پوستر اصلی کاپیتان بلاد

بررسی بازی Captain Blood : سلامی به دوران طلایی PS2

پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1404 - 22:59
مطالعه 6 دقیقه
کاپیتان بلاد پس از دو دهه گرفتاری در جهنمی از مشکلات حقوقی و ورشکستگی، بالاخره رهایی یافت و به‌عنوان کپسولی نوستالژیک از نسل هفتم به دست ما رسید.
تبلیغات

در دنیای دزدان دریایی پیدا کردن گنج‌ها در جاهایی که سالیان سال مدفون شدند، یکی از عناصر همیشگی و رایج است. بازی Captain Blood که حول محور دزدان دریایی کاراییب می‌چرخد، صندوق گنجی مدفون شده در دل تاریخ بازی‌های ویدیویی است که حالا بعد از بیست و خرده‌ای سال بالاخره پیدا شده؛ هرچند کشف آن هیجان‌انگیز است اما داخل این صندوق چیزی نیست که همه آن را یک گنج بدانند! کاپیتان بلاد بازی است که توسعه آن در اوایل دهه ۲۰۰۰ آغاز شد، سال‌ها در پیچ‌وخم مشکلات حقوقی گیر کرد و نهایتاً پس از دو دهه انتظار به دست مخاطبان رسید. این تأخیر طولانی خود به یکی از جذاب‌ترین جنبه‌های بازی تبدیل شده است، چرا که ما را با پرسش مهمی مواجه می‌کند: آیا اثری که برای نسل دیگری از گیمرها طراحی شده، می‌تواند در بازار امروز دوام بیاورد؟

سفر کاپیتان بلاد به‌سوی انتشار، خود حماسه‌ای است که می‌تواند موضوع یک بازی مستقل یا دست‌کم یک مستند باشد. سال ۲۰۰۳ برای اولین بار خبرهایی از این بازی به‌گوش رسید؛ یک بازی که قرار بود اقتباس ادبی از سری‌ کتاب‌های کاپیتان بلاد باشد (اتفاقا یک اثر سینمایی از این کتاب‌ها هم ساخته شده) و با توجه به ترند بازی‌های خشن و اکشن بیست سال پیش، قرار بو رقیب عناوینی چون خدا جنگ و Suffering و… هم باشد. این بازی به‌سرعت در گرداب مشکلات حقوقی، ورشکستگی ناشران، و جابه‌جایی‌های بی‌پایان تیم‌های توسعه گرفتار شد و به اصطلاح وارد چرخه Hell Development شد که در آن یک اثر بارها و بارها از نو ساخته می‌شود تا منتشر شود. باید بدانید نسخه‌ای از بازی در سال ۲۰۲۰ هم در اینترنت لیک شد و در نهایت SNEG Ltd. حقوق بازی را احیا کرد و با همکاری Seawolf Studio آن را به ساحل نجات رساند. این تاریخچه پرپیچ‌وخم نه‌تنها گواهی بر سرسختی تیم‌های توسعه است، بلکه به بازی لایه‌ای از جذابیت نوستالژیک می‌افزاید که آن را به یک کپسول زمانی از دوران طلایی بازی‌های نسل هفتم تبدیل می‌کند.

کاپیتان بلاد در هسته خود یک هک‌اند-اسلش کلاسیک از بیست سال پیش دنیای بازی‌های ویدیویی است؛ با تمام ویژگی‌های شناخته‌شده این سبک در دوران اوجش. مبارزات نزدیک مبتنی بر کمبوهای ساده، تعداد انبوه دشمنان با هوش مصنوعی محدود و حرکات فینیشر نمایشی و سکانس‌های متعدد QTE در حین باس‌فایت‌ها، همگی نشانه‌هایی از دوران طلایی این سبک هستند. با این حال، همان‌طور که یک فیلم کلاسیک سینمایی ممکن است برای مخاطب امروزی کند و قدیمی به نظر برسد و یا اصلا به گرد پای شاهکارهای کلاسیک تاریخ نرسد؛ مکانیک‌های بازی‌سازی کاپیتان بلاد نیز با استانداردهای کنونی (و حتی آن زمان) فاصله دارد.

یکی از جالب‌ترین جنبه‌های بازی، سیستم مبارزه آن است که در عین سادگی، حاوی نوآوری‌های جالب توجهی است. مکانیک دزدیدن سلاح دشمنان که به گیمر اجازه می‌دهد در میانه نبرد، اسلحه حریف را تصاحب کند، یکی از این ایده‌های درخشان است. این سیستم نه‌تنها به مبارزات تنوع می‌بخشد، بلکه حس قدرت و کنترل را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد به بازیکن منتقل می‌کند. با این وجود، بازی در بهره‌برداری از این پتانسیل چندان موفق نبوده و به سرعت به فرمول‌های تکراری روی می‌آورد. اساسا گیم‌پلی بازی با یک کلمه تعریف می‌شود: تکرار و تکرار.

مبارزات کاپیتان بلاد با کمبوهای سه‌ضربه‌ای ساده شروع می‌شوند که به‌سرعت با ضربات سنگین‌تر و حرکات نمایشی تکمیل می‌شوند—مانند چرخش شمشیر کاپیتان که گروهی از دشمنان را در یک لحظه نابود می‌کند. سیستم دزدیدن سلاح، که با یک QTE (Quick Time Event) فعال می‌شود، به بازیکن اجازه می‌دهد شمشیر، تبر، یا حتی تفنگ دشمن را در میانه نبرد تصاحب کند، حرکتی که نه‌تنها تاکتیکی است، بلکه حس یک دزد دریایی آب زیرکاه را منتقل می‌کند. بااین‌حال، تنوع دشمنان محدود است؛ بیشتر حریفان یا سربازان ساده‌اند یا غول‌های کند با نوار سلامتی زیاد با الگوهای حمله تکراری. این یکنواختی، به‌ویژه در مراحل میانی که تعداد دشمنان به‌جای تنوعشان افزایش می‌یابد، حس تازگی اولیه را کمرنگ می‌کند. در مقایسه با هم‌دوره‌هایش مانند God of War II، که با دشمنان متنوع و باس‌فایت‌های خلاقانه می‌درخشید، کاپیتان بلاد در عمق گیم‌پلی عقب می‌ماند، اما برای طرفداران هک‌اند-اسلش‌های کلاسیک هنوز لذت‌بخش است و دقیقا حس و حال تجربه یک بازی اکشن متوسط در دوران PS2 را دارد.

شما در مراحل بازی گاهی جای کاپیتان بلاد بازی می‌کنید و گاهی جای دوستانش کنترل بازی را برعهده می‌گیرید و این موضوع یادآور عناوینی چون Shadow Of Rome است؛ هرچند راستش را بخواهید خود پیتر بلاد، شخصیت اصلی بازی، کاراکتر به یادماندنی‌تری نسبت به همتایانش است. 

باید بگویم اوج خلاقیت تیم سازنده نیز بخش‌های مبارزات کشتی‌ها بوده: در بخش‌های نبرد دریایی که در آن بازیکن باید همزمان با شلیک توپ‌های کشتی و مقابله با مهاجمان دست و پنجه نرم کند، در تئوری ایده‌ای جذاب شکل گرفته اما در عمل، این بخش‌ها به دلیل طراحی ضعیف و تکراری شدن، تجربه‌هایی خسته‌کننده تبدیل می‌شوند. مشکل اصلی اینجاست که بازی نتوانسته میان بخش‌های اکشن خالص و سکانس‌های تاکتیکی تعادل مناسبی ایجاد کند.  دشمنان دریایی، که اغلب با الگوهای قابل‌پیش‌بینی حمله می‌کنند، چالش چندانی ایجاد نمی‌کنند، مگر در مراحل پایانی که تعدادشان به‌طور مصنوعی افزایش می‌یابد.

از لحاظ بصری، کاپیتان بلاد موقعیت عجیبی دارد. از یک سو، گرافیک بازی به عمد یا ناخواسته، حال‌وهوای آثار دهه ۲۰۰۰ را حفظ کرده است. مدل‌های کاراکترهای حجیم، بافت‌های ساده و نورپردازی ابتدایی همگی یادآور محدودیت‌های فنی آن دوران هستند. از سوی دیگر، افزایش رزولوشن و نرخ فریم، این عناصر قدیمی را در قالبی جدید ارائه می‌دهد که خود ایجادکننده تناقضی جالب است. این تناقض در بخش صداگذاری نیز به چشم می‌خورد، جایی که موسیقی حماسی با کیفیت بالا در کنار دیالوگ‌های ضعیف و افکت‌های صوتی تکراری قرار گرفته‌اند. صداها در بلندای نوای موسیقی گم شده‌اند و رسما بدون زیرنویس (که گاهی عقب و جلو است!) نمی‌توانید بفهمید کاراکترها چه می‌گویند؛ هرچند بازی داستان خیلی پیچیده‌ای هم ندارد که بخواهید غرق آن شوید. داستان بازی شما را در نقش یک دزد دریایی به نام کاپیتان بلاد قرار می‌دهد که پس از حمله نیروهای اسپانیایی به یک بندر بریتانیایی، کنترل یکی از کشتی‌های دشمن را به دست می‌گیرد. او در این کشتی با لرد لنگفورد، یک اشراف‌زاده اسیر، روبرو می‌شود که دخترش توسط جک ایسترلینگ، دزد دریایی مخوف، ربوده شده است. کاپیتان بلاد برای نجات دختر، کسب افتخار و البته ثروت، به دریا می‌زند و شما او را در این حماسه همراهی می‌کنید.

افت فریم گاه‌به‌گاه در صحنه‌های شلوغ، به‌ویژه در نبردهای دریایی با چندین کشتی، قابل‌توجه است. باگ‌های جزئی مانند گیرکردن کاراکتر در محیط یا تأخیر در لود شدن بافت‌ها نیز گاهی رخ می‌دهند، که یادآور بهینه‌سازی ناقص بازی‌های اوایل دهه ۲۰۰۰ است.

در نهایت، ارزش واقعی کاپیتان بلاد نه به‌عنوان یک بازی مستقل، بلکه به‌عنوان سندی تاریخی از تحول صنعت بازی‌های ویدیویی قابل ارزیابی است. این بازی پنجره‌ای است به دورانی که هک‌اند-اسلش‌ها در اوج محبوبیت بودند و استانداردهای طراحی گیم‌پلی هنوز در حال شکل‌گیری بود. برای علاقه‌مندان به تاریخ بازی‌های ویدیویی، کاپیتان بلاد گنجینه‌ای ارزشمند است؛ بخصوص آن‌هایی که با بازی‌های PS2 بزرگ شدند. اما برای مخاطب عام که به استانداردهای مدرن عادت کرده، این بازی احتمالاً تجربه‌ای ناکامل و گاه خسته‌کننده خواهد بود.

بیایید برگردیم به اول سخن، پرسش ما این نیست که آیا کاپیتان بلاد بازی خوبی است یا نه، بلکه این است که آیا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است؟ در مورد این بازی خاص، پاسخ به میزان علاقه شما به نوستالژی و تاریخ بازی‌های ویدیویی بستگی دارد. شاید ارزش اصلی کاپیتان بلاد در این باشد که به ما یادآوری می‌کند صنعت بازی‌های ویدیویی چقدر در این دو دهه پیشرفت کرده است - هم در فناوری و هم در هنر طراحی بازی.

اکشن هک اند اسلش کاپیتان بلاد

Captain Blood

10/7
امتیاز زومجی
کاپیتان بلاد، پس از دو دهه گرفتاری در جهنمی از مشکلات حقوقی، به‌عنوان یک هاک‌اند-اسلش نوستالژیک از دل دهه ۲۰۰۰ بازمی‌گردد. داستان پیتر بلاد، دزد دریایی که برای نجات دختر لرد لنگفورد با جک ایسترلینگ می‌جنگد، همراه مکانیک‌های کلاسیک و گرافیک بازسازی‌شده، برای طرفداران تاریخ گیم گنجینه‌ای است، اما برای گیمرهای مدرن کمی ناکامل به نظر می‌رسد.

نقاط مثبت

  • مکانیک دزدیدن سلاح دشمنان، مبارزات را متنوع می‌کند.
  • فضاسازی دزدان دریایی و کشتی‌ها و... حس ماجراجویی را زنده می‌کند.
  • ارزش تاریخی بازی، کپسولی نوستالژیک از هک‌اند-اسلش‌های دهه ۲۰۰۰ است

نقاط منفی

  • گیم‌پلی تکراری، تکراری و تکراری.
  • نبردهای دریایی با کنترل ناپایدار و طراحی ضعیف.
  • داستان و شخصیت‌ها کلیشه‌ای.
  • باگ‌ها و افت فریم گاه‌به‌گاه تجربه را مختل می‌کنند.
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات