نویسنده: مسعود مشایخی
// یکشنبه, ۳ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۵۹

نقد فیلم مولوخ (Moloch) | یک اثر ترسناک هلندی 2022

فیلم مولوخ یا Moloch، اولین ساخته بلند نیکو فان دن برینک، همان‌طور که از عنوانش پیداست، قرار است یک ترسناک فولکلور باشد. با زومجی و نقد این فیلم ترسناک هلندی همراه باشید.

اعتقادات و باورهای عامیانه، امکان مناسبی برای ساخت فیلم‌های ترسناک بومی‌-به‌ویژه در کشورهایی که در زمینه ژانر وحشت پیشینه چندانی ندارند- مهیا می‌کنند. چراکه فیلم ترسناک بیشتر از هر ژانر دیگری با مسئله باورپذیری سروکار دارد. قصه‌ها و داستان‌های فولکلور به‌خاطر زمینه‌های تاریخی و فرهنگی‌شان از قدرت باورپذیری بالایی برخوردار هستند. به‌عنوان نمونه آیا یک فیلم اسلشر ایرانی که فقط از الگوهای آمریکایی این ژانر – آن هم به شکل ناشیانه‌ای - تقلید می‌کند برای مخاطب اینجایی ملموس‌تر و باورپذیرتر خواهد بود یا یک فیلم ترسناک که سراغ یک قصه بومی ایرانی رفته است؟

قصه‌ها و داستان‌های فولکلور به‌خاطر زمینه‌های تاریخی و فرهنگی‌شان از قدرت باورپذیری بالایی برخوردار هستند

به‌طور کلی می‌توان گفت که تجربه‌های ژانری، در کشورهایی که صاحب ژانر نیستند، هرچقدر بیشتر از عناصر فرهنگی و اجتماعی جغرافیای خود بهره ببرند احتمال موفقیتشان در نزد مخاطبان بیشتر خواهد بود. دراین‌میان فیلم‌های زیر ژانر ترسناک فولکلور به‌خاطر اینکه اساسا ریشه در قصه‌های بومی دارند، معمولا با اقبال بیش‌تری رو‌به‌رو می‌شوند. به‌عنوان مثال، در یک سال گذشته دو فیلم ایرانی پوست (بهرام و بهمن ارک) و زالاوا (ارسلان امیری) به‌خاطر بهره‌مندی از قصه‌ها و باورهای بومی، توانستند خود را به‌عنوان تجربه‌های ژانری کم و بیش موفقی معرفی کنند.

جسدهای از گور بازگشته در فیلم ترسناک Moloch

از سوی دیگر، فیلم‌های ترسناکی که روی قصه‌های بومی دست می‌گذارند، برای مخاطبان خارجی می‌توانند کنجکاوی برانگیزتر باشند. چراکه آشنایی با افسانه‌های فولکلور و فرهنگ‌های بومی و تاریخی کشورهای مختلف، بخشی از جذابیت این فیلم‌ها را شکل می‌دهند. همان‌طور که کارگردان مولوخ نیکو فان دن برینک در مصاحبه‌ای درباره پیرنگ داستانی فیلم که ریشه در یک افسانه هلندی دارد می‌گوید:«انبوهی از داستان‌های دست نخورده وجود دارند که منتظر به اشتراک گذاشته شدن با مخاطبان بین‌المللی هستند». همچنین ازطریق این فیلم‌ها پی می‌بریم که این داستان‌ها با وجود تفاوت‌های‌شان چه پیوندهای مشترکی با یک‌دیگر دارند. اینکه ترس‌ها و وحشت‌های تاریخی و افسانه‌ای گاه چه پیوندهای عجیبی با یک‌دیگر دارند و چگونه از ریشه‌هایی مشترک تغذیه می‌کنند. با چنین پیش‌زمینه‌ای به سراغ فیلم مولوخ، اولین فیلم بلند داستانی نیکو فان دن برینک می‌رویم.

در ادامه بخش‌هایی از داستان فیلم لو می‌رود

مولوخ شروعی قوی و کنجکاوی برانگیز دارد. ما یک دختربچه را می‌بینیم که در انباری کوچک خانه‌شان به یک موش غذا می‌دهد، درحالی‌که کمی بعد به‌خاطر یک درگیری خشونت‌آمیز که دیده نمی‌شود قطرات خون روی صورت دختربچه می‌چکد و بارانی از خون از سقف انباری شروع به جاری شدن می‌کند. سی سال پس از این حادثه ما با مادری مجرد – همان دختربچه که بزرگ شده - به نام بتریک (سالی هارمسن از بلید رانر) آشنا می‌شویم که با پدر و مادر پیرش در همان خانه در یک منطقه‌ روستایی باتلاقی در شمال هلند زندگی می‌کند. کمی بعد یکی از آدم‌های محلی به نام مرد کیسه‌ای به شکل مرموزی در حال حفاری می‌میرد. همچنین پس از اینکه یک جسد چند صدساله که به شکل عجیبی سالم مانده است پیدا می‌شود، گروهی باستان‌شناس به سرپرستی جوناس (الکساندر ویلوم) در اطراف آن‌جا مشغول حفاری و کاوش می‌شوند.

سالی هارمسن در فیلم Moloch با عواقب یک نفرین خانوادگی می‌جنگد

در مولوخ ظاهرا همه چیز برای یک داستان ترسناک فولک هیجان‌انگیز مهیا است، اما متاسفانه فیلم قادر به خلق وحشت نیست. فیلمنامه مولوخ پر از صحنه‌های پیش پا افتاه‌ای است که گویی از پیش نویس اولیه به آن راه پیدا کرده‌اند

این اتفاق وقتی پیچیده‌تر می‌شود که اعضای گروه جسدهای دیگری در باتلاق زغال سنگ نارس آن‌جا پیدا می‌کنند. گورهای دسته جمعی زنانی از چندین نسل مختلف که برای سال‌ها در زیر باتلاق پنهان مانده‌اند. جسدهایی که همگی یک ویژگی مشترک دارند: رد بریدگی‌هایی عمودی‌ روی گلوی‌شان دیده می‌شود. از سوی دیگر، کمی بعد یکی از اعضای گروه حفاری، مانند مرد کیسه‌ای در ابتدای فیلم، تحت تاثیر نیرویی ناشناخته قرار می‌گیرد.

تحقیقات درباره جسدهای پیدا شده و اتفاقات مرموز پیرامون به‌نوعی با خانواده بتریک ارتباط پیدا می‌کنند. جایی که بنظر پای یک نفرین خانوادگی در میان است. همان ابتدای فیلم بتریک در گفت‌وگو با جوناس به این طلسم خانوادگی اشاره می‌کند. اینکه چطور مادربزرگش به شکل عجیبی کشته شده (همان اتفاق ابتدای فیلم) یا اینکه بعدتر چطور شوهرش را از دست داده است. اما بتریک نمی‌داند که این نفرین خانوادگی به گذشته‌ای بسیار دورتر و به افسانه‌ای قدیمی مربوط می‌شود. نفرینی که به راز جسدهای کشف شده ارتباط دارد. بتریک به تدریج به بازاندیشی در ماهیت واقعی رویدادهای عجیبی که برای خانواده‌اش رخ داده‌اند، می‌پردازد و درنهایت می‌فهمد که این موضوع با افسانه محلی فیکه ارتباط دارد.

افسانه‌ای‌ درباره دختری به اسم فیکه که پس از آنکه به‌خاطر متهم شدن به جادوگری در یک سیاهچال زندانی می‌شود به خدایی کافر به نام مولوخ رو می‌آورد. فیکه پیش از آنکه مجازات شود به قصد گرفتن انتقام گلوی خود را می‌‌برد و روخ خود را در جسم زنی دیگر (زنی به نام هلن که می‌خواست از او انتقام بگیرد) ساکن می‌کند. به این ترتیب فیکه در قالب بدنی دیگر به زندگی خود ادامه می‌دهد. از آنجایی که پرستش مولوخ همواره با آیین قربانی کردن کودکان توسط والدین همراه بوده بنظر می‌رسد روح فیکه در طول سال‌ها در بدن زنانی از نسل‌های مختلف خانواده بتریک به زندگی خود ادامه داده است. روحی که اکنون در بدن مادر بتریک ساکن است.

سالی هارمسن در فیلم Moloch به یک راز تکان‌دهنده درباره خانواده‌اش پی می‌برد

بنابراین می‌توان گفت که مبارزه بتریک، تلاشی برای نجات دادن روح خود و در نتیجه ازبین‌بردن این طلسم خانوادگی است (نجات دادن خود ازطریق غلبه بر ترس‌های تاریخی). هرچند بنظر می‌رسد فیلم برای رسیدن به چنین تقابلی در پرده سوم مقدمه‌چینی می‌کند، اما به‌سادگی از کنار آن می‌گذرد. فیلم زمانی زیادی صرف این می‌کند که از رازهای خود پرده بردارد و زمانی‌که همه چیز آشکار شد به شکل سرهم‌بندی‌شده و سطحی‌ای آن را به سرانجام می‌رساند. در نتیجه بتریک حتی فرصت این را پیدا نمی‌کند که با نفرین خانوادگی‌شان مبارزه کند.

شیوه کارگردانی برینک و استفاده بیش از حد از موسیقی متن و حاشیه صوتی و جامپ اسکرهای نابجا باعث شده است که حتی صحنه‌هایی که پتانسیل بالایی برای ترسناک بودن دارند در خلق تنش و تعلیق ناموفق باشند

در مولوخ ظاهرا همه چیز برای یک داستان ترسناک فولک هیجان‌انگیز مهیا است، اما متاسفانه فیلم قادر به خلق وحشت نیست. فیلمنامه مولوخ پر از صحنه‌های پیش پا افتاه‌ای است که گویی از پیش نویس اولیه به آن راه پیدا کرده‌اند. به‌عنوان مثال، صحنه‌ای وجود دارد که بتریک ناگهان در آسانسور بیمارستان درکنار یک کودک قرار می‌گیرد. کودک به بتریک می‌گوید: او هرگز نمرده است (جمله‌ای که احتمالا به مرگ مادربزرگش در ابتدای فیلم اشاره دارد). بعد دختربچه درحالی‌که دست بتریک را گرفته است به شکل نجواگونه‌ای کلمات نامشخصی را به زبان می‌آورد.

صحنه‌ای که بدون هیچ‌گونه توضیح مشخصی ناگهان ظاهر می‌شود. کودکی که قبل از این صحنه او را ندیده‌ایم و بعد از آن نیز دیده نمی‌شود. هیچ توضیحی درباره اینکه این کودک کیست و چرا از افسانه فیکه آگاهی دارد و چرا ناگهان سر راه بتریک ظاهر می‌شود وجود ندارد. همچنین مرد کیسه‌ای که در ابتدای فیلم خیلی کوتاه او را می‌بینیم گویی فقط به این دلیل در فیلم حضور دارد که از اتفاق‌های شوم و عجیب آینده خبر بدهد. هرچند مشخص نمی‌شود که مرگ او واقعا چه ارتباطی به موجود شرور فیلم دارد.

مردی که توسط نیرویی ناشناخته تسخیر شده است در نمایی از فیلم Moloch

مولوخ تا رسیدن به پرده پایانی وقت زیادی را هدر می‌دهد و در مدت زمان تماشای آن به هیچ وجه احساس نمی‌کنید که در زیر سطح آن تنش و تعلیقی نگران‌کننده در حال خزیدن است

شیوه کارگردانی برینک و استفاده بیش از حد از موسیقی متن و حاشیه صوتی و جامپ اسکرهای نابجا باعث شده است که حتی صحنه‌هایی که پتانسیل بالایی برای ترسناک بودن دارند در خلق تنش و تعلیق ناموفق باشند. اگرچه ممکن است شخصیت‌ها در لحظاتی هراسان و شوکه باشند، اما این ترس به مخاطب منتقل نمی‌شود. همچنین شخصیت‌های فیلم هیچ نزدیکی‌ای با مخاطب ایجاد نمی‌کنند.

در صحنه‌ای از فیلم، یکی از اعضای گروه حفاری که ظاهرا توسط موجودی تسخیر شده، با چاقو به خانه بتریک و خانواده‌اش حمله می‌کند. اما صحنه به‌گونه‌ای پیش می‌رود که بنظر می‌رسد بتریک علاقه‌ای به محافظت از دختر یا مادرش دربرابر این مزاحم ندارد. این احساس به شکلی باورنکردنی‌ای در کل فیلم در جریان است. هنگامی که شخصیت‌ها اینقدر نسبت به یک‌دیگر بی‌تفاوت و بی‌اهمیت بنظر برسند ما چگونه می‌توانیم نگران آن‌ها باشیم؟ به همین دلیل سرنوشت هیچ کدام از این کاراکترها برای ما اهمیتی ندارد.

فیلم هلندی ترسناک فولکلور Moloch

مولوخ تا رسیدن به پرده پایانی وقت زیادی را هدر می‌دهد و در مدت زمان تماشای آن به هیچ وجه احساس نمی‌کنید که در زیر سطح آن تنش و تعلیقی نگران‌کننده در حال خزیدن است. همچنین این یک فیلم سوزش آهسته نیست که برای رسیدن به یک پایان تکان‌دهنده زمان خود را صرف توسعه دقیق داستان و مفاهیمش کند.

در نتیجه علاوه‌بر اینکه فیلم در دو سوم ابتدایی‌اش خسته‌کننده و بی‌حس و حال است در پرده سوم خود نیز خنثی عمل می‌کند. اگرچه مولوخ حتی در خلق روابطی باورپذیر میان شخصیت‌ها نیز ناتوان است، اما آنقدر در بخش ترسناک خود ضعیف و بی‌اثر است که اگر به آن به چشم یک درام خانوادگی نگاه کنید، احتمالا از تماشای آن چیز بیش‌تری عایدتان خواهد شد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده