بررسی بازی Tchia
من قبل از تجربهی بازی Tchia نمیدانستم که کشور فرانسه صاحب چندین و چند جزیره در اقیانوسهای آرام، هند و اطلس از جمله مجمعالجزایر خودمختار کالدونیای نو است. همچنین اطلاعی نداشتم که بیش از ۳۰ زبان مختلف توسط مردم کالدونیای نو یا جزیره کاناکی مورد استفاده قرار میگیرند. افسانهها، عقاید، سبک زندگی، نوع پوشش و زیباییهای زندگی آنها را نمیشناختم. اصلا نمیدانستم این انسانها در این نقطه از دنیا وجود دارند.
بهلطف رشد صنعت ویدیوگیم از نظر فرصت دادن به بازیسازهای مستقل، امسال اثری را تجربه کردم که توسط دو نفر از ساکنین سابق کالدونیای نو ساخته شد. دو بازیساز متولدشده در کالدونیای نو حالا به همراه چند نفر دیگر، تیم بازیسازی کوچک خود را در شهر مونترآل کشور کانادا دارند. همین تیم کوچک وقتی با چند استودیو بازیسازی مستقل دیگر همراه شد، زیر چتر برند Kepler Interactive قرار گرفت و فرصت بیشتری برای پیادهسازی ایدهها را بهدست آورد. تکتک اتفاقات رخ دادند تا چند بازیکن بتوانند در سال ۲۰۲۳ میلادی یک بازی ویدیویی الهامگرفته از کالدونیای نو را تجربه کنند.
این نوع از بازیسازی به قدری تاثیرگرفته از زندگی شخصی بازیساز است که امکان ندارد جایی در تیمهای عظیم داشته باشد. نوع سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ روی پروژههای مختلف و روش کنترل آن تیمها از سوی چند مدیر که خودشان باید به افراد دیگر جواب پس بدهند، انجام برخی از کارها را عملا غیرممکن میکند. ساختارهای کاری معمول و پرشده از کنترل، هرگز اجازه نمیدهند که سازندگان یک بازی ویدیویی تصمیم بگیرند که میخواهند به شکل جدی از زبان Drehu در بازی خود استفاده کنند؛ زبانی که مطابق آمار و ارقام اکنون فقط حدود دوازده هزار انسان زنده در دنیا وجود دارند که کامل آن را یاد گرفتهاند.
همین نکته سبب میشود که بازی Tchia یک پروژهی عادی نباشد. سازندگان به خوبی از متفاوت و ویژه بودن بازی مستقل خود بهره بردهاند. زبان، اساطیر و سبک زندگی مردم نقطهای ویژه از دنیا را طوری به تصویر کشیدهاند که هم به حقیقت وفادار باشد و هم زیبایی آنها را بیشتر نشان دهد؛ هم واقعی باشد و هم خیالانگیز. تعهد تیم سازنده به آشنا کردن بازیکنها با جامعهای در کرهی زمین که خیلی از گیمرها احتمالا اسم آن را هم نشنیدهاند، به این بازی استودیو Awaceb هویت داده است.
در شرایط عادی وقتی برای ستایش یک محصول به اورجینال بودن انکارناپذیر آن اشاره میکنیم، با اثری روبهرو نیستیم که دقیقا میدانیم تحت تاثیر چه قصههایی ساخته شد. Tchia منبع الهام عجیبی دارد؛ انقدر خاص که ویژگیهای منحصربهفرد همان منبع الهام کاری میکند از چند جهت، تازه و اورجینال به نظر برسد.
گشتوگذار، اصلیترین اِلِمان گیمپلی بازی Tchia است
تعهد داشتن نسبت به نمایش درست منبع الهام، بدون هزینه نیست. شخصیتهای بازی Tchia به زبانهای فرانسوی و Drehu صحبت میکنند. در نتیجه غالب بازیکنها طی بخش زیادی از بازی مشغول نگاه به زیرنویس انگلیسی هستند.
تیم سازنده عملا با این تصمیم، گروه مخاطبهای هدف خود را کوچک کرد. اما ترجیح داد ویدیوگیم ویژهای را به بازار بفرستد. موسیقیهای بومی، جشنهای محلی و سنتهای مشخص نیز در بازی Tchia پررنگ هستند. جزئیات انقدر درست مقابل چشمهای بازیکن قرار میگیرند که عادات رفتاری شخصیتها یا سبک زندگی آنها هرگز مصنوعی به نظر نمیرسد. چون این احساس به بازیکن منتقل میشود که واقعا اگر قدم به این بخش خاص از دنیا بگذارد، همین آدمها و همین رفتارها را خواهد دید.
جلوهی بصری این جهان تماشایی است. Tchia در گروه بازیهای مستقلی قرار دارد که سبک گرافیک هنری خود را به درستی انتخاب کردند و در دل آن سبک موفق به تصویرسازی عالی شدند. جهان زیبای بازی پر از رنگهای متفاوت است و تغییر زمان روز سبب میشود که زیباییهای متفاوتی به چشم بیایند. چه وقتی آسمان پرستاره را میبینیم و چه هنگامی که نور خورشید باعث به چشم آمدن زلالی آب میشود، بازی Tchia منظرهای برای تماشا را تقدیم گیمر میکند.
حیف که این جهان زیبا و پرجزئیات، بارها آنطور که باید و شاید از پس درگیر کردن کامل مخاطب برنمیآید. چرا که تیم سازنده به ساخت این دنیا و قرار دادن فعالیتهای مختلف در آن توجه کرد، اما درک کاملی از چگونگی معرفی این فعالیتها به بازیکنها ندارد.
بازیهای جهان-باز در هر ابعادی که ساخته شوند، بهشدت باید در جذاب کردن فعالیتها و راهنمایی مخاطب به سوی آنها دقیق باشند. زیادهروی در انجام این کار را میتوان به وضوح در بازیهایی دید که در آنها مدام مشغول پاکسازی کمپهای مشابه دشمنان هستید تا به Level لازم برای تجربهی مرحلهی اصلی برسید. Tchia در نقطهی خلاف آن اشتباهات قرار میگیرد. چون واقعا در زمینهی معرفی مینیگیمها و فعالیتها به مخاطب کمکاری میکند.
اکثر مینیگیمها و فعالیتها به قدری در گوشه و کنار جزایر پخش شدهاند که بازیکن فقط اگر عاشق کسب همهی تروفیها/اچیومنتها یا ۱۰۰ درصد کردن بازیها باشد، سراغ آنها میرود.
این بازی اهل به چالش کشیدن گیمر نیست. تقریبا در هر بخشی از بازی بهسادگی میتوانید با استفاده از امکانات موجود، چالشهای انگشتشمار آن را هم رد کنید. پس مخاطب Tchia هرگز به هدف پیشرفت جذب انجام مأموریتهای فرعی نمیشود. چون بدون وقت گذاشتن برای آنها هم کوچکترین مشکل قابل توجهی برای به پایان رساندن بخش اصلی نخواهد داشت. در آن سو داستان فرعی مهم و ارزشمندی وجود ندارد که مثلا مخاطب را برای کمک به فلان شخصیت، مشغول انجام تعدادی از فعالیتهای افتاده در گوشهوکنار نقشه کند.
اگر مراحل اصلی بازی Tchia سرشار از تنوع و جذابیت بودند، به کار گرفته نشدن مراحل فرعی به چشم نمیآمد. ولی واقعیت این است که کلیت تجربهی Tchia به گشتوگذار ختم میشود. آیا این گشتوگذار دوستداشتنی است؟ بله. نهتنها محیطهای بازی چشمنواز و موسیقیهای آن گوشنواز هستند، بلکه مکانیزمهای مختلف برای جابهجایی، به بازی انرژی میدهند. خودتان را با تاب دادن درخت به جلو پرتاب کنید، به درون وجود یک پرنده بروید و کمی بعد مشغول شنا در اقیانوس شوید.
با همهی اینها نمیتوان انکار کرد که طی درصد بسیار زیادی از تجربهی بخش اصلی بازی Tchia هم صرفا مشغول حرکت در محیط و جمعآوری چیزهای مختلف هستیم. پس کاش مینیگیمهای گوناگون از جمله مسابقات زمانی با قایق، به شکل بهتری وارد تجربهی اصلی میشدند؛ نه اینکه چند ساعت از بازی بگذرد و بسیاری از آنها برای مخاطب فقط فعالیتهایی غیرضروری، کمفایده و حتی شاید کاملا بیمعنی باشند.
چیا یک قابلیت فراطبیعی دارد که به او اجازهی کنترل موجودات و اجسام مختلف را میدهد. در افتتاحیهی بازی که طی آن شاهد دزدیده شدن پدر دخترک و تلاش او برای نجات وی هستیم، متوجه میشویم که چیا میتواند وارد بدن حیوانات یا حتی اشیا گوناگون شود. این قابلیت که Soul-Jumping نام دارد، عنصر مهمی در گیمپلی بازی Tchia است. زیرا روی گشتوگذار در محیطهای مختلف هم تاثیر بهسزایی میگذارد.
Soul-Jumping در قالب کنترل حیوانات مختلف، قابلیتهای بیشتری را به چیا میدهد. این توانایی چیا پتانسیل بالایی برای وصل کردن بخشهای مختلف بازی به هم دارد. برای نمونه یکی از بهترین اتفاقات در طول تجربهی بازی، در زمانی رخ داد که راه بهدست آوردن تخم مرغ را پیدا کردم؛ راهی که احتمالا اکنون میتوانید آن را حدس بزنید.
کاش چنین لحظاتی در بازی Tchia بیشتر بودند؛ لحظاتی که در آنها میتوانستم با تکیه بر مکانیزم جالب گیمپلی، برای حل انواعواقسام چالشها تلاش کنم؛ تا بازی از این نظر به پیوستگی بیشتری برسد. در اثر استودیو Awaceb بخش زیادی از بار یکپارچه نگه داشتن تجربه، روی دوش داستان است؛ داستانی که روایت بدی ندارد و خالی از دقایق معنیدار نیست، ولی با برخی از شتابزدگیها و اغراقهای نابهجا هیچوقت به سطحی نمیرسد که ضعفهای بخشهای دیگر را بپوشاند.
جذابیت Tchia در جستوجوی این دنیای دیدنی است؛ جهانی ساختهشده از روی بخشی از جهان خودمان که شاید از وجودش خبر نداشتیم.
از چیدن درست سنگها روی هم، پیدا کردن گنج و تبدیل شدن به فانوس برای به آتش کشیدن دشمنها تا پرواز در قامت یک پرنده و کندن زمین با کنترل یک حیوان دیگر، فعالیتهای پراکنده و نسبتا سادهای هستند که اگر به بازی وقت بدهید، سرگرم شدن با آنها غیرممکن نیست. بااینحال کل محتوا و داشتههای بازی باید پیوستهتر، بهتر و ویدیوگیمیتر به مخاطب ارائه میشد.
Tchia را نمیشود به هر مخاطبی پیشنهاد کرد. اما اگر به یک بازی مستقل روز فرصت بدهید که میخواهد حسوحال خاصی داشته باشد، این تجربهی آرامشبخش خالی از لطف نیست. مگر چهقدر زمان و توانایی سفر به نقاط گوناگون این سیارهی معرکه را داریم که بدون لحظهای فکر کردن به نقاط قوت اثر، خیلی سریع شانس چند ساعت گام زدن با چیا در یکی از نقاط بسیار زیبای آن را از دست بدهیم؟
بازی Tchia براساس تجربهی نسخه PS5 بررسی شد
Tchia
نقاط قوت
- وفاداری سازنده به زبان، اساطیر و سبک زندگی مردم نقطهای ویژه از دنیا
- روشهای فراوان و جالب برای جابهجایی در محیطهای مختلف
- گرافیک هنری قابلتوجه و تنوع رنگی چشمنواز
- آلبوم موسیقی متن شنیدنی و خاص
نقاط ضعف
- شکست در درگیر کردن جدی و عمیق بازیکن با جهان بازی و تواناییهای چیا
- عدم استفادهی کامل از پتانسیل مکانیزم SoulJumping
- تنوع اندک چالشها در مراحل اصلی
نظرات