بررسی بازی Shadow Labyrinth؛ مترویدوینیا به سبک پکمن
وقتی صحبت از مجموعه پکمن میشود، قطعا ذهن خیلی از ما سراغ همان بازی معروفی میرود که خیلیهایمان در دوران کودکی بارها و بارها آن را تجربه کردهایم. اما اگر سریال سکرت لول را تماشا کرده باشید، اپیزود مربوط به پکمن آن را بهخاطر دارید که حکم پیشدرآمدی را برای بازی Shadow Labyrinth داشت؛ اثری دوبعدی و در سبک مترویدوینیا که باندای نامکو آن را ساخته و منتشر کرده است. Shadow Labyrinth ایدههای جالبی دارد که تلفیق تجربهای اکشن و دوبعدی با ساختار مترویدوینیا با برخی مولفههای آشنای جهان پکمن، تنها بخشی از آنها است. با این حال بازی در پیادهسازی و اجرای این ایدهها چقدر موفق است؟ در ادامه سعی میکنم پاسخ درستی به این سوال بدهم.
از نظر روایت و داستان، در Shadow Labyrinth با کاراکتری آشنا میشویم که با نام شمشیرزن شماره ۸ شناخته میشود. این کاراکتر در همان ابتدای بازی با یک پاک، همان شخصیت آشنای پکمن، آشنا و همراه میشود و حال این دو باید در کنار هم در جهانی وسیع و گسترده مشغول ماجراجویی شوند و به اسرار آن پی ببرند. از قضا بازی از حیث مطرح کردن این اسرار، کیفیت خوبی دارد؛ بهطوریکه از همان ابتدا این سوال ایجاد میشود که اصلا شخصیت اصلی بازی کیست و اینجا چکار میکند؟ یا اینکه در ادامه شخصیتهای جدیدی معرفی میشوند که هرکدام نقش خود را در داستان دارند. با این حال Shadow Labyrinth در جواب دادن به سوالهای مطرحشده توسط خودش، لزوما همیشه هم موفق نیست و حتی زمانی که این کار را انجام هم میدهد، نتیجه ارائهشده چندان کیفیت فوقالعادهای ندارد. البته بازی اشارههای جالبی به دنیای بازیهای باندای نامکو دارد که اگر طرفدار آنها باشید، لذت خوبی از این موضوع خواهید برد.
بههر حال بهعنوان یک بازی در سبک مترویدوینیا، کیفیت کلی Shadow Labyrinth قرار نیست با داستان آن سنجیده شود و روایت کلی آن هم در نهایت راضیکننده و قابلقبول است. این موضوع، در حالتی میتوانست اصلا بهچشم نیاید که بازی، در سایر زمینهها حرفهای بیشتری برای گفتن داشته باشد و Shadow Labyrinth، در این زمینه کمی کم میآورد! ساختار کلی بازی، مشابه آن چیزی است که از اثری در سبک مترویدوینیا انتظار میرود؛ کاراکتری که در ابتدا با تجهیزات و قابلیتهای محدود کارش را آغاز میکند، بهمرور امکانات بیشتری بهدست میآورد که مسیرهای جدیدی باز میکنند و در نهایت با تمام اینها، باید با شکست دادن دشمنان و باسها و عبور از موانع مختلف، در داستان پیشروی کند.
در دلِ این ساختار کلی، Shadow Labyrinth تلفیقی از ویژگیهای مثبت و منفی است. بزرگترین عاملی که حتی پس از گذشت دقایق اولیه بازی هم آن را حس میکنید، درجهسختی نامتعادل بازی و در نتیجه آن، وادار شدن گیمر به تکرار چندین و چند باره کشتن دشمنان در محیطهای قبلی است. بهطور دقیقتر، پس از رسیدن به سومین باس بازی، در شرایطی قرار گرفتم که انگار ضربههای من عملا تاثیر خاصی روی سطح سلامتی باس نداشت و در عوض، با هر ضربه باس بخش زیادی از سطح سلامتی کاراکتر از بین میرفت. در نتیجه مجبور شدم به عقب برگردم و مثل اثری در سبک سولزلایک، بارها و بارها دشمنان منطقهای مشخص را بکشم تا منابع لازم برای ارتقا قدرت سلاح را بهدست بیاورم و شانس بیشتری برای شکست دادن باس مذکور داشته باشم. این لوپ، در ادامه بازی هم پابرجا بود و بهدلیل متعادل نبودن درجهسختی با میزان پیشرفتها، بارها در آن گرفتار شدم که پس از مدتی کمی خستهکننده میشود.
Shadow Labyrinth اما ویژگیهای مثبت کمی هم ندارد؛ طراحی کلی مراحل و مکانیکهای گیمپلی، کیفیت خوبی دارد و یکی از جذابترین ویژگیهای آن، عوض شدن جنس گیمپلی در طول بازی است؛ به این معنی که شما از طرفی همان شمشیرزن شماره ۸ را دارید که باید از طریق مبارزه با دشمنان و عبور از موانع، پیشروی کنید. از طرف دیگر، با رسیدن به ریلهایی مخصوص، تبدیل به پاک میشوید و باید بخشی از مراحل را هم به همین شکل پشت سر بگذارید. این وسط پس از شکست دادن یکی از باسهای بازی، امکان تبدیل شدن به موجودی غولپیکر و قدرتمند به نام «گایا» را هم بهدست میآورید که پس از پُر شدن نواری مخصوص فعال میشود و میتواند مخصوصا در باس فایتها، حسابی کمکحال شما باشد.
بازی همچنین تنوع محیطی خوبی هم دارد؛ در حالی که کار را از محیطی سرد و بیروح آغاز میکنید، در ادامه شاهد محیطهایی کاملا متفاوت مثل یک منطقه جنگلی یا حتی دهکدهای با ساکنین بیرحم هستیم که در هرکدام هم چالشهای جدیدی از حیث روبهرو شدن با گونههای جدیدی از دشمنان را پیشرو خواهید داشت. این وسط با اینکه تنوع دشمنان جزو ویژگیهای مثبت بازی بهحساب میآید، ولی سیستم مبارزه بازی آن روان بودن موردانتظار از آثار موفق سبک خودش را ندارد و برخلاف بازیهایی مثل Dead Cells یا Prince of the Persia: The Lost Crown، گاهی مکانیکهای نبرد کمی خشک و بدقلق بهنظر میرسند.
Shadow Labyrinth را از نظر گرافیکی هم میتوان مثل کیفیت کلی آن، ترکیبی از ویژگیهای مثبت و منفی دانست؛ از طرفی تنوع محیطها، دشمنان و حتی باسها رضایتبخش و حتی فراتر از آن است ولی وقتی روی جزییات کیفیت بافتها دقیقتر شویم، ضعفهای مشهودی در بازی دیده میشود. این ضعف در انیمیشنهای کلی هم دیده میشود و یکی از دلایلی که مبارزههای بازی آن روان بودن موردانتظار را ندارند، دقیقا همین مساله است. باندای نامکو از حیث موسیقی اما عملکرد بهتری داشته است و آهنگهای بازی کیفیت بسیار خوبی دارند؛ مخصوصا در باس فایتها که ریتم متناسب موسیقی، هیجان این نبردها را بیش از پیش میکند.
در مجموع، Shadow Labyrinth هرچند در بین آثار کاملا موفق سبک مترویدوینیا در سالهای اخیر قرار نمیگیرد، اما قطعا ارزش یک بار تجربه را هم دارد؛ تنوع مناسب در مکانیکهای کلی بازی و سوییچ بین چند موجود مختلف، برخی باس فایتهای باکیفیت و تنوع محیطها، از ویژگیهای مثبت بازی هستند که تحتشعاع ضعفهایی مثل درجهسختی نامتعادل، اکشنهای گاهی خشک و بدقلق و جزییات گرافیکی پایینتر از حد انتظار قرار میگیرند.
Shadow Labyrinth
نقاط قوت
- تنوع مناسب مکانیکهای گیمپلی و سوییچ بین چند شخصیت
- محیطهای متنوع هرکدام با دشمنانی جدید
- برخی باس فایتهای جذاب
- موسیقیهای متناسب و باکیفیت
- ارجاعات جالب در داستان
نقاط ضعف
- سطح کلی روایت میتوانست بهتر باشد
- جزییات گرافیکی پایینتر از سطح انتظار
- خشک بودن سیستم کلی مبارزهها
- درجهسختی و سیستم پیشرفت نامتعادل