میزنیم که قدرت بیش از حد او میتواند توازن هر اثری را به هم بریزد. اما خبر خوب این است که از سنتری به شکلی هوشمندانه در فیلم تاندربولتز استفاده شده است. سنتری در یک صحنه تمامی اعضای گروه را تحقیر میکند و کسی نمیتواند حتی به او نزدیک شود.
باب ستاره بیچون و چرای فیلم Thunderbolts است و لوئیس پولمن عملکرد درخشانی در ارائه سه نقش متفاوت دارد
واقعیت این است که این صحنه تا حدی بامزه است که چگونه سنتری با کسانی مبارزه میکند که حتی نمیتوانند روی او خش بندازند. آنها هم خیلی زود متوجه این قضیه میشوند و والنتینا تنها کسی است که فکر میکند میتواند سنتری را متوقف و حذف کند. از آنجاییکه فیلم شخصیتی در حد و اندازه سنتری ندارد و سنتری در اینجا هنوز فاصله زیادی با یک قهرمان دارد، فیلم روی تاریک این شخصیت را بهعنوان شخصیت شرور اصلی فیلم معرفی میکند. صد البته این موضوع میتوانست غافلگیری بزرگ فیلم باشد، اما به لطف تریلرهای فیلم دیگر نیست.
درواقع یکی از مشکلات بزرگ من با این فیلم نمایش بسیاری از بهترین صحنههای فیلم در داخل تریلرها بوده است و متاسفانه بسیاری از صحنههای میتوانستند غافلگیری جذابی باشند که بهلطف اسپویل در تریلرها جذابیت آنها کاسته شده است. با ورود ووید فیلم وارد روند کاملا متفاوتی میشود و اگرچه میتوانست این صحنهها کمی طولانیتر باشند، اما باعث میشوند تا اعضای گروه از بازندگانی تمام عیار به شخصیتهایی تبدیل شوند که شانسی برای تبدیل شدن به شخصی فراتر از یک بازنده پیدا کردهاند. اما ووید را چگونه میتوان متوقف کرد؟
فیلم میتوانست اینجا اشتباه بزرگی انجام دهد و بهطور مثال شخصیتها به شکلی جادویی او را شکست دهند. خوشبختانه از این خبرها نیست و شاید بخش زیادی از فیلم در تریلرها اسپویل شده باشد، اما بهترین بخش فیلم درنهایت برای تماشاگران حفظ شده است. درواقع فیلم نیاز دارد تا به روشی متفاوت با ووید مواجه شود و درست است که در ابتدا انتظار یک صحنه اکشن تمام عیار داریم، اما فیلم برخلاف رویه بسیاری از فیلمهای مارول تصمیم میگیرد تا یک مبارزه متفاوت را به تصویر بکشد. دنیای ووید بدون شک بهترین بخش فیلم است که ما باید در هزارتوی او سفر کنیم تا راهی برای متوقف کردن او پیدا شود.
درنهایت فیلم به این نکته میرسد که باب هم مثل بقیه اعضای تاندربولتز یک بازنده است و به این گروه تعلق دارد و درکنار آن باعث رشد شخصیتهای دیگر هم شده است؛ اگرچه بهطور مثال باکی مستقلا در فیلم به روند گذشته بازگشته است. او سالها بهدنبال یافتن یک خانه و یک مکان امن برای خود بوده است و حالا شاید اعضای گروه خانواده جدید او باشند. این موضوع البته کمی کلیشهای است، اما درنهایت رویه نسبتا متفاوتی در مقایسه با آثار اخیر مارول دارد. فیلمی که همچنان بخش کمدی را دارد، اما زیادهروی نمیکند و حتی صحنههای اکشن آن در حد معقول و مناسب هستند.
پایانبندی فیلم با معرفی گروه نیو اونجرز همراه است که یک نکته مهم دارد و آن هم کاری است که فیلم کاپیتان آمریکا ۴ در آن موفق نبود و فیلم Thunderbolts توانست به روشی بهتر یک گروه ابرقهرمانی را تشکیل دهد. مشخصا آنها گروه متفاوتی هستند، اما مارول بهطرز عجیبی نشان داد که باکی نسبت به سم ویلسون توانایی بیشتری بهعنوان کاپیتان آمریکا دارد! درنهایت پس از چندین فیلم یک صحنه پس از پایان مناسب در MCU دیدیم که مبهم نیست و اتفاقا زمینهساز آثار بعدی است. از این بخشها عبور کنیم به بخش فنی میرسیم.
جلوههای ویژه فیلم اگرچه در بسیاری از دقایق کیفیت خوبی دارند، اما بخشهای مثل پارکور یلنا در بخش پایانی فیلم تو ذوق میزند و کیفیت پایینی دارند. درواقع شاهد یک فیلم استاندارد مارول هستیم که جلوههای ویژه بینقصی را شاهد نیستیم، اما در مقایسه با آثار اخیر کیفیت بهتری دارد. موسیقی متن فیلم هم از نکات مثبت آن است؛ اگرچه در برخی از دقایق صدای محیط و انفجار روی آن تاثیر منفی گذاشته است. درنهایت میتوان گفت که جیک شرایر بهعنوان کارگردان فیلم میتواند به کارگردانهای برجسته MCU تبدیل شود؛ اگرچه دوست داشتم داستان گروهی که خود تشکیل داده است ادامه دهد.
فیلم Thunderbolts درنهایت با ارائه یک توازن مناسب بین بخشهای کمدی، اکشن و درام و روایت یک داستان سر راست و با وجود داشتن شخصیتهای نه چندان سرشناس مارول به یک اثر مهم در MCU تبدیل میشود. اثری که با وجود چند اشکال داستان خود را روایت میکند بالاخره زمینهسازی مناسب برای فیلم Avengers: Doomsday ایجاد کرده است. فیلم با اینکه عجیب نیست بگویم که فیلم تاندربولتز بهترین فیلم دنیای سینمایی مارول از زمان اکران فیلم Avengers Endgame بوده است و این فیلم شاید امیدی واقعی به بازگشت مارول به سیستم گذشته خود باشد.