نقد فیلم دوست ( The Friend) | وقتی سگ ها سوگوار می شوند
دوست (The Friend) درامی انسانی و البته حال خوب کن است که با اقتباس از رمانی بههمین نام و نوشتهی سیگرید نونز ساخته شده است. این فیلم که برای اولین بار در جشنواره تورنتو بهنمایش درآمد توانست نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. دوست ساختهی مشترک اسکات مک گی و دیوید سیگل است، دو کارگردانی که عمده ساختههایشان حول درامهای خانوادگی با ایدهها و رویکردهای سینمای ملودرام میچرخد. مک گی و سیگل برای ساخت این فیلم چالشهای زیادی را از سر رد کرده بودند. آنها برای پیدا کردن سگی از نژاد گریت دین سراسر دانمارک را میگردند تا بتوانند سگی با خصوصیت مورد نظرشان پیدا کنند.
نائومی واتس در این فیلم یک بازی منحصربفرد از خود ارائه میدهد. او همهی ظرافتهای نقشاش را میشناسد و سعی میکند که کمبودهای فیلمنامه را با توجه به استعدادش جبران کند. بازی نائومی واتس عنصر حیاتی این داستان تاثیرگذار است اما باید این نکته را در نظر داشت که ستارهی واقعی فیلم آپولو با نام واقعی بینگ است. The Friend فیلمی بهشدت دوستداشتنی است که ارزش حیوانات را بار دیگر برای ما یادآوری میکند.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
فیلم The Friend درامی جذاب، لذتبخش و قابل اعتناست. این فیلم با نگاهی تازه و عمیق به مسئلهی سوگ، عشق و تنهایی نزدیک میشود. با اینکه فیلمهای زیادی دربارهی مرگ ساخته شدهاند اما هیچکدامشان شبیه این نیستند. البته نه اینکه چنین چیزی تا بحال ساخته نشده باشد، مسئله این است که دوست، روایت متفاوتی دارد. نبوغ خاصی درش پیداست، چیزی که سینمای امروز جهان به آن نیاز دارد. فیلمساز میدانسته که فیلمهای زیادی تاکنون دربارهی سوگ و مرگ ساخته شدهاند و او میبایست چیزی را بسازد که کمتر دیده شده است. پیدا کردن نقطه فوکوس مناسب برای وارد شدن به روایتی که خیلیها دربارهاش فیلم ساختهاند، میتواند آن اثر را تبدیل به یک فیلم خوب کند. The Friend نیز نقطه فوکوس خودش را دارد، کارگردان از جنبهای جذاب و دوستداشتنی به قصهای آشنا نزدیک میشود.
فیلم The Friendیک درام انسانی حال خوب کن است. این فیلم با نگاهی تازه و عمیق به مسئلهی سوگ، عشق و تنهایی نزدیک میشود
درامهای انسانی، جز آن دسته از فیلمهایی هستند که همه جای جهان مخاطب خودشان را پیدا میکنند البته این آثار جشنوارهپسند نیز هستند و مورد استقبال فستیوالهای هنری و اروپایی قرار خواهند گرفت. این فیلم هم به موضوعی جهانی میپردازد. از دست دادن تجربه و احساسی است که همه تجربهاش کردهاند، پس این فیلم همه جا کار میکند و میتواند مخاطب را با خود همراه کند. فیلمهایی با موضوعات جهانشمول این شانس را دارند که بیش از هر روایت دیگری دیده شوند و مورد استقبال قرار بگیرند. در این بین بواسطهی احساسات مشترکی که بین همهی انسانها وجود دارد، درامهای انسانی نسبت به دیگر ژانرها بیشترین ارتباط را با مخاطب برقرار میکنند.
اما مسئله اینجاست که درامهای انسانی مثل هر ژانر دیگر دچار تکرار و ملال شدهاند و خیلی از مخاطبان دیگر حوصلهی تماشای این قصهها را ندارند، مخصوصا اینکه درامها تعلیق ژانرهای دیگر را ندارند و برای خیلیها خسته کننده بهنظر میرسند. حالا باید موضوع جدیدی با پتانسیلی بالا پیدا شود تا که قدرت جذب مخاطب را داشته باشد. یا حداقل از زاویه دید تازهتری به موضوعات قدیمی بپردازد. این فیلم همین کار را انجام میدهد. فیلمهای زیادی دربارهی سوگ و از دست دادن ساخته شدهاند. آنهایی که آدمها را در غم مرگ عزیزان خود نشان میدهند. اما The Friend از آن فیلمهایی است که مسیر تازهای را میپیماید.
فیلم The Friend روایتی دربارهی سوگواری یک سگ است. قرار است ببینیم که چگونه سگی با غم فقدان کنار میآید. اصلا شاید هم هیچگاه کنار نیاید. والتر نویسندهی مشهوری است که آدمهای زیادی اطراف خود دارد. او سه بار ازدواج کرده و مرد خوش مشربی است. والتر خودکشی میکند و طبق خواستهی او سگاش آپولو را به بهترین و نزدیکترین دوستاش آیریس میسپارند. آیریس شرایط لازم برای نگهداری از این سگ را ندارد و درصدد است تا پناهگاه مناسبی را برای آپولو بیابد. با ورود این سگ غولپیکر به آپارتمان آیریس اعتراضها شروع میشود، چراکه آوردن سگ به این ساختمان ممنوع است.
قهرمان این قصه یک سوگواری شکوهمندی را طی میکند، زاویه دیدی خاص که کمتر فیلمسازی به آن پرداخته است
حالا آیریس نه میتواند جای مناسبی برای آپولو پیدا کند و نه شرایط ماندن در آپارتماناش را دارد. خب در چنین شرایطی، تعلیق دربارهی این است که چه بر سر آپولو خواهد آمد؟ اما در پس چنین مسئلهای رابطهی عجیبی بین آپولو و آیریس شکل میگیرد. آیریس فرصت آشنایی با این سگ را پیدا میکند و ما به لطف او آپولو را میشناسیم و به لحظات سوگواریاش نزدیک میشویم. آیریس در جائی میگوید: سگها خودکشی نمیکنند، آنها فرو میریزند. آپولو فقدان بزرگی را بخاطر خودکشی صاحباش والتر تحمل میکند، آدمی که او را بیرحمانه تنها گذاشته است.
تقریبا هیچکسی ناراحت والتر نیست. همهی زنانی که او باهاشان رابطه داشته احساس خاصی از مرگ والتر ندارند. تنها موجودی که گویا تا ابد عزادار او خواهد بود، سگاش آپولوست. آپولو به معنای واقعی سوگواری میکند، غذا نمیخورد، بیقرار است و گاهی پرخاش میکند. او همانند انسانی است که یکی از عزیزانش را از دست داده و کاری از دستش برنمیآید. قهرمان این قصه یک سوگواری شکوهمندی را طی میکند، زاویه دیدی خاص که کمتر فیلمسازی به آن پرداخته است. فیلم رفتهرفته تبدیل به اثری دربارهی روابط میان انسانها و حیوانات خانگی میشود. حالا آیریس به جای والتر، آپولو را به گردش میبرد و از او مراقبت میکند.
فیلمساز یک شخصیت انسانی منحصربفردی به آپولو بخشیده است. در طول فیلم ما گاها فراموش میکنیم که او یک سگ است، چراکه آپولو رفتارهایی انسانی دارد و در دنیای تنهایی خودش غرق شده است. فیلمساز به آپولو به چشم یک قربانی نگاهی میکند. گویا او جای خاصی در این دنیا ندارد و تنها برای التیام بخشیدن به دردهای والتر در زندگی او حضور داشته است. والتر با بیرحمی تمام و بدون نگرانی از وضعیت آیندهی آپولو خودکشی میکند و او را بدون سرپرست رها میکند. این فیلم روایتی است دربارهی تاثیرات مثبتی که حیوانات روی زندگی انسانها دارند، موجوداتی که نادیده گرفته میشوند. آنها حتی زمانی حق دارند که وارد فروشگاهی شوند و یا در خانهها زندگی کنند که برای صاحبانشان سودمند باشند.
فیلم The Friend علیرغم ایراداتی که دارد، بدون شک اثری دلنشین است. روایتی منحصربفرد دربارهی حیوانات، احساسات، غم و سوگواری
درنهایت احساساتی که میان آیریس و آپولو شکل میگیرد این فیلم را تبدیل به اثری با ایدههای ملودرام میکند. این فیلم بهطور خاص به احساسات حیوانات میپردازد. واکاویشان میکند، بهشان نزدیک میشود و آنها را موجودات ضعیفی بهتصویر میکشد که نیاز به پرستاری و مراقبت دارند. همهی چیزهایی که به شیمی بین آیریس و آپولو مربوط میشود خوب از آب درآمده است اما چیزی که در این میان مخاطب را آزار خواهد داد، احساسات آیریس به والتر است. مخاطب گیج و سردرگم میشود و نمیداند که شخصت اصلی قصه دقیقا به دنبال چه چیزی است. اینکه بوسیلهی آپولو خودش را تسکین دهد و به والتر نزدیک شود و یا صرفا دلش برای این سگ تنها سوخته است؟
اصلا چرا والتر سگ محبوباش را به آیریس سپرده است؟ آیریس چگونه مراحل سوگواری را طی میکند؟ اصلا او سوگوار والتر است؟ روابط میان والتر و بهترین شاگردش تا چه اندازه عمیق بوده؟ اینها سوالاتی هستند که در ادامه بیپاسخ خواهند ماند. سوالات مهمی که به درام ضربه میزنند و برخی از روابط علت و معلولی را زیر سوال میبرند. آپولو قرار است در اینجا به واکاوی احساسات آیریس کمک کند اما چنین اتفاقی نمیافتد و حضور این سگ در زندگی آیریس تا حدودی معنای دراماتیکیاش را از دست میدهد. درواقع احساسات آیریس نسبت به آپولو مشخص است اما نسبت به والتر چندان مشخص نیست. نمیدانیم که او چه حسی نسبت به استادش داشته است. فیلم The Friend علیرغم ایراداتی که دارد، بدون شک اثری دلنشین است. روایتی منحصربفرد دربارهی حیوانات، احساسات، غم و سوگواری.