بررسی بازی Labyrinth of the Demon King: ریشههای سولزلایک
اگر رشد صنعت بازیهای ویدیویی را در سی چهل سال اخیر دیده باشید؛ حتما به این نتیجه رسیدید که در حال حاضر وارد دورانی شدیم که بازیهای مستقل و جمع و جور هم شانس دیده شدن دارند. هرچند هنوز بازیهای ویدیویی اصلی و مهم در هیاهوی گرافیکهای پرزرقوبرق گم میشوند. در این گیر و دار باید با شخصی به اسم J.R. Hudepohl آشا شویم، یک توسعه دهنده بازی اهل نیوزیلند که اخیرا بهتنهایی یک بازی منحصربهفرد را توسعه بخشیده است: بازی Labyrinth of the Demon King. اثری که با جسارت به ریشههای ژانر دانژن-کراولر اولشخص (شاید بتوانیم معادل فارسی آن را سیاهچالهنوردی بنامیم؟) و وحشت بقا بازمیگردد.
درست خواندید؛ بازی هزارتوی پادشاه شیطانی توسط یک توسعه پیدا کرده و قرار است روح عناوین کلاسیک دهه 90 را در کالبدی مدرن احیا کند. ناشری به نام Top Hat Studios (شاید این ناشر را از بازیهایی مثل Frogun به یاد بیاورید؛ تاپ هت استودیوز ناشری است که عمدتا روی بازیهای خلاقانه و نوستالژیک متمرکز است) عنوان Labyrinth of the Demon King را منتشر ساخته است. این هزارتوی تاریک و بیرحم که در بستر ژاپن فئودالی پر از شیاطین روایت میشود، دعوتی است به سفری پر از ترس، چالش و اکتشاف.
بازی Labyrinth of the Demon King را میتوان بهطور کامل الهامبخش از عناوینی دانست که پایهگذار ژانر سولزلایک بودند، بهویژه King’s Field. باید بدانید سالها پیش از بازیهای سولزلایک امروزی ، استودیو From Software با سری بازیهای کینگز فیلد شناخته شده بود؛ بازیهایی که میتوان گفت پایهریز عناوین سولز امروزی بودند. بازی هزارتوی پادشاه شیطانی نهتنها از نظر بصری و گیمپلی به King’s Field وفادار است، بلکه روح همان چالش، کاوش و اتمسفر تاریک را حفظ کرده که بعدها در سولزلایکهای مدرن تکامل یافت.
داستان بازی ساده اما گیراست: شما در نقش یک آشیگارو (سرباز پیاده) تنها هستید که پس از خیانت پادشاه شیاطین به اربابش، لرد تاکدا نوبومیتسو و قتلعام ارتش او، سفری انتقامی را آغاز میکند. این روایت تاریک در دورهای خیالی به نام عصر دارما در ژاپن رخ میدهد، جایی که جنگ، قحطی و موجودات اهریمنی زمین را تسخیر کردهاند. فضای بازی با الهام از اساطیر بودایی و فولکلور ژاپنی شکل گرفته و اگرچه داستان در ابتدا خطی به نظر میرسد، با پیشرفت در بازی، از طریق یادداشتهای پراکنده، اشعار مرموز در اینسو و آنسوی مکانها و تعامل با شخصیتهای ترسناک جهان بازی، لایههایی از رمز و راز و تاریکی آشکار میشود؛ درست مانند بازیهای سولز.
این روایت، مانند نقاشیهای جوهر ژاپنی با ظرافت و ایجاز، حس عمیقی از ناامیدی و وحشت را منتقل میکند، هرچند در لحظاتی ممکن است به دلیل کمبود عمق در شخصیتپردازی، کمی سطحی به نظر برسد؛ همان ایرادی که از نظر من همواره به بازیهای سولز وارد بوده و قهرمان بینام و نشانش به بازی ضربه میزند.
از نظر بصری، Labyrinth of the Demon King یک نامه عاشقانه به دوران پلیاستیشن 1 است. گرافیک با پلیگونهای اندک و بافتهای کاملا کهنه و قدیمی و مه غلیظی که محیط را در بر گرفته، همگی یادآور عناوینی چون King’s Field و Silent Hill در اواخر دهه نود میلادی هستند. این انتخاب عمدی، نهتنها حس نوستالژی را در گیمرها بیدار میکند، بلکه با استفاده از فیلترهای خاص و قدیمی و نورپردازی وهمآلود، اتمسفری خلق میکند که بازیکن را در هر لحظه در اضطراب نگه میدارد. طراحی محیطها، از قلعههای مخروبه پر از چاله و چوله و زنگار تا غارهای مرطوب و تاریک، بهگونهای درست شدند که هر راهرو و سیاهچاله، داستانی ناگفته از وحشت و تباهی از دنیای سرد بازی را روایت میکند. دشمنان، از موجودات زامبیمانند دردناک گرفته تا هیولاهای غولپیکر پوشیده از زخم و چرک، چنان طراحی شدهاند که در مه و تاریکی، ترسناکتر به نظر میرسند. این سبک بصری، که گاه به عمد تار و مبهم است، از تخیل بازیکن برای تقویت حس وحشت بهره میبرد و تجربهای خلق میکند که گویی از یک نوار VHS خراب بیرون کشیده شده است.
صداگذاری و موسیقی بازی نیز به همان اندازه تأثیرگذار است. موسیقی متن، که ترکیبی از صداهای محیطی و ملودیهای مینیمال با سازهای سنتی ژاپنی است، بهجای تکیه بر آهنگهای حماسی و پرهیاهو، بر ایجاد حس تنش و انزوا تمرکز دارد. صدای قدمها، نفسهای سنگین دشمنان و گاهگاه فریادها و جیغهای ناگهانی، اتمسفر بازی را به سطحی از وحشت روانشناختی میرساند که یادآور بازیهای قدیمی ترسناک است. صداها و دیالوگهای نامفهوم کاراکترها حال و هوای عجیبی دارد و اگر در سیاهی شب و با هدفون مشغول تجربه بازی باشید؛ از این صداها وحشت میکنید. البته باید بگویم در نسخه Nintendo Switch (که من آن را تجربه کردم) کیفیت صدا گاهی اوقات کمی ضعیف است و Delay در آن وجود دارد و این موضوع باعث میشود که جو بازی گاه احمقانه بشود تا ترسناک!
گیمپلی Labyrinth of the Demon King جایی است که بازی هم میدرخشد و هم گاه تزلزل میکند. این عنوان یک دونجن-کراولر اولشخص است و برخلاف بازیهای اکشن سریع سیستم مبارزه در اینجا کند، سنگین و استراتژیک است. بازیکن با یک کاتانای شکسته و نوار استقامتی محدود شروع میکند، که هر ضربه و دفاع را به تصمیمی حیاتی تبدیل میکند. حملات سبک، سنگین، پری (جا خالی دادن)، همگی به مدیریت دقیق استقامت کاراکتر وابستهاند. دشمنان، که از موجودات کوچک و روی اعصاب تا هیولاهای عظیمالجثه متغیرند، نیازمند یادگیری الگوهای حرکتی و زمانبندی دقیق هستند. نکته جالب این است که دشمنان گاهی با یکدیگر درگیر میشوند، که به بازیکن اجازه میدهد از این آشوب به نفع خود استفاده کند و استراتژیهای خلاقانهای به کار ببرد.
معماهای بازی، که شامل یافتن کلیدها، حل رمزها و تعامل با محیط هستند، بهخوبی با اتمسفر وحشت بقای بازی هماهنگ شدهاند. این معماها، که از عناوین کلاسیک مانند Resident Evil الهام گرفتهاند، بازیکن را به کاوش دقیق در محیط وادار میکنند. بااینحال، برخی از این معماها به دلیل نبود سرنخهای کافی یا طراحی بیشازحد مبهم، میتوانند باعث سرخوردگی مخاطب شوند. همچنین، سیستم ذخیرهسازی بازی، که به معابد محدود (شبیه به چکپوینتها) وابسته است، گاهی بیشازحد سختگیرانه است و مرگ در بخشهای دشوار میتواند بازیکن را به عقب بازگرداند، بدون اینکه پیشرفت قابلتوجهی از دست برود. به هر حال با یک بازی شبه سولز روبرو هستیم.
باس فایتها از نقاط قوت اصلی بازی هستند. هر باس، با طراحی ترسناک و الگوهای مبارزه منحصربهفرد، کلی راز و نیاز احتیاج دارد تا شکست بخورد! طبیعتا برخی از این نبردها به دلیل سختی بالا ممکن است برای بازیکنان کمتجربه بیشازحد چالشبرانگیز باشند. اضافه شدن سلاحهای متنوع در اواسط بازی از کاتانا و نیزه تا چکش سنگین و حتی تفنگ به بازیکن امکان میدهد سبک مبارزه خود را ارتقا ببخشد اما در نهایت منابع در بازی بسیار کمیاب هستند و تنش برای بقا در تمام مراحل وجود دارد.
مشکل خیلی حادی که من در حین تجربه بازی حس کردم، دیر عمل کردن کنترل و یا گاه غیرپاسخگو بودن آن بود که نمیدانم مختص سوییچ است یا خیر. همچنین باید گفت نبود تنظیمات سختی منعطفتر ممکن است برخی بازیکنان را از تجربه کامل بازی بازدارد و بازی از این حیث هیچ رحمی ندارد.
بررسی بازی Labyrinth of the Demon King
نقاط مثبت
- اتمسفر وهمآلود و طراحی بصری نوستالژیک که حس بازیهای کلاسیک PS1 را زنده میکند.
- سیستم مبارزه استراتژیک که البته نیازمند زمانبندی دقیق و مدیریت منابع است.
- معماهای محیطی هوشمندانه.
- طراحی باسهای خلاقانه با الهام از اساطیر ژاپنی.
نقاط منفی
- کنترلهای گاهی کند و غیرپاسخگو.
- سیستم ذخیرهسازی محدود،خیلی خیلی محدود!
- شخصیتپردازی ضعیف.