بررسی بازی Scars Above
Scars Above اثری در سبک اکشن ادونچر و با دوربین سومشخص است که چندی پیش برای کامپیوتر و کنسولهای نسل هشتمی و نهمی پلی استیشن و ایکس باکس منتشر شد. برخی از بازیها هستند که در دقایق آغازین، نوید اثری خوب و ارزشمند را میدهند ولی خب برخی از این آثار، به مرور و با گذشت زمین، آنقدر درگیر مشکلات ریز و درشت میشوند که درنهایت، نمیتوان آنها را چیزی جز یک پتانسیل شکستخورده دانست. بازی Scars Above هم دقیقا چنین وضعیتی دارد و هرچقدر که در شروع کار امیدوارکننده است، به مرور نشان میدهد که چیزی جز یک تقلید سطحی و سرسری از بازیهای مشهور نیست.
داستان بازی در داخل سفینهای به نام هرمیس آغاز میشود و بازیکنان با شخصیتی به نام دکتر کِیت وارد همراه میشوند. دقایق نخست بازی با ساخت یک نوع سلاح و شلیک به حلقههای انرژی با آن سپری میشود و پس از شنیدن یک سخنرانی مثلا حماسی از یکی از کاراکترهای بازی، سفینه در طی ماموریتی سقوط میکند و پس از آن باید همراهبا کِیت، در روی سیارهای با موجودات عجیب و غریب و یک شخصیت روحمانند فضایی که هر از گاهی سر و کلهاش پیدا میشود و صحبتهایی میکند، به ماجراجویی بپردازیم.
فضاسازی کلی Scars Above، به شکلی است که بازی پتانسیل روایت داستانی پرجزییات با اتفاقهای غیرمنتظره را نوید میدهد. ولی در عمل آنچه که از داستان تجربه میکنیم، چیزی فراتر از همین دو سه خطی که بالاتر نوشتم نیست. سازندگان بازی، تلاش خاصی برای شخصیتپردازی کاراکترها یا حتی بهتصویر کشیدن انگیزههای کِیت از این ماجراجویی ندارند و فقط در همین حد مهم است که این شخصیت و ما در نقش گیمر، باید دنبال خدمه سفینه سقوطکرده بگردیم و از رمز و رازهای این سیاره سر در بیاوریم؛ اما خب درنهایت نه خود آن شخصیتها آنقدر مهم هستند که بدانیم اصلا چرا کِیت بهدنبال پیدا کردن آنها است و نه رمز و رازهای سیاره چیزی هستند که ارزش کشف کردن را داشته باشند. در نتیجه همهچیز خیلی ساده و سطحی جریان پیدا میکند و درنهایت هم به پایان میرسد و نه خبری از همذاتپنداری خاصی با کاراکترهای بازی است و نه جزییات غیرمنتظره داستانی که قدرت شگفتزده کردن مخاطب را داشته باشند.
بازی Scars Above توجهی به شخصیتپردازی کاراکترهایش ندارد و به همین دلیل هم مخاطب هرگز دلیلی برای اهمیت دادن به ماجراجویی آنها پیدا نمیکند که نتیجهاش، ضعف جدی در کلیت داستان و روایت است
به هر حال پس از گذشت مدتی از تجربه Scars Above، مشخص میشود که قرار نیست خیلی از حیث داستانی چیزی عایدمان شود و طبیعی است که در سایر المانهای بازی دنبال چیزی جذاب و ارزشمند بگردیم. پس از سقوط سفینه و بیدار شدن کِیت در سطح سیاره، در همان ابتدا یک اسلحه سرد چاقومانند بهدست خواهید آورد و دشمنان ابتدایی را که شبیه به عنکبوتهای مکانیکی هستند، شکست خواهید داد. خیلی زود همان سلاحی که در ابتدای بازی ساخته بودیم هم پیدا میشود و پس از آن، میتوان با شلیک به دشمنان آنها را شکست داد. در دقایق ابتدایی، Scars Above نوید اثری چالشبرانگیز را میدهد. دشمنان به شکلی ناگهانی از داخل آب یا سایر محیطها ظاهر میشوند و اگر سرعتعمل مناسبی نداشته باشید، خیلی راحت شما را شکست خواهند داد. در نتیجه این امیدواری بهوجود میآید که حداقل با اثری طرف هستیم که قرار است مهارتهای گیمینگ ما را به چالش بکشد و از این طریق سرگرممان کند؛ اما خب این وضعیت هم دیری نمیپاید و خیلی زود جذابیت اولیه را از دست میدهد.
روند کلی مبارزههای Scars Above، بر پایه ضربه زدن به نقاط ضعف دشمنان طراحی شده است. شخصیت اصلی بازی به مرور زمان به انواع مختلفی از تیرها دسترسی پیدا میکند که شامل گلولههای انرژی، آتشین، یخی و حتی شاتگانی مجهز به تیرهای شیمیایی میشود. این تیرها از یک طرف برای ازبینبردن موانع محیطی و باز کردن مسیر استفاده میشوند و از طرفی هم قرار است از آنها برای هدف گرفتن نقاط ضعف دشمنان و باسها استفاده کنیم. مثلا اگر دشمنان شما در محیطی آبی باشند، میتوانید با تیرهای انرژی جریان برق را همزمان به چند دشمن برسانید و آسیبی گروهی به آنها بزنید. یا مثلا برخی دشمنان دربرابر سوختن ضعف دارند و تیرهای آتشین در این مواقع کاربری هستند. این ایده در کل جزو ویژگیهای خوب بازی است و اصولا باید باعث شود تا مبارزهها حالتی یکنواخت نداشته و بازیکنان، مدام درگیر گرفتن تصمیم درست باشند. اما آنچه که باعث ضربه خوردن این سیستم میشود، ترس از به چالش کشیدن مخاطب است.
Scars Above ایدههای خوبی برای گیمپلی و مبارزهها دارد ولی آنقدر تصمیمهای اشتباه در این زمینه گرفته شده که هیچیک از این موارد نمیتوانند کمک چندانی به کیفیت تجربه نهایی بکنند
به بیان بهتر، Scars Above همانطور که اشاره شد، در دقایق ابتدایی خبر از اثری چالشبرانگیز میدهد ولی انگار مثلا سازندگان بازی، در میزان به چالش کشیدن مخاطبان باهم اختلاف نظر داشتهاند و در نتیجه سعی کردهاند هر دو وضعیت را ارائه دهند. درک این وضعیت، با ذکر چند مثال راحتتر خواهد شد. پس از پشت سر گذاشتن بخشهایی از بازی، به محیطی برفی خواهید رسید و شخصیت اصلی علاوهبر سایر تهدیدها، باید با سرما هم مقابله کند. برای این منظور گیاههایی وجود دارند که میتوان با به آتش کشیدن آنها، گرم شد. اما با وجود چنین مکانیکی، تعداد دفعاتی که نیاز میشود واقعا این کار را انجام دهیم، از تعداد انگشتان یک دست هم فراتر نمیرود. در مثالی دیگر، سازندگان تجهیزات جالبی برای بازی طراحی کردهاند؛ مثلا یکی از آنها میتواند برای مدتی سرعت دشمنان را پایین بیاورد یا موردی دیگر، باعث ایجاد یک نوع سپر محافظ میشود. این تجهیزات بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به خرج منبعی به نام فیبر وابسته هستند و مشکل اینجا است که این منبع، خیلی بیشتر از آنچه که باید در دسترس است و در نتیجه بدون نگرانی میتوانید به دفعات زیاد از تجهیزات استفاده کنید و قدرتمند بودن آنها، باعث میشود تا نبردهایی که میتوانستند چالشبرانگیز باشند، خیلی راحت به موفقیت ختم شوند.
چنین مشکلی در رابطه با مهمات هم صدق میکند و برای اثری که سعی دارد چالشبرانگیز باشد و عناصری بقامحور هم نشان میدهد، هرگز با کمبود مهمات روبهرو نخواهید شد. حتی اگر استثنا چنین شرایطی هم پیش بیاید، باز میتوانید با خرج کردن فیبر آیتم مربوطبه پُر کردن مهمات را استفاده کنید! مسائل Scars Above فقط هم به این جنبهها خلاصه نمیشود و مثلا تنوع دشمنان در بازی میتوانست بهمراتب بیشتر باشد. دشمنان بازی چند بار ظاهر عوض میکنند و مثلا رنگ عنکبوتهای مکانیکی پس از مدتی به زرد تبدیل میشود ولی مکانیکهای مبارزهای آنها بدون تغییر است. بهطور کلی، نبردها در Scars Above پتانسیل این را داشتند که بهمراتب جذابتر باشند و اگر بازی کمی سختگیری بیشتری داشت، بهلطف مکانیک مربوطبه وابستگی نبردها به هدف قرار دادن نقاط ضعف دشمنان و باسها، میشد شاهد تجربه هیجانانگیزتری باشیم و این موضوع را بهوضوح میتوان در برخی از باس فایتهای بازی مشاهده کرد که طراحی کلی سناریو مبارزه خوب است و تنها مشکل، قدرت بهمراتب بالاتر شخصیت بازی است که جذابیت نبرد را از بین میبرد.
این ترس از به چالش کشیدن، حتی در معدود پازلهای بازی هم دیده میشود. به محض اینکه با یک پازل روبهرو شوید، کِیت بدون اینکه حتی فرصتی برای فکر کردن به بازیکن بدهد، راهحل آن را هم پیشنهاد میکند و این عادت بد که این روزها در خیلی از بازیهای دیگر هم شاهدش هستیم، متاسفانه در Scars Above هم دیده میشود و کل لذت حل معما را از بین میبرد. بازی یک سری عناصر نقش آفرینی هم دارد و با پیدا کردن آیتمهایی، دانش شخصیت اصلی بالاتر میرود و میتوانید مهارتهای او را ارتقا بدهید؛ با این حال مشکلاتی که اشاره کردیم، باعث شده تا حتی نیاز چندانی به این ارتقاها حس نشود.
Scars Above از نظر بصری، تجربه بدی نیست. طراحی هنری محیطهای بازی بهخوبی صورت گرفته و استفاده درست از موسیقی و صداگذاریها هم باعث میشود تا حس بودن در یک سیاره عجیب و غریب و مرموز به مخاطب منتقل شود؛ سیارهای که تنوع محیطی مناسبی هم دارد و از فضاهای برفی گرفته تا محیطی را که کاملا چیزی غیرزمینی است، میتوان در آن مشاهده کرد. تنها ناامیدی بازی از این حیث انیمیشنهای واقعا بد صورت شخصیت اصلی در میان پردهها است که کاملا بیروح هستند. همچنین حداقل در نسخه پی سی، گاهی در محیطهای شلوغ مشکل افت فریم هم داریم که البته خیلی آزاردهنده و محسوس نیست.
Scars Above خودش را بهعنوان اثری معرفی میکند که از آثاری چون سری سولز و ریترنال الهام گرفته است؛ بااینحال در عمل تجربه بازی بههیچ وجه نزدیک به این بازیها هم نمیشود و با ارفاق، یک بازی واقعا معمولی با مشکلات بسیار واضح است. بازیهایی مثل Scars Above، درواقع نشاندهنده فرق بین بازیسازان خوب با دیگران هستند؛ عناصری که میتوانند یک بازی را به اثری درجهیک تبدیل کنند، در اثری دیگری میتوانند تبدیل به تجربهای ضعیف شوند و تعیینکننده این مرز، خلاقیت و دقت به جزییات سازندگان است. در کل Scars Above اثری نیست که بتوان تجربه آن را به کسی پیشنهاد کرد و شاید فقط پروژه مطالعاتی خوبی برای علاقهمندان به بازیسازی باشد تا ببینند که چطور تصمیمهای اشتباه، میتوانند پتانسیل کلی یک اثر را خراب کنند.
بررسی بازی براساس نسخه پی سی صورت گرفته است.
Scars Above
نقاط قوت
- تنوع خوب تجهیزات مبارزهای
- برخی باس فایتهای جذاب
- طراحی هنری خوب محیطهای بازی
نقاط ضعف
- یکنواخت شدن روند کلی بازی و مبارزهها پس از گذشت دقایق اولیه
- ساده شدن تجربه کلی بازی پس از دریافت سلاحها و تجهیزات
- بیمعنی بودن عناصر بقامحور بازی که هرگز استفاده درستی از آنها نمیشود
- طراحی بسیار بد انیمیشنهای چهره شخصیت اصلی
- داستان بسیار سطحی و بیتوجهی کامل به شخصیتپردازی کاراکترها
- تنوع پایین دشمنان