بررسی بازی The Keeper | ضیافت هنر و خیال
متفاوت بودن همیشه بهای سنگینی دارد. بهای تفاوت اگر بهمعنی خلق ارزش تمام شود، برایتان اعتبار میآورد و همین اعتبار، تضمین بقا در حرفهتان خواهد بود؛ خصوصا در وضعیت فعلی صنعت بازی که «بقا» فقط با «سودآوری مالی» ترجمه میشود. نه ارزشسازی.
استودیو دابلفاین اما چنین هزینهای را سالها است که میپردازد. تیمی مولف، دوستداشتنی و لایق تحسین که همچنان بهرهبری تیم شیفر، لابهلای چرخهای از نفس افتاده و بهزنگار افتادهی صنعت بازی هنر میآفریند و بزرگی میکند. بازی The Keeper، تازهترین مخلوق استودیو نامبرده در ژانر «ماجرایی-معمایی» است که در سال ۲۰۲۵، برگی دیگر از دفتر مخلوقات کمنقص و هنرمندانه این استودیو را ورق میزند. همراه بررسی زومجی باشید.
#GiftedbyXbox
بررسی بازی با کد ارسالی ناشر و روی ایکس باکس صورت گرفته است.
تجربه The Keeper بهباز شدن یک پورتال و شیرجه زدن بهدوران اوج سبک «ماجرایی» شباهت دارد. جایی که «گریمفندنگو»ها و «مانکی آیلند»ها از دل قصهسرایی خاص، گیمپلی دلنشین و تصویرآفرینیهای بینظیر، ژانر مورد بحث را بهجلو میبردند. اگر از هواداران این بازیها بودهاید، تجربه The Keeper حسابی برایتان خاص میشود. از روایتگری متفاوت و کارگردانی هنری ویژه تا گیمپلی خوشنقش، The Keeper انگار در زمان سفر کرده تا مخاطباش را بهادیسهای ارزشمند رهسپار کند.
داستان بازی از همنشینی ناخواستهی پرندهای فراری و یک فانوس دریایی زهوار دررفته آغاز میشود. پرنده در فرار از هجوم نیرویی پلید و ناشناخته، در اوج استیصال و در آغوش یک فانوس دریایی غراضه، فریاد کمک سر داده و فانوس از همهجا بیخبر را بیدار میکند؛ بیداری فانوس و روشن شدن چراغش همان و فرار نیروهای پلید از نور فانوس قصه نیز همان. حالا سفر این دو موجود بیربط در جزیرهای جادویی، بدون هیچ دیالوگ و هیچ حرف پس و پیش آغاز میشود.
بهلطف کارگردانی عالی و قصهگویی صامت فوقالعاده، با محصولی طرفیم که از سیر روایت تا پرداخت داستان را بر عهده میزان استنتاج بازیکن از سرنخهای محیط و زبان بدن کاراکترها میگذارد. هرچقدر که نحوه روایتگری دست مخاطب در رسیدن به اقسام مختلف تفسیرها را باز گذاشته، گیمپلی اما بسیار خطی است و ارزش تکرار محصول را پایین آورده است.
بازی The Keeper بهبهترین شکل ممکن از عنصر «سکوت» در روایتگریاش بهره برده است. نهبازی برایتان همه چیز را شرح میدهد و نه کاراکترها سخن میگویند. این بازیکن است که از کنارهم گذاشتن توالی رخدادها و معماها، روایت بازی را دنبال کرده و برداشت خود از داستان را استنتاج میکند. این روند از آغاز تا انتهای The Keeper پابرجا است و بدین ترتیب، عنصر تعلیق بهاساسیترین رکن تجربهی بازی بدل میشود.
ترکیب بسیار خوب کارگردانی در کنار انیمیشنسازی، قصهسرایی در The Keeper را بهنمایشی دیدنی از کارگردانی و متحرکسازی عالی کاراکتر بدل کرده است. عنصری که نهتنها احترام استودیو دابلفاین بهقوت درک و تحلیل بازیکن را نمایش میدهد، بلکه مهارت بیبدیل تیم تولید در خلقت روایتی صامت را بهرخ میکشد. پرداخت مثالزدنی دو شخصیت پرنده و فانوس در جریان سیر و سلوکشان در جزیره، آن هم در دل قصهای پر شده از تعلیق و اتفاقات غیرمنتظره واقعا مثالزدنی است.
همزیستی فانوس و پرنده اما فقط بهقصه محدود نیست؛ چرا که ای رابطه، قلب تپنده گیمپلی بازی را شکل میدهد. روند تجربه The Keeper بهدو بخش پلتفرمینگ و حل معما تقسیم میشود. بهرهگیری از قدرت نور از فانوس و استفاده از مهارت پرنده در صعود بهنقاط مرتفع یا حرکت در مسیرهای باریک از جمله روشهایی هستند که طی حل معماهای مختلف بازی، بهداد گیمر میرسند.
وجود اقسام زیستبومهای مختلف که در هر یک، مکانیزم کاملا ویژهای در اختیار بازیکن قرار میگیرد، چاشنی تنوع را بهشکلی کاملا جدی بهتجربهی اثر اضافه کرده و از تکراری شدن The Keeper جلوگیری میکند. بازیکن با پیشرفت در محیطهای مختلف، قابلیتهایی تازه را برای فانوس و پرنده کسب میکند. از توانایی عقب یا جلو کردن زمان تا روشهای تازه در پلتفرمینگ. همانطور که انتظار هم میرفت، استودیو دابلفاین در بحث طراحی مراحل واقعا کمنقص عمل کرده و با محصولی خوشساخت طرفیم.
بازی در زمینه زوایای دوربین، دو رویکرد کاملا متفاوت را دنبال میکند. دوربین در برخی از نقاط بهسادگی قابل کنترل است و در برخی دیگر، بهشکل محصولات کلاسیک این ژانر، با دوربین ثابت مواجهایم. همراه شدن چنین مسئلهای با یک سری از باگهای انمیشن کاراکترها از جمله باگهای گیر افتادن کاراکتر در جغرافیای محیط، از جمله نقاط ضعف تجربه The Keeper است چرا که در زمان بهرهگیری از دوربین ثابت، باید متوجه چالش مابین انیمیشن و کاراکتر با سطح قابل تعامل محیط باشیم.
علاوهبر این مسئله، با موضوع پایین بودن ارزش تکرار بازی طرفیم. The Keeper تجربهای پنج الی ۶ ساعته را در اختیار بازیکنانش قرار داده و از آنجایی که اثر چه در زمینهی طراحی مراحل و چه در بحث روایتگری کاملا ساختار خطی را دنبال میکند، بعد از یک بار بهپایان رساندن تجربهی بازی، The Keeper هرگز ارزش تکرار چند باره نداشته و جز ساختار کنجکاویبرانگیز قصه، در زمینهی گیمپلی و طراحی مراحل نمیتواند بازیکنانش را دوباره بهتجربهی بازی دعوت کند.
بازی از منظر دیداری و شنیداری اما بهیک بوم نقاشی زنده شباهت دارد. از طراحی چشمنواز اقسام محیطهای مختلف، از زیستبومهای پر نقش و نگار تا رویکرد هنری کاملا خاص، ترکیبی تماشایی را در The Keeper شکل داده است. بازی آن رویکرد صامت و پرتعلیق خود را بهرابط کاربری آورده و بهلطف ساختار خوشنقش و خلوتِ UI (رابط کاربری) بازیکن با صفحهای خلوت که محیط و کاراکترهای بازی در مرکز آن قرار دارند، در جهان بازی غرق میشود.
از سوی دیگر و در زمینهی موسیقی هم The Keeper عالی است. قطعات دیوید ارل (David Earl) همان روحی است که در کالبد جهان بازی دمیده شده و قلب آن را بهحرکت میاندازد. همهی این ویژگیها را در کنار انیمیشنسازی فوقالعاده فانوس دست و پاچلفتی و پرندهی همراهش بگذارید تا بدانید که The Keeper از نقطه نظر صوتی و بصری، حرف ندارد.
بررسی بازی The Keeper | ضیافت هنر و خیال
نقاط مثبت
- قصهگویی خیالانگیز
- طراحی خوشساخت مراحل
- جلوههای گرافیکی تماشایی
- صداگذاری و موسیقی بسیار خوب
- تنوع بسیار خوب در خصیصههای گیمپلی و شمایل محیطها
نقاط منفی
- ارزش تکرار پایین
- برخی از باگهای مابین انیمیشن کاراکتر و دوربین ثابت در محیطها