بررسی بازی Yasha: Legends of the Demon Blade - سامورایی به جهنم می‌رود

یک‌شنبه 25 خرداد 1404 - 20:27
مطالعه 6 دقیقه
پوستر اصلی بازی Yasha Legends Of Demon Blade
یاشا: افسانه‌های شمشیر شیطانی با الهام از اساطیر ژاپنی، تلاشی جاه‌طلبانه برای درخشش در ژانر roguelite است، اما آیا این شمشیر شیطانی افسانه‌ای هم هست؟
تبلیغات

استقبال از بازی‌های ایندی یا مستقل راه را برای عرضه عناوینی باز کرده که انتشارشان در سالیان گذشته بی‌منطق بود. گیمرهای امروزی حالا فقط و فقط درگیر گرافیک بهتر نیستند و به عناصر مختلفی توجه می‌کنند. در میان انبوه بازی‌های اکشن roguelite که هر سال به بازار عرضه می‌شوند، بازی یاشا: افسانه‌های شمشیر شیطانی اثری است که با جاه‌طلبی و ظرافتی قابل‌توجه، تلاش می‌کند جایگاهی متمایز در این ژانر رقابتی برای خود دست‌وپا کند. اما آیا بازی Yasha: Legends of the Demon Blade حرفی هم برای گفتن دارد؟

بازی Yasha: Legends of the Demon Blade ساخته استودیوی کوچک و مستقل تایوانی ۷کوارک، جهانی فانتزی را در بستر ژاپن دوره ادو خلق کرده که با الهام از اساطیر و فرهنگ ژاپنی، بازیکن را به سفری پرهیجان و بصری خیره‌کننده دعوت می‌کند و برای بسیاری یادآور بازی بی‌نظیر Hades است.

داستان بازی حول محور سه شخصیت اصلی می‌گردد: شیگوره، سامورایی شیطانی با شمشیرهای بلند؛ سارا، فرستاده «اونی» (همان دیو اما از نوع ژاپنی‌اش!) که با دو شمشیر کوتاه و چابکی بی‌نظیر مبارزه می‌کند و تاکتورا، نینجایی بزن‌بهادر که با کمان و ضربات سهمگینش، ترکیبی جنگجو و منحصربه‌فرد از خود ارائه می‌دهد. هر یک از این شخصیت‌ها داستانی مستقل دارند که در جهانی مشترک، اما با زاویه‌دیدهای متفاوت روایت می‌شود. این ساختار روایی که یادآور قصه‌گویی‌های چندگانه در اساطیر باستانی است، ایده‌ای جذاب است. هر شخصیت با انگیزه‌ای شخصی به مصاف روباه نه‌دم، حاکم شیاطین و عامل هرج‌ومرج، می‌رود. شیگوره در پی انتقام از قتل‌عام قبیله‌اش است، سارا برای بازگشت به قلمروی گمشده خود تلاش می‌کند و تاکتورا برای محافظت از ارباب و معبدی که در آن تعلیم می‌بیند، می‌جنگد. هر شخصیت تا حدی زاویه‌دیدی منحصربه‌فرد به داستان می‌بخشد، اما روایت‌ها به‌طور کامل متمایز نیستند و اشتراکات فراوان آن‌ها گاه حس تکرار را القا می‌کند. درواقع قرار نیست بازی سه داستان کاملا مجزا و دقیق ارائه کند و با همپوشانی بخش اعظمی از روایت، کم‌کاری کرده است.

دیالوگ‌ها که شاکله اصلی روایت کردن قصه بازی هستند گاه طنزی دلنشین دارند اما تصور می‌کنم در برخی لحظات به دلیل ترجمه‌های ناپخته یا لحن ناهماهنگ، از جذابیتشان کاسته می‌شود. با این حال، رویکرد بازی به روایت سه‌گانه خودش با وجود نقص‌ها و ایراداتی که دارد همچنان جذاب است و می‌تواند ارزش تکرار بازی را بالا ببرد. این راحت‌ترین و ساده‌ترین و البته ارزان‌ترین روش برای تزریق حس تازگی در داستان بازی است و واقعیت اینست فضای خاص بازی کاری می‌کند که بازیکن به تکمیل هر سه داستان ترغیب شود.

گیم‌پلی بازی قلب تپنده آن است و در این زمینه بازی Yasha درخشش خاصی دارد. سیستم مبارزه سریع، روان و رضایت‌بخش است و به لطف تنوع سبک‌های رزمی سه شخصیت، هر دور بازی حس و حال متفاوتی به خود می‌گیرد. شیگوره با ضربات متعادل و دقیق خود برای بازیکنانی که به دنبال ترکیبی از قدرت و استراتژی هستند، ایده‌آل است. سارا اما راه و روش دیگری دارد و با سرعت و تهاجمی بودنش، حس یک رقصنده مبارز را القا می‌کند. از آنسو اکتورا با ترکیب حملات دوربرد و ضربات مهلکش، چالش‌های تاکتیکی‌تری ارائه می‌دهد و بازی را بیشتر شبیه به عناوین اکشن امروزی می‌کند.

مکانیک پارری (Parry) که جزو مکانیک‌های اصلی بسیاری از بازی‌ها شده، در بازی یاشا نیز نقشی حیاتی دارد و به بازیکن امکان می‌دهد با زمان‌بندی دقیق؛ خودش را از شر ضربات دشمن نجات دهد. پارری یا همان جاخالی دادن خودمان همچنین باعث می‌شود که گیمر بتواند در لحظاتی خاص به یک ترفند برسد و حملات ویژه‌ای اجرا کند. سیستم جاخالی دادن با ظرافت و دقت خود، به گیم‌پلی عمق می‌بخشد و البته باید اعتراف کرد برای بازیکنان حرفه‌ای ممکن است ساده به نظر آید. دشمنان و باس‌ها الگوهای حمله‌ای دارند که پس از چند دور قابل پیش‌بینی می‌شوند، اما تنوع این الگوها بازیکن را به استفاده از Parry تشویق می‌کند. حرکات بازی برای گیمرهای تازه‌کارتر نیازمند یادگیری است و زمان‌بر بوده اما شدیدا توصیه می‌کنم اگر با این سبک گیم‌پلی آشنایی ندارید؛ وقت خود رابر این یادگیری بگذارید چرا که استاد این بازی شدن؛ لذت خاصی دارد.

امکان تعویض سلاح‌ها و استفاده از «اورب‌های روح» برای شخصی‌سازی توانایی‌ها در بازی، به گیمر اجازه می‌دهد استراتژی‌های متنوعی را در میدان نبرد آزمایش کند. بازی در این حالت شبیه به عناوین اکشن امروزی شده و سرعتی سریع‌تر از حد عادی پیدا می‌کند که به مذاق گیمرهای امروزی خوش می‌آید. با این حال نباید فراموش کرد که ضعف بازی در طراحی مراحل و دشمنان آشکار می‌شود. برخلاف بسیاری از roguelite‌های موفق که با تنوع در نقشه‌ها و دشمنان، هر دور را تازه نگه می‌دارند، یاشا از تکرار بیش‌ازحد رنج می‌برد. مراحل تقریباً یکسان و دشمنانی که پس از چند دور دیگر چالشی ارائه نمی‌دهند و شما می‌دانید که قرار است کی و کجا ظاهر شوند؛ حس یکنواختی را به‌ویژه در اواسط بازی تقویت می‌کنند.

اگرچه گیم‌پلی هسته اصلی یاشا را شکل می‌دهد اما این جهان‌سازی بازی Yasha: Legends of the Demon Blade است که این تجربه را به خاطره‌ای ماندگار تبدیل می‌کند. طراحی بصری بازی از نقاط قوت برجسته بازی است. محیط‌های بازی، که با الهام از هنر اوکی‌یوئه و سبک‌های انیمه‌ای خلق شده‌اند، ترکیبی از رنگ‌های زنده و خطوط ظریف را به نمایش می‌گذارند و گاه یادآور نقاشی‌های آبرنگی سنتی ژاپنی هستند. از دهکده آرام کونپکی در اوایل بازی گرفته تا معابد تاریک و جنگل‌های تسخیرشده، هر محیط با دقت طراحی شده و حس غرق شدن در جهانی اساطیر شرقی را به‌خوبی منتقل می‌کند. با این حال باید گفت عناصر متعلق به فرهنگ و تاریخ ژاپن صرفا تزیینی هستند و کمتر در مکانیک‌های گیم‌پلی یا حل پازل‌ها به کار گرفته شده‌اند، که از باور من فرصتی ازدست‌رفته برای افزودن ویژگی‌های جذاب و منحصربه‌فرد به تجربه بازی است.

انیمیشن‌های روان و افکت‌های بصری حملات، به‌ویژه در نبردهای باس‌ها، چشم‌نواز هستند. باس‌های بازی و نبرد با آن‌ها استراتژی خاص خود را می‌طلبد اما ذکر این نکته الزامیست که کمبود تنوع در این باس‌ها و تکرار الگوهایشان در داستان‌های مختلف کاراکترها، از تقاط ضعف بازی به شمار می‌رود. موسیقی بازی نیز شایسته تحسین است؛ ترکیبی از سازهای سنتی ژاپنی و ملودی‌های مدرن که به‌خوبی فضای اساطیری و حماسی بازی را تقویت می‌کند. اما متاسفانه نبود دوبله کامل برای شخصیت‌ها و تکیه بیش‌ازحد بر دیالوگ‌های متنی، گاه حس زنده بودن و پویایی شخصیت‌ها را کمرنگ می‌کند.

سیستم پیشرفت، به‌عنوان یکی از ستون‌های ژانر roguelite، نقش کلیدی در حفظ جذابیت بازی دارد. سیستم پیشرفت یاشا ترکیبی از هر آنچه در بازی‌های درخشان روگ‌لایت دیدیم هست و به دو دسته‌بندی ارتقاهای موقت در هر دور و ارتقاهای دائمی تقسیم می‌شود. ارتقاهای دائمی، مانند افزایش قدرت ضربات یا احتمال دریافت آیتم‌های خاص، حس پیشرفت را به بازیکن القا می‌کنند، اما نیاز به سر و کله زدن بیش‌ازحد برای باز کردن برخی از این ارتقاها می‌تواند خسته‌کننده باشد. این موضوع به‌ویژه برای بازیکنان بدون صبر و طاقت امروزی که به دنبال تجربه‌ای سریع‌تر هستند، آزاردهنده است. با این حال، ایده‌هایی مانند جمع‌آوری مواد اولیه برای پخت رامن‌های جادویی یا دریافت برکت از معبد گربه‌ها! خلاقیت و طنز دلپذیری به بازی می‌افزاید که فقط از دست سازندگان آسیای شرقی و مغز خلاق و روانی آن‌ها برمی‌آید!

یکی از نکات قابل‌توجه در مورد یاشا، داستان تولید آن است. این بازی، که با حمایت کیک‌استارتر و سرمایه‌گذاری شخصی سازندگانش ساخته شده، نشان‌دهنده قلب و روحی است که در خلق آن به کار رفته. با این حال، خروج ناگهانی ناشر بازی، گیم سورس انترتینمنت، پس از انتشار و کاهش قیمت بازی نشان‌دهنده چالش‌های پس پرده‌ای است که این پروژه با آن مواجه بوده و همین مساله باعث مارکتینگ ضعیف برای بازی و دیده نشدن آن شده است.

سه کاراکتر اصلی در بازی Yasha Legends Of Demon Blade

بررسی بازی Yasha: Legends of the Demon Blade

10/7.5
امتیاز زومجی
در نهایت باید گفت بازی Yasha: Legends of the Demon Blade مانند اثری هنری با الهام از فرهنگ ژاپنی است: زیبا و چشم‌نواز که البته ایراداتی هم در خود دارد. بگذارید کمی شاعرانه‌تر بگویم؛ «یاشا» مانند شمشیری است که با دقت و عشق ساخته شده، اما هنوز نیاز به صیقل بیشتری دارد تا به افسانه‌ای جاودان تبدیل شود.

نقاط مثبت

  • طراحی بصری خیره‌کننده با الهام از اساطیر ژاپن و انیمه‌های دوست‌داشتنی.
  • گیم‌پلی روان با مبارزات سریع و رضایت‌بخش.
  • تنوع سبک‌های رزمی سه شخصیت قابل بازی.
  • موسیقی متن جذاب با ترکیب سازهای سنتی ژاپنی.

نقاط منفی

  • تکرار بیش‌ازحد در طراحی مراحل و دشمنان.
  • روایت ناپخته با دیالوگ‌های خسته‌کننده و بدون صداگذاری.
  • کمبود نوآوری در مقایسه با دیگر عناوین roguelite.
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات