اگر اهل کتاب و کتاب خواندن باشد، طبیعتا تا الان یا نوشتههای فرانتس کافکا را خواندهاید یا حداقل اسم او را شنیدهاید. کافکا با نوشتن آثاری چون مسخ، محاکمه و قصر که البته نحوه انتشارشان هم ماجرای جالب خودش را دارد، طرفداران زیادی در سراسر جهان دارد و نوشتههای او که به زبان آلمانی هستند، به زبانهای مختلفی ترجمه شدهاند. خبر خوب برای گیمرهای طرفدار کافکا، این است که اخیرا استودیو اوید ورکس، یک بازی به اسم Metamorphosis ساخته و منتشر کرده است. Metamorphosis یا همان مسخ، البته صرفا فقط مرتبط با رمان «مسخ» نیست و باوجود الهام از این اثر، اشارههایی به رمان دیگر این نویسنده یعنی محاکمه هم دارد. اما آیا این ترکیب هیجانانگیز، در نهایت تبدیل به یک بازی خوب هم شده است؟ آیا این بازی پازل پلتفرمر ویژگیهای مثبت دیگری به جز ارجاعاتش به نوشتههای کافکا هم دارد؟ در ادامه بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا بعد هم به سراغ توضیحات بیشتر در این مورد برویم:
دانلود ویدیو از آپارات | تماشا در یوتیوب
Metamorphosis، از جایی آغاز میشود که گرگور سامسا، شخصیت اصلی رمان مسخ، از خواب بیدار شده و متوجه تغییراتی در ظاهر خودش میشود. کم کم، اشیا ساده و معمولی مثل میز، مداد، صندلی و ...، با هیبتی بزرگتر از حد معمول پیشروی چشمانش نقش میبندند و بعد از آن هم متوجه میشود که به جای دست و پای همیشگی خودش، پاهایی باریک و پُرزدار دارد! طبیعتا قرار گرفتن در چنین موقعیتی، سوالهای زیادی در ذهن سامسا ایجاد میکند که در راس آنها، چرایی رخ دادن این اتفاق قرار دارد. پس از اینکه مدتی در بازی پیش میرویم و کم کم به هدایت یک سوسک عادت میکنیم، سورپرایز بعدی Metamorphosis از راه میرسد؛ به جای اینکه بازی به شکل مستقیمی پیرو اتفاقات رمان مسخ پیش برود، به اتاقی میرسیم که در آن یک مامور بالایِ سر جوزف کِی که هنوز در خواب ناز است، ایستاده و مشغول بررسی وسایل اوست. اینجاست که متوجه میشویم بازی Metamorphosis با وجود اینکه از اسم مسخ استفاده کرده، ولی در واقع قصد ارائه ترکیبی از مسخ و محاکمه را دارد و در بخشهای زیادی از آن، از دریچه نگاه گرگور سامسا که به یک سوسک تبدیل شده، بازی را تجربه میکنیم و در پس زمینه هم نظارهگر اتفاقات مرتبط با جوزف کی هستیم؛ از ظاهر شدن مامورها در خانه وی گرفته تا صحبتهایش با یک وکیل عجیب و غریب و حتی حضورش در دادگاه.
اغراق نیست اگر بگوییم که این ایده کلی روایت داستان در Metamorphosis، جذابیت واقعا بالایی دارد و انصافا هم ترکیب جهان این دو اثر باهم، تا حد زیادی به تجربه سورئال جالبی تبدیل میشود. اما آیا صرفا این موضوع، بدین معنی است که بتوانیم Metamorphosis را اثری با داستانی قوی بدانیم؟ راستش را بخواهید نه خیلی زیاد! دلیل این اتفاق هم این است که سازندههای بازی، نتوانستهاند آنطور که باید از پتانسیل رمانهای کافکا در داستان بازی و بخشیدن عمق به آن استفاده کنند و در نتیجه، همهچیز تقریبا به یک سری ارجاعات کلی، پیامهای جسته و گریخته برگرفته از کتابها در باب مسائلی مثل ماهیت زندگی، فساد سیستمها و مواردی از این دست خلاصه میشود و حتی از جایی به بعد، کم کم حتی همین ارجاعات هم رنگ میبازند و کلا داستان بهنوعی در بازی فراموش شده و کلیت بازی، به حل پازلها و رد کردن موانع خلاصه میشود. البته باوجود این مشکل، پایانبندی Metamorphosis کیفیت نسبتا خوبی داشته و ارزش این را که یک بار تا رسیدن به آن بازی را تجربه کنیم، دارد. اما در کل، وقتی با این انتظار که قرار است اثری مرتبط با نوشتههای کافکا و از قضا دوتا از بهترین رمانهای او بازی کنید، ناخودآگاه دوست دارید داستانی عمیقتر، پیچیدهتر و تاثیرگذارتر داشته باشید که Metamorphosis، هرگز به چنین سطحی نمیرسد.
چه میشد اگر گرگور سامسا، پس از بیدار شدن خودش را در هیبت یک سوسک پیدا میکرد و وارد دنیای جوزف کی از رمان محاکمه میشد؟ این ایده کلی داستان بازی Metamorphosis است
اما Metamorphosis در اصل یک بازی پازل پلتفرمر است و در آثار این سبک، خیلی وقتها شاهد هستیم که اصلا داستان خاصی هم در یک بازی روایت نمیشود و کماکان با اثر موفقی طرف هستیم. خب Metamorphosis، از این نظر هم در شروع به مراتب موفقتر از حفظ ریتم و به پایان رساندن آن است. وقتی در ابتدا هدایت یک سوسک را برعهده میگیریم، همهچیز تازگی و جذابیت منحصربهفردی دارد. اینکه مثلا یک مداد، چطور میتواند مانعی صعبالعبور باشد یا برعکس انسانها، موجود تحتِ هدایت ما چطور قدرتهایی چون بالا رفتن تقریبا عمودی از اجسام دارد، تجربه بازی را لذتبخش میکنند. از طرف دیگر بازی در قسمتهای ابتدایی، عملکرد خوبی در زمینه معرفی مکانیکهایش انجام میدهد. برای مثال، سوسک داستانِ ما میتواند با استفاده از مایعهایی زرد و آبی رنگ در جهان بازی و فرو کردن پاهایش در آن، برای مدتی کاملا به اجسام بچسبد و در حالی که پشتش به زمین است هم حرکت کند. یا حتی پازلهای بازی هم ایدههای جالبی در ابتدا دارند؛ برای مثال در جایی باید با فعال کردن زنگ یک ساعت، جوزف کِی را از خواب بیدار کنیم که این کار از ترکیب کارهای جالبی با یکدیگر صورت میگیرد. با این حال به مرور زمان، بازی در زمینه پازلها هم افت میکند و این اتفاق، دو دلیل اصلی دارد.
دلیل اول، آفتی است که خیلی وقتها به جان بازیهای پازل میافتد و متاسفانه آن لذت اصلی تجربه کردن این بازیها یعنی حل کردن معما را از کاربر میگیرد. منظورم از این آفت، کمک بیدلیلی است که بازی، به کاربر برای حل پازلهایش میکند. راستش را بخواهید، Metamorphosis اصلا و ابدا اثری با پازلهای پیچیده نیست و حتی سختترین معماهای آن هم با کمی فکر کردن، حرکت درست در محیط و دقتی حداقلی حل میشوند. اما متاسفانه حتی در چنین وضعیتی هم بازی تلاش عجیبی برای نشان دادن مستقیم راهحل معماها در همان اولین مواجهه با آنها میکند و اصلا فرصت فکر کردن به بازیکن را هم نمیدهد. برای مثال، در بخشی از بازی باید یک نامه را مهر بزنید و خب وقتی به نامه میرسید، گرگور سامسا اعلام میکند که این، نامه درست است ولی برای اینکه حالتی رسمی داشته باشد، باید آن را مهر بزنیم. تا اینجای کار همهچیز عالی است؛ ولی مشکل دقیقا از توضیحات اضافی بعدی و جایی آغاز میشود که بازی مستقیما بهتان میگوید برای این کار، باید از مهری که در فلان جا قرار دارد استفاده کنی و از آن بالا بروی! چنین راهنماییهای بیموردی مدام در بازی تکرار شده و گاهی واقعا آزاردهنده میشوند.
اما دلیل دوم، افت کلی ریتم بازی و پازلهای آن پس از گذشت مدتی از آن است و لازم است ذکر کنم که این اتفاق، در حالی رخ میدهد که Metamorphosis یک بازی واقعا کوتاه نهایتا ۳ ساعته است. منظورم از افت به شکل دقیقتر، این است که اگر در ابتدای بازی، مدام مشغول حل پازل، عبور از موانع و گوش دادن به داستان جالب آقای جوزف کِی بودیم، پس از مدتی بیشتر صرفا در حال حرکت در محیطی فاقد چالش خاص و نهایتا صحبت با چند شخصیت مختلف هستیم؛ اتفاقی که حتی باعث میشود بخشهایی از این تجربه کلی کوتاه صرفا به راه رفتن بدون نیاز به انجام دادن کاری خاص خلاصه شود. البته با وجود ذکر تمامی این نکات و در نظر گرفتن آنها، اعتقاد دارم که هنوز هم Metamorphosis اثری نیست که اصلا ارزش بازی کردن را نداشته باشد. مخصوصا اگر طرفدار بازیهای پازل و پلتفرمر باشید، بازهم یک سری معماهای جالب در بازی خواهید داشت که راهنماییهای سازندگان هم خرابشان نکرده است و میتوانید از حل کردن آنها لذت ببرید؛ یا حتی حرکت در محیطهای عجیب و غریب بازی و رد کردن موانع با استفاده از قدرتهای سوسکی (!) تجربه پلتفرمینگ محدود ولی قابل قبولی پدید آورده که تجربه کردنش خالی از لطف نیست؛ مخصوصا اگر بدانید که در اکثر دقایق بازی، همه این کارها و حتی کارهای حوصلهسربر بازی هم در جهانی اتفاق میافتند که از حیث زیبایی، واقعا کم و کسری ندارد.
کمک بیش از حد در حل پازلها، اصلیترین مشکل بازی Metamorphosis است که لذت حل خیلی از مهماهایش را از بین میبرد
بله؛ درست است که Metamorphosis از نظر فنی اصلا و ابدا بازی درجه یکی نیست و در مواردی مثل جزییات بافتهای اجسام و ... ضعفهای واضحی دارد، ولی در عین حال زیبایی هنری بازی هم غیرقابل انکار است. سازندگان Metamorphosis بهخوبی موفق به خلق جهانی سورئال شدهاند که در بخشی از آن، وارد میز تحریر یک وکیل شده و در حالی که اشخاصی به جثههای عظیم به نسبت هیبت شخصیت اصلی بازی در حال گفتگو هستند، از اینکه داخل یک میز چه اتفاقاتی جریان دارد مطلع میشویم و در بخشی دیگر، سوار بر یک قایق مناسب برای حشرههای، در دنیایی از رنگبندیهای بینظیر غرق میشویم که در پس زمینه آن هم جوزف کی در دادگاه بهتصویر کشیده میشود. درست است که بازی ایرادهای واضح و غیرقابل چشمپوشی زیادی دارد، ولی در بخش طراحی هنری و مخصوصا خلق جهانی سورئال، سازندگانش کم نگذاشتهاند و همهچیز شدیدا درگیرکننده و چشمنواز است. حتی موجودات مختلف این جهان هم که اکثرا حشرات هستند، پیچیدگیهای خاص خودشان را دارند و میتوان در صحبت با آنها، به نکات جالبی پی برد.
حرف آخر در مورد Metamorphosis، اینکه ساخته استودیو اوید ورکس، فاصله زیادی با یک تجربه ایدهآل از نوشتههای کافکا در مدیوم ویدیو گیم دارد. بازی در الهام از نوشتههای این نویسنده، به یک سری ارجاعات کلی و ترکیب وقایع دو رمان بسنده میکند و هرگز پیچیدگیهای منحصربهفرد رمانها را در بازی نمیبینیم. از طرف دیگر، Metamorphosis در زمینه پازلهایش هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند و در نتیجه، مخصوصا در وضعیت فعلی که همگی وسواس خیلی بیشتری در انتخاب بازی بهخرج میدهیم، نمیتوان گفت که Metamorphosis را حتما باید تجربه کنیم. با این حال اگر طرفدار آثار پازل هستید و مخصوصا به نوشتههای کافکا هم علاقه دارید، اگر به Metamorphosis دسترسی پیدا کردید تجربه کردنش خالی از لطف هم نخواهد بود.
بررسی بازی Metamorphosis بر اساس نسخه پیسی صورت گرفته است.
Metamorphosis
نقاط قوت
- دنیای عجیب و غریب با طراحی بصری زیبا
- ارجاعات جالب به نوشتههای کافکا
- ایده کلی ترکیب وقایع مسخ و محاکمه
- تجربه خاص هدایت یک سوسک!
نقاط ضعف
- داستان بازی با توجه به منابع الهام میتوانست به مراتب عمیقتر باشد
- کمک بیش از حد در پازلها
- شدیدا کوتاه بودن تجربه بازی
- کیفیت فنی نهچندان جالب