بازی Hollow Knight برگ تایید دیگری بر موفقیت تیم‌های توسعه‌دهنده‌ی کوچک برای ساخت آثاری سرگرم‌کننده، زیبا و خلاقانه است. با بررسی نسخه نینتندو سوییچ این بازی همراه زومجی باشید.

از یک بازی مستقل چه توقعی دارید؟ اینکه ساعت‌ها سرگرم‌تان کند؟‌ داستانی درگیر کننده و زیبا داشته باشد؟‌ یا انیمیشن‌ها و گرافیکی زیبا را به نمایش بگذارد؟ باید گفت که در طول سال‌های گذشته بازی‌های خوب مستقل به هیچ عنوان کم نداشته‌ایم و گذر زمان نیز ثابت کرده است که هرچند استودیوهای بزرگ ایده‌پردازانی فوق‌العاده دارند، اما این بازی‌های مستقل هستند که به ویژه بعد از عرضه بازی Minecraft، دست برتر را برای خلق آثاری خلاقانه داشته‌اند. در حالی که خیلی‌ از استودیوها به سمت خلق بازی‌های عظیم با نقشه‌هایی پرجزئیات ‌می‌رفتند، بودند استودیوهایی هم که خلق دنیایی کوچک اما با روایتی احساسی را در دستور کار خود قرار دادند و دروغ چرا، عرضه بازی‌هایی مانند Limbo از استودیوی پلی‌دد یا ‌Braid، ساخته جاناتان بلو نشان داد که ریسک آنها برای خلق آثاری مینیمال اما شدیدا چالشی اصلا اشتباه نبوده است.

اما دلیل این مقدمه در رابطه با بازی‌هایی مستقل خوش‌ساخت و حتی جریان ساز مانند ماینکرفت، بازی‌ای است که در این مقاله قصد بررسی آن را داریم. بازی‌ای که با الهام از زیر سبک Metroidvaina ساخته شده است و خود اکنون جایگاهی مناسب در میان بازی‌های Metroidvaina دارد. اما Metroidvania به کدام دسته از بازی‌ها گفته می‌شود؟ Metroidvaina نامی الهام گرفته از ترکیب دو بازی Castlevania و سری Metroid است. در این دست بازی‌ها عمدتا شاهد نقشه‌ای عظیم و یکپارچه هستیم که بازیکن در ابتدا به دلیل نداشتن ابزار یا مهارت لازم به بخش‌های مختلف آن دسترسی ندارد. در بازی‌های مترویدونیا که از نمونه آن می‌توانیم به بازی Guacamelee نیز اشاره کنیم، بازیکن برای کشف دنیای عظیم و پر از دشمن راهنمایی ندارد و در نتیجه باید به صورت تجربی نقاط مختلف این جهان بزرگ را کشف کند و از داستان پیچیده آن خبر دار شود. هرچند بازی‌های مترویدونیا با دنیای دوبعدی شناخته می‌شوند، اما هستند استودیوهایی مانند فرام‌سافت‌ور که فاکتورهای یک اثر مترویدونیا را در دنیای سه‌بعدی وارد کرده‌اند و آثاری مانند سری دارک‌سولز را خلق کرده‌اند. در مجموعه دارک سولز دنیای بازی کاملا یکپارچه است و تنها باید گذرگاه‌های مختلف را برای دسترسی سریع‌تر باز کنید.

بازی Legendary Eleven

داستان Hollow Knight با سنگ نوشته‌ها و دیالوگ‌ها روایت می‌شود و این شما هستید که باید با کنار هم قرار دادن داستان، به حقیقت پی ‌ببرید

برای درک عظمت بازی Hollow Knight باید نگاهی به تیم سازنده بازی بیندازید. اینکه بدانید یک بازی زیبا، پرجزئیات و بدون باگ‌های عجیب و غریب تنها توسط یک تیم سه نفره استرالیایی ساخته شده است، باعث می‌شود تا ارزش بیشتری را برای این بازی قائل شوید. بازی‌ای که با الهام از یک سبک قدیمی ساخته شده است، اما تنوع در گیم‌پلی آن آنقدر زیاد است که اگر حتی سال‌ها به تجربه بازی‌های مترویدونیا مشغول شده باشید هم می‌توانید از تجربه آن لذت ببرید. داستان بازی در رابطه با یک شوالیه است که با ورود به پادشاهی قدیمی حشرات، متوجه نفرینی قدیمی می‌شود که گریبان‌گیر شهر شده است و خود را برای کشف منشاء این هرج و مرج  آماده می‌کند. افرادی که بازی‌های سری سولز را تجربه کرده باشند، از افسانه‌ها و اسطوره‌هایی که در این دست بازی‌ها ساخته و روایت می‌شود، آگاهند. بازی تلاشی برای آنکه مستقیما شما را به خط داستانی بکشاند، نمی‌کند و این شما هستید که باید با کنار هم قرار دادن تک تک دیالوگ‌ها، میان‌پرده‌ها و سنگ‌ نوشته‌های باستانی یا اتفاقات کوچکی که گوشه و کنار جهان بازی می‌افتد، به ریزه‌کاری‌های داستانی پی ببرید. سنگ افتاده در گوشه‌ای از نقشه، دشمنی که نباید در مکانی مشخص باشد یا آثار باستانی با روح‌های ذخیره شده، همگی دلیلی برای حضورشان در بازی دارند و این شما هستید که باید با یافتن ارتباط میان آنها به داستان پیچیده بازی پی ببرید. به همین دلیل است که اگر کمی زیرک نباشید، احتمالا در پایان بازی از خود می‌پرسید که پس چه شد؟ دلیل اتفاقات پشت بازی چه بود؟ هالو نایت از لحاظ روایت داستانی شباهت زیادی به سری سولز دارد، اما از لحاظ پیچیدگی و فلسفه پشت رخدادها به این مجموعه و داستان‌سرایی میازاکی نمی‌رسد. البته انتظار پیچیش‌های داستانی در حد سری سولز را نیز از این بازی نداریم، زیرا با گروهی کوچک، بازی‌ای نسبتا جمع‌و‌جور و سبکی متفاوت رو‌به‌رو هستیم. شهری متروکه در زیر زمین و حشراتی که به دنبال مسموم شدن، خاطراتشان را از دست داده‌اند و به جان یکدیگر افتاده‌اند.

بازی به ویژه در شخصیت‌پردازی با تکیه بر دیالوگ‌ها موفق عمل می‌کند و هرچند تنها تک آواهایی را از شخصیت‌های بازی می‌شنوید، اما بازهم می‌توانید تا حدودی به نگرش هر شخصیت نسبت به جهان و رخدادهای پیرامون آن پی ببرید. یکی از خصوصیات Hollow Knight تغییر مکان شخصیت‌های بازی براساس تصمیمات شما است. اینکه شخصیت Zote را به عنوان مثال نجات دهید یا بگذارید تا حشرات کوچک او را به گوشه‌ای بِکشند و بُکشند، سرنوشت بازی را تغییر می‌دهد و حتی روی آنکه چه پایانی را تماشا کنید، تاثیر می‌گذارد. Hollow Knight با وجود گیم‌پلی طولانی مدتش، از همین میان‌پرده‌ها و انتخاب‌های داستانی است که جان تازه‌ای می‌گیرد و می‌تواند گاهی شما را متعجب کند. داستا‌ن‌سرایی هالو نایت، ترکیبی از عشق، اسطوره‌های باستانی دنیای بازی، خیانت، دورویی و نفرت است که همین موضوع تناقض جذابی را میان آغاز نفرت‌انگیز و شاید پایان مملو از عشق به تصویر بِکشد؛ عشقی که نه به یک فرد بلکه به یک نژاد مربوط می‌شود.

بازی Legendary Eleven

هرچند تنها یک سلاح دارید، اما می‌توانید با استفاده از سنگ‌های Charm، مهارت‌های قابل کشف و ارتقاء سلاح، قدرت‌های جدیدی را به دست بیاورید

اما خود سازندگان نیز تمرکز اصلی را روی گیم‌پلی گذاشته‌اند. با توجه به انتظاری که از یک بازی مشابه سری سولز داریم که در سبک مترویدونیا ساخته شده است، دشواری در پیشروی و کشف دنیای عظیم بازی از ابتدا گریبان‌گیر بازیکن می‌شود. البته دشواری گیم‌پلی را نمی‌توانیم صرفا یک نکته منفی قلمداد کنیم، اما گاهی اوقات عدم تعادل در سطح برخی باس‌ها و مکان استراحت یا به قول بازی نیمکت استراحت به چشم می‌خورد که در ادامه به دلیل این موضوع اشاره می‌کنم. وظیفه شما کنترل یک شوالیه است؛‌ شوالیه‌ای که سلاحی قدرتمند دارد که با هر ضربه به دشمنان، روح آنها را به خود منتقل می‌کند. این انتقال کاملا برابر است و در صورتی که به دشمنان برخورد کنید یا مورد هدف آنها قرار بگیرید به صورت متوازن جابه‌جا می‌شود. در نتیجه اگر شما دشمنان را بزنید، روح آنها را برای ترمیم روح خود جذب می‌کنید و اگر دشمنان شما را بزنند، تنها بخشی از روح‌تان جدا می‌شود. همین موضوع تناقضی لذت‌بخش را برای افرادی که به دنبال چالش هستند ایجاد کرده است. چالش از این باب که زنده ماندن شما بسته به کشتن دشمنان است و هرچه روح بیشتری از دست می‌دهید، باید برای دزدیدن روح دشمنان به آنها نزدیک شوید. یعنی اگر یک جان دارید باید با پذیرفتن ریسک از دست دادن پول‌های رایج درون بازی (Geo) به دشمنان حمله‌ور شوید.

سیستم ارتقاء بازی صرفا به سنگ‌هایی به نام Charm، پیدا کردن تکه‌های باستانی و مراجعه به سازنده سلاح برای ارتقاء توانایی‌ها خلاصه شده است. در نتیجه برای آنکه بتوانید قدرت خودتان را افزایش دهید، باید با کشتن دشمنان Geo یا پول رایج بازی را جمع کنید، به فروشگاه‌ها مراجعه کنید و آیتم موردنظرتان را خریداری و مورد استفاده قرار دهید. شیوه مبارزه شما تنها به قدرت سلاح، مهارت جدید یا پرتاب کردن روح‌تان خلاصه می‌شود و در نتیجه شاهد سلاح‌های جدید و متنوع نیستیم. این در حالی است که دنیای عظیم بازی پتانسیل داشتن انواع سلاح‌ها را دارد و به دلایلی سازندگان ترجیح داده‌اند که بازیکن را تنها به یک سلاح با چند قدرت قابل دستیابی مجهز کنند. با وجود تعامل نزدیکی که با محیط داریم، از بین بردن اجزا محیطی هیچ خروجی‌ای را به جز انیمیشن‌های تکراری ندارد و این موضوع از ابتدای بازی تو ذوق می‌زند. سازندگان تنها کافی بود تا با مخفی کردن برخی آیتم‌ها مانند Geo یا روح در اشیاء، سنگ‌های باستانی، کریستال‌ها یا حتی گیاهان، ضربه زدن و تماشا کردن انیمیشن‌های زیبا را هدفمند کنند تا بازیکن با علاقه‌ی بیشتر به جان محیط بازی بی‌افتد. اما این تنوع انواع حشرات بازی است که جذابیت خاصی به بازی داده است. دشمنان هر منطقه ظاهری منحصر به فرد دارند و حتی از لحاظ شیوه حملات نیز ارتقاء پیدا می‌کنند. به عنوان مثال، پشه‌ای که در ابتدای بازی تنها پرواز می‌کند و خود را به شما می‌کوبد، در ادامه در منطقه‌ی Greenpath با نیش خود به سرعت شما را مورد هدف قرار می‌دهد یا در منطقه Crystal Peak، کریستال‌هایی را به سمت‌تان پرتاب می‌کند. این تنوع در شیوه و رفتار باس‌ها نیز دیده می‌شود و هر یک از باس‌های بازی که تعداد آنها به بیش از ۲۰ مورد می‌رسد، روش منحصر به فردی برای کشتن شما دارند. با این حال، از لحاظ هوش نمی‌توانیم دشمنان را خوب بدانیم. هر یک از حشرات رفتاری کاملا یکسان و در یک حلقه یا چرخش تکرارشونده دارند و در مسیری مستقیم به سمت‌ شما حمله می‌کنند.

 
اینطور که به نظر می‌رسد بازی حتی روی حالت داک کنسول نینتندو سوییچ نیز با رزولوشن 720p اجرا می‌شود

اما بالاتر از فاصله نامتوازن برخی نیمکت‌‌های استراحت یا همان چک‌پوینت‌ها با منطقه حضور باس‌های قدرتمند گفتیم. این موضوع آزاردهنده به ویژه در برخی مناطق به شدت احساس می‌شود و در حالی که با باس‌های شدیدا قدرتمند روبه‌رو هستیم، حتی قادر به نزدیک شدن به باس مورد نظر نخواهید بود. فارغ از سبک Hollow Knight که چالش بخشی از گیم‌پلی را به خود اختصاص می‌دهد، طی کردن مسیری تکراری برای رسیدن به باسی که باعث مرگ شما شده، گاهی خسته‌کننده می‌شود. با این حال، باید گفت که بازی Hollow Knight هنوز هم محصولی ارزشمند و زیبا است و با وجود برخی سختی‌های نامتوازن، یکی از بهترین بازی‌هایی محسوب می‌شود که در چند وقت اخیر تجربه کرده‌ام. به ویژه در زمینه طراحی مراحل، تنوع استفاده از رنگ‌ها‍ شدیدا خودنمایی می‌کند. حشرات هر منطقه منحصر به فرد هستند و در هر مرحله با موانعی جدید روبه‌رو می‌شوید. موانعی که گاهی به بوته‌های تیغ‌دار خلاصه می‌شوند و گاهی نیز کریستال‌هایی نورانی را شامل می‌شوند. در حالی که در منطقه‌ای حشرات عمدتا پرواز می‌کنند، در منطقه‌ای دیگر قارچ‌ها برای نابود کردن شما هجوم می‌آورد. خوشبختانه در هر کجای نقشه‌ی بزرگ بازی آیتمی مخفی قرار گرفته است و به همین دلیل نیز زمانی که مهارتی جدید را مانند چسبیدن به دیوار، پرتاب کردن روح، یا پرش دوگانه به دست می‌آورید، باید با مراجعه با مناطق قبل آیتم‌های مخفی را پیدا کنید. بازی همچنین به شیوه مخصوص به خود فست تراول را در اختیار بازیکنان گذاشته است که شدیدا کاربردی خواهد بود.

هرچند به دلیل روایت داستان در زیر زمین نمی‌توانیم از لحاظ طراحی مراحل و عمق پس‌زمینه هر مرحله، Hollow Knight را مانند Trine و سری Ori چشم‌نواز بدانیم، اما به نظر می‌رسد سازندگان نهایت استفاده را از قدرت‌های موتورگرافیکی یونیتی برای خلق این دنیای پرمحتوا به کار برده‌اند؛ دنیایی که نور دیگر در آن حرفی برای گفتن ندارد و این تاریکی است که حرف اول را می‌زند. از گرافیک بازی گفتیم، به ویژه در زمینه فیزیک، Hollow Knight فوق‌العاده عمل می‌کند. در هر برخوردی که سلاح یا Nail با دشمنان دارد، به خوبی ضربه وارد شده را حس می‌کنید و از این برخورد لذت می‌برید. از طرفی برخورد شما با دشمنان نیز یک لحظه سکوت جهان را در پی دارد و سازندگان به خوبی خارج شدن بخشی از روح‌تان را به تصویر کشیده‌اند. در طول ماجراجویی بیش از ۳۰ ساعته‌ی این بازی لحظه‌ای نبود که فیزیک بازی اشتباه عمل کند یا باگ و مشکلات نرم‌افزاری را شاهد باشم. با توجه به سبک ترکیبی Hollow Knight گاهی به یاد Super Meat Boy می‌افتید و لحظه‌ای دیگر، بازی دنیای تاریک Limbo را به یادتان می‌آورد. هرچه که باشد طراحی هنری بازی چشم‌نواز و زیبا است، هرچند توسعه‌دهنده می‌توانست به ویژه در فضاهای بیرونی عمق بیشتری را به ماجراجویی بازیکن بدهد. بر خلاف طراحی، در بحث موسیقیایی عمق مورد اشاره کاملا مشهود است و با فضا و اتمسفر تاریک بازی هم‌خوانی دارد. انتخاب مناسب موسیقی یکی از اصلی‌ترین دلایل همزادپنداری با شخصیت بازی و حتی حشراتی است که اگر در دنیای واقعی آنها را ببینیم با یک دمپایی به پیشوازی آنها خواهیم رفت. کریستوفر لارکین، آهنگ‌ساز جوان Hollow Knight با جزئیات بخش بخش موسیقی این اثر دوست‌داشتنی را خلق کرده است و نتیجه با حال و هوای بازی کاملا هماهنگ است. این هارمونی در صداگذاری حتی بهتر نیز عمل می‌کند و فرضا با ورود به منطقه City of Tears صدای بارش باران زیرزمینی را می‌شنوید و با ورود به GreenPath، آواهای دشمنانی سبز رنگ اما دوست‌داشتنی پرده‌ی گوشتان را نوازش می‌کند. صدای کشته شدن دشمنان، تک آواهای هر یک از شخصیت‌های بازی یا تنها شنیدن شکستن کریستال و سنگ‌های باستانی، احساس شما را تحریک می‌کند و در حقیقت نتیجه‌‌ای را به ارمغان می‌آورد که سازندگان به دنبال آن بودند.

 
 

بازی Hollow Knight در یک کلام فوق‌العاده است، اما ایراداتی هر چند کوچک دارد که مانع از تبدیل شدن این بازی به شاهکاری در سبک مترویدونیا می‌شود. اگر اهل گشت و گذار در دنیای بازی‌ها برای شناخت لایه‌های داستانی هستید، هالو نایت گزینه‌های خوبی را برای دنبال کردن تاریخچه‌ی سرزمین حشرات ارائه می‌دهد. تاریخچه‌ای که با آفریننده‌ی حشرات و آفریننده‌ی دنیای بازی آغاز می‌شود و در نهایت به نقطه پایانی مورد نظر می‌رسد. گیم‌پلی بازی گاهی شدیدا دشوار و گاهی بدون هیچ چالشی به پیشروی بازیکنان کمک می‌کند که توازن خوبی را ایجاد کرده است، هرچند هنوز هم ایراداتی که به آن اشاره کردیم، باعث می‌شود تا بازی کاملا گیمر را درگیر خود نکند. اگر به دنبال یک بازی سخت، با نقشه‌ای عظیم، دشمنانی متنوع و انواع و اقسام مکان‌ها برای کشف می‌گردید، Hollow Knight یکی از بهترین بازی‌هایی است که روی نینتندو سوییچ به شما پیشنهاد می‌دهیم. اما اگر از دست دادن را دوست ندارید، از مرگ می‌ترسید و تنها یک سرگرمی ساده می‌خواهید، ساخته‌ی ۲۰ دلاری Team Cherry به هیچ عنوان مناسب شما نخواهد بود.

این بازی روی پلتفرم نینتندو سوییچ بررسی شده است.


منبع زومجی

Hollow Knight

بازی Hollow Knight بی شک یکی از زیباترین بازی‌های دوبعدی و سبک Metroidvania است که تاکنون منتشر شده و می‌تواند ساعت‌ها بازیکنان را درگیر ماجراجویی، داستانی چندلایه و گشت‌‌وگذار در دنیای زیرزمینی عظیم کند. بازی شامل ده‌ها دشمن و باس می‌شود که هرکدوم شیوه‌ی رفتار منحصر به فردی دارند و باید برای کشتن آنها نهایت دقت را داشته باشید. با این حال، نبود تعامل محیط در جهت یافتن آیتم‌های بیشتر، نبود سلاح‌های متنوع و همینطور دور بودن محل استراحت با منطقه مبارزه با باس، باعث دلسردی بازیکنان از ادامه ماجراجویی می‌شود.
میثم خلیل زاده

9

نقاط قوت

  • - طراحی هنری زیبا و فیزیک عالی دشمنان در مواجه با ضربات
  • - داستان ریشه‌دار و درگیر کردن بازیکن برای کشف این ریشه‌ها
  • - مهارت‌های متنوع و حضور سنگ‌های Charm در بازی
  • - انواع و اقسام باس‌ها و دشمنان با رفتار متفاوت
  • - تکرار نشدن بازی با وجود نیاز بارها گشتن برخی نقاط

نقاط ضعف

  • - نبود هیچگونه خروجی در تعاملی که با محیط داریم
  • - بازی می‌توانست سلاح‌های متنوعی را در اختیار بازیکن بگذارد
  • - گاهی دور بودن بیش از اندازه مکان استراحت با باس‌ها
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده