بررسی بازی Sonic Wings Reunion - پروازی برای خاطرات
در معبد بزرگ تاریخ بازیهای ویدیویی، احیای یک اسطوره همواره با ترکیبی از امید و هراس همراه است. دنیای امروز گیمرها پر از این احیاها است که برخی از آنها به شکست انجامیده (مثل سری Contra) و برخی فرنچایزها مثل شورش در شهر درخشیدند. در سالهای اخیر یک رستاخیز دیجیتالی برای فرنچایزهای کلاسیک و محبوب دنیای گیم رخ داده که میتواند روحی تازه در کالبدی قدیمی بدمد یا صرفاً به تقلیدی رنگپریده از شکوه گذشته بدل شود. «سونیک وینگز»، یا آنطور که در غرب میشناختیمش، «ایرو فایترز» (در ایران هم به آن القاب مختلفی گفته میشد؛ مثلا هواپیما جنگی را من یادم است) در دوران طلایی آرکیدهای دهه ۹۰، حکم یک تکآس را در میان انبوه بازیهای «شوتر اسکرول-عمودی» (Vertically Scrolling Shooter) داشت. اما احیای این بازی چطور از آب در آمده است؟
در سالهای دور که فضای سرگرمی مملو از سفینههای علمی-تخیلی و اژدهایان مکانیکی بود، «ایرو فایترز» با جتهای جنگی واقعی و حال و هوای نظامیاش، هویتی منحصر به فرد داشت. اکنون، پس از دو دهه سکوت مطلق، «Sonic Wings Reunion» از خاکستر برخاسته و باید بگویم در اولین برخورد، همانطور که از تریلرهای اولیه برمیآمد، حسی از عدم اطمینان به گیمر دست میدهد. این یک بازسازی بصری خیرهکننده نیست بلکه بیشتر به یک پورت HD از یک بازی گمشده از این سری شباهات دارد. اما باید یاد آور شوم جادوی این مجموعه هرگز در زرق و برق بصری خلاصه نشده بود؛ جادو در «حس» پرواز، در باله رقصیدن میان رگبار گلولهها و در دقت میلیمتری کنترل نهفته است.
میتوان گفت گیمپلی «سونیک وینگز» به سبک «مَنیک شوتر» (Manic Shooter) گرایش دارد که تمرکز آن بر روی جاخالی دادن از الگوهای پیچیدهی گلولههاست، اما هنوز به تراکم سرسامآور صفحهنمایش که در زیرژانر «بولت هل» (Bullet Hell / Danmaku) (مانند بازیهای استودیو Cave) میبینیم، نمیرسد.
ریشههای این سری بازی به سال ۱۹۹۲ و دستگاههای آرکید بازمیگردد، جایی که استودیوی «ویدیو سیستم» این بازی را به جهانیان معرفی کرد. این مجموعه با انتخاب خلبانانی از ملیتهای مختلف و تمرکز بر جتهای جنگی واقعی، به سرعت هویت منحصربهفرد خود را در میان شوترهای علمی-تخیلی آن دوران پیدا کرد و با دو دنباله موفق در آن زمان، جایگاهش را تثبیت نمود. پس از چند نسخه فرعی و انحلال استودیوی اصلی، این فرنچایز به یک خواب طولانی و تقریباً دو دههای فرو رفت و همین سکوت است که به بازگشت اخیر آن تحت نام «رینیون» (Reunion) که همراه با سازندگان اصلیاش است، معنایی عمیقتر و نوستالژیک میبخشد.
خوشبختانه، بازی «رینیون» هستهی حیاتی این سری را نه تنها حفظ کرده، بلکه آن را پرورش داده است. گیمپلی، به طرز دلپذیری آشنا و در عین حال روان و مدرن است. این همان اکشن سریع و بیوقفهای است که انتظارش را داشتیم، با دشمنانی که الگوهای حرکتیشان در حافظهی عضلانی انگشتان ما حک شده است. برای ما ایرانیان هم جالبترین نکته آنجاست که مرحله یکی مانده به آخر بر فراز دریای کاسپین میگذرد و خوشبختانه سازندگان حواسشان بوده که هیچ نکته سیاسی در این قسمت جای ندهند.
جایی که «رینیون» از یک بازسازی صرف فراتر میرود و هویت مستقل خود را پیدا میکند، در لایههای استراتژیک جدیدی است که به این فرمول کلاسیک افزوده. تنوع خلبانان و داستانهایشان (که واقعا بامزه است) به کنار، سیستم «همراه» (Wingman) یک تغییر بنیادین و هوشمندانه در این سری است. این مکانیک، هر دور از بازی را از یک ماموریت تکنفره، به یک همکاری تیمی تبدیل میکند. آیا یک شخصیت با بمب پاککننده را بیشتر به عنوان یارتان در مراحل انتخاب میکنید یا با شخصیتی که لیزری متمرکز برای نابودی باسها دارد، جفت میشوید؟ وینگمنها قدرت خودشان را برای لحظاتی در اختیار گیمر میدهند که گیمپلی را از یکنواختی خارج میکند و روی داستان هم تاثیرات کوچکی دارند. این ویژگی جدید نبوغآمیز است و به تنهایی ارزش تکرار بازی را چندین برابر میکند. در مورد داستان بازی باید بگویم که روایت به صورت دیالوگ پیش میرود و دیالوگهای به ظاهر پیش پا افتاده و «کلاسیک» بین شخصیتها، یک ادای دین عامدانه و دوستداشتنی به قصهگویی سادهانگارانهی دوران آرکید است که لبخندی از سر شناخت بر لبان هر گیمر قدیمی مینشاند.
با این همه، نمیتوان از بزرگترین ضعف بازی، یعنی ارائه بصری آن، به سادگی گذشت. مشکل اینجا یک انتخاب هنری برای رسیدن به سبک «پیکسل آرت» نیست؛ باید بگویم ما با یک ناهماهنگی شناختی مواجهیم. گرافیک بازی به شکلی ناشیانه، گویی یک دارایی دیجیتال از دورانی گذشته است که به زور برای نمایشگرهای مدرن بزرگنمایی شده. دستان گیمر کنترلهای دقیق و پاسخگوی یک بازی مدرن را حس میکنند، اما چشمانتان یک یادگار دیجیتالی تاریخ مصرف گذشته را میبیند. این شکاف بصری، شاید عجیبترین و البته ناخواستهترین، ویژگی بازی باشد. خوشبختانه، در بخش صداگذاری، این ناهماهنگی وجود ندارد. وجود سه موسیقی متن کاملاً متفاوت، از جمله نسخههای تنظیم مجدد شدهی قطعات کلاسیک «ایرو فایترز ۱ تا ۳» که حالا با تنظیمهای راک مدرن آمیخته شدهاند، یک امتیاز بزرگ است.
و اما میرسیم به نقطهای که این جت جنگی باشکوه، با تمام قدرت، به زمین برخورد میکند: قیمتگذاری. برچسب قیمت ۵۰ دلاری، در عصری که مجموعههایی نظیر «Cowabunga Collection» یا آرشیوهای کمنظیر کپکام، دهها بازی کلاسیک را با موزهای از محتوای اضافی به نصف این قیمت عرضه میکنند، یک تصمیم واقعا مسخره است. محتوای «رینیون» ناقص است و هرچقدر هم داستان در آن نهفته باشد، آن «وسعت» لازم برای توجیه چنین قیمتی را ندارد. این بازی در ذات خود، یک تجربهی ده الی بیست دلاری بینقص است که به اشتباه در بستهبندی یک محصول ۵۰ دلاری عرضه شده.
Sonic Wings Reunion
نقاط قوت
- گیمپلی عمیق و اعتیادآور با نوآوری استراتژیک سیستم Wingman.
- ارزش تکرار بالا به لطف شخصیتها و خطوط داستانی متعدد.
- حضور دریای خزر!
- موسیقی متن خوب و نوستالژی.
نقاط ضعف
- قیمتگذاری بسیار گزاف و نامتناسب با محتوای کلی بازی.
- جلوههای بصری ضعیف، قدیمی و ناهماهنگ با استانداردهای روز.
- فقدان محتوای اضافی ارزشمند مانند نسخههای آرکید کلاسیک دیگر بازیها.