بررسی بازی Cronos: The New Dawn؛ وحشت آخرالزمانی
استودیو بلوبر تیم کارنامه پر فراز و نشیبی دارد؛ از بازیهای ترسناک موفق تا تجربههای نهچندان دوستداشتنی. به همین دلیل وقتی پروژه بازسازی سایلنت هیل ۲، یکی از شاهکارهای فراموشنشدنی ژانر وحشت، به آنها سپرده شد، بهشخصی امید چندانی به موفقیت آن نداشتم. اما تجربه ریمیک سایلنت هیل ۲، مشت محکمی بر این قضاوت عجولانه و اشتباهم بود و بلوبر تیم بهنحو احسن از عهده کارش برآمد. حالا نوبت به Cronos: The New Dawn، بازی جدید این استودیو رسیده است تا ثابت کند که بلوبر بدون نیاز به اثری امتحان پسداده هم میتواند بازی ترسناک خوب بسازد. اما این استودیو چقدر در این راه موفق بوده است؟ لطفا ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا بعد هم مفصل در مورد آن صحبت کنیم:
پخش از رسانه
شخصیتی با لباسی سنگین و شبیه به لباس فضانوردها در دل تاریکی معلق مانده است تا مانیتوری جلویش ظاهر شود و سوالهایی عجیب از او بپرسد؛ سوالهایی از این جنس که تصویر روی مانیتور چیست؟ جامعه یا تنهایی؟ و موارد دیگری از این دست که منِ مخاطب، در اولین دقایقم از تجربه بازی Cronos: The New Dawn، هیچ ایدهای از آنها و چرایی پرسیده شدنشان ندارم. دست و پا شکسته و با کمی چاشنی حدس به این سوالها پاسخ میدهم تا بالاخره شخصیت بازی از قید و بند این زنجیرها رها شود و بتوانم اولین قدمهایم را در دنیای بازی بردارم. از همان اولین قدمها، مشخص است که در این جهان، خیلی چیزها سر جایشان نیستند و بزرگترین حسی که القا میکند، چیزی نیست جز ناامیدی، پوچی و ویرانی تا سر حدی باورنکردنی.
روند روایت داستان بازی کمی کُند است و شاید حوصله برخی از گیمرها را سر ببرد؛ اما اگر صبر کافی را داشته باشید، لذت خوبی از داستان بازی پس از رسیدن آن به بخشهای پایانی خواهید برد
شخصیت بازی، با عبارت «مسافر» خطاب میشود؛ گویی هویتی ندارد یا حتی دقیقتر، مثل خیلی از جوامع کمونیستی که در آن فرد صرفا ابزاری در خدمت سیستم است، هویتش اهمیتی ندارد و فقط، ماهیتش بهعنوان مهرهای در اختیار سیستم او را تعریف میکند. اینجا هم «مسافر»، عملا یک مسافر است که باید با سفر در زمان و رفتن به لهستان در دهه ۸۰ میلادی، افرادی را پیدا کند و اطلاعات موردنیاز از آنها را بهدست بیاورد. داستان Cronos، مدام در حال مطرح کردن سوال است و حتی فکر میکنم عبارت «مرموز» هم نمیتواند دقیق حق مطلب را در میزان مبهم بودن اتفاقات در ابتدای راه ادا کند.
اما پس از مدتی، کم کم متوجه میشوید که تمام این ابهامها و سوالها، برای ماِ مخاطب و برای شخصیت اصلی بازی، زیر سایه سوالی بینهایت مهمتر قرار میگیرند؛ اینکه این شخصیت با آن لباس سنگین، کیست و چرا تمام این کارها را انجام میدهد. داستان Cronos پتانسیل این را دارد که به دلیل گرفتار کردن خودش در قید و بند رمز و رازهای مختلفش، تبدیل به ناامیدی شود؛ اما خوشبختانه نویسندگان بازی، برای سوالهایی که مطرح میکنند، جوابهای ارزشمندی هم دارند؛ اما به یک شرط. اینکه مخاطب بازی، حوصلهاش را داشته باشد تا تک تک کات سینهای نسبتا طولانی و زیاد بازی را با حوصله و دقت تماشا کند، متنهای مختلفی را که در گوشه و کنار این جهان بهدست میآورد بخواند و در نهایت با کنار هم دادن قطعات این پازل چند صد تکه، به آن مقصودی که داستان بازی دارد، پی ببرد.
به بیان بهتر، داستان Cronos در ابتدا با طرح سوالهایی مختلف آغاز میشود، به مرور ما را به سفری در دل جهان خود و حتی تاریخ میبرد تا با شخصیتهای مختلفی آشنا شویم و تکههای پازل داستانیاش را به مرور جمع کنیم و در نهایت هم تصویری ارزشمند با کنار هم قرار دادن این تکهها برای ما خلق میکند. اما کاملا حق میدهم که برخی از مخاطبین، حوصله پشت سر گذاشتن این مسیر طولانی را برای رسیدن به آن تصویر نهایی ارزشمند نداشته باشند و از جایی به بعد، این روند نسبتا کُند روایت کمی آنها را خسته کند. ولی باز هم تاکید میکنم که اگر جزو این دسته از گیمرها نباشید، Cronos داستان ارزشمندی برای شما تدارک دیده است که پایانِ آن و همینطور شخصیتپردازی کاراکترهای مرموزش، راضیکننده هستند و ارزش دنبال کردن را دارند.
اما حتی اگر با داستان Cronos هم ارتباط برقرار نکنید، باز ساخته جدید بلوبرتیم میتواند با گیمپلی ارزشمند خودش حسابی شما را در طول تجربه تقریبا ۱۷ ساعته خودش درگیر مسیری پرتنش، ترسناک و چالشبرانگیز کند. Cronos با اینکه کاملا فاقد نوآوری نیست، ولی بهوضوح از حیث گیمپلی وامدار نامهای بزرگ ژانر وحشت است؛ از بازیهایی مثل رزیدنت ایول و Dead Space گرفته تا حتی فیلم معروف The Thing. خود این نکته، برای من بسیار جالب بود؛ چرا که وقتی بلوبر سال پیش بازی سایلنت هیل ۲ را عرضه کرد، انتظار داشتم تا Cronos هم شباهتهای زیادی به آن داشته باشد. اما با اینکه برخی محیطها و فضاهایی مثل داخل خانهها در بازی بیشباهت به محیطهای سایلنت هیل نیستند، ولی هسته کلی گیمپلی این بازی بیشتر الهامگرفته از رزیدنت ایول است و مواردی مثل محدودیت اینونتوری، جنس ترسها یا کم بودن منابع و مهمات آن را بیشتر شبیه ساخته کپکام میکنند.
ساختار کلی گیمپلی بازی بیشتر شبیه به آثاری چون رزیدنت اویل و Dead Space است تا سایلنت هیل و بهخوبی از عناصر آشنای ژانر ترسناک بقامحور استفاده میکند
با وجود شباهت انکارناپذیر به برخی بازیهای معروف، Cronos اصلا و ابدا یک تقلید سطحی نیست و در نهایت تمام این الهامها را در راستای خلق اثری شدیدا لایق احترام استفاده کرده است. روند کلی بازی، به چند مولفه تقسیم میشود که یکی از مهمترینِ آنها، نبرد با دشمنان است. دشمنان بازی با نام Orphans شناخته میشوند و یکی از سوالهایی که در داستان دنبال میکنیم، ماهیت آنها است. این موجودات تقریبا سراسر جهانِ بازی را تسخیر کردهاند و قدم زدن در لابهلای محیطهایی که در و دیوار آنها پوشیده از لایههای سرخ رنگ و دارای حیات است، ترس عجیبی از عظمت این آلودگی در دل مخاطب میاندازد.
اما این دشمنان که میتوانستند تنوع بهتری هم داشته باشند، اکثر اوقات و بهصورت تکی، چندان هم ترسناک و چالشبرانگیز نیستند و نهایت با چند شلیک درست به سر یا قسمتهای حیاتی بدنشان، از پا میافتند. با این حال قضیه وقتی ترسناک میشود که بدانیم حتی جسد این دشمنها هم خطرناک است و دشمنان زنده، میتوانند با آنها ترکیب شده و تبدیل به موجودی سرسختتر و قویتر شوند. پس همانطور که خود بازی هم تاکید میکند، هر کاری میخواهید با دشمنان بکنید اما اجازه ندهید آنها با یکدیگر ترکیب شوند! این ویژگی، چالش جذابی به نبردهای بازی اضافه میکند و مثلا میتوانید با سوزاندن بقایای دشمنان، جلوی ترکیب آنها با موجودات دیگر را بگیرید؛ اما منابع لازم برای این کار هم بسیار محدود هستند و این قضیه، نوعی سیستم ریسک و پاداش به بازی اضافه میکند که عمق زیادی به گیمپلی کلی نبردهای Cronos میدهد.
یکی دیگر از مواردی که در رابطه با Cronos دوست داشتم، نبود درجهسختی در بازی است و مرگ، بخشی از چرخه یادگیری در این اثر بهحساب میآید. ترکیب دشمنانی که باهم ترکیب میشوند، مهمات نسبتا محدود و آسیبپذیر بودن نسبی شخصیت اصلی در برابر ضربههای دشمنان، با این هدف طراحی شدهاند تا گیمر را از صرفا فشار دادن بدون فکر دکمه شلیک، بهسمت اصولی و درست جنگیدن هدایت کنند. مثلا در برخی از محیطها، شاهد بشکههای انفجاری هستیم که گاهی هم باید با استفاده از قابلیتی آنها را بسازید. با این بشکهها میتوانید دشمنان را به سمت خودتان بکشانید و با یک انجفار، همزمان چندتا از آنها را از بین ببرید و در عین حال با سوزاندن جسدشان، جلوی ترکیب شدن آنها با دشمنان بعدی را هم بگیرید. یا حتی استفاده درست و بهموقع از سلاح آتشزن باوجود ارزشمند بودن مهمات آن، میتواند جلوی مصرف تعداد زیادی تیر از سلاحهای دیگر را بگیرد. این ساختار هوشمندانه و درست جنگیدن در Cronos اهمیت ویژهای دارد و آن را یک پله فراتر از تجربهای صرفا اکشن میبرد.
حتی باس فایتهای جذاب Cronos هم دقیقا با این ذهنیت خلق شدهاند و اگر صرفا بخواهید تمام داشتههای سلاحهای خودتان را روی باس خالی کنید، یا شکست خواهید خورد یا مهمات به پایان میرسند. اما اگر به محیط توجه کنید، اشیا مختلفی پیدا خواهید کرد که میتوانند به شما برای پیروزی راحتتر در این نبردهای نفسگیر کمک کنند.
ایده ترکیب شدن دشمنان با یکدیگر و قویتر شدن آنها با این کار، عمق زیادی به نبردها میدهد و چالشهای پرتنشی را پیشروی مخاطب میگذارد
علاوه بر جذاب بودن نبردها، Cronos ارزش خوبی هم برای کنجکاوی گیمرها برای گشت و گذار در بازی قائل است. با اینکه ساخته بلوبر تیم اثری خطی است، اما اکثر محیطهای آن به سبک آثار کلاسیک ژانر وحشت گوشه و کنارهایی مخفی دارند که با گشتن آنها، میتوانید آیتم و منابع مختلفی بهدست بیاورید. این منابع بعدا برای ارتقا تجهیزات و سلاحهای شخصیت اصلی استفاده میشوند. به سلاحها اشاره کردم و Cronos برای اثری شوتر، تنوع مناسبی از سلاحها دارد که به مرور تجهیزات جانبی آنها را هم بهدست میآورید. اکثر سلاحها جدا از حالت عادی تیر زدن، حالت شارژ هم دارند که استفاده از آن میتواند ورق را به نفع شما در نبردها برگرداند. در مجموع سیستم ارتقا بازی هم بهخوبی طراحی شده است و باعث میشود همیشه برای گشتن کامل محیطها و بهدست آوردن منابع لازم، اشتیاق داشته باشید.
اما در کنار تمام ویژگیهای مثبت Cronos، اگر بخواهم گلهای هم از گیمپلی آن داشته باشم، مربوط به جنبه پازل و معمایی آن است. این جنبه از بازی بیشتر روی پازلهایی محیطی متمرکز شده است و مثلا با قابلیتی میتوانید ناهنجاریها را اصلاح کنید که باعث تغییر در محیطها و فراهم شدن مسیر میشود یا با قابلیتی دیگر، میتوانید برق لازم برخی دستگاهها را از منبع آنها تامین کنید. اما این موارد چالش چندانی ندارند و حتی پس از مدتی کمی تکراری هم میشوند. مثلا بازی در ابتدا، برای همان ویژگی تغییر در ناهنجاریها حالتی متفاوت را هم معرفی میکند که اجازه میدهد آنها را روی چند حالت تنظیم کنید (و نه فقط فعال/غیرفعال) اما در ادامه استفاده خاصی از این ویژگی نمیکند. در بخشی از بازی پازلی جالب داریم که در آن باید با حل کردن یک چیستان، اشیا را به شکل درستی در جای خود قرار بدهید و ایکاش Cronos از این دست معماها بیشتر داشت تا گیمپلی آن حسابی کاملتر میشد.
بخش اعظیمی از تیم توسعه Cronos، همان تیمی است که روی بازی مدیوم هم کار کرده بود و مشخص است که این افراد، تصمیم گرفتهاند تا در ساخته جدید خودشان، از اثری بیشتر روایتمحور به سمت تجربهای بروند که با گیمپلی مخاطب را درگیر میکند. این تصمیم کاملا به نفع Cronos تمام شده است و بازی با استفاده از یک سری اصول کلی در طراحی گیمپلی آثار ترسناک بقامحور و بهره بردن درست و بهجا از آنها در ساختار خودش، تجربهای تقدیم مخاطب میکند که هر لحظه او را به چالش میکشد، با نبردهای جذاب سرگرمش میکند و آنقدر انگیزه به او میدهد که محیطهای مختلف بازی را بگردد و با ارتقا شخصیت، با دست پُرتری به نبرد با دشمنان برود. پس میتوان گفت که Cronos از حیث گیمپلی، قطعا مخاطب را ناامید نخواهد کرد و جزو بازیهای خوشساخت در سبک خودش بهحساب میآید.
بازی Cronos ویژگیهای ارزشمند دیگری هم دارد که قطعا یکی از آنها، ترس تاثیرگذار بازی و استفاده از فضاسازی درجهیک برای خلق چنین ترسی است. بلوبرتیم قبلا هم هنر خود را در خلق اتمسفر درجهیک در بازیهای مختلفش اثبات کرده است و Cronos هم از این قاعده مستثنی نیست. سازندهها به بهترین شکل ممکن با ترکیب ایدهالی از جلوههای بصری و صوتی، جهانی ترسناک را بهوجود آوردهاند که قدم زدن در آن حس تنشی دائمی و همیشگی را القا میکند. برخلاف تصوری که شاید از تریلرهای بازی میگرفتیم، جهان Cronos تنوع محیطی خیلی خوبی هم دارد و از فضاهای بستهای مثل بیمارستانی وحشتناک تا کوچه و خیابانهای شهری ویرانشده با حال و هوای شهرهای کشورهای کمونیستی را ارائه میدهد.
جهان Cronos تنوع محیطی خیلی خوبی هم دارد و از فضاهای بستهای مثل بیمارستانی وحشتناک تا کوچه و خیابانهای شهری ویرانشده با حال و هوای شهرهای کشورهای کمونیستی را ارائه میدهد
در کنار این وحشت روانی و مداوم، سازندهها خیلی بهجا از جامپ اسکرها هم بهره میبرند و مثلا وقتی که پس از نبردی سخت انتظار دارید درِ پیشرویتان مامنی امن باشد، ناگهان یکی از آن موجودات وحشتناک با خورد کردن همان در به جان شخصیت اصلی میافتند. یا وقتی در حال حرکت در راهرویی آلوده و باریک هستید، دشمنی از روی دیوار شما را میگیرد و حسابی شوکهتان میکند.
بلوبر یک بار دیگر برای خلق جهان بازی خودش، سراغ آنریل ۵ رفته و اغراق نیست اگر بگویم بازی حتی از سایلنت هیل ۲ هم گرافیک بهتری دارد. نورپردازیها به بهترین شکل ممکن صورت گرفتهاند و نقش پررنگی در ترسناکتر کردن فضای کلی دارند. کیفیت بافتهای مربوط به طراحی شخصیت اصلی، دشمنان و حتی افکتهایی مثل انفجارها هم در یک کلام عالی است. البته این زیبایی بصری، به قیمت سنگین شدن بازی هم تمام شده است و حداقل روی نسخه پی سی که ما به آن دسترسی داشتیم، افت فریمهای محسوسی را میتوان در بازی تجربه کرد که گاهی هم شدید میشوند و مثلا در یکی از اتاقها که پس از انجام کارهای مختلفی تعداد زیادی تلویزیون همزمان روشن میشوند، افت فریم بازی واقعا وحشتناک بود. این اتفاق تنها همین یک بار رخ داد و احتمالا بیشتر یک باگ است اما در مجموع شاهد افت فریم کلی در بخشهای مختلفی از بازی هستیم.
اگر سایلنت هیل ۲ را تجربه کرده باشید، قطعا استفاده هنرمندانه سازندهها از عنصر صدا برای القای ترس را بهخاطر دارید و این ویژگی، در Cronos هم استفاده شده است. صدای دشمنان یا همان دیوارهای آلوده سرخرنگ در سراسر بازی عملا به مغز مخاطب نفود میکند و به معنی واقعی کلمه، روح و روان مخاطب را آزار میدهد. این کیفیت در رابطه با استفاده متناسب از موسیقی در بازی هم صدق میکند و جنبههای صوتی کلا مکمل بسیار خوبی برای بهوجود آمدن اتمسفر تاثیرگذار فعلی Cronos هستند.
در مجموع، استودیو بلوبر تیم با Cronos: The New Dawn ثابت میکند که حتی بدون وابسته بودن به نامی بزرگ مثل سایلنت هیل هم به بلوغ خوبی در خلق اثری ترسناک رسیده است. شاید روایت نسبتا کند Cronos برای برخیها خوشایند نباشد، اما گیمرهای صبورتر قطعا لذت خوبی از داستان آن خواهند برد. به همین روال گیمپلی بازی هم ترکیبی ایدهآل از عناصر موفق بازیهای ژانر وحشت بقامحور را در کنار ایدههای جذابی مثل ترکیب شدن دشمنان ارائه میدهد و فقط پازلهای باکیفیتتری تا تبدیل شدن به اثری بینقص در این ژانر کم دارد. کیفیت بالای بصری و صوتی بازی و اتمسفرسازی درجهیک هم جایی برای حرف نمیگذارند و تجربهای به معنی واقعی کلمه ترسناک را ارائه میدهند؛ حتی اگر کمی افت فریم را شاهد باشیم. پس اگر طرفدار بازیهای ترسناک هستید، Cronos این روزها یکی از بهترین گزینههای ممکن است و پیشنهاد میکنم اصلا آن را از دست ندهید.
Cronos: The New Dawn
نقاط قوت
- داستان مرموز و پرجزییات
- ایده جالب ترکیب شدن دشمنان باهم و عمق بخشیدن به نبردها با آن
- تنوع مناسب تجهیزات و سیستم خوب ارتقا آنها
- استفاده درست از المانهای سبک ترسناک بقامحور مثل محدودیت فضا و کمبود منابع
- حس چالش ارزشمند بازی
- فضاسازی درجهیک که تاثیرگذار ترس را افزایش میدهد
- جلوههای صوتی و بصری بسیار باکیفیت
نقاط ضعف
- ریتم کند روایت داستان برای برخی خوشایند نخواهد بود
- تنوع دشمنان میتوانست بهتر باشد
- ساده بودن پازلهای محیطی بازی
- افت فریمهای محسوس
بررسی بازی Cronos: The New Dawn روی پی سی و با کد ارسالی ناشر صورت گرفته است.
Zoomg received a review code on PC for Cronos: The New Dawn from the publisher.