نقد فیلم محبوس شده (Locked) | آنتونی هاپکینز، شرور گاتهام

دوشنبه 29 اردیبهشت 1404 - 22:01
مطالعه 7 دقیقه
ادی در حال خوردن غذا در فیلم Locked
فیلم محبوس تریلری تک لوکیشن با بازی آنتونی هاپکینز است که به نقد مسائل اجتماعی می‌پردازد. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.
تبلیغات

محبوس‌شده اولین تجربه‌ی کارگردانی دیوید یارووسکی است. این فیلم برای تجربه‌ اول اثر بدی نیست مخصوصا اینکه آنتونی هاپکینز نیز در آن حضور دارد. ایده‌ی محبوس جسورانه است برای گفتن حرف‌های تندی آمده و قصد دارد که چیزهای زیادی را روی دایره بریزد. فضاسازی خوبی دارد و مشخص است که فیلمسازش می‌خواسته متفاوت باشد، خیلی متفاوت. اما ای کاش برای کار اولش فیلم سبک‌تری را انتخاب می‌کرد و بعدا سراغ این فیلم می‌رفت، چرا که محبوس واقعا پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر جذاب و عالی را دارد. اما چه می‌شود کرد که همه‌ی این‌ها زیر سایه‌ی کم‌تجربگی دیوید یارووسکی از بین رفته می‌رود.

بعید است که تهیه‌کنندگان فیلم از ضعف‌های فیلمنامه آگاهی نداشته باشند اما خب به‌سراغ قانون همیشگی‌شان رفته‌اند. یک فیلم متوسط با آنتونی هاپکینز بهتر از یک فیلم متوسط بدون آنتونی هاپکینز است! اما آن‌ها نمی‌دانند که این قوانین دیگر در میان مخاطبان رنگی ندارد و آن‌ها ترجیح می‌دهد که یک فیلم خوب بدون آنتونی هاپکینز ببیند تا اینکه یک فیلم متوسط با آنتونی هاپکینز!

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

فیلم محبوس یا محبوس شده یک اثر تک‌لوکیشن است. تک اوکیشن‌ها قواعد خودشان را دارند. از طرفی کم‌خرج و جمع‌وجور هستند و از طرفی دیگر هم بواسطه‌ی محدودیت فضا، کارگردان برای روایت‌اش دچار مشکل می‌شود. در این نوع از فیلم‌ها معمولا هدایت و خلق تعلیق کار مشکلی است و هنر زیادی می‌خواهد که مخاطب را تا انتها پای فیلم نگه داری. تک لوکیشن‌ها ریسک‌پذیری زیادی همراه خود دارند و روایت‌اش بواسطه‌ی شرایطی که در آن قصه رخ می‌دهد باید متفاوت و البته جذاب‌تر باشد. تک لوکیشن‌ها هر لحظه باید مخاطب را با اتفاقی، مسئله‌ای، کنشی و یا حتی نقطه عطفی به هیجان آورند اگر چنین رویکردی پیش نیاید مخاطب به زودی یا تلویزیون را خاموش خواهد کرد و یا قید پول بلیت‌اش را خواهد زد.

فیلم محبوس یا محبوس شده یک اثر تک‌لوکیشن است. تک اوکیشن‌ها قواعد خودشان را دارند. از طرفی کم‌خرج و جمع‌وجور هستند و از طرفی دیگر هم بواسطه‌ی محدودیت فضا، کارگردان برای روایت‌اش دچار مشکل می‌شود

اما اگر این تک‌لوکیشن‌ها خوب از آب درآیند، تبدیل به نقطه عطفی برای سینما خواهند شد و البته امیدی برای فیلمسازان مستقل و آن‌هایی که پول زیادی در اختیار ندارند. تک‌لوکیشن‌ها معمولا موقعیت‌محور هستند و قهرمان قصه وظیفه دارد که خود را از شرایطی که در آن گرفتار آمده است رها کند. فیلم محبوس شده نیز همین روال را طی می‌کند. ادی باید خودش را از ماشین مرموزی که در آن گرفتار آمده است رها کند. فیلم با روزمرگی ادی شروع می‌شود. روایت در چند سکانس ابتدایی خود ما را وارد زندگی نابسامان ادی می‌کند. او پولی برای تعمیر ماشین‌اش ندارد، دخترش از کله‌پوک بازی‌های ادی خسته شده و هیچکسی هم حاضر نیست به او پولی قرض دهد.

کثافت از سر و روی شهر می‌بارد. کارتن‌خواب‌ها، معتادها، باج‌بگیرها و آدم‌های بدذات و خشن تنها صاحبان این شهر هستند. هیچکسی حاضر نیست ادی را کمک کند و همه‌ی تلفن‌ها رویش قطع می‌شوند. او همچون یک شخصیت بخت‌برگشته‌ی نوآری درگیر تقدیری می‌شود که گویا راه خلاصی از آن نیست. این شهر یک آخرالزمان خالص از زشتی‌ها را همراه خود دارد. کات‌های سریع، دیزالوهای پی‌درپی، دوربین روی دست، زدوخوردهای محدود شده، همه‌ی اینها مثل فرمی برای نمایش زندگی نابسمانی ادی عمل می‌کنند اما گاهی استعاری و نخ‌نما می‌شود و مخاطب در جستجوی خلاقیتی برای شخصیت‌پردازی قهرمان قصه می‌گردد. در میان همه‌ی اینها تنها سارا دختر کوچک ادی است که به این دنیای تاریک زیبایی می‌بخشد. او با همه‌ی ندانم‌کاری‌های پدرش کنار می‌آید و تبدیل به کاشتی می‌شود که قرار است فیلمساز در آخر کار از آن امید برداشت کند.

وقتی ادی در خیابان دربه‌در دنبال ماشینی برای دستبرد زدن می‌گردد با ماشین عجیبی در وسط یک پارکینگ برخورد می‌کند که ازقضا درش باز است. ماشینی سیاه رنگ با امکاناتی عجیب. اما درست وقتی که قصد ترک ماشین را دارد، درها قفل می‌شوند و تلفن وصل‌شده به ماشین زنگ می‌خورد. فیلم از اینجا به بعد رسما وارد درام اصلی‌اش می‌شود و ادی می‌فهمد که درگیر چه ماجرای هولناکی شده است. آنتونی هاپکینز پشت خط است، او این ماشین را برای به دام انداختن دزدها ساخته. فیلم روایتی موقعیت‌محور به خود می‌گیرد، ادی باید از شر این دیوانه نجات پیدا کند وگرنه خواهد مرد.

اولین چیزی که در فیلم به چشم می‌خورد، شخصیتی است که شهر به خود گرفته است. شهری آلوده همراه با فقر و بدون حضور حتی یک پلیس

در پلان‌های ابتدایی شروع درام، فضا به‌شدت کلاستروفوبیک می‌شود. سرتاپای مخاطب را ترس می‌گیرد. دوربین همراه ادی در ماشین می‌چرخد. او اسلحه‌اش را درمی‌آورد، شلیک می‌کند، فریاد می‌زند اما هیچ راه فراری وجود ندارد. حس خفگی در سرتاسر این نماها مشهود است اما همه‌ی اینها تنها تا چند پلان دوام می‌آورند. به محض اینکه فیلم وارد مسیر ایده‌ی مرکزی خودش می‌شود همه چیز فرو می‌ریزد و روایت دیگر آن جذابیت ابتدایی را ندارد. داستان از این قرار است که ویلیام قصد دارد انتقام کشته شدن دخترش را از دزدان شهر بگیرد و شهر را پاکسازی کند. او این ماشین را هم به‌عنوان یک تله ساخته است و خدا می‌داند که چقدر آدم از طریق همین ماشین کشته شده‌اند.

فیلم محبوس‌شده از نظر ایده، یک تریلر اجتماعی خوبی است اما فقط از نظر ایده و نه چیزی بیشتر! این فیلم روایتی درباره‌ی جرم و جنایت و طبقات مختلف اجتماعی است. اولین چیزی که در فیلم به چشم می‌خورد، شخصیتی است که شهر به گرفته است. شهری آلوده همراه با فقر و بدون حضور حتی یک پلیس! حال همین شهر آبستن آدم‌های روانی مثل ویلیام و دزدهایی مثل ادی است. جائی مخوف که خاصیت‌اش خلق چرخه‌ی خشونت است. گویا دولتی‌ها همه را به جان هم انداخته‌اند و هدف‌شان این است که شهر با دستان روانی‌هایی مثل ویلیام پاکسازی شود. ادی اختلاف طبقاتی را ریشه‌ی این مرگ‌ها و بدبختی‌ها می‌داند ولی ویلیام یک سر این دزدی‌ها و مرگ‌ها را به سر نسل جدید گره می‌زند.

حالا در این فیلم یک جنگ بین نسلی نیز شروع می‌شود، گویی همه با هم مشکل دارند. از ثروتمند و فقیرش گرفته تا مکانیک و پیر و جوان‌اش. محبوس‌شده فرامتنی راجع‌به جامعه‌ی امروزی جهان است، جائی که نه قوانین انسانی کار می‌کند و نه مدنی. در این ماشین ویلیام و دنی یکدیگر را مقصر وضعیت پیش آمده می‌دانند. آن‌ها انگشت اتهام را به سمت یکدیگر می‌برند، همدیگر را سرزنش می‌کنند اما فصل مشترکی با یکدیگر دارند، یکی‌شان بخاطر دخترش قصد پاکسازی شهر را دارد و دیگری بخاطر دخترش باید زنده و بماند بلیت بخت‌آزمایی‌اش را نقد کند. جالب اینجاست که قانونگذار وظیفه‌ی پاکسازی و مقابله با این کثافت را به‌عهده‌ی آدم‌های درگیر این جامعه گذاشته است.

محبوس‌شده فرامتنی راجع‌به جامعه‌ی امروزی جهان است، جائی که نه قوانین انسانی کار می‌کند و نه مدنی

ویلیام و ادی هر دو نماینده‌ی دو طیف اجتماعی، اقتصادی و نسلی متفاوت هستند. عدم وجود قوانین مدنی شفاف و خدمات اجتماعی مناسب آن‌ها را مقابل یکدیگر قرار داده است. محبوس‌شده اثری است که ایده‌های فرم و محتوایی‌اش در کنار یکدیگر خوب کار می‌کند، البته فقط ایده‌اش! ادی گیر می‌افتد تا فیلم مباحث اجتماعی خودش را رو کند. فیلم از ژانر تریلر استفاده می‌کند تا در نهایت درامی اجتماعی در زیرمتن‌اش شکل بگیرد. اما وقتی که همه‌ی این ایده‌ها و مسائل سنگین اجتماعی پیش می‌آیند، مخاطب انتظار دارد که از پرداخت آن‌ها چیز دندان‌گیری نصیب‌اش شود. اما چنین نمی‌شود و همه چیز در حد ایده‌ی اولیه باقی می‌ماند. در حد کتابی که در رابطه با معضلات اجتماعی نوشته شده است و یا در حد مقاله‌ای که درباره‌ی اختلافات طبقاتی هشدار می‌دهد.

در ابتدای این مطلب گفتم که تک‌لوکیشن‌ها نیازمند، تعلیقی یکسره هستند که حوصله‌ی مخاطب سر نرود. محبوس‌شده تعلیقی ندارد که مخاطب را تا انتها پای خود نگه دارد. اول اینکه در مدت این یک هفته اتفاق خاصی برای ادی نمی‌افتد. نه اوضاع روانی‌اش بهم می‌ریزد و نه گرسنگی فشار چندانی بهش می‌آورد. (فکر می‌کنیم افراد پشت صحنه یواشکی به او آب و غذا می‌رسانند!) چالش‌های درون این محیط بسته نیز خیلی پیش‌وپا افتاده‌ طراحی شده‌اند. ادی گلوله می‌خورد اما جالب اینجاست که خیلی زود نیز حالش خوب می‌شود و به‌راحتی در ماشین جست‌وخیز می‌کند. درواقع هیچکدام از رفتارهای شخصیت اصلی قصه شبیه رفتارهای کسی نیست که چیزی با مرگ فاصله ندارد.

اما آخر این قصه چه می‌شود؟ اگر ما تنها با یک تریلر صرف سروکار داشتیم، این پایان یک پایان معقول به‌حساب می‌آمد اما حالا که پای فرامتنی به نام جامعه در این فیلم باز شده است، خیلی چیزها گنگ به‌نظر می‌رسند. در نتیجه‌ی دعواهای میان‌نسلی و میان‌طبقاتی در فیلم محبوس این نسل فقیر و جوان است که پیروز می‌شود اما تنها پیروزی برای این جامعه‌ی به قهقرا رفته کافی نیست و ما نیازمند رستگاری طبقه‌ی پیروز هستیم.

در نتیجه‌ی دعواهای میان‌نسلی و میان‌طبقاتی در فیلم محبوس این نسل فقیر و جوان است که پیروز می‌شود اما تنها پیروزی برای این جامعه‌ی به قهقرا رفته کافی نیست و ما نیازمند رستگاری طبقه‌ی پیروز هستیم

ما باید رستگاری ادی را ببینیم تا خیالمان راحت شود. اما در طی این مسیر آیا چیزی را دیدیم که درنهایت به رستگاری این شخصیت بینجامد؟ جهان فکری ادی چقدر دستخوش تغییر شد و او را وادار به تغییر رویه کرد؟ رستگار شدن ادی چیزی نیست که با خرید یک دوچرخه به سرانجام برسد، به‌همین دلیل مخاطب چندان نمی‌تواند با این قضایا ارتباط درستی برقرار کند. فیلم محبوس شده درنهایت با کلی جاهای خالی و پر نشده به پایان می‌رسد. روایتی با قصه‌ای لاغر که ای کاش پرداخت بهتری به خود می‌گرفت.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات