نقد فیلم تصنیف جزیره والیس (The Ballad of Wallis Island) | چگونه با سوگ خود مواجه شویم؟
فیلم The Ballad of Wallis Island داستان چارلز را دنبال میکند که یک برنده لاتاری است که در یک جزیره دور افتاده زندگی میکند و آرزو دارد تا مکگوایر مورتیمر، نوازندگان مورد علاقه خود را دوباره دور هم جمع کند. آرزو و فانتزی او زمانی به حقیقت تبدیل میشود که همگروه و عاشقان سباق دعوت او را برای اجرای یک نمایش خصوصی در خانهاش در جزیره والیس قبول میکنند. اما تنشها و درگیریهای قدیمی دوباره ظاهر میشود؛ زیرا چارلز تلاش زیادی میکند تا کنسرت رویایی خود را برگزار کند.
اتفاقات فیلم تصنیف جزیره والیس در یک جزیره کوچک جریان دارد؛ جاییکه آدمهای زیادی زندگی نمیکنند و ظاهرا یک زندگی آرام و کسل کننده در جریان است. تمام هدف چارلز که به پول هنگفتی رسیده است، برگزاری یک کنسرت از گروه محبوب خود است، اما همهچیز به این سادگی نخواهد بود. روایت فیلم آهسته است، اما این روند درواقع آزار دهنده نیست و فیلم از این طریق میخواهد بخش انسانی و مشکلات هر شخصیت را به تصویر بکشد. در پرده اول فیلم تمرکز بیشتر روی روابط و مشکلات دو شخصیتی است که روزگاری عاشق یکدیگر بودهاند و اکنون هر یک زندگی متفاوتی دارند.
هرب و نل زمانی یک زوج خوانندگی بسیار موفق بودهاند و در نگاه اول بهنظر میرسد که هدف چارلز احیای آنها است. انگیزه اولیه هرب و نل هم در فیلم گرفتن پول و رفع مشکلات زندگی و آینده کاری آنها است، اما کم کم این تصور هم در آنها ایجاد میشود که آیا هدف چارلز صرفا یک کنسرت تکنفره است یا میخواهد دوباره آنها را کنار هم قرار دهد. این نگاه اشتباهی هم نیست و چارلز مدام در حال یادآوری دوران طلایی هرب و نل است و بهنظر میررسد که کل هدف فیلم این موضوع است، اما فیلم کم کم مسیرش تغییر میکند.
فیلم The Ballad of Wallis Island بهدنبال بررسی سوگ جدایی و از دست دادن یک فرد مهم در زندگی است
شخصیتها در طول داستان ممکن است راه و مسیر خود را گم کنند و حتی هرب و نل متوجه میشود عشق و علاقه آنها نهتنها از بین نرفته است، بلکه آنها هنوز عاشق یکدیگر هستند و میتوانند زوج موسیقی موفقی باشند. اما در اینجا فیلم تازه نقشه و برنامه خود را فاش میکند. نل متوجه هدف و منظور چارلز میشود و راز اصلی داستان کنسرت را درک میکند. او بهخوبی جایگاه و تصمیمات خود را به یاد میآورد و متوجه واقعیت تلخی میشود و آن هم جدایی راه او از عشق سابقش است. او اکنون شوهر دارد و کم کم صاحب فرزند میشود و او خیلی وقت است که از این مسیر عبور کرده است.
اینجا جایی است که تازه ما متوجه کلیت داستان فیلم میشویم و اینجا جایی است که روایت فیلم دلنشینتر یا حتی تلختر خواهد شد. فیلم در تلاش است تا سوگ جدایی و پذیرفتن آن را به تصویر بکشد. یک پدیده که هر کسی قرار است آن را تجربه کند. نل جدایی از هرب را پذیرفته است و اکنون زندگی متفاوتی دارد؛ حتی اگر همچنان هرب را واقعا دوست دارد و او از ترس اینکه دوباره در دام عشق او گرفتار شود، فرار میکند تا هرب بتواند بالاخره این جدایی را بپذیرد. در مقابل هرب هنوز پس از سالها نتوانسته است رفتن نل را قبول کند و این کنسرت را فرصتی دوباره برای آشتی خود با نل میبیند.
شاید حتی بتوان گفت که هرب عشق بیشتری به نل میتواند داشته باشد و شاید به همین دلیل باشد که او نتوانسته است این جدایی را قبول کند و زندگی جدیدی را بپذیرد. این نوع سوگ میتواند برای هر یک از ما آشنا باشد و فیلم از فرصتی که دارد بهخوبی برای چنین روایتی استفاده میکند. اما هرب و نل تنها کسانی نیستند که در سوگ جدایی یا از دست دادن هستند و چارلز سوگ متفاوتی را تجربه میکند. آیا چارلز تنها یک طرفدار عجیب و غریب است؟ واقعیت پشت زندگی چارلز دررواقع تلختر از چیزی است که میتوانیم تصورش را کنیم.
پایانبندی فیلم The Ballad of Wallis Island و سرنوشت شخصیت هرب میتوانست بهتر و کاملتر باشد
برخلاف هرب و نل، چارلز هنوز نتوانسته است غم از دست دادن شریک زندگی خود را تحمل کند و درواقع کل هدف برگزاری کنسرت ادای دینی به همسر خود است. شخصیتها در طول داستان شکل میگیرند و سرانجام با واقعیت زندگی مواجه میشوند و آن را قبول میکنند. فیلم به روایتی دلنشین سعی میکند پیام سوگ را در هر شخصیت بررسی کند و درنهایت هر یک با پذیرفتن آن مسیر جدید خود را میپذیرند. اما پایان بندی فیلم کمی شتابزده بهنظر میرسد و بهطور مثال تصمیم هرب میتوانست عمق بیشتری داشته باشد.
مشکل این است که میدانیم هرب درنهایت اینکه نمیتواند دوباره با نل باشد و اکنون تنها است را قرار است قبول کند، اما نوع تصمیمی که میگیرد بیشتر مثل این است که سازندگان به پایان خط فیلم رسیدهاند و چیز بیشتری برای گفتن ندارند. در مورد نل این قضیه متفاوت است او پیش از شروع فیلم مسیر جدید زندگی خود را قبول کرده است، اما چارلز هم در پایان بالاخره تصمیم میگیرد تا با شخص دیگری فصل تازهای از زندگی خود را آغاز کند. در مجموع میتوان گفت که پایانبندی فیلم تا حد زیادی فدای روند و ریتم فیلم شده است و فیلم میتوانست با کمی زمان بیشتر پایان بهتر و با تاثیر گذاری بیشتری را ارائه کند.
درست است که فیلم The Ballad of Wallis Island یک اثر کمدی درام است، اما روند خستهکنندهای ندارد و در مجموع یک اثر حال خوب کن است که میتواند برای ۹۰ دقیقه ما را به دنیای خود ببرد و بیشتر در مورد روابط و تصمیمات خود فکر کنیم. البته نمیتوان از عملکرد درخشان بازیگران عبور کرد. کری مولیگان شاید نقش کمتر از انتظارم را در فیلم دارد، اما هر زمانیکه در فیلم حضور دارد به ستاره فیلم تبدیل میشود. تیم کی و تام بسدن که فیلمنامه این فیلم کمدی را نوشتهاند نیز به زوج پر تنش و جذابی در فیلم تبدیل شدهاند و تنش آنها باعث تبدیل فیلم به اثری بهتر شده است.
اما کمدی فیلم تصنیف جزیره والیس یکی از نکات مثبت فیلم است که باعث شده است فیلم از یکنواختی و خشک بودن روایت خارج شود. شوخیهای زیادی در فیلم وجود ندارد و درواقع هر زمانی که لازم باشد از شوخی و طنز استفاده شده است تا فیلم اثری خسته کننده برای بینندهاش نباشد. در هر حال برخی از شوخیهای چارلز برای جلب توجه هرب یا دختر در بندر میتواند کمی آزار دهنده باشد؛ مشخصا که هدف او جلب توجه و پنهان کردن درد و ناراحتی خود است، اما باز هم در برخی از دقایق بهنظر میرسد کمی زیادهروی شده است که خوشبختانه چندان زیاد نیست که به فیلم ضربه بزند.
اما موسیقی فیلم بخش قدرتمند دیگر فیلم است که استفاده از آن در دقایق مختلف فیلم باعث شده است تا احساسات شخصیتها یا حس و حال صحنه بهتر به بیننده انتقال پیدا کند. مشخصا عملکرد خوب کری مولیگان و تام بسدن هم در این صحنهها به خوبی دیده میشود و فیلم استفاده خوب و جذابی از این موضوع کرده است. فیلم شاید اثری موزیکال نباشد، اما کیفیت به مراتب بهتری نسبت به آثار موزیکال امروزی دارد و استفاده بهتر و ابزاریتری از موسیقی و اجرای آهنگ برای روایت هرچه بهتر فیلم کرده است که این موضوع بهخوبی در اجرای پایانی فیلم دیده میشود.
فیلم The Ballad of Wallis Island با اینکه ظاهری ساده و روایتی دل نشین دارد، اما با پرداختنن به موضوع سوگ جدایی و از دست دادن به اثری تبدیل میشود که بیننده را وادار به فکر کردن در روابط خود میکند و بازی درخشان کری مولیگان، تیم کی و تام بسدن باعث شده است تا این فیلم بهتر بتواند به اهداف خودش برسد و پیام خود را انتقال دهد. فیلم شاید اثر بینقصی نباشد و میتوانست پایان بهتری ارائه کند، اما در عوض میتواند یک فیلم حال خوب کن با یک پیام جذاب و مهم است.