بررسی بازی Flesh Made Fear؛ سفری خاطرهانگیز به ریشههای کلاسیک رزیدنت اویل
بازی Flesh Made Fear دقیقا همان چیزی است که طرفداران قدیمی «رزیدنت اویل» و «سایلنت هیل» در انتظارش بودند؛ یک بازآفرینی وفادار و هنرمندانه از دوران طلایی سبک «بقا و وحشت»، با همه جزئیات آشنا و دوستداشتنیاش، از زاویههای دوربین ثابت گرفته تا کنترلهای تانکی و مدیریت منابعی که هر گلولهاش باارزش است. این بازی نهتنها از آثار کلاسیک الهام گرفته، بلکه موفق شده هویت خاص خودش را هم بسازد؛ تجربهای مدرن با روح و ضربآهنگ دهه ۹۰ میلادی.
اگر شما هم مثل من، یک گیمر دهه شصتی (یا حتی دهه هفتادی) باشید، احتمال زیادی وجود دارد که بخش قابلتوجهی از دوران نوجوانی خود را با بازیهای ترسناک دوربین-ثابت مثل رزیدنت اویلهای ۱ تا ۳ و سایلنت هیلهای آن زمان گذراندهاید. درست است که بازیهای بقا و وحشت امروزی هم جذابیتهای خاص خودشان را دارند، ولی دست کم برای من، بازیهای آن زمان جایگاه ویژهای داشتند. از آنجایی که این روزها «پول» در بازیهای سومشخص است، نمیتوانیم انتظاری از شرکتهای بزرگ برای احیای این سبک داشته باشیم. خوشبختانه استودیوهای مستقل و تیمهای کوچک، این خلاء را احساس و بازیهای خیلی خوبی را خلق کردهاند؛ از سری Tormented Souls گرفته تا بازیهای Signalis.
حالا بازی Flesh Made Fear که کاملا توسط یک برنامهنویس به نام «مایکل کاسیو» ساخته شده، پس از سالها توسعه، برای کامپیوتر عرضه شد. یک بازسازی باکیفیت با گرافیک پیکسلی دهه ۹۰ میلادی که تجربه بازی کردن رزیدنت اویلهای اولی را دوباره در اختیارمان قرار میدهد.
داستان بازی شما را در نقش یکی از اعضای جوخه مرگ (R.I.P Squad) قرار میدهد؛ تیمی ویژه که برای بررسی شهری متروکه و ویران به نام Rottwood اعزام شده است. این شهر، قربانی آزمایشهای مخوف «ویکتور ریپر» است؛ دانشمندی روانی که زمانی روی کنترل ذهن انسان کار میکرد. اما ریپر پا را از مرز علم فراتر گذاشت و سرمهای کنترل ذهن را با آیینهای تاریک ترکیب کرد. طبیعتا نتیجه چیزی نبود جز فاجعهای هولناک که همه افراد شهر را به زامبی و هیولا تبدیل کرد.
در شروع Flesh Made Fear میتوانید از بین دو شخصیت قابل بازی، «جک» و «ناتالی»، انتخاب کند. هر دو نفر، مسیر روایی مشابهی را طی میکنند، اما با تفاوتهایی در محیطها، تعاملات و جزئیات، تجربهی تکرار بازی را توجیهپذیر میسازند.
ساختار آن بهشدت یادآور سیستم «سناریوهای A و B» در رزیدنت اویل ۲ است؛ یعنی یک هستهی داستانی واحد با تفاوتهای محیطی و روایی ظریف که باعث میشود هر بار بازی، تازه و متفاوت احساس شود. از سمت دیگر، شخصیت جان، قدرت بدنی بیشتری دارد و دیرتر از پای درمیآید، در حالی که ناتالی، فضای بیشتری برای نگهداری آیتمها دارد؛ یعنی دقیقا مثل کریس و جیل در اولین رزیدنت اویل. هر کدام از شخصیتهای بازی، لباسهای مختلفی، از جمله لباسهای رزیدنت اویل، دارند که آنها را باید بهصورت جداگانه و در قالب DLC بخرید.
بهعلاوه، بازی پایانهای متعددی دارد که بر اساس تصمیمات و عملکرد شما تغییر میکنند؛ درست مانند نسخه اول رزیدنت اویل، جایی که انتخاب میان نجات یا قربانی کردن شخصیتها منجر به تغییر در نتیجهی داستان میشود. اگر هم بخواهید همه Achievementهای بازی را بگیرید و به اصطلاح، آن را ۱۰۰ درصد کنید، باید همه پایانهای بازی را با هر دو شخصیت تجربه کنید.
در بازی Flesh Made Fear، همهچیز با دوربینهای ثابت و کنترلهای تانکی آغاز میشود. این ویژگیها ممکن است در نگاه اول برای گیمرهای امروزی عجیب یا سخت به نظر برسند، اما دقیقا همان چیزی هستند که باعث میشوند بازی حس و حال واقعی یک ترس و بقای کلاسیک را بازسازی کند. حرکات دقیق، زاویه دید محدود و تمرکز بر مدیریت منابع، هر قدم را به تصمیمی آگاهانه و پر از استرس تبدیل میکند. با اینکه از ماوس برای نشانهگیری استفاده میکنید، ولی برخلاف بازیهای امروزی، بیشترین تمرکز روی کیبورد است.
بازی Flesh Made Fear مثل همان چیزی که انتظارش را دارید، ترکیبی از اکشن و پازل است. سیستم پازلها نه آنقدر ساده است که چشم بسته آنها را حل کنید، نه آنقدر پیچیده که نیاز باشد به ویدیوهای یوتیوب رجوع کنید. در حقیقت، پازلها بیشتر از جنس رزیدنت اویل هستند تا سایلنت هیل؛ یعنی منطقمحور و کاربردی، نه پیچیده یا فلسفی. آنها ذهنتان را درگیر میکنند، اما باعث توقف جریان بازی نمیشوند. بد نیست بدانید که تمام کردن این بازی، چیزی بین ۶ تا ۸ ساعت زمان میبرد.
از زامبیهای کلاسیک گرفته تا غولهایی ساختهشده از گوشت و سلاح، Flesh Made Fear در زمینهی طراحی دشمن چیزی از سایلنت هیل کم ندارد. هیولاهای بازی بهصورت کلی چالش زیادی ندارد؛ ولی کار آنجایی سخت میشود که تعدادشان خیلی زیاد شده و شما را در فضایی بسته گیر بیندازند.
همچنین نحوهی معرفی دشمنان از طریق میانپردههای کوتاه و سینمایی، بهشدت یادآور لحظات فراموشنشدنی اولین رزیدنت اویل و همچنین نسخه Code Veronica هستند. نگاههای سایهدار، انیمیشنهای خشک و نورپردازی رنگی، بهخوبی حس «وحشت مصنوعی» دوران پلی استیشن ۱ را بازسازی میکنند.
اگرچه طراحی بصری باسها فوقالعاده و چشمگیر است، ولی از نظر گیمپلی نوآوری خاصی ندارند. اغلب نبردها به یک فرمول خلاصه میشوند: «بدو، شلیک کن، فرار کن و دوباره تکرار کن». البته وجود دکمه اختصاصی برای جاخالی دادن باعث شده اندکی کنترل در نبردها بیشتر شود، اما همچنان تنوع کمی در الگوهای حمله حس میشود.
از همان لحظه ورود به منو، موسیقی سبک Synth دهه ۸۰ میلادی، فضای بازی را در بر میگیرد؛ ترکیبی از ترس، هیجان و احساس تنهایی که در تاریکی محیطها طنینانداز میشود. نورپردازی رنگی و شارپ و همچنین جلوههای بصری پیکسلیشده یادآور روزهای شکوه پلیاستیشن ۱ است، با محیطهایی که در عین سادگی، غمانگیز و تهدیدآمیز به نظر میرسند. تجربه صوتی هم عمدا به همان استانداردهای آن زمان وفادار مانده است؛ دوبلهها مصنوعی، مکثدار و اندکی بیاحساساند — اما بهجای اینکه ضعف باشند، به شکل عجیبی حس نوستالژی را تقویت میکنند. نکته جالب اینکه، سازنده بازی اعلام کرده که اکثر دوبلههای بازی، توسط استریمرهای معروف انجام شده است که در همان ابتدای بازی، نامشان نوشته میشود.
اگر بخواهیم به بزرگترین ایراد بازی Flesh Made Fear اشاره کنیم، باید به نورپردازی آن بپردازیم. تاریکی عنصر اصلی در اتمسفر بازی است، اما گاهی این تاریکی به مرز آزاردهنده میرسد. چراغقوه شخصیت تنها محدوده باریکی را روشن میکند و عملا انعکاسی در محیط ندارد. در نتیجه، در برخی صحنهها صرفا در سیاهی حرکت میکنید و جزئیات محیط را از دست میدهید. افزایش روشنایی تصویر هم کمکی نمیکند؛ چون باعث میشود رنگها شسته و مصنوعی به نظر برسند.
نکته عجیب اینکه، با وجود گرافیک پیکسلی، Flesh Made Fear بازی خیلی سبکی محسوب نمیشود و برای تجربه روان آن روی حداکثر تنظیمات گرافیکی، حداقل به یک کارت گرافیک GeForce 1070 نیاز دارید.
بازی Flesh Made Fear یک سفر عاشقانه به دوران طلایی بقا و ترس است. عنوانی که با وجود محدودیتهای تکنیکی و برخی کاستیها، موفق میشود همان حس اضطراب، ترس و لذت منطقی دهه ۹۰ را زنده کند. اگر هنوز با شنیدن صدای باز شدن درهای رزیدنت اویل لرز به تنتان میافتد، یا از دیدن محیطهای تاریک پیکسلی ذوق میکنی، این بازی دقیقا برای تو ساخته شده است.
Flesh Made Fear
نقاط قوت
- طراحی بصری و موسیقایی با هویت دهه ۸۰ میلادی
- وفاداری کامل به سبک کلاسیک بقا و وحشت
- دو شخصیت قابل بازی و چند پایان متفاوت
- دشمنان متنوع با طراحی هنری چشمگیر
- کیفیت بالای صدا و نورپردازی سینمایی
نقاط ضعف
- نورپردازی بیش از حد تاریک در برخی محیطها
- کنترلهای تانکی که ممکن است برای بازیکنان مدرن دشوار باشند