// دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۰۱

نقد انیمیشن The Boss Baby: Family Business | گُم کردن مخاطب

فیلم The Boss Baby: Family Business در اصل برای مخاطب کودک ساخته شده است و برای آن‌ها سرگرم‌کننده به نظر می‌رسد. اما در دقایقی از این انیمیشن، تکلیف سازنده با رده سنی مخاطبش مشخص نیست.

کم ارزش داستن فیلمی که برای مخاطبان کودک ساخته شده همان‌قدر بی‌معنی است که یک ساخته‌ی سینمایی یا تلویزیونی را فقط و فقط به خاطر کاملا بزرگ‌سالانه بودن آن مورد انتقاد قرار بدهیم. در نتیجه هیچ‌کس نمی‌تواند به شکل حرفه‌ای به این حقیقت حمله کند که استودیوهای انیمیشن‌سازی دریم‌ورکس و یونیورسال پیکچرز مجموعه فیلم The Boss Baby را برای مخاطبان کم سن‌وسال ساخته‌اند. اما اگر انیمیشن مورد بحث بخواهد ساخته شدن برای کودک‌ها را با مضحک بودن اشتباه بگیرد و واقعا به شکل منفی تبدیل به یک فیلم بچگانه شود، اوضاع دیگر فرق می‌کند.

انیمیشن The Boss Baby: Family Business مخصوصا در پایان‌بندی بیش از حد خود را جدی می‌گیرد و خواسته یا ناخواسته مباحثی مهم و تأثیرگذار را به سخره گرفته است

در نگاه اول به نظر می‌رسد که انیمیشن The Boss Baby: Family Business واقعا تماشاگر خود را می‌شناسد و کودک را به خنده می‌اندازد و سرگرم می‌کند. از قضا تعداد کمی شوخی جالب برای بزرگ‌سال‌ها نیز در انیمیشن پیدا می‌شود تا مثلا والدین موقع همراهی با فرزند خود شانسی برای چند بار خندیدن هم داشته باشند.

این الگو مخصوصا در دو پرده‌ی نخست داستانی فیلم به خوبی رعایت می‌شود؛ کودک مدام با دیدن شوخی‌های فیزیکی و شنیدن دیالوگ‌های ساده و بامزه فرصت لبخند زدن را به‌دست می‌آورد و فیلم هر چند وقت یک بار با استفاده از عبارات چند پهلو یا ارجاع خوب به فرهنگ عامه، لبخندی هم تحویل فرد بزرگ‌سال همراه‌شده با کودک می‌دهد. همچنین سازنده باتوجه‌ به اینکه اکثر مخاطب‌های اثر احتمالا سن بسیار پایینی خواهند داشت، روی خلق کمدی بدون دیالوگ وقت می‌گذارد و با چند بار به در و دیوار کوبیدن خوب شخصیت‌ها هم می‌تواند اوقاتی خوش را برای تماشاگر هدف رقم بزند.

انیمیشن The Boss Baby: Family Business و بچه ها سوار اسب کوچک

سازندگان بدون هیچ مشکلی ابزار لازم برای موفقیت در این بخش‌ها را داشته‌اند. موسیقی هانس زیمر و استیو مازارو، طراحی بامزه‌ی شخصیت‌ها، بودجه‌ی حدودا ۸۰ میلیون دلاری و صد البته برخورداری از قدرت تبلیغاتی مجموعه‌ای شناخته‌شده. در نتیجه انیمیشن The Boss Baby: Family Business آن کارهایی را به درستی انجام می‌دهد که همه انتظار داشتند محصول مورد بحث هیچ مشکلی در به سرانجام رساندن آن‌ها نداشته باشد. ولی این انیمیشن نتوانست یک فیلم کودکانه‌ی سرگرم‌کننده و قابل قبول باشد. چرا؟ چون از جایی به بعد اصلا نمی‌فهمد که مشغول پرداختن به چه موارد جدی و تلخی شده است.

دختربچه با کت و شلوار و پستونک طلایی در انیمیشن Boss Baby Family Business

آن‌چه که درنهایت انیمیشن The Boss Baby: Family Business را زمین می‌زند، همان نقطه‌ی قوتی است که در دو پرده‌ی نخست داشت آن را تبدیل به محصولی فراتر از انتظارات می‌کرد؛ تصویرسازی ساده و استعاری از مشکلاتی مرتبط با کودک که در زندگی بزرگ‌سال‌ها جریان دارد. مسائلی مانند تاثیرگذاری منفی بسیاری از مکان‌های آموزشی روی کودک و نوجوان، مشکلات حاضر در روابط خانوادگی افراد بزرگسال، ضعف والدین در درک فرزند و همراهی با او و رفتارهای زشت جامعه‌ی مدرن با بعضی از انسان‌ها، همه و همه نقشی انکارناپذیر در داستان‌گویی انیمیشن بچه رئیس دارند.

فیلم در برخی از بهترین دقایق خود بهره‌های فراوانی از این موضوع می‌برد؛ هم برای انتقال آسان و حداقلی مفاهیم به ذهن کودک و هم برای اندکی جلب توجه فرد بزرگ‌سال که با این اثر خانوادگی همراه می‌شود. فیلم از این جهت به برخی از موفقیت‌ها دست می‌یابد و مثلا در اوج سادگی نشان می‌دهد که چه‌طور والدین می‌توانند بهتر فرزند خود را درک کنند و با دانش بیشتر با احساسات او همراه شوند. در همین حین، چندین و چند مسئله‌ی دیگر بیش از حد ساده‌سازی شده‌اند. آنقدر که ماهیت اهمیت آن‌ها زیر سؤال می‌رود و حتی شاید در بدترین حالت باعث شود چه مخاطب کودک و چه مخاطب بزرگ‌سال دیگر یک مسئله‌ی جدی را آن‌چنان جدی نگیرد.

(۴ پاراگراف بعدی مقاله بخش‌هایی از داستان انیمیشن را اسپویل می‌کنند)

خانواده تیم تمپلتون در انیمیشن The Boss Baby: Family Business

تیم در نقش پدری که بیشتر وظایفی از جنس بزرگ کردن فرزند و خانه‌داری را برعهده گرفته است، به اشکال مختلف در فیلم بچه رئیس ۲ به سخره گرفته می‌شود و کمتر پیش می‌آید که تاثیر فوق‌العاده‌ای روی بهبود اوضاع داشته باشد. اما حداقل وقتی به پایان فیلم و بهتر شدن روابط او با برادر خود یعنی تد می‌رسیم، پیام شعاری و بسیار ساده‌ی انیمیشن The Boss Baby: Family Business راجع به آن‌ها را مثبت می‌دانیم.

ولی در آن سو با ماجرای مدرسه روبه‌رو هستیم که در نگاه اول بسیاری از واقعیت‌های تلخ سیستم‌های آموزشی جهان را نشان می‌دهد. ایجاد فضای رقابتی بیش از اندازه و دشمنی بین بچه‌ها، رده‌بندی آزاردهنده‌ی آن‌ها، رفتارهای مثلا حرفه‌ای و مدرن اما به‌شدت بیمارگونه (اتاق استراحت کلاس) و حتی نمایش کار کشیدن بیش از حد از کودک با نمایش نوزادهایی که مشغول برنامه‌نویسی هستند.

همه‌ی این‌ها در نگاه اول واقعا ما را به یاد بسیاری از دردهای حاضر در زندگی کودک و نوجوان امروز می‌اندازند. اما فیلم پس از بهره‌برداری ظاهری و سطحی از این موارد، به سراغ یک داستان بسیار ابلهانه و نالازم می‌رود تا مدیر را تبدیل به کودک خردسال کند و چند دقیقه‌ی شدیدا تکراری و کپی‌شده از آثار مشابه را نشان بدهد. از گوشی‌هایی که همه با نگاه به آن‌ها مات‌ومبهوت می‌شوند تا بچه‌هایی که از پدر و مادر خود متنفر شده‌اند.

ناگهان آن محصول سرگرم‌کننده‌ای که در پس‌زمینه کمی هوشمند به نظر می‌آمد، بیش از حد برای مخاطب کودک شلوغ و بیش از حد برای مخاطب بزرگ‌سال ضعیف و احمقانه می‌شود. قصه‌ای که کاملا بی‌دلیل پیچیده شده است، در چند خط داستانی جلو می‌رود و آنقدر شاخ‌وبرگ‌های اضافی و قابل حذف همچون یک جنگ روباتیک خسته‌کننده با اجرای بد دارد که تماشاگر اصلی خود یعنی مخاطب خردسال را هم از دست می‌دهد.

در این بین، کوچک‌ترین شانسی که برای جدی گرفته شدن خطر مواردی همچون سیستم‌های آموزشی غلط به وسیله مخاطب وجود داشت هم دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ تا در سالی که انیمیشن Luca، انیمیشن The Mitchells vs. the Machines و انیمیشن Raya and the Last Dragon را داشتیم، ساخته‌ی جدید دریم‌ورکس را نه فقط ترسو که واقعا تا حدی توهین‌آمیز بدانیم. سوءاستفاده از تمامی این اشارات به دنیای واقعی وقتی که بدون هیچ‌گونه ظرافت و فکر باشد، بدون شک اثرگذاری و منفی آسیب‌زننده دارد. حتی اگر باعث شود که فقط چند نفر از این به بعد حتی کمتر از قبل به جدیت برخی از مسائل فکر کنند.

بچه جدید در قدرت و تبدیل کردن عمو و پدرش به کودک در انیمیشن The Boss Baby: Family Business

تمامی مشکلات وقتی بزرگ‌تر می‌شوند که می‌بینیم در دقایق پایانی انیمیشن The Boss Baby: Family Business صرفا از شرح‌وبسط یافتن دیرهنگام و بی‌فایده (بخوانید بیش از اندازه طول کشیدن) رنج نمی‌بینیم. بلکه در همان زمان که فیلم واقعا بی‌دلیل سراغ چرخش‌های داستانی ضعیف می‌رود، اکشن‌های بچگانه جای کمدی‌های فیزیکی جالب را می‌گیرند و دیالوگ‌ها و رفتارهای شخصیت‌ هم در خنداندن مخاطب به بن‌بست می‌خورند. پس فیلم نه‌تنها بدون دلیل، بیش از اندازه خود را جدی می‌گیرد، بلکه نقاط قوت اصلی را هم دور می‌ریزد تا عملا برای دقایقی مخاطب هیچ دلیل خاصی برای دیدن آن نداشته باشد.

چرا؟ چون دریم‌ورکس تصمیم گرفت در پایان قصه با جدیت مشغول ارائه شعارها شود تا بدین طریق ناتوانی اثر در تصویرسازی درست از استعاره‌های داستانی خود را هم پررنگ‌تر کند. آیا با همه‌ی این‌ها در این ملغمه‌ی حدودا ۱۰۰ دقیقه‌ای بی‌فکر چه مخاطب بزرگسال و چه مخصوصا مخاطب کودک دقایقی سرگرم‌کننده را هم می‌یابد؟ احتمالا بله. اما حتی فقط برای یک بار سرگرم شدن هم، میان انیمیشن‌های چند ماه اخیر هالیوود، گزینه‌هایی بهتر از باس بیبی جدید به چشم می‌خورند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده